نظر منتشر شده
۱۵
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 249704
آنچه در ۲۰ روز آخر بر مرتضی پاشایی گذشت
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۳۸
حکایت ۲۰ روز پایانی زندگی یکی از بهترین ستاره‌های موسیقی پاپ ما برای خیلی‌ها هنوز نامشخص است. این که حال مرتضی چرا ناگهان رو به وخامت گذاشت و چه شد که سرانجامش از دست دادن یک سوپراستار واقعی بود. پیمان عیسی‌زاده از همان آغاز کنسرت‌های مرتضی یعنی حدود ۳ سال پیش، سرپرست ارکستر او بود. صدابردار و موزیسین باتجربه ای که بیش از ۱۰ سال است او را در موسیقی می‌شناسیم. در تمام مدتی هم که مرتضی روی تخت بیمارستان بود، پیگیری موارد پزشکی او توسط پیمان انجام می‌شد. پیمان که در این ۲۰ روز در اکثر لحظات کنار مرتضی بود، با شرایط روحی نامناسب و بغضی در گلو پاسخگوی ما شد و شرح حال ۲۰ روز پایانی مرتضی را با ما قسمت کرد.

آخرین کنسرت تهران
درست صبح آخرین روزی که مرتضی در تهران کنسرت داشت، من او، برادرش و طراح لباس هایش خانم مریم قاسمی که خیلی هم این اواخر زحمت کشید، راهی بیمارستان شدیم. مرتضی فکر می‌کرد متاساز استخوان به مثانه‌اش زده است. در بیمارستان دکترها از او سونوگرافی و سی تی اسکن گرفتند و به او گفتند که مشکلی ندارد و مسئله خاصی نیست.

اما هنگامی که مرتضی را به منزل رساندیم، دکتر با تلفن همراه برادر مرتضی (مصطفی) تماس گرفت و حقیقت را گفت. دکتر توکلی برای اینکه مرتضی روحیه‌اش را از دست ندهد، او را در جریان وخامت اوضاع قرار نداده بود. در حقیقت حدس مرتضی و ما درست بود و ماجرا به همان متاساز استخوان بازمی‌گشت.

در هرصورت آن شب مرتضی کنسرتش را برگزار کرد و بعد هم در شهر کرد روی سن رفت و کنسرت داد. قرار بود در نیشابور هم کنسرت داشته باشد که به سبب درگذشت حضرت آیت‌الله مهدی کنی لغو شد. با این حال بچه‌های گروه تا مشهد رفته بودند و من در این سفر غیبت داشتم. بچه‌ها می‌گفتند در مشهد به شدت درد داشت و به خودش می‌پیچید.

و مرتضی بستری شد
سوم آبان بود که با توجه به زرد شدن رنگ پوست مرتضی، دوباره او را بیمارستان بردیم. آنجا سونوگرافی کردند و در نهایت فهمیدیم که سرطان به کبد و کیسه صفرایش زده است و زرد شدن پوست و سفیدی چشم‌هایش به دلیل انسداد مجاری کیسه صفرایش است. پزشکان من و سایر دوستان مرتضی مثل مهدی کرد و مهرزاد امیرخانی و سایرین را برای دادن بدترین خبر دنیا آماده کردند و در نهایت ما فهمیدیم که مرتضی فرصت زیادی ندارد.

به هرحال او را در بیمارستان بستری کردند و از همان روز مرتضی را مدام برای «رادیوتراپی» می بردند تا شاید زردی پوست و سفیدی چشمش کمتر شود و شرایط کیسه صفرایش بهتر شود. البته امیدی به ماندنش نداشتند. درواقع هدف این بود که از دردش کم شود و شاید کمی بیشتر بتواند زنده بماند.

کنسرت تورنتو
مرتضی کاملاً در جریان وخامت بیماری‌اش قرار گرفته بود اما از آنجا که روحیه‌ای مثبت داشت و اهل مبارزه بود، با آرامش محض و بدون گلایه از چیزی به جدال با بیماری ادامه داد و حتی لحظه‌ای ناامید نشد.

مرتضی قرار بود ۸ آذر در تورنتوی کانادا کنسرت داشته باشد. بچه‌های گروه برای دریافت ویزا به ترکیه رفتند، خودش هم دوشنبه هفته قبل (۱۹ آبان) بلیت داشت اما به هرحال نشد که برای دریافت ویزا راهی ترکیه شود و...

آی. سی. یو
رادیوتراپی آن جوابی که دکترها می‌خواستند، نداد و حال مرتضی مدام بدتر می‌شد. مکرر تب می‌کرد و اصلاً نمی‌توانست غذا بخورد. جمعه هفته قبل (۱۶ آبان) با من تماس گرفتند و گفتند حال مرتضی بد است و سریع خودت را به بیمارستان برسان. وقتی بالای سرش رفتم لرز داشت و سطح هوشیاری‌اش هم کمی پایین‌تر آمده بود. این اولین باری بود که سطح هوشیاری مرتضی افت می‌کرد. ساعت ۵/۱۰ محسن یگانه آمد و خیلی کمک کرد که تب مرتضی پایین بیاید. به همراه محسن پاشویه‌اش کردیم و محسن خیلی سعی کرد با حرف‌هایش به مرتضی انرژی و روحیه بدهد.

دکتر که بالای سرش آمد، دستور انتقالش به آی. سی. یو را صادر کرد. آن روز و روز بعدش، یعنی شنبه حال مرتضی واقعاً بد بود. اما روز دوشنبه و با تلاش بی‌وقفه پزشکان اوضاع عمومی مرتضی بهتر شد. البته تلاش خودش هم واقعاً تأثیر داشت. مرتضی به شدت آدم مبارزی بود. آن روز مرتضی اوضاع مناسب‌تری پیدا کرد‌.

و دوباره گفت مبارزه می کنم
تلاش دکترها این بود که فرآیند کوچکی روی مرتضی انجام دهند که بتواند ماده داخل کیسه صفرا را خارج کنند. اما پلاکت خون مرتضی به شدت پایین آمده بود و در این شرایط بیمار اگر چاقو می‌خورد،خونش بند نمی‌آمد.۱۰ واحد پلاکت خون به مرتضی تزریق شد بلکه اوضاع فرق کند و پزشکان بتوانند آن عمل مخصوص را انجام دهند. اما متأسفانه جواب نداد و آنها موفق به انجام این کار نشدند. از طرف دیگر شکم مرتضی آب آورده بود و در نهایت این کار شدنی نبود.عصر سه شنبه مرتضی تا حدی بهتر بود. دست کم به اطرافش واکنش نشان می‌داد. روش ارتباطی من و مرتضی هم اینگونه بود که من دستم را روی دست مرتضی می‌گذاشتم. اگر پاسخش به حرف من مثبت بود، دستم را فشار می‌داد و اگر منفی بود، عکس‌العملی نداشت.

مرتضی در جریان همه مسائل پزشکی‌اش بود و من به همین دلیل عصر سه شنبه در گوشش گفتم: «مرتضی! اگر قرار باشد عمل شوی به خاطر پایین بودن پلاکت‌هایت، خونت بند نمی‌آید. از دیشب ۱۰ واحد پلاکت و ۶ واحد خون به تو تزریق کرده‌اند و فاکتورهای خونت ۷۰ درصد بهتر شده است. (البته واقعیتش ۷۰ درصد نبود و من امیدوارانه به مرتضی حرف زدم. حقیقت این بود که شرایط فقط ۵۰ درصد تغییر کرده بود). به مرتضی گفتم اگر تسلیم نشده‌ای و همچنان قصد مبارزه داری به من بگو و اگر هم خسته شدی دست از مبارزه کشیده‌ای به من اطلاع بده». مرتضی چنان دستم را فشار داد که جای ناخن‌هایش روی بازویم ماند و این یعنی من همچنان می‌خواهم مبارزه کنم. این آخرین عکس‌العملی بود که مرتضی نسبت به اطرافش داشت. من سه شنبه خیلی امیدوارتر شده بودم.

سه شنبه شب دکترها سعی کردند به نحوی مجرایی را در کبد باز کنند تا شاید فرجی شود اما متأسفانه همه مجراهای کبدش مسدود بود و کاری نمی‌شد کرد.

آخرین امیدها
روز چهارشنبه از ظهر به بعد درد وحشتناکی در ناحیه شکم داشت. و به شدت بی‌قراری می‌کرد. ریه‌اش شدیداً آسیب دیده بود و تنفسش حسابی سخت شده بود. از آن لحظه به بعد دکترها داروهای مسکن قوی به او تزریق می‌کردند و بیشتر زمان خواب بود.

آن شب دکترها جلسه‌ای برگزار کردند که در آن جلسه پدر و مادر و برادر مرتضی، خود من و آقای توتونچیان حضور داشتیم. دکترها گفتند با توجه به این که تنفس مرتضی شدیداً سخت شده. ترجیح می‌دهیم او را به دستگاهی متصل کنیم که تنفسش راحت‌تر شود و زجر کمتری بکشد. (دستگاهی به نام ونیلاتور). من و برادر مرتضی مخالفت کردیم چرا که مرتضی با آن شرایط بیماری اگر به این دستگاه متصل می‌شد، دیگر جدا کردنش بسیار سخت و غیرممکن بود. از دکترها خواستیم یک بار دیگر سونوگرافی انجام شود، شاید در این ۲،۳ روز گذشته فرجی حاصل و اوضاعش کمی بهتر شده باشد. دکتر لطف کرد و خواسته ما را اجابت کرد. با دکتر متخصص سونوگرافی تماس گرفت و او هم شبانه خود را به بیمارستان رساند. مرتضی سونوگرافی شد اما هیچ مجرای بازی در کبدش یافت نشد که بتواند کمکی کند. با این حال دکترها یک روز دیگر به مرتضی فرصت دادند و امیدوار ماندیم که شاید بدون دستگاه، تنفس‌اش کمی بهتر شود. اتفاقی که متأسفانه رخ نداد و قرار شد که اگر لازم شد، دکترها بدون اطلاع ما، مرتضی را به آن دستگاه متصل کنند.

سرانجام، آن دستگاه
سرانجام پنجشنبه (۲۲ آبان) ساعت ۹ شب بود که دکتر در آی. سی. یو صدایم کرد و مرا در جریان این مسئله گذاشت که حال مرتضی بدتر شده و اتصالش به این دستگاه ضروری است. چرا که اگر این کار انجام نمی‌شد، مرتضی کمتر از نیم ساعت یا یک ساعت بعد، از دست می‌رود. مرتضی به آن دستگاه متصل شد اما به هرحال اوضاع، اوضاع خیلی بدی بود و شانس زیادی وجود نداشت.

و پایان تلخ قصه
من و احسان علیخانی تا ۳۰/۶ صبح جمعه در بیمارستان بهمن بودیم. فرزاد فرزین، بنیامین بهادری و خیلی‌های دیگر هم آن شب به بیمارستان آمدند و در نهایت ساعت ۳۰/۶ صبح من به منزل رفتم و از آنجا که به شدت خسته بودم، خوابیدم. ساعت ۹ صبح از بیمارستان با من تماس گرفته شد. در واقع هم زنگ زده بودند و هم پیامک فرستاده بودند.

من با چند دقیقه تأخیر پاسخ دادم چون به شدت خسته و غرق خواب بودم. در هرحال خبر ناگوار را به من دادند و متوجه شدم که ساعت ۸ صبح ضربان قلب مرتضی به شدت افت کرده و پزشکان نیم ساعت تمام برای احیایش تلاش کرده‌اند اما در نهایت ساعت ۳۰/۸ صبح جمعه ۲۳ آبان ۹۳، این فوق ستاره و این پسر فوق‌العاده و شریف را برای همیشه از دست دادیم...
 
۱۳۹۳-۰۸-۲۹ ۱۱:۰۶:۵۲
خدایش بیامرزاد (2499583) (alef-1)
 
علی
۱۳۹۳-۰۸-۲۹ ۱۱:۴۰:۰۳
روحش شاد و یادش گرامی. (2499666) (alef-1)
 
سعید الهی پناه
۱۳۹۳-۰۸-۲۹ ۱۱:۴۰:۲۲
روحش شاد . صدایش برای همیشه برای ایران و ایرانی ماندگار خواهد ماند . (2499667) (alef-1)
 
علی
۱۳۹۳-۰۸-۲۹ ۱۱:۴۵:۱۲
روحش شاد و راه ارزشمندش در حوزه موسیقی مستدام (2499675) (alef-1)
 
۱۳۹۳-۰۸-۲۹ ۱۱:۵۴:۱۷
الف جان ! مرحوم پاشايي از ميان ما رفت وچه حيف شدكه رفت وچه زود رفت كه حالا موقع رفتن
او نبود ! ولي با اين حال ديگه قرار نيست كه ما بخواهيم هر روز در بيان جزييات روز هاي آخر عمر
او مدام گزازش بنويسيم كه چه گفت وچه خورد وچه كار كرد وچه طور شد !! يادمان باشد كه ما در
عرصه موسيقي ودر آسمان هنر موسيقي ايران ستارگان در خشاني چون سيد حسن كسايي ،
استاد جليل شهناز را داشتيم كه به گفته صاحبنظران شايد ديگر هرگز كسي ،جايگزيني براي
آتان پيدا نشود . ما افراد بزرگ ديگري چون استاد همايون خرم و استاد لطفي استاد مرحوم سيد
جلال ذوالفنون داشتيم كه چه مظلومانه رفتند و باور كنيد كه خيلي ازهمين افرادي كه در سوگ مرحوم پاشايي سوگوار شدند اصلا حتي اسمشان را نشنيده بودند ويا روز مراسم تشيع براي اين
عزيزان مهم نبود كه شركتي بنمايند و يا شمعي در رثاي اين شمع هاي فروزان هنر ايران روشن بنمايند !! يادشان بخير وگرامي باد اين اساتيد بي بديل هنر ايران چه مظلومانه از ميان ما رفتند
و خيلي از " ما ها " طرفداران سينه چاك موسيقي حتي اسمشان رانمي دانستيم و مرده يا زنده
بودنشان را آگاه نبوديم و جايگاه و مقامشان وشآن ومنزلتشان رااطلاعي نداشتيم و روز مرگشان
را باخبر نگرديديم و يا شركت در مراسم شان را مهم به حساب نياورديم وندانستيم كه هر كدام
از اين عزيزان در حد واندازه هنر خود گنجينه اي بودند براي هنر اين سرزمين و هر كدام گنج
گران بهايي بودند كه در زير خاك براي هميشه پنهان شدند !! به نظر مي آيد كه ما مردم ملتي
در بيشتر مواقع "افراط و تفريطي " باشيم كه بعضي مواقع " اعتدال " رعايت نميكنيم در برخي
اوقات " آشمان " يا خيلي شور است يا خيلي بي نمك ! ! نظر جناب عالي چيه !! مارا آگاه كن اي
عزيز !! (2499703) (alef-1)
 
۱۳۹۳-۰۸-۲۹ ۱۳:۲۸:۴۸
این قیل وقالهااز اثرات جوگیری است چندروزدیگر فروکش میکند.مطمئن باشیدنه دلسوزی بحال هنرمند ازدست رفته است ونه دلواپسی هنریکه دارد ازدست میرود (2499932) (alef-1)
 
۱۳۹۳-۰۸-۲۹ ۱۲:۰۳:۱۳
پسر فوق‌العاده و شریف، خواننده خوب خوش صدا و پر طرفدار بود ولی فوق ستاره نبود
تورو خدا براساس سنت رایج که اگر کسی بمیرد و مورد تایید باشد تبدیل به عالم فرزانه و ... میشه بیخود به افراد لقب ندین (2499719) (alef-1)
 
سعید
۱۳۹۳-۰۸-۲۹ ۱۲:۴۲:۵۶
"مرتضی چنان دستم را فشار داد که جای ناخن‌هایش روی بازویم ماند و این یعنی من همچنان می‌خواهم مبارزه کنم."
هربار که این جمله رو مرور میکنم گریه ام میگیره (2499814) (alef-1)
 
۱۳۹۳-۰۸-۲۹ ۱۳:۴۷:۲۰
خدایش بیامرزاد . (2499970) (alef-1)
 
اميد
۱۳۹۳-۰۸-۲۹ ۱۴:۵۷:۰۱
اين الودگي هوا اگر رفع نشود هزاران مرتضي ديگر ناجوانمردانه خواهند رفت (2500060) (alef-1)
 
لاهیجانی
۱۳۹۳-۰۸-۲۹ ۱۶:۱۳:۰۹
خدا رحمتش کند ولی حقیقت را بخواهید 60_70درصد این ملت واز جمله خود بنده تا یک.
ماه پیش اصلا ایشان را می‌شناختیم،، نمیدانم چه شده که اینهمه دانشمند ونخبه وهنرمند ازبین ما رفته اند ومیروند و کسی یادشان نبود مثه مرحوم کسایی وخسرو شکیبایی ومحمد نوری........
ولی این جوانان امروز اینقدر کم تحمل وهیجانی هستند؟ مطمئن باشید این عاشقان دلسوخته بسرعت مرتضی را فراموش میکنند
شاید این دنیای مجازی مثل وایبر ولاین و...... باعث شعله ور شدن احساسات خیلها شد (2500166) (alef-11)
 
k
۱۳۹۳-۰۸-۲۹ ۱۶:۵۱:۱۸
خدا رحمتش کند (2500199) (alef-11)
 
۱۳۹۳-۰۸-۲۹ ۲۰:۲۴:۰۳
روحش شاد (2500423) (alef-11)
 
۱۳۹۳-۱۱-۱۰ ۱۵:۰۱:۲۴
روحت شاد ای مرتضی عزیز (2650451) (alef-11)
 
ریحانه
۱۳۹۴-۰۳-۱۳ ۱۳:۴۱:۱۷
بیچاره مرتضی خیلی زجر کشید.ایشالله همیشه روحش شاد باشه و اون دنیا جاش تو بهشت باشه و خدا به خانواده اش واطرافیانش صبر بده. (2936600) (alef-3)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.