نظر منتشر شده
۲۴
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 145196
حقوق متقابل شهروندان و ولي فقيه در مردمسالاري ديني
دكتر احمد توكلي، 10 اسفند 90
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۰ ساعت ۰۸:۵۷
بسم‌الله الرحمن الرحیم
پيغمبر اكرم (ص) طوری اصحابش را تربيت كرده بودند كه وقتی مطلبی را بیان می‌کردند که باعث ایجاد شبهه می‌شد از رسول خدا سوال می‌کردند: آیا این مطلب وحی است؟اگر پيغمبر مي‌فرمود وحي است، تسليم مي‌شدند. البته بعضي‌ها هم بودند که تسليم نمي‌شدند، ولي عموم مسلمانان تسليم مي‌شدند. اما اگر نظر خود پيغمبر بود جاي احتجاج برايشان پيدا مي‌شد، يكي از بهترين نمونه‌های تاریخی برای این ادعا، داستان جنگ احد است كه در آن، در جلسه مشورتی که پیامبر برای تصمیم‌گیری در مورد چگونگی برخورد با کفار تشکیل داده بودند، پيامبر شخصاً نظرشان این بود که در شهر بمانند و از آن‌ دفاع کنند. اما جوان‌ها نپذیرفتند و گفتند: «اين موضوع براي ما ننگ است، ما اينجا باشيم و آنها بيايند دم دروازه شهر ما؟ بايد برويم بيرون جلوي آنها بايستيم.»

پيغمبر ديد نظر اكثريت حضار اين است، تسليم شدند و رفتند لباس رزم پوشيدند و آماده حركت شدند. در اين فاصله بزرگترها و ریش‌سفيدها جوان‌ها را ملامت كردند که چرا ادب را رعايت نكرديد، رسول خدا فرمودند که در شهر بمانیم و شما نپذیرفتید. جوان ها متوجه رفتار خود شدند. پیامبر اکرم كه آمد، جوان‌ها گفتند: یا رسول‌الله ما را ببخشيد، ما پشيمان شديم از اینکه در برابر نظر شما مخالفت کردیم. ما هم در مدینه مي‌مانيم. پيغمبر فرمود: نه! پیامبرتان دیگر لباس رزم پوشيد، برويد. تصميم گرفتيد که از شهر بیرون برویم، پس می‌رویم. رفتند و بیرون از شهر هم جنگیدند. اتفاقا به ضرر مسلمانان هم تمام شد.

مقصود من از ذكر اين حادثه تاریخی‌ اين است كه ما هم متوجه این موضوع باشیم و در مورد ولي‌فقيه غلو نكنيم. ولي‌فقيه به تعبير حضرت امام‌(ره) نائب پيامبر اكرم است. همه اختيارات پيامبر براي اداره جامعه را که که خدا به رسولش عطا کرده او هم دارد. آن اختيارات گسترده را ولی فقیه هم دارد، امر و نهي مي‌‌كند، تدبير مي‌كند، نقشه مي‌كشد، طراحي راه مي‌كند، هدايت مي‌كند. اين آخري خيلي مهم است. این كه ما خودمان را در معرض هدايت ولي فقيه قرار بدهيم، مهم است. این غير از مخاطب امر و نهي ولی فقیه بودن است. در معرض هدایت فقیه یعنی اینکه خود را در بستر برنامه هدایت رهبر جامعه دینی قرار دهیم. نمونه بارز این هدایت ولی‌فقیه، همان چیزی است که ما الان آن را به نام خط امام می‌شناسیم. يعني يك فقيه جامع‌‌الشرايط و بصير، مثل امام با آن سابقه مجاهدت، تصويري از اسلام براي هدايت مردم و جامعه خود ارائه كرد كه اين تصوير متفاوت بود با تصاوير ديگری كه در عصر ما از اسلام ارائه می‌شد.

مثل همان چیزی که بعد ها حضرت امام از آن به اسلام آمريكايي و اسلام ناب محمدي صلي الله عليه و آله، تعبیر کردند. همه این تصاویر هم به نوعی نام اسلام را یدک می‌کشیدند. نماز، روزه، حج، حجاب و بسیاری دیگر از احکام اسلامی را هم داشتند و دارند. ولي امام ما را متوجه جنبه هايي از اسلام کرد كه تا آن زمان در مورد آن‌ها یک غفلت تاریخی وجود داشت. و همین اسلام ناب بود که باعث حیات مجدد جوامع اسلامی و جلوگیری از گمراهی عامه مسلمانان شد.

می‌بینید که این مسئله صرفاً یک دستور از سوی ولی‌فقیه نیست. بلکه مجموعه‌ای از رهنمودها و نظرات يك عالم ديني است كه اتفاقا مرجع تقليد شیعیان هم هست، كه اتفاقا زعيم يك نهضت اجتماعي- سياسي هم هست. او با این ویژگی‌ها دین را براي ما تفسير مي‌كند و ما هم خودمان را در مسیر نسيم هدايتش قرار مي‌دهيم و بدین ترتیب يك تصوير ذهني از اسلام پيدا مي‌كنيم كه اجزایش به هم مي‌خواند. آن وقت از این زاویه که به قرآن رجوع مي‌كنيم، احساس آرامش بيشتري مي‌كنيم. درک ما از دین و جامعه خود تا حدی افزایش می‌یابد که فكر مي‌كنيم بعضي آيات همين امروز و برای حل معضلات و مشکلات عصر ما نازل شده‌اند. در صورتی‌که با آن اسلام آمريكايي، بعضي آيات را نمي‌فهميم و برای توجیه درک نکردن پیام روشن خداوند، می‌گوییم این دسته از آیات براي آن برهه تاریخی بوده و در زمان ما کاربرد ندارد. پس ولي فقيه يك مقام هدايت دارد و در ذیل آن يك مقام آمريتی و تحكمي و يك مقام نظری و ارشادی دارد. شبيه آن داستانی که از پیامبر در جنگ احد نقل کردم.

پس ما باید خود را در مسیر هدايت علماي وارسته دينی، علماي مروج اسلام ناب که اهل عمل به اعتقادات خود هستند قرار دهیم. هر كدام از ما در اطراف خود دو سه تا از روحانيون داريم كه به محضر آن‌ها مي‌رويم، حرف مي‌زنيم
حرف مي‌شنويم، اين يك بخشي است كه همه ما داريم. بخش ديگر اين است كه یک مجتهد جامع‌الشرائط در مقام ولي فقيه، در مقام اداره حكومت امر و نهي مي‌كند. قطعا مطاع است. ممكن است امر و نهي‌اي كه مي‌كند، به دلايل مختلفی این برداشت برای شما در حوزه اجرايي پیش بیاید که به نظرتان برسد اين اشكال دارد. خوب این هم خیلی بد است که شما بگویید، خوب ما تنها وظیفه اطاعت داریم و نباید به این کار داشته باشیم که فرمان ولي فقيه درست است يا اشتباه است.

درصورتی‌که باید در عین اطاعت از امر ولی‌فقیه به دلیل رعایت مصالح جامعه اسلامی به عنوان یک تکلیف شرعی، تکلیف دیگری كه برگردن داریم و آن‌هم این است که تا جایی که می‌توانیم به رهبر جامعه دینی کمک کنیم تا تصمیمات بهتر و دقیق‌تری اتخاذ کند. چون از حقوق رهبري بر گردن مردم که مولا امیرالمومنین در نهج‌البلاغه بدان تصریح می‌کنند این است که «النصحيتُ في المشهد و المغيب.....» خيرخواهي براي رهبري است در حضور و در غيابش. برای مثال شما با علم و آگاهی و تخصص خود به این نتیجه می‌رسید که اگر دستور ولی‌فقیه بخواهد در موردی خاص اجرا بشود، اشكالاتي به هم مي‌‌زند و هزينه‌اش زياد است، بنابراین وظيفه داريد بنابر وظيفه خيرخواهي تان، ولي فقيه را خبر کنید و او را از عواقب آن کار مطلع کنید.

حتی در نظامي‌گری و ساختارهای نظامی هم که غیرقابل انعطاف‌ترین سازمان‌های انسانی است، به عنوان مثال اگر فرمانده یا حتی ستاد فرماندهی، دستور حرکت از سمت راست معبر را به شما بدهد و شما ببینید که اگر از سمت راست بروید مي‌بيند که از محل تله دشمن عبور خواهید کرد. سریع به فرمانده یا ستاد فرماندهی اطلاع می‌دهید که شرایط این‌گونه است و در صورت اطاعت از فرامین شما خسارت جدی به من یا جبهه خودی وارد خواهد شد. آن وقت ممکن است فرمانده نظر خود را اصلاح کند و یا برعکس بر حرف خود اصرار کند و بگوید تو باید از همان سمت و از روی تله‌ها‌، بمب‌ها، مين‌ها بروی تا منفجر شود.

يعني ما همانطور كه ولي فقيه به گردن ما حق دارد ما نيز به گردن ولي فقيه حقوقي داريم. اين حقوق متفاوت است. در اسلام هيچ حق يك طرفه‌اي وجود ندارد.

پس اگر فقیه جامع‌الشرائط امر و نهي كرد، همانطور که اطاعت از او واجب است، مشورت دادن و ارائه اطلاعات در مورد هزینه‌های تصمیم‌گیری او هم واجب است. البته این را هم تاکید کنم که پس از ارائه اطلاعات و مشورت چه نظر ولی فقیه برگردد و چه بر نظر خود اصرار کند، در هر صورت اطاعت از او بر ما واجب است.

اين استدلال به لحاظ عقلی اينقدر واضح است که مخاطب به سادگی آن را از شما می‌پذیرد. دين ما هم همین معنا را تاکید کرده است. نیاز یک انسان برای آرامش، یک جامعه آرام است که در آن فرمانده و رهبر جامعه اختلافاتی که در سطح جامعه رخ می‌دهد را با تدبیر رفع کند. بالاخره ما انسان‌ها در زندگي جمعي دچار اختلاف مي‌شويم. اختلاف هم مسلم بد است. پيامبران هم آمدند تا رفع اختلاف كنند.

بنابراین آن‌هایی که می‌گویند حكومت ولی فقيه در عصر غيبت نباشد، بايد جواب اين سوال را بدهند، كه رفع اختلاف كه قطعي و ذاتي زندگي جمعي است، در مدل جامعه پیشنهادی آن‌ها با چه مرجعی است؟ آیا اينكه در راس جامعه يك فقيه مدبر و با تقوايي كه دارای ملكه عدالت است مثل امام يا رهبر معظم انقلاب رافع اختلاف باشد واقعا بد است ؟ یا حتی رهبران دیگری مثل حافظ اسد در جوامع دیگر؟ من از آدم‌هاي خيلي بد مثال نمي‌زنم آدم‌هايي كه نسبتاً خوب هستند و وفادار به ملتشان تا اندازه زيادي بودند مثال مي زنم. بالاخره در همه جوامع بشری و در تمام حکومت‌ها یک نفر حرف آخر را می‌زند.

به عنوان مثال در آمريكا حرف آخر را رئيس‌جمهورشان مي‌زند، حق وتو هم دارد. مي‌تواند مصوبات كنگره را امضا نكند. خب، حالا هر فرد عاقلی می‌پذیرد که کسی که قرار است در این جایگاه قرار بگیرد و حرف آخر را بزند، اگر انسان منزه‌تری باشد، گرایشات نفساني نداشته و یا حداقل توانایی کنترل صحیح آن‌ها را داشته باشد، بهتر است.

اين در باره وظيفه ما نسبت به امرو نهي ولی‌فقیه. حالا ممکن است شما بگویید که اگر میزان این اختلاف عقیده زیاد شد چه؟ اگر مواردي که نظرما با نظر رهبري مطابقت ندارد تعدادش بالا برود، باید در خود جستجو کنیم که بر ما چه رفته است که این مقدار نسبت به رهبری جامعه دینی که می‌دانیم دارای آن صفات برجسته چون عدالت و تقوا و تدبیر هستند، زاویه پیدا کرده‌ایم.

اینجاست که باید با فهم موقعیت زمانی و مکانی به درک نزدیکتری از مواضع ایشان برسیم و ناهمخواني را تا حد ممکن کم کنیم. البته اگر خود را به درستی در معرض آن نسيم هدايتي که همیشه آرام می‌وزد قرار دهیم و در درك موقعيت رهبري هم كوشا باشیم، بدون شک فهم ما از مواضع ولي فقیه بالا مي‌رود و كمتر سوال و اختلاف پيدا مي‌شود. این‌جاست که انسان وقتی سخنان رهبری را می‌شنود و یا از مواضع ایشان مطلع می‌شود متوجه عمق بینش و تدبیر ایشان می‌شود. اين چيزي است كه شما مي‌توانيد همت به خرج بدهيد و به آن برسید. كه وقتي آقا دستوري مي‌دهد بفهمید چرا دستور مي‌دهد؟ خيلي مهم است در ولايت‌پذيري آدم. يعني قلب همراهي مي‌كند با عقل. یعنی انسان با دید و اعتقاد ايماني حركت مي كند. و البته اگر هم يك وقتي نتوانست عقل را قانع كند خوب ديگر تكليفش معلوم است، طوعاً و كرهاً بايد وظيفه‌اش را انجام دهد. ارتباط جنبه هدايتي ولایت فقیه با جنبه مولوی آن هم اینطور برقرار می‌شود.

مي رسيم به مبحث مهمی به نام «منطقه‌الفراغ». در موقعیتی رهبري براي حل مشكلي نظراتي دارد. محدوده امر و نهي ایشان هم نيست. یعنی صریحا دستوری برای حل این مشکل نداده و تنها نظر خود را بیان کرده‌اند. شما هم در خصوص راه حل این مشکل نظرات ديگري داريد. این‌جا نظر شما و نظر رهبري هر دو محترم است. حالا اگر بخشي از وظایف حكومت را در يك فرآيندي به دوشتان گذاشته باشند، مثلا به عنوان نماینده مجلس یا مدیر یک سازمان بزرگ دولتی و حتی رئیس دولت، كه باید خودتان در خصوص مسائل مختلف مملکت آگاهی، مطالعه و طبیعتا نظر داشته باشید و مجبور باشيد از نظر فرد دیگری در عمل پيروي كنيد، كارتان سخت مي‌شود.

مثال مي‌زنم، لايحه‌اي مي‌آيد در مجلس. رهبر انقلاب به عنوان سياستمداري كه در راس امور نشسته است، اگر وقت كنند و لايحه را بخوانند حتما يك نظري دارند. يك وقت نظرشان اين است كه اين لايحه خلاف مصالح اسلام است بايد از دستور خارج شود. مثل مورد مخالفت ایشان با اصلاح قانون مطبوعات در مجلس ششم. در این موقعیت هر كه مخالفت كند بر خلاف دین و مصالح جامعه و خرد جمعی عمل کرده است. و تبعیت از ایشان در این موارد عین شرع و عقلانیت سیاسی است. يك مثال برای شما از آمريكا می‌زنم. تا ببینید همانی که در دین گفته شده را بشر با تعقل و آزمون و خطا به آن رسیده است. در اكتبر سال ۲۰۰۰ ميلادي، كنگره آمريكا تصميم گرفت به مناسبت سالگرد ۱۴ آوریل ۱۹۱۹ ميلادي قطعنامه‌اي در محکومیت كشتار ارمني‌ها به دست حكومت عثماني تركيه صادر كند. در کنگره قطعنامه مانند قانون تصويب مي‌شود، ولي قانون نيست. اعلام موضع رسمي است. قطعنامه در محكوميت حكومت عثماني برای اقدامی در حدود ۱۰۰ سال پيش بود و با این حال حکومت تركيه به شدت برافروخته شد و رسما اعلام كرد كه اگر كنگره اين قطعنامه را تصويب كند ما در رابطه‌مان با آمريكا تجديدنظر مي‌كنيم. ۱۹ اكتبر آن سال كلينتون يك نامه‌اي نوشت به كنگره با عنوان خيلي خيلي فوري. در آن نامه آورده بود هر سال ۱۴ آوريل كه مي‌شود من از غصه خوابم نمي‌برد.

چقدر زجر كشيدند ارمني‌ها و ... اول يك روضه مفصل خواند براي ارمني‌ها بعد گفت: البته امروز تركيه هم‌پيمان استراتژيك ما است و عضو ناتو است، همسايه ايران است كه با ما دشمن است، همسايه عراق است كه يك حكومت ديكتاتوري در آن است، با يونان مساله دارد در بالكان بايد مساله‌‌اش را حل كنيم. خلاصه بايد با آن روابطه خوب خود را حفظ كنيم، سه چهار تا وجه مهم موقعيت تركيه را برشمرد بعد اين جمله را گفت: نمایندگان محترم اينجانب با مؤكّدترين الفاظ از شما مي‌خواهم كه اين موضوع را از دستور خارج كنيد. همان صبحی که قرار بود قطعنامه در کنگره بررسی و تصویب شود در ابتدای جلسه رئيس جلسه نامه كلينتون را خواند و موضوع قطعنامه را از دستور خارج كرد و گفت دستور دوم. يك نفر هم بلند نشد بگويد آقا ديكتاتوري است. چرا؟ چون بالاخره در هر موضوع اختلافي يك نفر بايد تكليف مصالح كلان ملي را روشن ‌كند. اما در قصه لايحه مطبوعات اينجا اعتراض كردند. رئیس وقت مجلس -که البته بعدها متاسفانه همه سوابق مثبت خود را نابود کرد- آنجا خيلي خوب موضع گرفت. در برابر معدود افرادی که لب به اعتراض و عدم تمکین نسبت به حکم رهبر جامعه اسلامی گشودند، بسیار قاطعانه برخورد کرد. البته این حادثه نمره بسیار منفی را برای مجلس ششم ثبت کرد. اما در آمریکا كلينتون به عنوان بالاترین مقام رسمی کشورش به خاطر آن وتو، مورد اعتراض واقع نشد. يعني غربی ها هم بدون مبانی دینی و با تکیه بر عقل سياسي و خرد جمعی خود، پذیرفته‌اند که گاهی فردی که در راس امور است مجبور است حرف آخر را بزند و همه باید از او اطاعت کنند.

حالا اگر تنها با نظر رهبری مواجه شدیم چه؟ یعنی به طور مثال در مورد لايحه‌اي در مجلس رهبری تنها نظر خود را بیان کرده باشند و مشخصاً دستوري نداده باشند. بنابراین شرعاً بر من واجب نیست تا از این نظر تبعیت کنم.

البته اگر از نظر ایشان در خصوص یک موضوعی آگاه شوم، به دليل اينكه نظر يك سياستمدار باتجربه و یک فقیه عادل است، حتماً آن نظر برایم مهم و قابل تامل است. اما در هر صورت تنها یک نظر است. همانطور که نمایندگان به سخنان یکدیگر گوش می‌دهند و با شنیدن نظرات مخالف و موافق ممکن است نظرشان تغییر کند، اگر نظر آقا را هم بدانم بسیار خوب است. چون آن موقع شايد نظرم عوض شود. ولي اگر نظر ايشان را شنيدم و نظرم عوض نشد طبق قسمي كه خوردم پيش خدا مسئول هستم نظر خودم را پيگيري كنم. برای تایید استدلال خودم اين جمله را از شخص مقام معظم رهبري برايتان نقل مي‌كنم. بنده و آقاي باهنر درباره موضوعي خدمت آقا مشرف شده بوديم. آقاي حجازي هم بود. الان موضوعش يادم نيست. در مورد مبحثی ايشان فرمودند: البته اين نظر من است، شما نظر خودتان برایتان حجت است. البته هر جا لازم باشد من دستور می‌دهم.

اين يك تصوير روشن كاملا اسلامي از ولايت فقيه است، بخصوص براي سیاستمداران و مسئولان حکومتی که قول و فعل و تصمیم آن‌ها در سرنوشت کشور و مردم تاثیرگذار است و برای تک تک آن‌ها باید حجت شرعی داشته باشند. حالا شما كمتر مشكل داريد. چون اگر مثلا راجع به لايحه‌اي نظر منفي داشته باشيد حداكثر این است که تحلیلی و یا گزارشی در رسانه خود مي‌نويسيد. اما ما راي مي‌دهيم و گاهی با رای خود سرنوشت را عوض مي‌كنیم. این مسئولیت خطیر ما را مجاب می‌کند تا به دنبال این باشیم که حجت برايمان تمام بشود در تصمیم‌گیری‌ها. براي همین، جاهایی هست است كه ما مي‌دانيم آقا دستور نمي‌دهند چون نمی‌خواهند مستقیم وارد بشوند، بنابراین ما بین نظر خود و رهبری یکی را بر مبنای حجت‌های شرعی که در اختیار داریم، آن را كه درست تر ميدانيم، انتخاب میکنيم. البته استثنائی هم وجود دارد. گاهی بدلیل مقتضیاتی رهبری نمی‌تواند دستور خود را صریح اعلام کند. مثلا به دلیل جلوگیری از سوءاستفاده دشمنان و حاشيه‌هايي که برای نظام اسلامی ممکن است پیش بیاید ایشان صریحا امر خود را اعلام ‌نکنند اما بنده به عنوان یک سیاستمدار و یک کنش‌گر سیاسی مطمئن مي‌شوم آقا نظرش به معناي امر به آن موضوع و یا نهي از آن است.در اینجا حجت شرعی برای من تمام مي‌شود. البته این حجت شرعی برای کسانی است که به این برداشت برسند.

ممکن است در موضوعی من این برداشت را داشته باشم اما سایر دوستان نماینده چنین برداشتی نداشته باشند. یا برعکس بسیاری از نمایندگان این برداشت را داشته باشند که رهبری نظر الزام آوري در خصوص فلان تصمیم مجلس دارند اما من چنين برداشتي نداشته باشم.

مثلا من بگویم بر خلاف شما من از این فرمایش رهبری استفاده امر نمي‌كنم، اینجا من يك تكليف شرعی دارم و سایر دوستان، تكليف دیگر. هر دو هم به وظیفه خود عمل کرده‌ایم و برادريمان سر جاي خود محفوظ است. همديگر را متهم نمي‌كنيم. البته گاهی هم نظر و دیدگاه رهبری ناظر به یک نقشه و یک استراتژی کلی برای وقایع و حوادث جامعه است. وقتی ما به عنوان یک سیاست‌ورز و یک مسئول دولتی با آن مواجه می‌شویم حتی اگر امر یا نهي نباشد نباید به گونه‌ای عمل کنیم که نقشه رهبر جامعه به هم بریزد. چون در این صورت عوارضي برای جامعه اسلامی خواهد داشت. یعنی می‌خواهم بگویم که حتی اگر نظر ما خلاف نظر رهبری بود نباید عمل به نظر خودمان که برای آن حجت شرعی داریم طوری باشد که نقشه و برنامه کلی رهبری را به هم بریزد.

برای فهم بهتر این مسئله می‌توانم مثالي هم بزنم. ابتدا مثالي كه براي خودمان پيش آمد را برايتان مي‌گويم. در هنگام معرفی كابينه دوم آقاي احمدي‌نژاد به مجلس، پيغام آقا را برای نمایندگان مجلس خواندند. عین عبارات یادم نیست مضمون آن اين بود كه در اين شرايط به نظرمن دولت بايد تشكيل شود و از حد نصاب نيفتد. نه اينكه به همه وزرای پیشنهادی رای بدهید.. یعنی دولت به طرز آبرومندانه‌ای راي بياورد. بعد آخرش اضافه كردند ، البته اين يك دستور نيست. با اينكه ايشان تصريح فرمودند كه اين دستور نيست برداشت من و باقی دوستان هم‌فکر اين شد که دولت نبايد ريزش زياد داشته باشد، نتيجه گرفتيم براي راي نياوردن عده زيادي که فکر می‌کردیم صلاحیت ندارند تبليغ نكنيم. من خودم مصمم بودم ۱۲ نفر را تبليغ كنم راي نياورند، دست كشيدم از تبليغ، چون فكر كردم وظيفه‌‌‌ام در قبال تدبير رهبری اين است.

البته خودم به تعداد بسیار کمی از وزرا رای دادم، فكر ميكنم پنج نفر؛ چون برای رای به بقيه حجت شرعی نداشتم.
از خود آقا هم برای شما مثال می‌زنم تا ببينيد چطور می‌شود كه گاهي آدم ناچار مي‌شود با اينكه نظرش با نظر رهبري يكي نيست و از طرف ایشان امر و نهي هم نمي‌شنود، تلاش می‌کند تا برنامه ولی‌فقیه را به هم نزند. از روش خود آقا در برخورد با امام در این مورد برايتان مي‌گويم. اين واقعه را خود ايشان براي من و آقاي پرورش در همان زمان ریاست جمهوری خود که ما خدمتشان رسيده بودیم نقل کردند.

آقا وقتي كه دوره اول ریاست جمهوریشان داشت تمام مي‌شد رفتند خدمت امام و به ایشان عرض كردند من برای دوره بعد نامزد نمي‌شوم. امام پرسيده بودند چرا؟ آقا هم عرض كرده بودند كه چون من معرفي آقاي موسوي را به مجلس برای نخست‌وزیری خلاف شرع مي‌دانم و می‌دانم شما هم اصرار داريد ايشان نخست‌وزير بمانند، بر سر یک دوراهی ناخواسته قرار خواهم گرفت. از یک سو نمي‌توانم با معرفی وی خلاف شرع بكنم و از آن مهمتر نمي‌توانم با شما مخالفت كنم. امام به ایشان فرموده بودند: نه، شما نامزد بشويد اگر مردم به شما راي دادند هر كسي را شما معرفي كنيد و مجلس راي بدهد من حمايت مي‌‌كنم. بعد آقا در خطبه‌های نماز جمعه يا در مشهد( درست يادم نيست) اعلام موضع كردند و گفتند: من نامزد مي‌شوم و موسوي را معرفي نمي‌كنم. این موضوع گذشت و ايشان نامزد انتخابات ریاست جمهوری شدند و با رای بالایی از طرف مردم انتخاب شدند. يك عده از طرفداران آقای موسوي كه همين‌ها بعدها شدند اصلاح‌طلب و به نحله مورد انتقاد ما از همان موقع تبدیل شدند، نامه‌اي نوشتند به امام و همان نامه را به مطبوعات هم دادند، که اگر نخست‌وزير فعلی عوض شود آسمان به زمین می‌رسد و همه مملكت مي‌‌خوابد. خلاصه‌اش اين بود. امام هم در پاسخ به آنان و با توجه به شرایط جنگي کشور فرمودند: مصلحت كشور اين است كه موسوي نخست‌وزير بشود. حالا شما مي‌توانيد با توضیحاتی که من دادم حال آقا را درك كنيد. آقايان مهدوي، يزدي، جنتي و ناطق نوري رفتند خدمت امام و به ایشان عرض كردند، آقاي خامنه‌اي آمد پيش شما، به شما عرض كرد نمي‌خواهد نامزد بشود، شما شرط او را قبول كرديد. به او گفتيد نامزد بشويد. و هر كه شما معرفي كنيد من قبول مي‌كنم. چرا شما با او اين‌طوري كرديد؟ امام فرمودند درست است، من اين حرفها را گفتم. بعد مسئولين آمدند پيش من، گفتند اگر آقاي مهندس موسوي نخست‌وزير نماند جبهه ها آسيب مي‌بيند. من هم نمي‌خواهم جبهه آسيب ببيند.

آقا برای ما نقل می‌کردند كه اين آقايان به امام عرض كرده بودند، پس شما نخست وزیری آقای موسوی را حكم كنيد تا آقاي خامنه‌‌اي حجت داشته باشد. اما امام در پاسخ فرموده بودند: من الان چگونه حكم كنم وقتي آقاسيدعلي اين كار را خلاف شرع ميداند؟ من به او بگويم خلاف شرع بكند؟ من هيچ نمي‌گويم. هر كاری مي‌خواهد بكند، بكند. اينها را آقا براي ما نقل كرد.

بعد من همانجا برای ایشان استدلال كردم ادله و شواهد و قرائني آوردم كه ادامه نخست‌وزيری آقاي موسوي منجر به توقف جنگ مي‌شود چون با رویه‌ دولت سالارانه اي که ایشان در امور اقتصادی اتخاذ کرده است، از نظر اقتصادي به بن بست ميرسيم و پشتيباني از جنگ مقدور نخواهد بود و به زودي بي‌پول می‌شویم و به‌جای جنگ تنها می‌توانیم گریه کنیم. مثل آن داستان قرآنی كه آن سه نفري كه گريه مي‌كردند چون مركب نداشتند تا بجنگ بروند. بعد خود من به آقا پيشنهاد كردم شما بروید و به امام عرض كنيد يا مي‌خواهيد جنگ ادامه پيدا كند که با مهندس موسوي و اين روش دولت‌سالاري او نمی‌شود و اين جنگ متوقف خواهد شد. يا اینکه جنگ برايتان مهم نيست، پس عيب ندارد، موسوي باشد با تمام محدودیت‌هایی که برای فعاليت‌هاي مردم ایجاد کرده و دولت را در تمام امور اقتصادی و معیشتی مردم از شير شتر تا جان آدميزاد دخالت داده و نتیجه آن هم نرخ رشد پايين يا منفي و گرفتاري‌هايي است که منجر به توقف اقتصاد کشور خواهد شد.

آقا فرمودند من تحليل شما را قبول دارم، ولي اين كار را نمي‌كنم. نمي‌روم به امام اين حرف‌ها را بزنم. ايشان فرمودند كه من خوشم نمي‌آيد امام احساس كند مساله شخصي دارم وخطي مي‌خواهم برخورد كنم. من اصلا از اين مسئله خوشم نمي‌آيد که ديد امام نسبت به من اينطوري بشود. من در جواب به ایشان عرض کردم: پس موسوي را نخست‌وزير كنيد و از امام بخواهید آبرومندانه قبل از اينكه مجبور به توقف جنگ شويم با اختيار آنرا پايان دهيم. چون الان وضعمان از نظر جبهه خوب است و با این روند اقتصادی ممكن است ما در يك موقعيتي مجبور به ختم جنگ بشويم كه وضع‌مان بسیار بدتر از وضع فعلی باشد. بعد از ایشان پرسيدیم پس چه كار مي‌كنيد؟ ایشان فرمودند: نمي‌دانم چه كار كنم، ماندم که اگر بخواهم معرفي نكنم، تضعيف امام است و از طرف ديگر خلاف شرع مي دانم معرفي بكنم. چون خودم خلاف مي‌دانم ايشان نخست‌وزير شود. ممكن است راهي پیدا کنم تا طوری رفتار كنم که همه بفهمند ایشان نخست‌وزير امام است، نخست‌وزير من نيست و من فقط به خاطر امام اين كار را كردم. كه همين‌طور هم رفتار كردند و در نماز جمعه و نطق معرفي موسوي در مجلس به همه تفهیم کردند این مطلب را.

در آن شرایط خطیر خيلي دلمان برای آقا سوخت. مخمصه‌اي است كه انسان وظيفه شرعي خودش مي‌داند كه موضع خاصي را بگيرد اما نمی‌خواهد جایگاه ولایت فقیه و رهبری جامعه اسلامی را هم تضعيف کند. این از همان مواردي است كه گفتم امر نمي‌شود، ولي به جهت مصلحت جامعه و حفظ برنامه و نقشه هدایت جامعه توسط ولی‌فقیه برای این تبعیت، تكليف پيدا مي‌شود. این‌جاست که آقا مي‌روند دنبال امام و از ایشان می‌خواهند تا به او امر کنند و وقتی امام امر نمي‌كنند، آقا طوری رفتار مي‌كنند که نه قداست امام و جایگاه رفیع ایشان در رهبری جامعه را بشكنند و نه خود ایشان چيزي را كه قبول ندارد بر آن مهر تاييد بگذارند.

داشتيم مي‌آمديم آقاي پرورش رو كرد به آقا، ايشان داشت ما را مشايعت مي‌كرد، به آقا عرض كرد، يادتان مي‌آيد خوابي ديديد قبل از انقلاب، آقا پرسيدند كدام بود؟ پرورش پاسخ داد خوابي كه شما امام را تشييع جنازه مي‌‌كنيد و در خاك مي‌گذاريد گفتند آره آره، شروع كردند به نقل دوباره خواب و گفتند: قبل از انقلاب آن يك شبي خواب ديدم كه امام مرده و در مشهد تشييعش مي‌كنيم و يك عده از آخوندهاي مشهد كه با نهضت خوب نبودند مي‌خندند در تشييع جنازه، من هم عصباني با خودم مي‌گويم اين بي‌انصاف‌ها امام كه زنده بود احترام را نگه نميداشتند حالا هم در تشييع جنازه مي‌خندند، خلاصه رسيديم بالاي تپه‌اي تابوت را مي‌گذاريم زمين من ميروم امام را بگذارم در قبر يك‌دفعه كفن باز مي‌شود امام مي نشيند انگشت سبابه را مي‌گذارد روي پيشاني من و مي‌گويد تو يوسفي تو يوسفي تو يوسفي بعد دوباره مي‌رود توي كفن.

خيلي تعجب كردم و صبح كه بيدار شدم براي مادرم خوابم را نقل كردم. مادرم به شوخي گفت پسرجان تو از يوسفي فقط چاهش گيرت مي‌آيد! چون زياد بازداشت مي شدم. در اينجا آقاي پرورش گفت نه بعد از چاه، عزيز مصر شدن هم هست. خداحافظي كرديم و آمديم. گذشت تا آن روزي آقا به رهبري انتخاب شد. ما در تحريريه روزنامه رسالت نشسته بوديم آقاي پرورش آمد گفت احمد يادت است من اين حرف را آن روز زدم؟ گفتم بله. پرورش ادامه داد من مقصودم از عزيز مصر شدن اين نبود كه شما رهبر مي‌شويد فكر مي‌كردم رئيس‌جمهوري با قدرت اعمال نظر و با دست باز خواهد شد. حالا خدا رهبرش كرد! خواب اين طور تعبير شد. اين خاطره از اين باب گفتم كه بدانيد رابطه با ولي فقيه مخصوصا براي سایر حکمرانان و دولتمردان يك موهبت است چون هميشه مقدور نيست و در عین حال هميشه تطابق نظر با نظر امكان‌پذير نيست. حتي پس از مبادله استدلال ممكن است نظر عوض نشود. سياستمداران مامورند شرعا به نظر خودشان عمل كنند، مگر امر و نهي باشد و یا مثل مثال تاریخی که برای شما زدم موقعيتي باشد كه مشابه امر و نهي تلقي شود. یعنی در درون خود به این برسد که این نظر مثل امر و نهي است. يا متوجه بشود که برنامه‌اي را که رهبری طراحی کرده اگر خلاف نظر ایشان عمل کند اوضاع به هم می‌ریزد. در غير اين صورت هر كس مجاز است به نظر خود عمل کند. اين ولايت‌پذيري است. نه در آن غلّو است نه كوتاهي و بنده در تمام دوران زندگي سياسي‌ام همين‌طور رفتار كرده ام. هيچ‌گاه هم از اين حيث مورد نقد امام رضوان الله عليه و رهبر معظم انقلاب که ایشان را بيشتر ملاقات می‌کنم، واقع نشده ام.
*متن سخنراني احمد توكلي در جمع دانشجويان دانشگاه هاي تهران در موضوع ولايت فقيه


متن سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامي در كرمانشاه پيرامون ولايت فقيه مهر ۱۳۹۰
يك جمله‌اى را امام بيان كردند: ولايت مطلقه‌ى فقيه. يك عده‌اى با مغالطه خواستند اين قضيه را به نحوى مشوب كنند و يك معناى غلط و تفسير غلطى بدهند. گفتند معناى ولايت مطلقه اين است كه رهبرى در نظام جمهورى اسلامى، مطلق از همه‌ى قوانين است؛ مثل يك اسبِ مهار كنده شده‌اى، هر جا بخواهد، هر كار بخواهد، ميتواند بكند. مسئله اين نبود، اين نيست. امام بزرگوار خودش از همه بيشتر به رعايت قوانين، به رعايت اصول، به رعايت مبانى، به رعايت جزئيات احكام شرعى مقيد بود؛ و اين وظيفه‌ى رهبرى است.

در نظام جمهورى اسلامى، رهبرى فقط تابع اين نيست كه كسى او را به خاطر اينكه شرائط را از دست داده، عزل كند؛ اگر اين شرائط در او وجود نداشته باشد، خودش به خودى خود عزل‌شده است؛ اين خيلى چيز مهمى است. رهبرى يك مديريت است؛ البته مديريتِ اجرائى نيست. اين اشكال و اشتباه هم در طول زمان، از اول انقلاب تا امروز، در بعضى از تبليغات ادامه دارد. اينجور تلقى كنند كه رهبرى يك مديريت اجرائى است؛ نه، مديريت اجرائى، مشخص است. مديريت اجرائى در بخش قوه‌ى مجريه ضوابط مشخصى دارد، معلوم است، مسئولين معينى دارد؛ در قوه‌ى قضائيه هم - كه آن هم مديريت اجرائى است - همين طور، هر كدام مسئوليتهائى دارند؛ قوه‌ى مقننه هم كه معلوم است.

رهبرى، ناظر بر اينهاست. به چه معنا؟ به اين معنا كه از حركت كلى نظام مراقبت كند. در واقع رهبرى، يك مديريت كلان ارزشى است. همين طور كه اشاره كردم، گاهى اوقات فشارها، مضيقه‌ها و ضرورتها، مديريتهاى گوناگون را به بعضى از انعطافهاى غير لازم يا غير جائز وادار ميكند؛ رهبرى بايستى مراقب باشد، نگذارد چنين اتفاقى بيفتد. اين مسئوليتِ بسيار سنگينى است. اين مسئوليت، مسئوليت اجرائى نيست؛ دخالت در كارها هم نيست. حالا بعضى‌ها دوست ميدارند همين طور بگويند؛ فلان تصميمها بدون نظر رهبرى گرفته نميشود. نه، اينطور نيست. مسئولين در بخشهاى مختلف، مسئوليتهاى مشخصى دارند. در بخش اقتصادى، در بخش سياسى، در بخش ديپلماسى، نمايندگان مجلس در بخشهاى خودشان، مسئولان قوه‌ى قضائيه در بخش خودشان، مسئوليتهاى مشخصى دارند. در همه‌ى اينها رهبرى نه ميتواند دخالت كند، نه حق دارد دخالت كند، نه قادر است دخالت كند؛ اصلاً امكان ندارد. خيلى از تصميمهاى اقتصادى ممكن است گرفته شود، رهبرى قبول هم نداشته باشد، اما دخالت نميكند؛ مسئولينى دارد، ومسئولينش بايد عمل كنند. بله، آنجائى كه اتخاذ يك سياستى منتهى خواهد شد به كج شدن راه انقلاب، رهبرى مسئوليت پيدا ميكند. در تصميم و عملِ رهبرى بايد عقلانيت در خدمت اصول قرار بگيرد، واقع‌بينى در خدمت آرمان‌گرائى‌ها قرار بگيرد.

در قضيه‌ى هسته‌اى، در آن دوره‌ى اول كه تلاطمهائى بود، بعضاً اقدامهائى انجام ميگرفت كه شايد مطلوب نبود. من آنجا در سخنرانى عمومى گفتم اگر چنانچه اين كارها انجام نگيرد، خودم وارد ميشوم. و همين هم شد. اين معناى رهبرى است؛ اين يك چيزى است كه از اسلام گرفته شده است؛ يك نكته‌ى مثبتى است در نظام اسلامى.دستگاه‌هاى گوناگون - قوه‌ى قضائيه، قوه‌ى مجريه، قوه‌ى مقننه - مثل همه‌ى دنيا، كارهاى موظف قانونى خودشان را دارند انجام ميدهند، با اختيارات كاملى كه در قانون اساسى معين شده؛ اما حركت كلان و كلى نظام اسلامى به سمت آن آرمانها بايد منحرف نشود؛ اگر منحرف شد، بايد گريبان رهبرى را گرفت، او را بايستى مسئول دانست؛ او مسئول است كه نگذارد. البته اين مسئله، مثالهاى زيادى دارد؛ چون وقت كم است، به يكى از آنها اشاره‌ى مختصرى ميكنم.

مسئله‌ى روابط با آمريكا، كه در اين چند سال چه كارها كردند، چه تلاشها كردند، در دوره‌هاى مختلفِ دولتهاى گوناگون، تحت تأثير عوامل مختلف. خب، اين به حركت عمومى نظام ضرر ميزد، فايده‌اى هم براى وضع معيشت و زندگى مردم نداشت. اينجا ممانعت شد. و مسائل گوناگونى از اين قبيل هست.
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۰-۱۲-۱۰ ۰۹:۲۴:۰۸
آقای توکلی باید روشن تر صحبت می کردید. موارد اشاره شده خوب بودند اما کافی نبودند.اینکه خود رهبری فرمودند انتقاد از من موردی نداره این صحیحی اما چرا برخی حتی اطهارات ایشان را هم برنمی تابند.دایه دلسوزتذ ازمادر شده اند. به خدا مردم اینرا می خواهیم بهترین باشیم.
و این را مطئنیم نه امریکا و نه کس دیگه ای به دردمان نیم خورد.پس کاش با راهی که رهبری باز گذاشته اند به سوی پیشرفت بیشتر برویم (681684) (moderator22)
 
جواد
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۰-۱۲-۱۰ ۰۹:۲۶:۱۷
با سلام
دوست عزيز جناب آقاي توكلي

با تشكر از اينكه واقعا" آزادانه نظر خود را راجع به موضوع ولايت ابراز ميداريد اما

1-واقعا" طرح اين موضوع در حاليكه تقريبا" كليه حقوق شهروندان در باب نظرات بر امو و مسئولان حتي در رده پائين مورد شك و ظن قرار دارد و كسي طاقت كوچكترين اعتراضي به يك كارمند بيمارستان را ندارد ( اعلاميه حقوق كاركنان بيمارستانها و مراكز درماني و نه بيماران !!! ) چه فايده اي دارد ؟

2- ما كه هنوز منشور حقوق شهروندي نداريم چرا بايد اصلا" اعتراض كنيم ؟

3- كدام مورد را سراغ داريد كه غير از افراد خاص نظري داده باشند و در اداره كشور مورد استفاده قرار بگيرد كه شما دنبال حقوق ملت عام ميگرديد؟

4 -اين تناقض در گفته هاي شما هم وجود دارد كه آيا نظر ولايي نظر معصوم است يا وحي كه بايد بدون هرگونه مخالفت پذيرفت ؟ (681690) (moderator22)
 
سینا
۱۳۹۰-۱۲-۱۰ ۰۹:۳۴:۰۵
مثالی از آمریکا و رییس جمهور اش آورده ای که حرف آخر را می زند و می تواند مصوبات کنگره را وتو کند. این درست نیست چون حرف آخر را کنگره می زند نه رییس جمهور، رییس جمهور می تواند مصوبات کنگره را وتو کند ولی اگر کنگره بر نظر خود اصرار داشته باشد و با دو سوم آرا نظرش را تصویب کند رییس جمهور نمی تواند مصوبه کنگره را وتو کند و آن مصوبه قانون تلقی می شود (681705) (moderator22)
 
علي
۱۳۹۰-۱۲-۱۰ ۰۹:۳۹:۳۶
آقاي توكلي گفته ايد
". همه اختيارات پيامبر براي اداره جامعه را که که خدا به رسولش عطا کرده او هم دارد( ولي فقيه )"
نقل به مضموم از آيت الله جوادي آملي
" اگر كسي كمالات ( معصوميت ) پيامبر را نداشته باشد و به وحي الهي متصل نباشد عقلا و شرعا داراي اختياراتي در حد پيامبر در هيچ زمينه اي نمي باشد "
تو را به همان اسلام و پيامبر قسم سانسور نكن كه جز از اسلام واقعي چيزي كم و بيش ننوشتم (681718) (moderator22)
 
مير شمس
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۰-۱۲-۱۰ ۱۱:۴۶:۱۹
امام خمینی در کتاب البیع جلد ۲ ص ۴۸۹ به صراحت در این خصوص می‌گوید:

«آنچه برای پیامبر و امام از امور مربوط به حکومت ثابت است، برای فقیه نیز ثابت می‌باشد. در صورتی که آنان ولایتی از جهات دیگر داشته باشند، فقیه چنین ولایتی را ندارد. بر این اساس اگر قائل بشویم که معصوم حق طلاق دادن همسر مرد یا فروش مال او یا گرفتن مال از او حتی با فرض عدم وجود مصلحت عمومی را دارد، چنین اختیاری برای فقیه ثابت نیست» (به نقل از کتاب مبانی حکومت اسلامی حسین جوان آراسته)

آیت الله جوادی آملی نیز در پاسخ به این سوال که «آیا رهبر می‌تواند با ولایت مطلقه‌اش، در زندگی شخصی افراد جامعه دخالت کند» پاسخ می‌دهد: «رهبر از جهت شخصیت حقیقی خود، دارای احوال خاص است که هرگز معیاری قانونی برای امت نیست؛ چه اینکه هرگز در احوال شخصی جمهور دخالت نمی‌کند» (ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت- ص ۴۶۴)

ایشان همچنین در مبحث اختیارات مطلقه فقیه می‌‌گوید: «فقیه جامع‌الشرایط همه اختیارات پیامبر و امامان که در اداره جامعه نقش دارند، را داراست. این سخن بدان معناست که فقیه و حاکم اسلامی، محدوده ولایت مطلقه‌اش تا آنجایی است که ضرورت نظم جامعه اسلامی اقتضا می‌کند اولا؛ و ثانیا به شأن نبوت و امامت و عصمت پیامبر و امام مشروط نباشد و بنابراین، آن گونه از اختیاراتی که آن بزرگان از جهت عصمت و امامت و نبوت خود داشته‌اند، از اختیارات فقیه جامع‌الشرایط خارج است و اگر مثلا پیامبر اکرم بنابر شأن نبوت و عصمت خود، درباره ازدواج دو نفر –که خارج از مساله اجتماع و ضرورت اداره جامعه است- نظری صادر فرموده و آنان را به ازدواج دعوت و امر نموده‌اند، در چنین مواردی ولی فقیه اختیاری ندارد» (ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت- ص ۲۵۰) (681896) (moderator22)
 
۱۳۹۰-۱۲-۱۰ ۰۹:۴۸:۰۹
با سلام و تشکر از آقای توکلی و سایت ایشان

ممنون از روشن گری هایی که فرمودید.چند نکته قابل ذکر است برای عزیزانی که احتمالا نظری منفی در باره این اطهارات دکتر دارند.
عزیزان نمی شود حقایق را دید و چشمان را روی آن بست
درست است که شاید بتونا نقد هایی را از راس به پایین کرد، اما باید دانست آن امام است که معصوم و مبرا از گناه است. باید به این نکته توجه خاص کرد.خوب حالا در این مورد باید دید درصد خطا چقدر است. ما باید مجموع را ببینیم نه اینکه فقط لیوان خالی را ببینیم
ضمن آنکه نباید فقط قر زد، باید راهکار داد باید بیشتر تلاش کرد.
(681727) (moderator22)
 
مسعود
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۰-۱۲-۱۰ ۱۰:۲۰:۲۵
از نظر جبهه پايداري. راي مردم زينتي است ولي آن را به زبان نمي آورند. اساسا تفكر جبهه پايداريها به راي و نظر مردم اعتقادي ندارند. همه امور را مي خواهند از روي هوسهاي آلوده قدرت طلبانه خود به الهي بودن و قدسي بودن نظام ربط دهند و جالب است كه خود را مشخص كننده مصداقهاي الهي بودن قديس بودن معرفي مي كنند و به جاي اسلام مي نشانند و هر تفكر مخالفي را به ضديت با دين و اسلام متهم مي كنند تا منكوب كنند.
اينان اگر مي توانستند و رويشان مي شد علنا مي گفتند كه انتخابات براي كشور لازم نيست و ما خود اهل تشخيص مصالح دين و نظام و اسلام هستيم و مردم اشتباه مي كنند! (681772) (moderator22)
 
مروج
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۰-۱۲-۱۰ ۱۲:۰۸:۴۷
تفكرات خطرناكي داشتند اين جبهه پايداري و مملكت به اين روز افتاد.انشالله در اين انتخاب نتيجه بر خلاف نظر جبهه پايداري اتفاق بيفتد انشالله. (681922) (moderator22)
 
مهدی
۱۳۹۰-۱۲-۱۵ ۱۰:۱۲:۳۵
در رابطه با کامنتهایی که این دونفر داده اند لازمه نکاتی گفته شود :
از شما بعید نیست چنین نسبتهایی را به جبهه پایداری و اصولگراها بزنید
حقیقتا از کجا اینو میدانید که به نظر جبهه پایداری رای مردم زینتی است شما فکر کردید همه مثل شماها هستند که مردم را ابزاری برای رسیدن به اهدافتان قرار میدهید؟
هر گروه و حزبی برای خودش ایرادهایی دارد
مگه اصلاح طلبان بجز خیانت به این مملکت و مردم در این چند سال کاری هم انجام دادند که در موردشون هیچ حرفی نمیزنید ؟
آیا این اصولگراها هستند که در دولت های قبل به این نظام خیانت کردند و به آغوش دشمن پناه بردند یا اصلاح طلبها ؟
حالا اینا شدند قدرت طلب و هوس ران و شماها شدید دلسوز ملت و مملکت ؟؟؟؟
شماها با این تفکراتتان هیچوقت برای این کشور مفید واقع نشدید.
در تمام این مدت دست به هر کاری زدید باعث پس رفت کشور در همه زمینه ها شدید ، ارزشهای اسلامی را زیر. پا گذاشتید ، ملت بزرگ ایران اسلامی را در مقابل شیطان بزر گ و هم پیمانان اروپایی اش خار و ذلیل و کوچک کردید ، باث پس رفت در زمینه اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، و....... شدید .افرادی مثل شماها اگر روزی قدرت دستتان بیاید دمار از روزگار. این ملت در می آورید همچنان چه در چندین سال گذشته آوردید !!!! (688726) (moderator22)
 
رستم شجاعی
۱۳۹۰-۱۲-۱۰ ۱۰:۴۴:۰۰
-1- موضوع اجماع پیامبر اکرم(ص)و گروه یاران از مهاجرین و انصار در مورد جنگ خندق مشهورتر است که ایشان تصویب کردند که در مدینه بمانند و زنان از پشت بامها با پرتاب سنگ و... کمک کنند , تا بتوانند از مدینه دفاع کنند , در این میان یکی از اصحاب که در شهر حضور نداشت بازگشت و از این تصمیم مطلع شد {به احتمال قوی سعد}و اعتراض نموده و گفت که این تصمیم (ماندن در شهر) را ننگ می دانم و حتی شخصا هم که شده در بیرون از شهر با دشمن روبرو میشوم که اکثریت جوانان از تصمیم او اعلام حمایت نمودند و پیامبر(ص) فرمود تعداد آنها بیشتر از ماست و پس بیرون از شهر دفاع می کنیم , پس از خروج از شهر مجددا مسلمین به مشورت پرداختند و نظر سلمان فارسی تصویب و اجرا شد.
-2- در موضوع ولایت فقیه اگر اصل را بر این مبنی بدانیم که - عادلترین و آگاهترین فرد سکان جامعه را در دست بگیرد کمتر کسی مخالفت خواهد کرد, اما اکنون ما مشکل در مسئله پاسخگویی دارییم
چند مسئله در حال حاضر عینیت دارند و باید پاسخ داده شوند.
پارامترها و عیارهای حکومتی و غیر قابل محاسبه و امتهان که کشور را گرفتار تکرار هزینه ها و تحمیل مدیریت ناتوان نموده اند و فرار دانایان را سرعت بخشیده است.
تریبون محوری و خردستیزی سیستماتیک و بکارگیری سطحی دون از ادبیات در عرصه ملی در برخی مسئولین
6- حذف کامل مسئولیت پذیری و طلب کار بودن گناهکاران (681821) (moderator22)
 
یک ایرانی مسلمان واقع گرا فدایی رهبر
۱۳۹۰-۱۲-۱۰ ۱۱:۰۴:۲۱
آقای ددکککتتتر توکلی اگر " متن سخنراني احمد توكلي در جمع دانشجويان دانشگاه هاي تهران در موضوع ولايت فقيه" خودت را منتشرکنی و اگر آنرا با
"متن سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامي در كرمانشاه پيرامون ولايت فقيه مهر ۱۳۹۰ " مقایسه کنی و اگر تسلیم تصمیم جوانان شدن حضرت رسول را در خصوص جنگ احد بیان کنی و ...... خلاصه کلام اینها برای شما نان و آب نخواهد شد ولایت مداری شما !خیلی کم رنگ تر از این حرفها است شما بر ای بار بعد انتخاب نخواهی شد .شما باید با پژوهشهای خودت بروی سودا کنی (681845) (moderator22)
 
حسین
United States
۱۳۹۰-۱۲-۱۰ ۱۲:۱۹:۲۹
تا وقتی که افراد دگم مثل این دوستمون هستند هیچ‌گاه مملکت اصلاح نمی‌شه.
اگر ارزش پول ملی روز به روز داره پایین می‌اد، اگر فساد و رشوه روز به روز داره بیشتر می‌شه، اگر هر روز ثروتمند، ثروتمندتر و فقیر فقیرتر می‌شه، اگر کسانی با خلوص نیت و دفاع از اسلام ناب رفتند جانباز و شهید شدند ولی الان روز به روز فقط تظاهر می‌کنیم که مسلمانیم برای منافع بیشتر خودمون و هزاران اگر و امای دیگه شاید لازم باشه یک‌بار دیگه تعریف اسلام ناب رو بنویسیم و عمیقا بهش فکر کنیم به دور از تعصب خشک مذهبی.
والا به خدا اسلام دین خیلی قشنگیه پس چرا اینقدر داخل کشورمون داره کارهای غیر دینی روز به روز داره بیشتر می‌شه
خود خدا می‌گه: لا اکراه فی دین
این جمله خیلی خیلی معنی داره
خواهشا حذف نکنین منم مثل همه دینم‌رو دوست دارم و هر روز از دیدن این همه سیاهی و فساد دارم داغون می‌شم و به همه‌چی شک می‌کنم،
من جواب واقعی و دینی‌رو از کی می‌تونم بگیرم که مطمئن باشم راست می‌گه؟ (681941) (moderator22)
 
علی
۱۳۹۰-۱۲-۱۵ ۱۰:۲۳:۳۱
به نظرم شما جای پیشرفت دارید فکر کنم اکه یه کم بیشتر در مورد مسائل مربوط به داخل و خارج کشور و نیز نسبت به آیه های قرآن و ترجمه و تفسیر آن تحقیق و مطالعه کنی بد نیست چون معلومه هنوز خیلی چزها را در مورد دین نمیدونید. البته قصد جسارت ندارم !
قرآن را کسی میتونه خوب بفهمه که آشنایی حداقل نسبت به ادبیات عرب و دیگر. متونی که لازمه داشته باشه
اشتباه خیلی از شماها اینه که هنوز مطالبی را که به زبان می آورید در موردش اطلاع کافی ندارید (688756) (moderator22)
 
محمد
۱۳۹۰-۱۲-۱۰ ۱۱:۲۱:۱۳
حال كه خود اين بحث را باز كرديد اميدوارم كه ظرفيت انتشار نظرات را هم داشته باشيد .
اولا يك انتقاد به شما دارم كه چرا به طور كامل محرم رازهاي انقلاب نيستيد ؟!
نگه داشتن اين ماجراها در سينه و بعد انتشار آنها در زمان نامناسب كار درستي نيست .
به راستي اگر به اين حرفها اعتقادي وجود دارد بين مسئولان نظام چرا منبري را سراغ نداريم كه اين سخنان را بگويد ؟
كوتاه مي كنم سخن را ، و تشكر مي كنم از اينكه به نخست وزير امام بودن موسوي و سابقه درخشان كروبي اشاره كرديد .
هرچند راه را به ناثواب رفتيد ، چون اگر امام واقعا موسوي را قبول نداشت رضايت دادن به عزل او در ميانه جنگ راحت تر بود از
بركناري بني صدر در ابتداي جنگ .
درباره آقاي كروبي هم درباره خيانتكار بودن يا نبودنش نظراتمان متفاوت است .
همان طوري كه هيچ كدام از اتهامات وارده به اين دو تن از يك ميليارد دلار عربستان گرفته تا ملاقات با جرج سورس نتوانست ثابت شود (681868) (moderator22)
 
۱۳۹۰-۱۲-۱۳ ۲۰:۲۲:۵۴
4 - چهارم هم این که معلومه ملاقات با جورج سورس خیلی قبیحه که هنوز خوشحال از ارائه نشدن سند تصویریش هستید. همین داستان وزارت خارجه آمریکا و وب سایت تویتر و ولع غربی ها در صدور بیانیه های حمایتی پشت سرهم از صدتا سورس بدتره. (686378) (moderator22)
 
محسن مينايي
۱۳۹۰-۱۲-۱۰ ۱۱:۳۳:۴۸
با سلام . به نظر من مطالب مطرح شده، جناب دكتر توكلي عزيز كاملا" منطقي بود
و بايد به اين موضوع با ديد باز نگريست. منطقي باشيم، تعصبات بي جا نداشته
با شيم ولايت فقيه را درست بفهيم به قول دكتر در برداشت از ولايت فقيه افراط و تفريط نداشته باشيم .
اطمينان داشته باشيد، اگر حضرت آقا اين مطالب دكتر را مطالعه بفرمايند كاملا" تصديق مي نمايند.
از شما دوستان ولايت مدار خواهش مي نمايم به جاي اين همه احساسات افراطي كه باعث فهم غلط شما از ولايت فقيه شده ، كمي بيشتر، در تفسير ولايت فقيه كوشا شويد (681884) (moderator22)
 
حسین
۱۳۹۰-۱۲-۱۰ ۱۱:۵۰:۵۶
آقای توکلی، خیلی عالی مسئله را تبیین نموده اید. کاش همه اصول گرایان به این روش عمل کنند تا افرادی به فکر چاپلوسی و سوء استفاده از این اصلو احساسات مردم نباشند. اگر می بینیم بعضی از جوانان نسبت به ولایت فقیه نظر مخالف دارند، دقیقا به علت اظهار نظر هایی است که برخی سیاسیون می نمایند و تصویر نامطلوبی را از ولایت فقیه - این اصل مترقی اسلامی- ارائه میدهند. واقعا این افراد با هر انگیزه ای که باشند بسیار گناه بزرگی را مرتکب می شوند. خواه انگیزه آنها خیر خواهانه باشد و یا فقط برای سوء استفاده. بهر حال توضیحات شما مفید بود و امید وارم در این زمینه روشنگری بیشتری نمایید. (681903) (moderator22)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۰-۱۲-۱۰ ۱۲:۰۳:۲۰
مردم رهبري را قبول دارند اما مسولين شفاف سازي نميكنند و با به ميان كشيدن رهبري و ترساندن مردم از مخالف رهبري بودن و عواقب آن كارهاي نادرست خود را توجيه ميكنند.
آقاي توكلي شما و همه سياستمداران با مردم روراست باشيد مردم خودشان بهترين قاضي هستند و درست و نادرست را بخوبي تشخيص ميدهند.
در آمريكا اگر رييس جمهور نظر قطعي و نهايي را مي دهد و همه تمكين ميكنند همان رييس جمهور بابت كوچكترين خلافي بايد در دادگاه جوابگو باشد. در ايران چه؟ يك فرد عادي با كمك خيلي ها بزرگترين اختلاس را ميكند بعد حروف الفبا بايد جوابگو باشند. معاون اول رييس جمهور كه اينطور. (681917) (moderator22)
 
محمد
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۰-۱۲-۱۰ ۱۲:۲۲:۱۰
دین ما قرآن ما پیامبر ما ورهبر ما نقد ومشورت را بارها تذکر داده اند اما مگر می شود انتقاد کرد وفتنه گر وامریکایی نشد مگر می توان اعتراضی به وضع موجود واعمال مسئولین نمود وجاسوس امریکای وانگلیسی وهمکار سوروس نامیده نشد مگر می توان از تفسیرهای روزنامه ک ... که از آینده وگذشته تمام امور آگاه است در امان ماند؟ (681946) (moderator22)
 
فكور
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۰-۱۲-۱۱ ۱۳:۱۸:۰۲
رهبري در نوروز 89 در بازديدي كه از ايران خودرو داشتند دستوري براي افزايش تعرفه واردات خودرو نفرمودند چرا مجلس اين تعرفه دوباره از 70 به 90 برگرداند. (682991) (moderator18)
 
۱۳۹۰-۱۲-۱۴ ۰۶:۲۳:۴۴
ایکاش کینه ورزیها کنار میرفت آنوقت میدیدیم که جامعه ای واحد داریم با آرای واحد همانگونه که فرموده شده اگر صد و بیست و چهار هزار پیامبر را در یکجا جمع کنند هیچ اختلافی بین آنها وجود نخواهد داشت... (686957) (moderator22)
 
ثمیه
Germany
۱۳۹۰-۱۲-۱۴ ۱۳:۴۵:۳۳
آقای توکلی عزیز
به شما تبریک می گویم که با وجود اینکه حمایت کمی داشتید باز از نماینگان شاخص تهران درآمدید. برادر گرامی من در انتخابت شرکت نکردم. این را برای خودم یک پرنسیپ دانستم. با اینهمه از شرکت شما و دیگران ناخشنود نیستم. من این مطلب را برای انتشار نمی نویسم فقط برای خواندن شما می نویسم. بخدا زمان دارد از دست می رود. در فامیل ما که انتخابات همیشه یک حرکت پرشور بود، بخاظر اعتراض به وضع کنونی از میان 55 واجد شرایط رأی دادن تعداد کمی شان رأی دادند. امیدوارم صداقت من را باور کنید. (687578) (moderator22)
 
فلاح
۱۳۹۰-۱۲-۱۵ ۲۲:۳۵:۴۴
بحث پيرامون ولايت فقيه بحث تخصصي است ، واز عهده آقاي دکتر توکلي خارج است ، بزرگان وفحول فقها در اصل ولايت فقيه اختلافي ندارند ، اما پيرامون حدود آن اختلاف نظر است وبحث پيرامون آن در حوزه هاي علميه ودانشگاه هاست نه در متينگهاي انتخاباتي وسايتهاي باموضعيت خبري وسياسي ، فضاي بحث بايد در فضايي کاملا علمي وتخصصي باشد وکاملا افراد بايد احاطه بر موضوع بحث داشته باشند ، اينجانب براي دومين بار است ميبنم آقاي دکتر توکلي در خصوص اين موضوع صحبت ميکند وکاربران نظرات سياسي واجتماعي خودرا در ذيل موضوع ميگذارند، آما آقاي دکتر عزيز ، الان دقدقه مردم اين نيست که شما داريد بلکه نگراني مردم عدم پيروي امثال شما از فرمايشات رهبري در خصوص وحدت بين مسئولين براي خدمت بيشتر به مردم است و جذب آراء آن قشر از جامعه است که توسط امثال شما در جامعه دنبال بحث هاي هستند که تعدادي راي هرچند اندک به آراء خود بيافزايند ، که مع الاسف اين رويه وروش خوبي براي شما که پيشينه اصولگرايي خوبي داريد ومورد تفقد وعنايت رهبري از اقتصادي وعلمي (کلاسيک)و...تا کنون توانسته ايد در مجلس هشتم اراء خوبي از مردم حزب الله داشته باشيد ، که مع الاسف به دنبال آراء قشر ديگري از جامعه هستيد چون ميدانيد آراء کساني که در دوره قبل به شما راي دادند را از دست داديد واين خسران است وخسران عظيمي ايست ، شما نگاه کنيد دوستان شهيد شما که الان در بين ما نيستند ومن وشما از حضور آنها در بين خود بي خبريم از من وشما چي ميخواهند ؟ آيا اگر ما شعور پيدا کنيم وسخن آنهارا درک کنيم ! آن ها هم مثل من وشما رفتار ميکردند ؟.
برای دومین بار ارسال شد . (690339) (moderator22)
 
babak
۱۳۹۰-۱۲-۱۶ ۱۱:۵۴:۱۸
سلام
سایت الف
دستت رو شده
هر نظری که با سیاست شما همسو باشد رو رو سایت قرار می دهی.
داری جهت سیاسی مردم را به نفع خودت تییر می دهی.
من هروز سایت الف رو می خوانم گرچه با تمام نوشته ها موافق نیستم.
اما لقمان را گفتن ادب از که آموختی گفت از بی ادبان ...
از مخالف درسه می شود اموخت.
نگاه کنید مردم از مخالف خانی در تعزیه چه درسها که نگرفتن. (691270) (moderator22)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.