توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 330839
«سیانور»؛ عاشقانه سیاسی
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۴۳
«سيانور» عنوان دومين فيلم بلند سينمايي بهروز شعيبي، كارگردان و بازيگر جوان سينماي ايران است؛ فيلمي كه در ژانر سياسي با تم عاشقانه ساخته شده است.

به گزارش اعتماد، قصه «سيانور» در اواسط دهه ٥٠ مي‌گذرد و درباره موسسين سازمان مجاهدين خلق است. در سينماي ايران آثار انگشت‌شماري در ژانر سياسي ساخته شده كه در ميان آنها نيز اثر موفق كمتر ديده مي‌شود. اما بهروز شعيبي در دومين تجربه كارگرداني خود سراغ اين ژانر رفته و توانسته موفق عمل كند.

از اين رو «سيانور» يكي از آثار شاخص اين دوره از جشنواره فجر به شمار مي‌رود كه در كنار پرداخت دقيق به آن مقطع تاريخي توانسته از حضور بازيگران حرفه‌اي سينماي ايران در قالب شخصيت‌هاي واقعي اين جريان سياسي در دهه ٥٠ بهره ببرد.

يكي ديگر از ويژگي‌هاي اين فيلم طراحي صحنه و گريم «سيانور» است كه فضاي واقعي از آن مقطع تاريخي به مخاطب منتقل مي‌كند. تصويري كه كمتر در سينماي ايران ديده شده است. از اين رو با بهروز شعيبي درباره تجربه كارگرداني «سيانور» گفت‌وگو كرديم.

فيلم اول شما «دهليز» يكي از پديده‌هاي جشنواره فجر در زمان خود معرفي شد و اتفاقا مورد توجه داوران و منتقدان قرار گرفت. پس از آن سراغ ساخت سريال موفق «پرده نشين» رفتيد كه اتفاقا محبوب مردم و منتقدان شد.

اما براي فيلم دوم‌تان سراغ ساخت يك فيلم در ژانر سياسي رفتيد. اين ژانر در سينماي ايران بسيار مهجور است و اتفاقا كمتر اثر موفقي هم در اين حوزه داريم. چطور شد كه به سراغ ساخت «سيانور» رفتيد، فيلمي كه قطعا به لحاظ توليدي كار سختي به شمار مي‌رود. چرا فكر كرديد در دهه چهارم انقلاب زمان ساخت چنين فيلمي است.

بهروز شعيبي: من متولد يك سال بعد از انقلاب هستم. به همين دليل تعريف من از فضا و اتفاقات سياسي آن مقطع، تعريفي است كه در بعد از انقلاب ديده يا شنيده‌ام. پس نمي‌توانم بگويم كه من با يك جهان‌بيني متفاوتي از ديدن قبل يا بعد از انقلاب به دنيا نگاه مي‌كنم.

بيشتر از اينكه بگويم در دهه سوم يا چهارم انقلاب فيلم مي‌سازم بايد بگويم در دهه چهارم يا سوم زندگي خودم دارم فيلم مي‌سازم. در كارهاي قبلي كه در حوزه سينما يا تلويزيون ساختم، نگاهم يك شكل ديگري بود و بيشتر به روابط روزمره خودم به آدم‌ها و جامعه برمي‌گشت. اما در اين زمان فكر مي‌كنم كه بايد كمي قدم‌هايم را بزرگ‌تر بردارم.

البته اين قدم بزرگ بيشتر از اينكه به فيلم‌هاي بزرگ و پروداكشن عظيم برگردد به موضوعاتي مربوط مي‌شود كه خودم هم درباره آن اطلاعي ندارم. به مسائلي كه در جامعه امروز مغفول واقع شده يا اينكه حتي درباره آن صحبت نمي‌شود.

متاسفانه آن چيزي كه خروجي مورخين فعلي در جامعه است، دستوري و محدود است كه بعضا برخي از آنها كه در تلويزيون صحبت مي‌كنند، با صداقت با مردم روبه‌رو نمي‌شوند. ولي اساس ما در «سيانور» بر صداقت بود. دهه ٥٠ به‌شدت به لحاظ تاريخي مقطع مهمي است، ما نيازي به سانسور آنها نداريم. همان واقعيت را اگر نشان دهيم مردم هم اعتماد و ارتباط بيشتري با انقلاب و پيرامون آن پيدا مي‌كنند.

من هميشه دوست داشتم قصه‌اي درباره تاريخ معاصر بسازم. بر همين اساس آقاي رضوي، تهيه‌كننده فيلم پيشنهاد قصه «سيانور» را داد. من مي‌دانستم آقاي مسعود احمديان، نويسنده فيلمنامه مدت‌ها روي اين قصه تحقيق كرده و چندين سال هم به تهيه‌كننده‌هاي مختلف آن را ارايه كرده است ولي نتوانسته بودند راجع به آن تصميم بگيرند.

وقتي فيلمنامه را خواندم از احمديان و رضوي درخواست كردم فرصتي به من بدهند تا تاريخ آن مقطع را بهتر بشناسم. كم كم مطالعاتم را در اين زمينه بيشتر كردم. وقتي تاريخ دهه ٥٠ را خواندم حس كردم چقدر مقطع جذابي براي ساخت يك فيلم سينمايي است و مهم‌ترين ويژگي آن زمان، اتفاقات دراماتيكي است كه بين آدم‌ها شكل مي‌گيرد.

در آن دهه چون سرعت تعدد افكار و عقايد زياد بود، جوان‌ها دچار چندگانگي شده و اين موضوع باعث مي‌شود كه آنها در سن بحران جواني دست به انتخاب‌هاي مختلف بزنند. اين انتخاب‌ها واكنش‌هاي غيرقابل پيش‌بيني از آنها به وجود مي‌آورد كه در دهه ٥٠ جوان‌ها و قصه‌هاي بين آنها را جذاب كرده است. چه كساني كه فضاي سياسي و چه كساني كه فضاي فرهنگي را تجربه مي‌كردند.

ما در همان مقطع شخصيت سياسي داشتيم كه مخاطب امروزي از آنها شناخت بيشتري دارد يا منابع مختلفي درباره آنها حتي براي تحقيق وجود دارد. چرا از بين همه آن افراد به مجيد شريف واقفي رسيديد. شخصيتي كه البته بسيار نقش تاثيرگذاري در روند سياسي آن زمان داشته است اما مخاطب درباره آن كمتر شنيده است. آيا اين موضوع كار شما را سخت‌تر نمي‌كرد.

بستر قصه مسعود احمديان درباره اين موضوع بود. به همين دليل براي من دريچه‌اي را در ارتباط با اين شخصيت‌ها باز مي‌كرد. من بعد از خواندن اين قصه و تحقيقي كه درباره آن دوران مي‌كردم به اين نتيجه رسيديم كه فيلم‌هاي مختلفي مي‌توان درباره آن مقطع و آدم‌هاي ديگري ساخت. در حال حاضر آدم‌هايي كه مي‌توان درباره آنها فيلم ساخت يا در ارتباط با آنها تحقيق كرد خيلي بيشتر از محدوده زمان «سيانور» است.

خوشبختانه در اين مسير من با شخصيت‌هايي روبه‌رو شدم كه درباره آنها كتاب خواندم يا با خودشان مواجه شدم كه اتفاقا مدام براي من فضاي آن زمان را جذاب‌تر مي‌كرد. فكر مي‌كنم مهم‌ترين دليل اين موضوع تحقيقي است كه احمديان درباره اين شخصيت‌هاي خاص كرده است.

اما به نظر مي‌رسد كه شما خيلي خودتان را محدود به تصوير و نمايش زندگي مجيد شريف واقفي در فيلم نكرديد.

ما يك‌سري شخصيت‌هاي واقعي داشتيم و در كنار آنها يك سري شخصيت‌هايي را داشتيم كه در جريان بازنويسي آنها را حذف كرديم چون در محور درامي كه در حال شكل گرفتن بود، خيلي مرتبط نبودند يا خيلي قصه ما را گسترده كرده و از اندازه يك فيلم سينمايي آن را خارج مي‌كردند.

شخصيت‌هاي ديگري هم بودند كه با استفاده از آنها ممكن بود لحظات دراماتيك شكل نگيرد. به همين دليل ما مجبور بوديم آن شخصيت‌ها را با تغيير اسم و با حفظ برخي خصوصيات‌شان در قصه نگه داريم. نمونه شخصيت هما با بازي هانيه توسلي در آن مقطع تاريخي خيلي ديده مي‌شود. ولي مي‌خواستيم شخصيت ما در اين قصه مسيري را طي كند كه مخاطب از طريق آن بتواند بقيه فضاي قصه را دنبال كند.

يا شخصيت بهمنش با بازي مهدي هاشمي قطعا در آن مقطع مابه‌ازاي بيروني داشته است، اما ما نمي‌خواستيم محدود به يك نفر باشند. يا همين طور شخصيتي كه آتيلا پسياني بازي كرد. در كل مي‌خواستيم از همه اين شخصيت‌ها بر اساس نياز قصه استفاده كنيم.

استفاده از شخصيت‌هاي مستند و واقعي در قصه آيا باعث نمي‌شد شما محدود شويد. چرا كه بايد بر اساس مستندات عمل مي‌كرديد.

اين راهي است كه ما در اين نوع سينما تازه شروع كرديم. در سينماي امريكا، اروپا و حتي كشوري مثل ژاپن وقتي درباره شخصيتي واقعي يا يك مقطع تاريخي فيلم مي‌سازند، از گره‌ها و فضاهاي دراماتيك استفاده مي‌كنند تا اين قصه ديدني شود. بارها قصه درباره هيتلر يا چگوارا ساخته شده است.

يا حتي درباره رييس‌جمهور امريكا. قطعا در چنين قصه‌هايي بايد چاشني‌هاي دراماتيكي را به آن اضافه كنند تا قصه براي مخاطب جذاب شود. يا نقاطي را در چنين فيلم‌هايي بايد پررنگ كنند كه به زعم نويسنده يا فيلمساز براي مخاطب عام جذاب باشد. اين خصوصيات اين نوع سينما است.

وفاداري فيلمساز به واقعيت تاريخي قصه، مسووليت شما را بيشتر مي‌كند.

مهم‌ترين مسووليت من به عنوان فيلمساز در اين فيلم، داشتن صداقت بود. اينكه به مخاطب دروغ نگويم و شعار ندهيم. اين واقعه تاريخي و شخصيت‌ها به تنهايي جذاب بودند اما بايد لحظات و جزيياتي را به قصه اضافه مي‌كرديم.

وقتي كه فيلمساز سراغ يك قصه عاشقانه بر بستر سياست مي‌رود، يك خطر مهمي وجود دارد كه ممكن است بر اساس نوع درام وسليقه فيلمساز هر كدام از اين وزنه‌ها سنگين‌تر شود. شما چه تمهيداتي انديشيديد كه اين دو وزنه بر ديگري اولويت نداشته باشد.

مهم‌ترين مساله در اين قصه براي من روابط آدم‌ها بود و غير قابل پيش بيني بودن تصميماتي كه آنها در طول اين مسير مي‌گيرند. ما در «سيانور» يك‌سري روابط سازماني و فرمايشي را نشان مي‌دهيم، كه حتي روي رابطه زنا شويي هم تاثير مي‌گذارد.

اين جزو مسائل جذابي است كه مي‌تواند در قصه مطرح شود. ما از چند زاويه روابط آدم‌ها را در قصه بررسي كرديم. روابط آدم‌هايي كه هم‌مسلك و هم‌پيمان هستند و اختلافي كه به لحاظ عقيدتي با هم پيدا مي‌كنند.

رفاقت‌هايي كه به اجبار به دشمني تبديل مي‌شوند. كه مثال اين روابط رويارويي مجيد شريف واقفي با وحيد افراخته يا ديدار مرتضي صمدي با وحيد افراخته. بخشي هم روابط عاطفي بين آدم‌هاست.

شخصيت‌هايي كه روابط عاشقانه آنها به دليل وابستگي به سازمان دچار اختلال مي‌شود. در فيلمنامه اوليه كه آقاي احميدان نوشته بودند، روابط عاشقانه خيلي كمرنگ‌تر بود. اما اگر اين وجه پررنگ نمي‌شد جذابيت ساخت فيلم برايم كمتر مي‌شد. در اصل اين فضاي عاشقانه ما در قصه ترسيم كرديم. از طرفي عشق هما و امير و عشق مجيد شريف واقفي و ليلا زمرديان كه البته تفاسير مختلفي درباره زندگي ليلا و مجيد وجود دارد.

متاسفانه نگاه تك بعدي تلويزيوني به آثاري از اين دست باعث شده كه به‌شدت اين آثار مخاطب‌گريز شوند. چرا كه شخصيت‌ها كاملا در آثار تلويزيوني سياسي سياه و سفيد هستند. اما شما اين شخصيت‌ها را بيشتر خاكستري ديديد. اين وجه تمايز اين اثر سينما و با آثار تلويزيوني است.

بله دقيقا اين موضوع بر اساس همان اصل صداقتي است كه عنوان كردم. ما نمي‌توانستيم فيلمي بسازيم كه شخصيت‌ها حرف‌ها و عقايد ما را بيان كنند. من معتقدم آدم‌ها بايد حرف خودشان را در قصه بيان مي‌كردند.

به همين دليل در «سيانور» براي شخصيت تقي شهرام بر اساس واقعيات و عقايد خودش ديالوگ‌نويسي مي‌شود و مجيد شريف واقفي هم بر اساس تفكرات خودش. يا ديگر شخصيت‌ها. حتي شخصيت‌هاي ساواك هم بر اساس ضوابط و عقايد خودشان عمل مي‌كنند. ما تصميم نداشتيم شعار از پيش تعيين شده‌اي براي شخصيت‌هاي قصه تعريف كنيم.

ما يك‌سري حرف‌هاي كلي داشتيم كه در آن بستر تاريخي بوده و هميشه مي‌تواند به عنوان يك آموزه براي ما وجود داشته باشد. اما ما نمي‌خواستيم با يك شعار شخصيت‌ها و قصه آن مقطع تاريخي را دچار تحريف كنيم.

شما در «سيانور» تم تقابل عشق و وظيفه را دستمايه قرار داده‌ايد. اين وجه قصه مي‌تواند به جذابيت‌هاي ژانر سياسي فيلم كمك كند. البته پرداختن به چنين موضوعي قطعا كار سختي است چرا كه سينماي ايران در نمايش چنين تصاويري دچار خط قرمز مي‌شود.

فكر مي‌كنم اين وجه قصه را بيشتر مي‌توان در همان مقطع زماني پررنگ كرد. بعيد مي‌دانم در قصه معاصر و در شرايط فعلي بتوان به چنين موضوعي در فيلم پرداخت.

بازي‌هاي فيلم بسيار يكدست و روان است. اين تركيب متنوع بازيگران و انتخاب آنها قطعا پروسه سخت و زمانبري بوده است. از طرفي عمدتا بازيگران سينماي ايران از حضور در نقش‌هايي كه وجه سياسي دارند، پرهيز مي‌كنند. به نظر مي‌رسد در ابتدا براي اين انتخاب‌ها دچار مشكل شده باشيد. خصوصا اينكه به هر حال خودتان در يكي از نقش‌هاي مهم فيلم حضور داريد.

حضور خودم تقريبا اجباري بود و اصلا نمي‌خواستم وقتي در مقام كارگردان قرار دارم به عنوان بازيگر هم حضور پيدا كنم. اما متاسفانه در سينماي ايران ما در فضايي فعاليت نمي‌كنيم كه هر بازيگري بتواند به راحتي در هر ژانري حضور پيدا كند. ما در سينمايي كار مي‌كنيم كه همه مدعي يك سينماي مستقل هستند. اما درست وقتي كه براي حضور در فيلمي دعوت مي‌كنيم همه آن استقلال خود را از دست مي‌دهند. ما هم اين مشكل را داشتيم.

سابقه من كه در اين سينما مشخص است. از طريق هيچ ارگاني هم وارد سينما نشدم. اگر قرار باشد از همين امروز در سينما كار نكنم واقعا هيچ كار ديگري هم بلد نيستم. ولي براي حضور همكاران ما خصوصا بازيگران يا تا حدودي عوامل پشت دوربين، در اين بخش مشكل داشتيم. واقعا براي خيلي از نقش‌هاي‌مان مدت‌ها منتظر انتخاب يك بازيگر بوديم. همين موضوع اتفاقا يكي از دلايلي بود كه باعث شد پروسه كليد خوردن فيلم طول بكشد.

بخش عمده‌اي از بازيگران ما مدت زيادي قبل از شروع كار تمرين كردند. اما تعدادي ديگر واقعا تا نزديك فيلمبرداري مشخص نبودند. شخصيتي كه من بازي كردم، واقعا از آن جمله نقش‌هايي بود كه خيلي براي انتخاب آن، زمان گذاشتيم.

چرا بازيگران نمي‌پذيرفتند، آيا ترسي از اين حضور داشتند؟

همه ما بيخودي فكر مي‌كنيم سياسي هستيم. در ايران به طور كل همه فكر مي‌كنند كه از جريان سياسي باخبرند و هوش سياسي دارند. در حالي كه خيلي بي‌دليل داريم به همه‌چيز آنقدر سياسي فكر مي‌كنيم. بخشي از افراد فرهنگي ما فكر مي‌كنند چگونه شب و روز به مسائل سياسي نگاه كنند.

آيا قرار است ما در سينماي ايران فقط در بستر اجتماعي كه طعنه‌هاي سياسي دارد، فيلم بسازيم. قطعا اين گونه نيست. من مي‌خواهم در فيلمم سياسي حرف بزنم، مخاطبم مي‌خواهد برداشت سياسي كند، سياستمداران هم مي‌خواهند از اول به فيلم‌هاي ما سياسي نگاه كنند. بهتره اجازه بدهيم فضاي سينماي ما به تمام معنا سينما باشد.

چون نمي‌توانيم اين گونه نگاه كنيم، شعارهاي فيلم‌هاي ما هميشه در لايه رو و اوليه قرار دارد. مخاطبين با عدم اطمينان به ديدن فيلم‌ها مي‌روند. چون معتقدند اصولا اين گونه فيلم‌ها سفارشي است. به همين دليل بيشتر از اينكه به سينما نگاه فرهنگي داشته باشيم، نگاه‌مان سياسي است.
در زمان نوشتن فيلمنامه آيا به بازيگري فكر مي‌كرديد كه
بر اساس او نقش را بنويسيد؟

اتفاقا «سيانور» از جمله معدود كارهايي بود كه ما زمان فيلمنامه فقط درگير نوشتن بوديم. اما وقتي فيلمنامه كامل شد ما به سراغ انتخاب بازيگران رفتيم. در اين بخش هم سعي كرديم بازيگران را بر اساس توانايي كه از آنها سراغ داريم، انتخاب كنيم نه بر اساس كليشه‌هايي كه پيش از اين در ذهن ما بودند.

اما مهدي هاشمي، هانيه توسلي و بابك حميديان جزو نخستين انتخاب‌هاي ما بودند. البته من پيش از اين با آقاي هاشمي همكاري نداشتم. خوشبختانه خيلي از اين حضور استقبال كرد و با يك جهان‌بيني عجيبي وارد كار شد و خيلي در پرداخت شخصيت بهمنش به قصه كمك كرد.
اما يك تجربه خوبي در اين فيلم داشتم كه در زمان دورخواني موقعيت‌ها و ديالوگ‌ها را تصحيح كرديم و در نتيجه واقعا نقش‌ها براي بازيگران هم پخته‌تر شد.

فيلمبرداري، طراحي صحنه و گريم از ويژگي‌هاي مهم «سيانور» است. درباره همراهي اين بخش‌ها با فيلم بيشتر توضيح دهيد.

من با عليرضا برازنده از قديم دوست بودم اما هرگز با هم همكاري نكرده بوديم. يا حتي آيدين ظريف. اما با خانم‌ كمالي پيش از اين همكاري داشتم. «سيانور» در اين بخش يكي از بهترين تجربيات من بود. چرا كه بيشتر افراد گروه ما تجربه كار تاريخي نداشتند و اصلا آن مقطع زماني را نديده بودند. اما همه عوامل تلاش كرديم در اين بخش به سراغ تحقيقات برويم. آيدين ظريف واقعا كار ويژه‌اي كرد ما سكانس‌هايي را از دهه ٥٠ در خيابان‌هاي سال ٩٤ تهران فيلمبرداري كرديم اما يك پلان را با جلوه‌هاي ويژه حذف يا اضافه نكرديم.

عليرضا برازنده از همان ابتدا پيشنهاد فيلمبرداري نگاتيو را داد و البته حمايت تهيه‌كننده را در اين بخش داشتيم. واقعا نتيجه هم در اين بخش درخشان است. براي گريم هم تحقيقات زيادي كرديم و فكر مي‌كنم خيلي توانستيم به آن فضا نزديك شويم.

و اينكه من واقعا حمايت صددرصدي محمود رضوي را در اين فيلم داشتم. «سيانور» با هزينه شخصي ساخته شد و واقعا تهيه‌كننده در تمام اين لحظات كنار ما بود.

كارنامه شما نشان مي‌دهد كه علاقه‌منديد در ژانرهاي مختلف فعاليت كنيد. فكر مي‌كنم شايد براي فيلم بعدي بايد منتظر يك كمدي از بهروز شعيبي باشيم.

اميدوارم بتوانم كارهاي متفاوتي بسازم. چون خيلي علاقه ندارم كه خودم را محدود به يك ژانر خاص بكنم. من هر وقت كه مي‌خواهم فيلمي را كليد بزنم، انگار سينما را دوباره از نو شروع مي‌كنم. به همين دليل هميشه در اين مرحله تلاش مي‌كنم فيلم‌هايي كه در چنين ژانرهايي ساخته شده را ببينم، فرمول‌ها و الگوهاي آنها را براي خودم پيدا مي‌كنم.

اما واقعا دوست دارم با فيلمنامه‌هاي خوبي فيلم بسازم. اكثر فيلمسازان موفق در دنيا در يك ژانر خاص فعاليت مي‌كنند، اينكه من در ژانرهاي مختلف تجربه داشتم را يك ويژگي نمي‌دانم. ولي واقعا خودم را هميشه مديون دوران دستياري در سينما مي‌دانم. چرا كه توانستم در ژانرهاي مختلف تجربه كسب كنم.
 
کلمات کلیدی : جشنواره فجر
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.