نظر منتشر شده
۸
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 245348
چند پرسش فلسفی از موافقان و مخالفان اسلامی سازی علوم طبیعی و انسانی
بخش تعاملی الف - امین میرزائی
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۰۶:۴۰
وجود و ماهیت از موارد دردسر ساز فلسفه اند. چرا ؟! چون وجود بی حد، به ملازمه بی حدّی، قابل تحدید (یعنی تعریف) نیست. به تعبیر امام صادق علیه السلام، مورچه ای که بخواهد خدا را تعریف (define) کند، باید حدّ (finish)ی، برای آن در نظر بگیرد. حدّ وجود برای مورچه، دو شاخک است. پس خدای نشسته در ذهن مورچه، دو شاخک دارد! همین است حال خدای انسان ها، که به تعبیر گِزِنوفون، صورتی انسانواره می یابد. خدای سیاهپوستان بینی پهن دارد، خدای خلیفه داعش هم به گیوتین می ماند!

پس شناخت شاهدِ واصل، نه به ذات که به مرتبه تجلّی تعلّق می گیرد و اسماء الله (تجلّیات الهی) در تزاحم و نکاح اسماء، کثرت حاصل در جهان و از جمله "شرور" را می آفرینند. شما می توانید به من دشنام دهید، یا آوازی به سبک شجریان بخوانید، یا عربده مستانه بکشید. همه این ها کلماتی است که از ذات شما صادر شده است. اگرچه شاید جمله ای از شما فاعل مختار، جمله دیگر را نقض کند.

ذات اقدس الله به یک اعتبار جامع اضداد است. پس پرتوی که افکنده و شما را به وجود آورده، با پرتو دیگری که دشنام الهی است فرق دارد. شما از دشنام الهی (شرّ) آزرده اید، در حالی که خداوند - در هرکدام از شما - پرتوی متفاوت برتابانده است.

این در پاسخِ آن کامنت گذار محترمی که در ذیل یکی از نوشته های من ، "مسأله شر"(به قول ایشان شرّ گزاف)، را دلیل نبود خدا تلقّی می کرد.

بگذریم ....

وجود محدودی با نام - مستعار-احسان مقدّمی لطف کرده اند و اسلامی کردن علوم انسانی را مورد نقد قرار داده اند. ماهیتی با نام محمّد مهدی شیر محمّدی از در پاسخ در آمده اند و شرط تدریس "قواعد علّامه حلّی" را - دروقفنامه مدرسه سپهسالار - دلیل حضور علوم "انسانی" در حوزه ها دانسته اند! در میانه این دعوا، دو سه مشتی هم نصیب فیلسوفان شده و پایشان را - خواسته یا ناخواسته - به دعوای منقول و معقول و مُجرَّب باز کرده. فی المثل برادرمان آقای مقدّمی می نویسند:

" البته باید در این موضوع غیر از حوزویان به فیلسوفان و فلسفه دوست ها نیز اشاره کرد. این گروه نیز از آنجا که با دید فلسفی نگرش های علمی را کندو کاو کرده و به اصطلاح فلسفه علم می دانند، بر این سبیل خطا قدم می زنند که لابد خود علم را نیز می شناسند و بنابراین با مقدمات و صغری و کبری چیدن از منظر اندیشه فلسفی می خواهند برای علمی که از آن خبری ندارند نسخه پیچیده و راهکار بدهند که البته عملی خطا و در بسیاری از موارد از نظر صاحبان علم در رشته های خاص مضحک و مسخره می نماید. غالب ایشان با زدن حرف های کلی و بدون عمق به راحتی برای تمامی علوم و یا لااقل کل علوم انسانی و اجتماعی نسخه واحد می پیچند."

من از جمله همین فیلسوفان فضولم. و به واسطه فضولی- و نه فضل - پرسش هایی را از هردو نویسنده محترم مطرح می کنم. منتهی سخنم در باب علوم انسانی نیست! چرا؟! چون منتقدِ محترمِ ِ اوّل، پرشِ ارتفاعی انجام داده اند و از بالای دیوار بلند علوم انسانی به اقیانوس عظیم علوم طبیعی فرو افتاده اند. حالا بماند که در تاریخ و فلسفه و ادبیات- که جزو علوم انسانی هستند- گروه نمونه و کنترل (مطالعات آماری)، نقش چندانی ندارند و این که همه این علوم را "تجربی" تلقی کرده اند، از فضل و فضیلت ایشان حکایت می کند.

عمده سؤالات زیر اوریجینال اند. یعنی از خودم درآورده ام! برخی را هم از فلاسفه دیگر به وام گرفته ام. لازم نیست به همه آن ها پاسخ بدهند. فقط به محتوای آنها فکر کنند. کار "فلسفه" پاسخ دادن نیست. وظیفه اصلی فیلسوفان، طرح سؤال است. البته اگر در حین قلقلک پاسخی یا خنده ای هم صادر شد نورِ علی نور است. در ضمن، فلسفه از علوم عقلی است نه نقلی یا تقلیدی یا نیش غولی. پس علاوه بر صورت قیاس (به قول آقای مقدّمی، صغری و کبری)، به مادّه قیاس هم نظر دارد.

برویم سر سؤالات ... هفت سؤال از آقای مقدّمی (البته از شخصیت حقیقی شان و نه اسم مستعارشان) مطرح می کنم، یک تک سؤال هم از جناب شیرمحمّدی دارم.

آقای مقدّمی بفرمایند:

۱) بی بُعد (یعنی نقطه) را که حرکت دهیم ،با بُعد (=خط) حاصل می شود؟! لطفاً مکانیزم کار را توضیح دهند. همه فیزیک به همین نقطه بند است!

۲) بی نهایت یعنی چه؟! آیا "مثبتِ یک" از "منهایِ بینهایت" بیشتر است؟! محلّ استقرار عدد کجاست؟! در معدود، در عدد، یا در ذهن مخاطب؟! فرق دو عدد گوسفند، با دو عدد خلیفه داعش چیست؟! آیا عدد دو (۲)، ما بازای عینی دارد؟!

۳) تارزان، رفیق صمیمی میمونی به نام چیتا بود. آدمهایی را در جنگل می یابید که از کودکی مانند تارزان بزرگ شده اند، امّا نصف چیتا هم نمی فهمند. یعنی از یادگیری زبان، فراگیری آداب اجتماعی، لباس پوشیدن و امثال آن بیزارند. چرا؟! چون از کودکی خارج از اجتماع انسانی بزرگ شده اند. تارزان واقعی در جهان پیدا نمی شود. این را روانشناسانی که با کودکان پیدا شده درحیات وحش کار کرده اند می دانند.

بفرمائید اوّلین انسان ساپینس، علفِ خودرو بوده یا جفتی داشته؟! چندسال طول کشیده تا ساپینس محترم مذکّر، به خواستگاری هم کُفوِ مؤنث خود برود، یا بالعکس، منتظر خواستگار محترم نئاندرتال و -احیاناً - ساپینس خود بماند؟! ضمناً، عقد آقایان نئاندرتال و بانوان ساپینس، دائم یا موقت بوده است؟! اگر- خدای ناکرده - تجاوزی در کار بوده، فرزندان حاصله (دِنیسُووین ها) در کدام پرورشگاه بزرگ شده اند؟! شهریه هم می داده اند، یا دانشگاهشان روزانه دولتی بوده است؟!

۴) از پیدایش بشر مدرن هفتاد هزار سال می گذرد. لطفاً بفرمائید دلیل انفجار فرهنگی این چند هزار سال اخیر چیست؟! و چرا آن همه نسل هایِ پیش از ازدواج اوّلین زوج مدرن (منظور مدرنیته نیست، انسان خردمند هفتاد هزار سال پیش است)، آثاری از قبیال کاسه و کوزه و نی لبک و مجسّمه اسب شاخدار از خود باقی نگذاشته اند؟! چند میلیون سال بی هنری، و نبوغِ یکباره از کجا می آید؟! چند میلیون سال وقت برای اختراع "آی پد" کافی نبوده که حتّی تبلتِ گلی را هم، همین اواخر اختراع کرده اند؟! ضمناً هیچ شامپانزه ای برای دیگران سخنرانی نمی کند یا مثل من مقاله نمی نویسد. لطفاً بفرمائید رسم کامنت گذاری به کدام ژن انسان ها مربوط می شود؟!

۵) ملاک انتزاع زمان بیگ بنگ چیست، و آیا "زمان"ی بوده که زمانی نبوده است؟! آیا آن زمان "موهوم"، کشش داشته یا به اصطلاح "آن" بوده است؟! آیا با کش دادن "آن" (کش دادن آنات منفصل) زمانِ متصّل، حاصل می شود؟! آیا زمان تحلیلی است، یا واقعی؟! حجم، جرم متعیّن است. آیا حرکت متعیّن، زمان است؟! آیا تعیّن آن عینی ست، یا ذهنی؟!

۶) مرز بین کشورها توهّم است. مرز بین ماهیات موهوم تر. این را در زبان هندی "مایا" (خواب و خیال) می گویند. از آن موهوم تر، ارزشی است که برای "یک مشت دلار" ( یک مشت ورق پاره) قائل می شویم، که با بالا و پایین رفتن ارزش اسمی (نه واقعی) اش، بین شرق و غرب دنیا جنگ می شود! اصولاً ماهیات، حدّ مستقر ندارند و تا بیایی نامی برای آن انتخاب کنی، ماهیتی جدید شکل گرفته و تعریف سابق را تغییر داده است. فی المثل میز کسی را از او بگیرید، تعریف طرف عوض می شود.

۷)فرض کنید من پسر خاله ئی تیِ فیلم استیون اسپیلبرگ هستم. البته ئی تی از آسمان افتاده بود، من از دماغ فیل افتاده ام.

بدون کشیدن تصویر یا ارائه عکس سگ یا حبس من در باغ وحش، لطفاً تعریف جامعی برای سگ ارائه کنید که از سگ بولداگ تا میلو (سگ تن تن) را شامل شود، ضمناً کایوت و روباه و گرگ را هم از مخیّله منِ سگ ندیده بیرون کند. به تعبیر زبانشناسان (سمانتیست ها)، جامع و مانع باشد. طبقه بندی زیست شناسی تکاملی پایش به همین جا بند است.

حرف آخر آن که حضرت آدم "ناف" داشته اند یا نه؟! اگر مشکل "ناف" حل شود، یکی از موانع اسلامی کردن علوم برداشته می شود. آقای شیر محمّدی همین یک سؤال را پاسخ دهند. برای حلّ این مسأله - مسلّماً - علوم نقلی کافی نیست، و "استعارات" کتاب آسمانی را باید به مدد "عقل تجربی" و "عقل فلسفی" حلّ کرد. کذا مسأله هفت آسمان، که پایینترینش موکبِ کواکب است.
 
کلمات کلیدی : امین میرزائی
 
۱۳۹۳-۰۷-۲۳ ۱۵:۲۸:۴۲
جناب میرزایی تا اقای مقدم برسند من هم مثل ابی که به برنامه های سیمای میلی می بندند وقت را پر کنم :

سوالات شما همه از مجهولاتی است که حتی امکان پژوهش ندارند به عبارتی شما از درون تاریکی سوال طرح کرده اید .

مسلم است که نادانسته های بشر بسیار وسیع تر از دانسته های اوست ولی نمی شود جای خالی مجهولات را با موهومات پر کرد.

استعارات کتب اسمانی را فرمودید چگونه با عقل تجربی حل می کنید؟!

اصلا عقل تجربی یعنی چه ؟

وقتی که یعقوب خداوند را سالتو بارانداز می کند من عقل تجربی ام قد نمی دهد عزیز دل.

سوال واضح و کاربردی برای بررسی این موضوع لازم است مثلا :

روانشناسی اسلامی یعنی چه ؟ قرار است چه سرفصلهایی جایگزین شود تا اسلامی بشود؟ اصلا یک پژوهش یا کتابی در روانشناسی اسلامی معرفی کنید لطفا.

من مرده شماها 100 سال زنده باشید اگر این نهضت اسلامی کردن علوم به سرنوشت انقلاب فرهنگی و شکست تاسفبارش منجر نشد این ریش را تو اسیاب سفید کرده ام نتیجه اش در ارمان زدایی و اخلاق زدایی و دنیاپرستی در کوپه و بازار هویداست برای انکه بخواهد ببیند .

همه درد اقایان از علوم انسانی فقط روحیه پرسشگری ست و مرید و مرادی را برنمی تابد و خواهان دانشگاهی اند که خروجی اش مریدان باشند ولاغیر . همین هم یک در هزار هم امکان وقوع ندارد جامعه و نسل انقلاب فرهنگی هیچ نشانی از دهه 40-50 ندارد .فقط دکانی باز می شود تا عده ای به نوایی برسند همین. (2428537) (alef-13)
 
۱۳۹۳-۰۷-۲۳ ۱۷:۲۶:۳۵
موضوع: امکانهای اسلامی نمودن علوم انسانی
---
قدر مسلم این است که داده های تدوین شده ای بصورت موضوعی از جانب خداوند عالمیان بصورت وحی در قرآن کریم و یا از جانب پیامبر اسلام (ص) در سنت آن حضرت با نامهای مختلف علوم انسانی کلا وجود ندارند وحتی کلیات پراکنده ای که در قرآن و در سنت از اشیاء و مسائلی که می توانند بصورت تفکیک عناونینی را از موضوعات علوم انسانی تشکیل بدهند در این دو منبع اصیل اسلام مقرون با جزئیات بی شمار خود نیستند که اگر بودند امکان داشت با گرد آوری جزئیات هر یک ازکلیات یاد شده ساختارهایی با عناونین علوم مختلف انسانی هرچند تکامل نیافته بنام اسلام به دست آورد.
بنا بر توضیح فوق هیچ راهی برای اسلامی کردن علوم انسانی بجز تلفیق یافته های ذهن ناقص بشر که هرگز قادر به وقوف بر کمال جزئیات حقایق کلیات نیست با کلیات مذکور وجود ندارد که در نتیحه ، این یافته های ناقص ذهن بشر اند که به علوم انسانی اسلامی نامیده خواهند شد.
نامیدن یافته های غیر متکامل علمای اسلام که غیر معصوم و غیر مرتبط به وحی اند به علوم اسلامی چیزی بجز تسامح در نامگذاری بیش نیست ومنزلت اسلام را که دین الهی است با در هم آمیختن آن با یافته های بشر از ویژگی الهی بودن تنزل می دهد و با این یافته ها که همگی نقد پذیر و نقص پذیر اند از حیثیت اصیل الهی کامل و نقد نا پذیر بودن خود بیرون می آورد و ارزش الهی بودن را از این دین سلب می کند.
در لابلای بسیاری از آیات محکمات قرآن هشدارها و تهدیدهای فراونی به بشر نسبت به در هم آمیختن اندیشه های ناقص خود با سخنان خداوند که عین حقیقت و عین کمال اند داده شده است که تامل عمیق و دقیق در این آیات ، بویژه توسط کسانی که اصرار دارند علوم انسانی را به علوم انسانی اسلامی تبدیل نمایند ، ضرورت حیاتی دارد. (2428782) (alef-13)
 
سید
۱۳۹۳-۰۷-۲۳ ۱۷:۴۲:۲۹
درود برشما واقعا فلسفه شیرین هست ومرزبندی ندارد وکلا علم فرامرزی وفرا دینی هست. (2428809) (alef-13)
 
سعید تمر
۱۳۹۳-۰۷-۲۳ ۱۸:۱۷:۴۵
نفهمیدم چی خواندم و به چی باید می رسیدم. شاید باید برگردم تک تک حرفهای افرادی کامنت گذار را بخوانم ولی کی حوصله داره؟
نتیجه: می شد یکپارچه تر هم نوشت. (2428856) (alef-13)
 
۱۳۹۳-۰۷-۲۳ ۱۹:۲۴:۰۹
"همه فیزیک به همین نقطه بند است!"، فکر کنم نظر نویسنده دانشمندمان بر هندسه بوده است! (2428985) (alef-13)
 
۱۳۹۳-۰۷-۲۴ ۰۴:۲۰:۴۵
من نمیفهمم با چهار تا کلمه ی قلنبه که از کتابها کپی برداری شده مگر میشود مقاله نوشت؟!!! خب ننویسید دوستان عزیز. ننویسید.

اینکه علوم باید اسلامی بشود یا نه، نه مقوله ای دینی است نه مقوله ای فلسفی!! یک مقوله ی علمی است. و پاسخش هم واضح است: "نه!"

دین یک علم مجزاست با اصول و قوانین خودش. اختلاط دین با علوم دیگر موجب ضعف آن علوم و وهن دین میشود. والسلام (2429498) (alef-13)
 
۱۳۹۳-۰۷-۲۴ ۱۵:۳۱:۱۳
پس همه علوم انسانی حق اظهار نظر دارند به جز فلسفه ؟! به چه مجوزی این حکم را صادر کردید؟ (2430372) (alef-10)
 
حامد
۱۳۹۳-۰۸-۲۰ ۱۵:۵۳:۱۸
بنام خداوند یکتایِ بی همتا
برادر بزرگوارم « امین»ِ عزیز سلام
امیدوارم درست متوجه شده باشم ؛ مجهولاتی که در مقاله فوق گردآوری فرموده اید ؛ قطره ای از دریایِ مجهولاتِ بشری است و میتوانید بسیاری دیگر را هم با فراخوان کردن در یک مقاله دیگر از خوانندگان سایتِ وزین ِ الف بدست آورید ؛ چه در خصوص علم ؛ چه در خصوص انسان و جهان و صد البته بسیار خواند بود مجهولاتی که در خصوص دین هستند که دین یک علم خاص و به معنایِ علمِ شناختن خدا و رسیدن به خدایا پرستشِ خالق است. و تازه در این بین سوالاتِ بیکرانی هم در موردِ زیر شاخه هایِ این علم ِخاص یعنی ادیانِ توحیدی (یکتا پرستی) و ادیانِ دیگر مطرح است.
.... اما نکته ای بنظر حقیر رسید : " آیا تا به حال فکر کردید که بسیاری از مومنان به ادیان الهی سوالی اساسی در دل دارند و شاید تا به حال بخاطرِ ایمانشان که عمریست بر آن پای فشرده اند و بخاطر عمری که صرفِ ایمانشان کرده اند نمیخواهند ویا جرات مطرح کردنش را ندارند؛ و آن اینکه « آیا وقت آن نرسیده است مفاهیمی را که دانشمندانِ علمِ دین ؛ (شما بخوانید پیامبران) ، در حداقل 14-15 قرن پیش( برای اسلام )ویا سایر ادیان بیش از 2000 سال قبل ، مطرح کرده اند دوباره با زبان و علم و دانش انسانِ امروزی بازنویسی کرد؟»
چطور است که برخی میخواهند مثلا علمِ روانشناسیِ امروز را با زبانِ علم انسان شناسیِ قدیم مطابقت دهند و تازه نه همه آن بلکه شاخه ای از آن که مربوط به آخرین پیامبرِ الهی است! اما اصلا فکرش را هم نمیکنند که عالمانِ این علوم در مقابل ؛ این ایده را مطرح کنند که زبانِ علمیِ شما نیاز به نوشدن دارد و نه حتی اینکه « ممکن هم هست که اصل و منشاء آن زبانِ علمی » را قدیمی و نیازمندِ نو شدن بخوانند؟؟؟
آری دوست عزیز کاش در خصوص ایدان الهی هم همینقدر جرآت داشتید و مجهولاتشان را مطرح میکردید . آنوقت می دیدید که همین ها که از نظر بنده حقیر و شما بدیهی است و به آنها اعتقاد راسخ داریم برای بسیارانی ثقیل و ناهمگون است و در خیلی از موارد ناممکن و فاقدِ توجیه منطقی است.
به قولِ معروف : "کسی که در کاخِ شیشه ای زندگی میکند ؛ به طرف کسی سنگ نمی اندازد"
مومن باید زرنگ باشد بخصوص اگر فیلسوف است و به قول ما "حکیم" والا ممکن است که فیلسوف نمایی است که فکر کرده فیلسوف شده. زرنگی هم این نیست که بقول امروزی ها بی باکانه و سرِخود و بدون اندیشیدن به عاقبتِ کار هر سوالی که به ذهن رسید مطرح کنیم ؛ والا همه فیلسوف می شوند. برای همین است که از میان همه پیامبران و ائمه معصومین فقط یکی میشود ؛ شاهِ مردان ؛ فرزند قرآن ؛ حضرت حسین (ع) و تا ابد باید حسرت بخوریم که حضورش را درک نکردیم و شاید هم دیگر هرگز درک نخواهیم کرد. عالمی که به علمش عمل کرد و یگانه تاریخ شد. (2481711) (alef-13)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.