نظر منتشر شده
۱۱۲
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 194606
پسِ ذهن وزیر اقتصاد روحانی،
معرفتشناس ترین وزیر اقتصاد پس از انقلاب می آید؟
بخش اقتصادی الف، 12 مرداد 92
تاریخ انتشار : شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۰۳:۴۰
علی طیب نیا بر اساس گزارش های منابع خبری مختلف از جمله منابع نزدیک به دولت قرار است به عنوان وزیر اقتصاد دولت روحانی معرفی شود.

وی که بر اساس زمینه و سابقه علمی اش، از متخصصان الگوهای تورمی در کشور شناخته می شود، مدیر گروه اقتصاد اجتماعی- نهادی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران است. تورم، مالیات (به ویژه مالیات بر ارزش افزوده) و مساله نهادها، سهم قابل توجهی در کارنامه دانشگاهی طیب نیا دارند.

اما همکار سابق محمدرضا عارف اصلاح طلب و فرهاد رهبر اصولگرا، چگونه به اقتصاد و دانشی که با آن سر و کار دارد نگاه می کند؟ پسِ ذهن طیب نیا چه می گذرد؟

خبرنگاران الف در جستجوی آثار طیب نیا، به متن یک سخنرانی دست یافتند که به خوبی گویای نگاه خاص معرفت شناسانه او به دانش اقتصاد است. دقت در محتوای این متن نشان می دهد که طیب نیا در صورت دریافت رای اعتماد مجلس، معرفت شناس ترین وزیر اقتصاد جمهوری اسلامی، در کنار، یا پس از حسین نمازی خواهد بود. به طور مشخص، هر چه قدر نمازی، وزیر اقتصاد شش کابینه مختلف بعد از انقلاب، نگاه "نظام شناسانه" به مکاتب اقتصادی داشت، طیب نیا، نگاه "معرفت/روش شناسانه" به دانش اقتصاد دارد.

او نقدهایش را به اقتصاد نئوکلاسیک از منظر معرفتی، اسلامی و نهادی بیان می کند. نقدهایی که شاید بعد از این و با برجسته تر شدن نقش وی در اقتصاد ایران، او را در معرض نقدهای شدید متقابلی قرار دهد.

این سخنان همچنین نشان می دهد که جنس طیب نیا با جنس نوبخت، گزینه احتمالی سازمان برنامه، جور است، اما این که آیا دیگر اجزای کابینه، نگاه وزیر اقتصاد دولت اعتدال که به گفته خودش به توصیه شهید بهشتی بر اساس یک باور ایدئولوژیک به رشته اقتصاد آمده را برخواهند تافت یا نه، مساله ای است که ماه ها و شاید سال های آتی روشن کند.

الف متن کامل سخنرانی دکتر علی طیب نیا با عنوان «باز خوانی مفهوم جهاد اقتصادی از منظر الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» را به نقل از مؤسسه مطالعات و تحقیقات «مبین» منتشر می کند. این سخنرانی در روز ۲۰ دی ۱۳۹۰ در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران ایراد شده است و فرهاد رهبر، رییس دانشگاه تهران، در پایان این سخنرانی، ضمن تشکر از سخنران، خواستار تاسیس «مکتب اقتصاد تهران» در مقابل «مکتب اقتصاد شیکاگو» شده است.

متن سخنان طیب نیا به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع صحبتِ امروز، ارتباط و نسبت بین جهاد اقتصادی با الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت است. در واقع می‌خواهیم بدانیم که مفهومی‌مثل جهاد اقتصادی در تناظر با الگوی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی پیشرفت یا توسعه چه ارتباطی را در بر خواهد داشت.

با توجه به اینکه امسال (سال۱۳۹۰)، سال جهاد اقتصادی نامگذاری شده، ما شاهد جلسات متعدد و نشست‌ها و مقالات و سخنرانی ها در محافل علمی‌و دانشگاهی و دستگاه های اجرایی و تصمیم‌گیر کشور هستیم و در این محافل، معمولاً برداشت های متفاوتی از جهاد اقتصادی ارائه می‌شود که به نظر من، کمتر درکِ صحیحی از مفهوم جهاد اقتصادی در این بحث-ها و مذاکرات مشاهده می‌شود.

در بعضی از این نشست ها و مقالات، ویژگی جهاد اقتصادی را کوشش و تلاش مضاعف دانسته اند و با توجه به اینکه جهاد از ریشه جَهد یا جُهد به معنای تلاش و کوششِ بسیار است، جهاد اقتصادی را هم در همین راستا دانسته‌اند و قایل به این شده اند که باید تلاش و کوششِ خودمان را در همان چارچوب ها و مسیرهای طراحی شده قبلی، بیشتر و مضاعف کنیم. اما بعضی، ویژگی خاصِ جهاد اقتصادی را در تلاش در حضور دشمن و در مقامِ مقابله با دشمن دانسته‌اند و بحث جهاد اقتصادی را با شرایط امروزی و مسائل تحریم های بین المللی و مواردی از این دست در ارتباط و در تناظر قرار داده اند و حل مسائل و مشکلات اقتصادی با روحیه تلاشگرانه و در مقام مواجهه با دشمن را، ویژگی اصلی جهاد اقتصادی دانسته اند و برخی هم تفاوت جهاد اقتصادی با تلاش اقتصادی را در نیت و انگیزه فعالیت جهادی دانسته‌اند. در فعالیت‌های اقتصادیِ معمول، تلاش برای حداکثرسازی سود و مطلوبیت و مواردی از این دست است، اما انگیزه در جهاد اقتصادی، عزت و پیشرفتِ جامعه و اسلام تلقی می‌شود.

مسلماً همه این عناصر در مفهوم جهاد اقتصادی مستتر است. اما به نظر می‌رسد که یک وجه عمده و اساسی جهاد اقتصادی در مجموعِ همه این بحث ها، مغفول باقی مانده و به آن، توجه جدی نشده است و آن، جنبه ایدئولوژیک و مذهبی جهاد اقتصادی است. جهاد اقتصادی از ریشه جَهد است و وقتی در باب مُفاعِله به عنوان مَصدر مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ معنای تلاش و کوشش بیشتر را دارد. ولی وقتی به جهاد به عنوان اسم نگاه می‌کنیم، معنای جنگ را خواهد داشت. به هر جنگی هم جهاد گفته نمی‌شود. آن جنگی جهاد است که مبتنی بر جهان‌بینی توحیدی و در دفاع از اصول دین و در دفاع از ارکان اصلی جهان بینی اسلامی‌یعنی توحید و نبوت و معاد صورت می‌گیرد. ما به هر جنگ و مبارزه‌ای جهاد نمی‌گوییم. جهاد دارای بار ایدئولوژیک است و مبانی ارزشی خاص خود را دارد. جهاد یکی از تعالیم اصلی اسلام است و از این جهت بر پایه‌های اصلی جهان بینی توحیدی مبتنی است. بنابراین، نمی‌شود مفهوم جهاد اقتصادی را مُنفک و جدا از سایر اجزای تفکر دینی و جهان بینی اسلامی‌و ایدئولوژی اسلامی‌مورد بررسی قرار داد.

وقتی به دوران گذشته نگاه می‌کنیم -چه دوران قبل از انقلاب و چه سال-های بعد از انقلاب- می بینیم که برنامه‌هایی که برای پیشرفت اقتصادی کشور طراحی شده، عموماً بر پارادایم‌هایی مبتنی بوده اند که در محیط‌های خارجی و عمدتاً در کشورهای غربی و بعضاً در کشورهای جهان سومِ آمریکای لاتین و آمریکای جنوبی ساخته و پرداخته شده اند. برنامه‌های بعد از انقلاب هم از این قاعده مستثنی نیست. آنها هم عموماً مبتنی بر پارادایم-های اقتصادی مرسوم است. به نظر می‌رسد که تلاش و کوشش در چارچوب پارادایم های مرسوم-که من در طی صحبت هایم سعی می‌کنم آن را توضیح دهم و تشریح کنم- نه با شرایط و ویژگی ها و عینیت‌ جامعه ایران، هماهنگی و ارتباط و مناسبت دارد و نه با مبانی ارزشی و دینی و فرهنگی و سنتی-تاریخی ایرانی ما. طبیعی است که تلاش و کوشش در چارچوب چنین پارادایم‌هایی را به هیچ وجه نمی‌ توان جهاد اقتصادی تلقی کرد.

فهمی‌که من از جهاد اقتصادی دارم، این است که جهاد اقتصادی دلالت دارد بر برنامه‌ریزی و تلاش و کوششِ ایثارگرانه و مُجِدّانه‌ای که برای حل مشکلات اقتصادی کشور صورت می‌گیرد. دو رکن مهم و اساسی در جهاد اقتصادی، مشهود و آشکار است. یکی، جهان بینی و ایدئولوژی و نظام ارزشی اسلامی‌و در عین حال ایرانی است و دیگری، واقعیت های عینی جامعه ایران در زمانی است که ما الآن زندگی می کنیم که ویژگی‌های خاصی در این زمان و در این جامعه، حاکم و جاری و ساری است.

بنابراین، جهد و تلاش مبتنی بر جهان بینی و ایدئولوژی و نیز درک واقعیت های جامعه ایران، عناصر اصلی الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت را تشکیل می‌دهند و قاعدتاً جهاد اقتصادی در مناسبت و ارتباط با چنین الگویی می‌تواند معنا و مفهوم داشته باشد و بار ایدئولوژیک و جهان بینی خودش را به مَنصه ظهور برساند.
بشر و نظام های بشری، موضوع مطالعه در اقتصاد و بخصوص در اقتصاد توسعه است. همان نظام های بشری ای که انسان‌ها آن ها را برای حل مشکلات خودشان ساخته اند‌ و ایجاد کرده‌اند. با توجه به اینکه رفتار بشر، متأثر از ارزش ها و فرهنگ و سنت ها و دین و واقعیت ها و در یک جمله نهادهای حاکم بر جامعه است، بنابراین، ما نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که در حوزه اقتصاد نیز همانند علوم محض، مثل فیزیک و شیمی، علمی‌داشته باشیم که عاری از جهان بینی و عاری از ارزش ها و عاری از مبانی فلسفی و ایدئولوژیک باشد. مسلماً رفتار انسان و جامعه بشری از هر دو عامل تبعیت می‌کند و متأثر از آن هاست و قاعدتاً در الگوی ما این دو وجه بایستی دیده شود.

من در جلساتِ قبل، حضور نداشتم. ولی فکر می‌کنم که در آن جلسات بعضی از دوستان، بحث پیشرفت و توسعه را تعریف کردند و شاید هم بعضی از دوستان، عُمده ی مباحثشان به همین موضوع معطوف شده باشد.
به طور خلاصه می‌توانیم توسعه اقتصادی را فرآیند تغییرات اساسی و همه جانبه ای تعریف کنیم که اقتصاد را و جامعه را و نظام (ِ اجتماعی) را از وضعیت موجود به سمت وضعیت مطلوب، سوق و ارتقاء می‌دهد. در واقع توسعه، فرآیند ارتقای مستمر کل جامعه و نظام اجتماعی از وضعیت موجود به سمت وضعیت مطلوب است. به سمت وضعیتی که انسان ها بتوانند انسانی‌تر و بهتر و مناسب‌تر زندگی کنند.

در این تعریف، چند رکن اساسی وجود دارد. یکی، وضع موجود است. لاجرم، باید وضع موجود را بشناسیم. یک آسیب‌شناسی درست و منطقی و عینی از وضع موجود خودمان داشته باشیم. پدیده‌ها و واقعیت‌های اجتماعی و اقتصادی و روابط بین متغیرها و پدیده‌ها را شناسایی کنیم. ما می‌خواهیم در این جامعه، دخل و تصرف کنیم و اقدام کنیم و سیاستگذاری کنیم. بنابراین، باید بتوانیم آثار و نتایج سیاست هایمان و تأثیر آن ها را بر وضع موجود پیش بینی کنیم. لازمه این امر، شناخت وضع موجود است. از طرف دیگر، غایت و هدف، حرکت به سمت وضع مطلوب است. بنابراین، وضع مطلوب را هم باید تعریف کنیم و نهایتاً می بایست راهبردها و راهکارها و سیاست های لازم برای اینکه وضع موجود را به سمت وضع مطلوب ارتقاء دهیم تعریف کنیم. این هم یکی دیگر از ارکان اصلی بحث ماست.

به ذهن من می‌رسد که بحث الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت و بخصوص دو صفت ایرانیت یا ایرانی بودن و اسلامیت یا اسلامی‌بودن، اشاره به این سه رکنی دارد که در تعریف ما وجود دارد.
در شناسایی وضع موجود، باور من این است که بدون درک نهادها و شرایط خاص جامعه ایران (آن هم در دورانی که ما زندگی می‌کنیم) یک شناخت درست و صحیح از وضع اقتصاد ایران به دست نخواهد آمد و برنامه‌هایی و الگوهایی هم که بخواهد بدون یک شناخت صحیح از این جامعه و این اقتصاد برای آن اجرا شود، مسلماً نتایج درستی هم به بار نخواهد آورد.

دوستان مستحضرند و شاید در جلسات گذشته هم بحث شده باشد که مکتب نئوکلاسیک، به عنوان جریان اصلی و عمده ی حاکم بر تفکر اقتصادی، ادعایش این است که من مثل فیزیک و شیمی، یک علم ناب و دقیق هستم. همان طور که در فیزیک و شیمی، نظم طبیعی و قوانین جهان شمول وجود دارد، در اقتصاد هم یک سری قوانین جهان شمول وجود دارد و اقتصاد نئوکلاسیک، خودش را مدعیِ شناسایی این قوانین جهان شمول می‌داند و معتقد است که قوانین اقتصادی مثل قوانین فیزیک و شیمی‌در تمام سرزمین-ها و در تمامی‌زمان ها قابلیت و کاربرد دارد و می‌تواند جوامع را شناسایی کند و بنابراین، از این طریق می تواند چارچوب مناسبی برای سیاستگذاری و پیش بینی آثار سیاست در اختیار ما قرار بدهد.

اما من می‌خواهم در خلال بحث‌هایی که در قسمت اول صحبت‌هایم می‌کنم، نشان دهم که این گونه نیست و بدون شناخت واقعیت های ایران و وارد کردن این واقعیت ها در الگوی علمی، نمی‌توانیم شناخت درستی از جامعه خودمان داشته باشیم.

مکتب نئوکلاسیک از یک طرف به دنبال آن بوده است که علمی‌جهان-شمول را با قوانین حاکم بر تمامی‌جوامع به دست دهد. کما اینکه آقای فریدمن در کتاب اقتصاد پوزیتیو خودش این مضمون را به صراحت بیان می‌کند یا آقای استوارت میل -به عنوان کسی که تصور می‌کنم مهمترین نقش را در تکوین این مکتب داشته- نیز به صراحت همین مضمون را بیان می کند. آن ها به دنبال این بوده اند که قوانینی جهان شمول را ارائه دهند. طرفداران مکتب نئوکلاسیک از طرف دیگر به دنبال شناخت واقعیت های جامعه بوده اند و می‌خواستند که در پرتوی این شناخت، سیاستگذاری کنند؛ و جامعه را در مسیر مطلوب، هدایت کنند. یعنی هدف، فقط شناختِ صرف نیست.

هدف این است که قدرت عمل و دخالت در دنیای واقعی را به دولت و اقتصاددانان و جامعه بدهند. بتوانند پیش‌بینی کنند و اثر سیاست ها را برآورد کنند. یعنی آقای استوارت میل و سایر سردمداران مکتب نئوکلاسیک، الگوی (علمی ای) را می‌خواستند که هم جهان شمول باشد و هم قدرت کاربرد در دنیای واقعی را داشته باشد. به نظر می‌رسد که همین مطلب، مکتب نئوکلاسیک را دچار تناقضی اساسی کرده است که در بحث‌های روش‌شناسی ازآن، تحت عنوان «مشکل میل» یا Mile’s Problem نام می‌برند.
وقتی آقای استوارت میل و دیگران سعی می‌کنند یک مکتب جهان شمول بسازند، لاجرم باید دنبال فروضی بروند که کاملاً جنبه جهان شمولداشته باشد.

دوستان مستحضرند که در روش‌شناسی حاکم بر علم اقتصاد (البته منظور من، جریان اصلی اقتصاد است و گرنه تفکرات دگراندیشی هم وجود دارند که هم در معرفت‌شناسی و هم در روش‌شناسی با جریان غالب متفاوت اند. در ادامه بحث هر جا که صحبت از اقتصاد می‌کنم، منظورم جریان اصلی در اقتصاد یعنی مکتب نئوکلاسیک است.) روشی وجود دارد که از آن تحت عنوان روش فرضی-قیاسی یا روش فرضیه ای-قیاسی نام برده می‌شود. در این روش ابتدا یک سری فروضی مطرح می‌شود و سپس بر اساس این فروض -که مسلم انگاشته می‌شوند و مورد بررسی قرار نمی‌گیرد- استنتاجات صورت می‌گیرد. آنگاه این استنتاجات در قالب یک سری فرضیه به عنوان پیش بینی بیان می‌شوند و در ادامه این فرضیه‌ها در معرض قضاوت و داوری مشاهدات دنیای خارج قرار می‌گیرد که ممکن است رد یا تأیید ‌شوند پرداخت. در واقع این فرضیات در مواجهه با مشاهدات دنیای خارج، مورد داوری و قضاوت قرار می‌گیرند.

در این روش برای اینکه بتوان یک الگوی جهان شمول ارائه داد، آن فروضی که می توان از آن ها تحت عنوان فروض مسلم یا اصول موضوعه نام برد باید فروضی کاملاً تجریدی و انتزاعی باشند. بنابراین، این مفاهیم (یعنی همین فروض مسلم یا اصول موضوعه) در بالاترین سطح تجرید، انتزاع می‌شوند که مهمترینِ این مفاهیم، فرض انسان اقتصادی یا economic man است. که در این فرض، انسان فقط با چند ویژگی توصیف می‌شود. انسان به دنبال حداکثر کردن مطلوبیت است و بیزار از کارکردن است. سعی شده است که این مفهوم (یعنی این فرض انسان اقتصادی) آنچنان کلی باشد که بتواند همه انسان ها را در همه ادوار تاریخی توضیح دهد. -حالا آیا واقعاً این هدف تأمین شده یا نه؟

قصد ندارم در اینجا به این مطلب بپردازم. چون این مطلب، خود می‌تواند موضوع یک بحث مستقل باشد.- اما یک نکته مهم که درباره فرض انسان اقتصادی محل تأمّل است، این است که واقعاً خودِ این تعریف از انسان برگرفته از واقعیت دنیای خارج نیست. بلکه به عنوان یک نمونه Ideal type از جانب متفکرین و فلاسفه آن دوران مطرح شد و در واقع به عنوان یک سرمشق به جامعه داده شد- به هرحال الآن در نظر بگیریم که مکتب نئوکلاسیک توانسته باشد این مفهوم تجریدی و انتزاعی و جهان شمول را به عنوان یک فرض (یعنی فرض انسان اقتصادی) در کنار فروض جهان شمول دیگری مثل عقلانیت، مبنای تحلیل خودش قرار داده باشد. در این صورت، برای این مکتب، نتیجه این است که به یک الگوی فرضی-قیاسی دست می‌یابد که پیش‌بینی‌های حاصل از آن، اگرچه کاملاً منطقی و سازگار و دقیق اند و هیچگونه خللی نمی‌شود به آن ها وارد کرد -چون استنتاج‌ها با استفاده از روابط و معادلات ریاضی صورت می‌گیرد. و دقت، نتیجه و ثمره طبیعی بکارگیری و استفاده از روش و ابزار ریاضی است.- اما در مقام عمل، کوچک ترین کاربردی ندارند.

مدل (ِعلمی‌نئوکلاسیک ها در علم اقتصاد یعنی همان روش فرضیه ای-قیاسی) مدلی کاملاً منطقی و سازگار و منسجم است. اما در مقام عمل و در مقام پیش‌بینی، کوچکترین کاربردی ندارد. چرا؟ چون در آن، بسیاری از واقعیات جوامع را حذف کرده‌اند. بسیاری از واقعیت های اجتماعی، نهادها، ارزش ها، فرهنگ، دین، قوانین، حقوق مالکیت، شرایط طبیعی، جغرافیا و عوامل مشابه حذف شده اند. همه این عوامل که بین جوامع مختلف متفاوت اند از الگو تجرید شده و کنار گذاشته شده‌اند. این ها عواملی هستند که غفلت از آن ها و حذف آن ها از مدل، قاعدتاً قدرت کاربرد مدل و الگو را در یک محیط نهادی خاص زیر سوال می‌برد.

راجع به تک تک این عواملی که من عرض کردم، محققین بزرگ مطالعه کرده اند. برای مثال آقای ماکس وبر راجع به دین و تأثیری که در عملکرد اقتصادی می‌تواند بر جای بگذارد و آقای کوز راجع به حقوق مالکیت و قوانین و تأثیری که این عوامل می‌توانند داشته باشد و آقای میردال راجع به نقش ارزش ها و دیگران درباره سایر عوامل، مطالعه کرده اند. صدها مطالعه صورت گرفته تا نشان دهد که این عواملی که در اینجا از الگو حذف می‌شوند، باعث می‌شود که قدرت کاربرد و پیش‌بینی‌ مدل، زیر سوال برود.

این چیزی است که از آن تحت عنوان «مشکل میل» Mile’s problem نام می‌برند. یعنی تناقض بین اینکه الگوی جهان شمول داشته باشیم با اینکه بتوانیم با استفاده از این الگوی جهان شمول پیش‌بینی بکنیم و کاربرد داشته باشیم.
بنابراین اگر می‌خواهیم از الگوی نئوکلاسیک و علم اقتصاد استفاده کنیم، برای اینکه وضعیت موجود جامعه خودمان را شناسایی کنیم، حتماً باید نهادهای خودمان و ویژگی‌های جغرافیایی و سیاسی و اقتصادی خودمان را وارد الگو کنیم. ده ها مثال می توان زد که نشان دهنده آن است که بی‌توجهی نسبت به این شرایط نهادی در جامعه ایران باعث می‌شود که به درستی نتوانیم مشکل خودمان را بشناسیم. من راجع به تورم در چندین مقاله -حتی در پایان‌نامه دکترای خودم که در زمینه تورم بود- سعی کرده ام که نشان بدهم که ماهیت تورم در ایران با ماهیت تورم در کشورهای غربی متفاوت است. و این تفاوت عمدتاً به شرایط ساختاری متفاوت جامعه ایران برمی گردد.

من قصد نداشته ام که بگویم به نظریه آقای فریدمن ایرادی وارد است. خیر! نظریه وی نظریه ای کاملاً سازگار و منسجم و هماهنگ است. ولی ویژگی‌های ساختاری جامعه ما با ویژگی‌های ساختاری جامعه آمریکا متفاوت است. ندیدنِ این شرایط باعث می‌شود که آن نظریه دیگر نتواند مشکل تورم را در ایران به خوبی توضیح دهد و تبیین explain کند و راه حل‌های مناسب برای مقابله با آن را در اختیار ما قرار دهد. حتماً باید ویژگی‌های جامعه ما در این الگو رعایت بشود و این همان بحث ایرانیت (در الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت) است. یعنی شما باید یک الگوی علمی‌داشته باشید و یک نظریه علمی ای داشته باشید که ساختارها و محیط نهادی ایران به صورت درون زا در آن بیان شده باشد تا بتواند مشکلات جامعه ما را تحلیل کند.

اما همان طور که عرض کردم، مکتب نئوکلاسیک و الگوهایی که بر پایه آن ساخته شده، عموماً الگوهای فرضی-قیاسی هستند. یعنی چه؟ اینجا درباره اینکه الگوهای فرضی-قیاسی چیست برای دفعه دوم فقط اشاره ای می‌کنم. چون می‌خواهم از این اشاره در ادامه بحث استفاده کنم. منظور از الگوی فرضی-قیاسی این است: یک سری فروضی را مطرح می‌کنیم. بر پایه این فروض، استنتاج می‌کنیم. نتایج و پیش‌بینی‌های الگو را که استنتاج کرده ایم، به عنوان فرضیه بیان می‌کنیم و نهایتاً آن ها را در معرض داوری توسط مشاهدات تجربی قرار می دهیم.

در خصوص فروض، آقای استوارت میل که بنیانگذار این روش منطقی بود، اعتقاد دارد که فروض را نمی‌شود آزمون تجربی کرد. فروضی که در الگوهای اقتصادی به کار می‌روند اصولاً آزمون پذیر تجربی نیستند. ما اصول (یا همان فروض) را به صورت انتخابی و دل بخواه می‌پذیریم و بدون اینکه آن ها را بررسی کنیم. پس یک نظریه چطور بررسی می‌شود و آزمون تجربی می شود؟ توسط مشاهدات و به واسطه پیش‌بینی‌هایش. پیش-بینی های یک نظریه به صورت فرضیه بیان می‌شود و این فرضیه ها مورد آزمون قرار می‌گیرد.

حالا این فروض را (که تحت عنوان فروض اساسی هم از آن ها نام برده می‌شود) و این فرضیه ها را در حوزه علم اقتصاد وقتی نظریه ها را در این علم مطالعه می کنیم و ملاحظه می کنیم، واقعاً شاید بتوان آن ها را (یعنی فروض اساسی و فرضیه‌ها را در نظریه های علم اقتصاد را) به (همین) دو گروه تقسیم کرد.
یک سری در واقع فروض اساسی‌اند. این ها آن فروضی هستند که بر اساس مشاهدات بسیار گسترده استوارند و در این فروض می‌خواهند مشاهدات بسیار گسترده و وسیعی را تحت یک اصل و یک گزاره بیان بکنند. این ها واقعاً آن گزاره‌هایی (یا همان فروضی) هستند که آزمون‌پذیر نیستند. در فیزیک وقتی در این باره صحبت می شود، مثلاً قوانین حرکت نیوتن را به عنوان مصادیق این فروض اساسی نام می‌برند و می گویند که این قوانین، آزمون‌پذیر نیستند. در اقتصاد، فرض «انسان اقتصادی» را شاید بشود به عنوان یک فرض اساسی مطرح کرد که توسط مشاهدات آزمون‌پذیر نیست و این هم به خاطر سطح تجرید بسیار بالای آن است و این سطح تجرید، همان مشکلی را که عرض کردم ایجاد می‌کند. این تجرید بالا باعث می‌شود که این الگو، قدرت کاربرد خود را از دست بدهد.

اما وقتی می‌آیند سراغ مدل های کاربردی و نظریه‌های کاربردی ای که می‌خواهد پدیده‌های خاص را در جوامع تحلیل کند؛ در اینجا لاجرم گزاره‌هایی به عنوان فرض مطرح می‌شود که دیگر از جنس فروض اساسی نیستند. (این ها فرضیه ها هستند که می توان آن ها را نوعی فرض در نظر گرفت.) یعنی شما در دروسِ روزمره‌تان و در مقاطع مختلف در مدل-هایی که می خوانید فروضی را می‌بینید که قابل تشکیک و قابل بررسی‌اند. به دلیل اینکه ناظر بر مشاهدات خاص و موارد تجربی خاص‌اند. اما به تبعیت از روش‌شناسی ای که آقای استوارت میل گفت، این ها را به صورت دل بخواه و داده شده وارد الگو می‌کنیم و مورد بحث و بررسی قرار نمی‌دهیم. این چه نتیجه‌ای می‌تواند در بر داشته باشد؟ یعنی اگر فروضی که دل بخواه بیان شده‌اند و آزمون هم نمی‌شوند (و به عنوان فرضیه) وارد الگو شوند چه نتیجه ای برای الگو به دست خواهد آمد؟ این بحثی است که صاحب نظران مختلف آن را بیان کرده اند. من در این باره جمله‌ای را از آقای فرید من در اینجا برایتان نقل می کنم که این جمله در مقاله پوزیتیو اکونومیک او -و نه در کتاب پوزیتیو اکونومیک او- آمده است. «ضرورتی ندارد که مفروضات نظریه، واقع‌گرایانه باشد. برای آنکه فرضیه‌ای مهم تلقی شود باید از نظر توصیفی، مفروضات غلطی داشته باشد.» اصلاً مفروضات (یا همان فرضیه ها) باید غلط باشد. منتها متعاقب آن، توضیح می‌دهد و می‌گوید: «هر نظریه مهمی، همیشه واقعیت پیچیده را با ابزاری ساده‌تر از خود، توضیح می‌دهد. ولی اگر بشود یک واقعیت پیچیده‌تر را با یک فرض ساده شده توضیح داد این یک حُسن و مزیت برای الگو خواهد بود.» منتها نتیجه‌ای را که او اینجا به صورت ضمنی به دست می آورد این است که نباید به دنبال واقعی بودن فرض (یا همان فرضیه) باشیم.

حال شما در الگویتان از فروضی (یعنی همان فرضیه ها) استفاده می‌کنید که هیچ کجا حقیقت آن و انطباق آن با دنیای خارج، مورد آزمون قرار نمی‌گیرد. می‌گوییم چرا این کار را می کنید؟ می گویید چون پیش‌بینی‌ها (یعنی پیش بینی های مربوط به همین فرضیه ها) را آزمون خواهیم کرد. بگذریم از اینکه اگر یک فرضیه‌ یا یک نظریه‌، مبتنی بر فروض نادرست ساخته شد حتی اگر قدرت پیش‌بینی هم داشته باشد این قدرتِ پیش بینی اش دلالت بر این نمی کند که آن نظریه درست است یا اینکه شناخت درستی از دنیای خارج به دست می دهد. نمونه بارز آن را که معمولاً در فیزیک و نجوم نام می‌برند، هیئت بطلمیوسی است که می‌‌دانید سال های طولانی، پیش‌بینی‌های دقیق می کرد. الآن هم کسی نمی‌تواند هیئت بطلمیوسی را به واسطه پیش‌بینی های آن، ابطال و رد کند. اما همه به وضوح این را می‌دانند که هیئت بطلمیوسی، درک درستی از واقعیت دنیای خارج به ما نمی‌دهد.

درباره پاسخ به این پرسش روش شناسی که یک نظریه مطرح شده با روش فرضیه ای-قیاسی آیا می تواند شناخت درستی از جهان واقعی به دست دهد یا خیر؟ می توان گفت که حتی اگر یک نظریه آزمون می شد و با یک روشِ منطقی هم آزمون می‌شد و از آزمون، سرافراز هم بیرون می‌آمد باز هم نمی‌شد قضاوت و نتیجه‌گیری کرد که آن نظریه، شناخت درستی از دنیای (واقعی) اقتصاد به ما می‌دهد. به دلیل اینکه فروض (یا همان فرضیه-ها) نادرست‌اند و مورد ارزیابی قرار نگرفته‌اند.

اما علی‌رغم این مطلب (یعنی این مطلب که سرافراز بیرون آمدن فرضیه ها از آزمون تجربی دلالت بر این نمی کند که به این ترتیب شناخت درستی از جهان خارج به دست آمده است) می‌خواهم بگویم اصولاً امکان ارزیابی فرضیه‌ها با یک روش تجربیِ محکم و قاطع وجود ندارد. (یعنی اصلاً نمی توان فرضیه ها را از جهت اینکه شناخت درستی از جهان خارج به دست می دهند یا خیر مورد بررسی قرار داد)

می‌دانید که آقای وینگنشتاین، شاید اولین کسی بود که در این خصوص صحبت کرد. ایشان ویژگی یک فرضیه یا یک نظریه علمی‌را در این می‌دانست که قابل بررسی و آزمون باشد و به بیان ایشان، قابلیت تأیید توسط مشاهدات را داشته باشد. آقای پوپر به درستی نشان داد که با استفاده از مشاهدات دنیای خارج و آزمون تجربی یک فرضیه را نمی شود تأیید کرد. بحث‌ها در این باره مُفصّل است. من با مثال ساده ی قوی سفید آقای پوپر، مطلب را توضیح می‌دهم. ایشان می گوید این گزاره‌ را در نظر بگیرید. گزاره این است: همه قوها سفید هستند. شما بر اساس روش‌شناسی ماقبل آقای پوپر می‌خواهید این گزاره را تأیید کنید. اگر هزاران هزار بار مشاهده بکنید و ببینید که قوها همه سفیدند، باز نمی‌توانید نتیجه‌گیری کنید که همه قوها سفیدند. به خاطر اینکه استقراء هیچ موقع استقرای کامل نیست. ممکن است شما در مشاهده بعدی به یک مورد نقض دست پیدا کنید. اما به صرف اینکه یک قوی سیاه دیدید، می‌توانید حکم‌ بدهید که این گزاره رد شد. ابطال، ساده است. از طریق مشاهده امکان پذیر است. ولی تأیید (از طریق مشاهده) امکان پذیر نیست.

عده‌ای خواستند به استقراء جنبه احتمالی بدهند و به تأیید، جنبه احتمالی بدهند. بنابراین گفتند مشاهداتمان را بالا می‌بریم. هر چه تعدادِ مشاهداتمان بیشتر و بیشتر شد احتمال تأیید آن گزاره بیشتر و بیشتر خواهد بود. آقای پوپر به درستی استدلال کرد و نشان داد که از طریق تئوری احتمالات هم نمی‌شود به استقراء و اثبات گزاره‌‌ها از طریق مشاهده، اعتبار داد. علتش هم این است که گزاره های جزیی و موارد قابلِ مشاهده در دنیای واقعی بی‌نهایت است. در واقع وقتی شما می‌خواهید احتمال را برای یک گزاره تشکیل دهید، در مخرج کَسر، بی نهایت را دارید. بنابراین در صورت کَسر، هر چقدر هم که تعداد مشاهدات بیشتر و بیشتر باشد باز هم حاصل آن کسر، صفر می‌شود. بنابراین امکان اینکه شما حتی از طریق احتمال، یک گزاره‌ای را اثبات کنید وجود ندارد. پس بروید دنبال ابطال کردن. این بحثی است که آقای پوپر مطرح کرد و الآن هم حداقل در چارچوب روش‌شناسی سنتی حاکم بر علم اقتصاد مورد پذیرش است.

از طرف مقابل، آقای پیر دوئم فیزیکدان و فیلسوف فرانسوی از سال های قبل گفته بود و توضیح داده بود که ابطال یک فرضیه علمی‌از طریق مشاهده امکان پذیر نیست. الآن قضیه آقای دوئم تحت عنوان قضیه «دوئم –کوآین» شناخته می‌شود. به این خاطر که آقای کوآین فیلسوف پوزیتیویست معاصر آمریکایی، این قضیه را با زبان جدید و منطق جدیدی بازسازی و ارائه کرد و اکنون از آن به عنوان یک قضیه معتبر نام برده می شود. آقای دوئم و بعد آقای کوآین نشان دادند که هرگز نمی‌شود یک فرضیه یا گزاره علمی‌را به تنهایی و منفرد، آزمون کرد. آزمون یک فرضیه باید حتماً در کنار فرضیه‌های کمکی صورت بگیرد و اگر یک فرضیه‌ای در آزمون تجربی رد شد، محقق می‌تواند ادعا بکند که فرضیه‌های کمکی من رد شده-اند. برای توضیح این مطلب، یک مثال ساده از قانون سقوط آزاد آقای گالیله که در فیزیک خیلی معروف است می‌زنم. این قانون مربوط به خلأ است. این قانون، سقوط اجسام را در خلأ بیان می کند. شما می‌خواهید این قانون را در دنیای واقعی و از طریق مشاهده ارزیابی بکنید. آیا خلأ در دنیای واقعی وجود دارد؟ نه. بنابراین، وقتی می‌خواهید قانون سقوط اجسام آقای گالیله را آزمون تجربی کنید، مجبورید در کنارِ آن یک فرضیه کمکی هم قرار بدهید. آن فرضیه کمکی به مقاومت هوا در مقابل آن جسمی‌که در حال سقوط است برمی‌گردد. پس دو فرضیه را هم زمان مورد آزمون قرار می دهید. حال اگر فرضیه (اول) رد شد، محقق می‌تواند بگوید این فرضیه کمکی من بود که رد شد.

حال موضوع را (یعنی بحث قضیه «دوئم –کوآین» و بحث های قبل از آن در روش شناسی فرضیه ای-قیاسی در علم اقتصاد نئوکلاسیکی) بیاورید به اقتصاد. اقتصادی که در آن، سه تریس پاریبوس فرض اساسی ماست. در فیزیک آن عواملی که تجرید می‌شوند خیلی زیاد نیستند. اما ما در اقتصاد، مدل‌های تجریدی ای می‌سازیم که در آن ها ده‌ها و صدها عامل مؤثر را تجرید می‌کنیم. بنابراین، وقتی شما می‌خواهید یک فرضیه اقتصادی را آزمون تجربی کنید، در واقع در کنارِ آن، به جای یک فرضیه کمکی دارید صدها فرضیه کمکی را آزمون می‌کنید و اگر فرضیه اصلی رد شد محقق می‌تواند بگوید که این ربطی به فرضیه اصلی من ندارد؛ و این بر می‌گردد به کذا و کذا. در اینجا فرصت کافی وجود ندارد. اما شاید بتوانم ده‌ها مثال از اینکه رد شدن فرضیه را می توان به عوامل دیگر نسبت داد برایتان ذکر کنم.

بنابراین شما با علمی مواجه هستید (که این علم، عبارت است از علم اقتصاد نئوکلاسیکی که روش اصلی آن، روش فرضیه ای-قیاسی است) که ادعای عینیت و جهان شمولی دارد. علمی‌که بر فروضی مبتنی است که (این فروض) با این وعده که نتایج الگو بررسی خواهند شد بررسی نمی‌شوند و فرضیه‌ها و پیش‌بینی‌های الگو هم با یک روش‌شناسی منطقی قاطع، قابل بررسی و ارزیابی نیستند. حال فکر می‌کنید که اعتبار یک چنین الگویی در دنیای خارج و برای تحلیل شرایط عینی چگونه خواهد بود؟ آیا می‌تواند در محیط‌های نهادی خاص، مشکلات را تحلیل کند و برای آن ها پاسخی دهد و راه‌حلی ارائه دهد؟ از الگوهای اقتصادی، مثال‌های خیلی زیادی می-شود آورد که بر یک سری فروضی که کاملاً دل بخواه هستند و بررسی نشده اند و حتی به صراحت می‌شود گفت که نادرست اند استوار شده‌اند.

من از آقای دکتر خلیلی به عنوان کسی که استاد ما بوده اند و اقتصاد کلان تدریس می کنند عذرخواهی می‌کنم که بیان کنم تمام نظریه‌های قدیمی‌و جدید رشد-چه نظریه‌های رشد برون زا و چه نظریه‌های رشد درون زا- همگی بر اساس یک فرض اساسی استوارند که هیچوقت هم کسی راجع به آن (فرض اساسی) بحث نمی‌کند که آن هم عبارت از مفهوم استیدی استیت است. دوستانی که با الگوهای رشد آشنایی دارند، می دانند که در این الگوها هیج جا نگفته اند که این مفهوم استیدی استیت را از کجا آورده ایم؟ و آن را برای چه در الگو آورده ایم ؟ در این الگوها به واسطه این فرض اساسی، فرض می‌شود که متغیرهای کل، تماماً نرخ رشد ثابت و برابر با هم دارند. اما کجای دنیای واقعی، چنین مفهومی‌(چنین فرضی) مصداق عینی و واقعی دارد؟ محققین متعدد این فرض اساسی را زیر سوال برده اند. این فرض، قابل ارزیابی و آزمون است. بنابراین درباره آن نمی‌توانیم به اتکای روش‌شناسی آقای استوارت میل بگوییم که ما این فرض را صرفاً می‌پذیریم. در نظر می گیریم که خواب‌نما شده ایم. در نظر می گیریم که این فرض از آسمان آمده و پایین افتاده است. این جمله، جمله آقای فریدمن است که در کتاب اقتصاد اثباتی خود Positive Economic آن را آورده است. این فرض (یعنی فرض استیدی استیت) قابل ارزیابی است و به راحتی می‌شود نشان داد که این فرض در دنیای واقعی مصداق ندارد و حتی الآن خیلی از اقتصاددانان معتقدند که دنیای واقعی از این فرض به شدت دور است؛ و دنیای واقعی رفتاری کاملاً مغایر با این مفهوم استیدی استیت را نشان می‌دهد. مجموعه نظریه‌هایی که در چارچوب نظریه رشد ارائه شده اند و در آن ها این مفهوم استیدی استیت وجود دارد و می‌خواهند در این زمینه، واقعیت دنیای خارج را تحلیل کنند و به ما راه حل بدهند و در تحلیل دنیای واقعی دچار شکست شده اند و دارای نقص اساسی و جدی-اند.

من جمله‌ای را از آقای درونز، اقتصاددان انگلیسی ارائه بدهم. درونز فردی است که در حوزه روش‌شناسی و غیره هم کارهای زیاد کرده است. او این مفهوم را (یعنی ارائه نظریه بر پایه یک سری فروض اساسی بررسی نشده در علم اقتصاد نئوکلاسیکی) این گونه توضیح داده است: «اگر اقتصاددانان بخواهند اسب را مطالعه کنند به تماشای اسب ها نخواهند رفت. بلکه در قالب مطالعات خود می‌نشینند و به خودشان می‌گویند اگر من یک اسب بودم چه می‌کردم؟» این اشاره دارد به ماهیت پیشینی بودن مطالعات اقتصادی. یعنی مطالعات اقتصادی از تجربه و مشاهده شروع نمی‌شود. بلکه از یک سری فروضی بدست می‌آید که (این فروض نیز) عمدتاً از طریق درون کاویِ محققین به دست آمده اند و البته (این درون کاوی) تحت تأثیر ارزش ها و فرهنگ و دین و اخلاق و آداب آن ها (یعنی محققین) هم است.

بنابراین وقتی می‌خواهید عینیت جامعه ایرانی را شناسایی بکنید، شما نمی‌توانید به علم اقتصاد نئوکلاسیکی که مدعی جهان شمول بودن است اکتفا کنید. بلکه باید واقعیات جامعه ایرانی را وارد الگوی خودتان بکنید تا درکِ درستی درباره جامعه ایرانی به دست بیاورید.
به این نکته اشاره کردم که وضع موجود جامعه ایران را در چارچوب الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت با علم اقتصاد نئوکلاسیکی نمی توان مورد شناسایی قرار داد و در این زمینه بحثی روش شناسانه درباره روش فرضیه ای-قیاسی که روش اصلی مورد استفاده در این علم است ارائه کردم. من بحث های زیادی را برای ارایه در این زمینه (یعنی در این زمینه که وضع موجود جامعه ایران را با علم اقتصاد نئوکلاسیکی نمی-توان شناخت) یادداشت کرده بودم. اما الآن فکر می کنم که باید از آن ها بگذرم. فقط به یکی دو مطلب، اشاره جزئی می کنم و عبور می‌کنم.

یکی، بحث روش‌شناسی فردگرایانه مُفرطی است که در اقتصاد حاکم است. در اقتصاد، فرض بر این است که رفتار فردی، رفتارجمعی را شکل می‌دهد. رفتار جمعی، چیزی نیست غیر از جمع ساده یا جبری رفتار فردی. شما به کرّات دیده اید که وقتی می‌خواهید تابع تقاضا را به دست بیاورید جمع افقی توابع تقاضا را محاسبه می کنید. می‌خواهید توابع عرضه را به دست بیاورید، جمع افقی توابع عرضه را بدست می آورید. بحثی را در (سطحِ) خُرد مطرح می‌کنید و بعد آن را تعمیم می‌دهید به (سطحِ) کل و از آن (بحث) در اقتصاد کلان یک تابع کل می‌سازید. اما آیا واقعاً می‌شود که در یک دنیای واقعی و بخصوص در کشورهای جهان سوم و در یک نظام اقتصادی و اجتماعی خاص (که در آن نظام، عوامل فرهنگی و سیاسی همه با هم دخیل هستند) رفتار جمعی را با شناسایی رفتار فردی شناسایی کرد؟ آیا می‌شود رفتار انسان ها را مستقل از نظام اجتماعی ای که در آن زندگی می‌کنند تحلیل کرد و نتیجه‌گیری کرد؟ یک نظام اجتماعی، یک مجموعه به هم پیوسته ای است از عوامل اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و الگوی خویشاوندی و مذهب و موارد مشابه که همه این ها در رفتار آدم ها تأثیر دارند.

من چند وقت پیش مقاله‌ای می‌خواندم که در آن مقاله، مثالی زده شده بود درباره اهمیت توجه به نظام اجتماعی در شناسایی رفتار جمعی، به واسطه شناسایی رفتار فردی. در آنجا گفته شده بود که در آفریقا (که هزاران و میلیون‌ها کارگر بیکار وجود داشته) صنایع جدید ایجاد کردند. در حالی که برحسب نظریه آقای لوئیس یعنی برحسب نظریه عرضه نامحدود نیروی کار انتظار داشتند که این کارگران بیکار در این صنایع جدید جذب شوند. این نظریه می گوید که اگر دستمزد در بخش مدرن، اندکی بالا رود، کارگران از بخش غیرمدرن و سنتی به بخش مدرن جذب می‌شوند. اما در آفریقا هر چه دستمزد را بالا بردند دیدند که هیچ کارگری در صنایع جدید جذب نشد. دلیل چه بود؟ دیدند نهادی وجود دارد به نام قبیله. به نام عشیره. این قبیله و عشیره برای فرد (یعنی همان کارگری که در نظریه لوئیس در صنایع مدرن جذب می‌شود) یک نظام تأمین اجتماعی را درست می‌کند. اگر فردا برای فردی، بیماری و مشکل و فقر و بدبختی پیش آمد، بزرگان قبیله و ریش‌سفیدها جمع می‌شوند و نمی‌گذارند آن فرد، زمین بخورد. اما اگر فرد قبیله‌اش را رها کند و به شهر برود -شهری که در آن هنوز یک تأمین اجتماعی کارآمد مستقر نیست- تکلیفش چیست؟ یعنی بی‌توجهی به یک مفهوم و به یک نهاد، یعنی قبیله و عشیره باعث
شد که دیگر آن سیاستگذاری ها نتیجه ندهد.

یک نظام اجتماعی، مجموعه‌ای به هم پیوسته از صدها نهاد و عامل است. مگر می‌شود رفتار انسان را (مثلا رفتار انسان در ایران را) مجزا از نظام اجتماعی ای که در آن زندگی می‌کند، مجزا از فرهنگش و از دین و از اخلاقش و از نظام خانوادگی اش و از عوامل مشابه دیگر تحلیل کرد؟ به نظر می‌رسد که امکان پذیر نیست. این نظام اجتماعی در درون یک نظام بین‌المللی شکل می‌گیرد. شما نمی‌توانید حتی یک نظام اجتماعی را (مثلا نظام اجتماعی ایران را) مستقل از نظام اجتماعی بین‌المللی مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار بدهید.
بنابراین به صورت خلاصه نتیجه‌گیری می‌کنم که ما در شناسایی وضع موجود جامعه ایران در چارچوب الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، حتماً باید واقعیت‌های جامعه خودمان را وارد الگوی شناخت خودمان بکنیم وگرنه نمی‌توانیم شناخت درستی از وضع موجود داشته باشیم. بُعد واقعیت-های جامعه ایران، یک بعد از ابعاد ایرانی بودن در الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت است که این بعد را مورد اشاره قرار دادم و بیان کردم که علم اقتصاد نئوکلاسیکی نمی تواند وضع موجود جامعه ایران را به درستی شناسایی کند؛ چون روش این علم به گونه ای است که به دنبال شناخت واقعیت های خاص جامعه ایران نمی رود.البته ایرانیت را می توانستم در بُعد ارزشی آن‌ هم مطرح بکنم. یعنی به چگونگی شناخت و توجه به ارزش‌های پذیرفته شده در جامعه ایران، در چارچوب الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت هم بپردازم. اما الآن برای پرهیز از طولانی شدن بحث از این بحث می‌گذرم.

الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، ضرورت دارد که ایرانی باشد. در ارتباط با این ضرورت این پرسش مطرح می شود که منظور از ایرانی بودن این الگو چیست؟ ایرانی بودن الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، ابعاد مختلفی دارد. در این سخنرانی تا اینجا به دو بعد از این ابعاد اشاره شد. در بُعد اول، ایرانی بودن به این معناست که در شناخت وضع موجود جامعه ایران، واقعیت های جامعه ایران باید مورد ملاحظه قرار گیرند و بیان شد که اگر وضع موجود جامعه ایران با علم اقتصاد نئوکلاسیکی شناسایی شود، در این صورت، از دیدگاه روش شناسی علم به دلیل کاستی هایی که همراه با علم اقتصاد نئوکلاسیکی است، شناخت درستی از وضع موجود جامعه ایران به دست نخواهد آمد. اما در بعد دوم، ایرانی بودن به این معناست که در پرداختن به الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، ارزش های پذیرفته شده در جامعه ایران باید مورد توجه قرار گیرد که در این سخنرانی به دلیل پرهیز از طولانی شدن سخن، بحثی درباره بعد دوم یعنی بعد ارزشی ایرانی بودن ارائه نشد.)

الآن می‌خواهم وارد بحث اسلامیت الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت بشوم و بحث کنم که اسلامی‌بودن در این الگو، دارای چه ابعادی است؛ زیرا در الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، همان طور که ایرانی بودن، ابعاد مختلفی دارد، اسلامی‌بودن هم دارای ابعاد مختلف است.
ما گفتیم که توسعه، فرآیندی است که جامعه را از وضع موجود به وضع مطلوب هدایت می‌کند. آنچه در وضع موجود مطرح است، بحث علم است و در این باره اشاره کردم به اینکه علمِ جهان شمول به مفهومی‌که بتواند پدیده‌ها را در همه جوامع تحلیل کند و برای همه جوامع پاسخ داشته باشد، به نظر من اصلاً منطقاً امکان پذیر نیست و حتماً باید ویژگی های خاص هر جامعه، در الگوی آن جامعه (یعنی در الگوی علمی‌برای شناخت وضع موجود آن جامعه و در نتیجه در الگوی توسعه آن جامعه) لحاظ بشود. اما (در تعریف توسعه به عنوان فرآیند حرکت جامعه از وضع موجود به وضع مطلوب) بحث ارزش ها خودش را کجا ظاهر می‌کند؟

دیگر وارد این بحث نشدم که مکتب نئوکلاسیک (در علم اقتصاد) در تبیین وضع موجود از مفاهیمی‌مثل مفهوم انسان اقتصادی economic man استفاده می کند که خودِ این مفاهیم عینی نیستند و ذهنی هستند. در واقع مفهوم انسان اقتصادی، اولین بار به عنوان یک نمونه Ideal type مطرح شد. خود متفکرین غربی هم به این اذعان دارند که قبل از قرن هجدهم اصلاً پدیده‌ای به نام انسان اقتصادی وجود خارجی نداشت و در این باره بحث ها می‌کنند که رفتار فئودال‌های دوران فئودالیزم، رفتار یک انسان اقتصادی نبود. آن ها این مفهوم را ابتدا به عنوان یک نمونه Ideal type و به عنوان یک سرمشق و به عنوان یک الگوی عملی معرفی کردند و البته الآن به نظر می‌رسد، شرایطی فراهم شده که واقعاً عموم مردم این گونه (یعنی همانند انسان اقتصادی) عمل می‌کنند. ولی در شروع به نظر می‌رسد که این ها بحث‌های ارزشی بودند و ما طبیعتاً می‌توانیم در مقابل آن نمونه Ideal type نمونه Ideal type خودمان را و منطبق بر ارزش‌های دینی خودمان قرار دهیم. چون بحث، بحث جهاد اقتصادی است مثلا ما می‌توانیم «انسان جهادگر» را در مقابل «انسان اقتصادی» به عنوان نمونه Ideal type مطرح کنیم. بعد الگوپردازی کنیم که اگر مردم در چارچوب یک چنین الگوی رفتاری ای عمل کنند، آنگاه نتیجه چه خواهد بود؟

به هر حال نخواستم در این حوزه وارد بشوم و در این باره بحث کنم که علم اقتصاد نئوکلاسیکی، حتی نمی تواند ادعا کند که در روشی که برای شناخت وضع موجود جامعه به کار می‌برد، ارزش ها را مورد ملاحظه قرار نمی دهد. البته در ترسیم وضع مطلوب برای جامعه و نیز در طراحی تغییرهای لازم در وضع موجود جامعه در راستای وضع مطلوب آن، اثرگذاری ارزش‌ها آشکار است. منتها آن جایی که ما می‌خواهیم غایت و هدف توسعه را تعریف کنیم، یقیناً بحث ارزش ها دخالت تام و تمام دارد. در آنجا یعنی در تعریف غایت و هدف توسعه دخالت ارزش ها روشن است و نیاز به استدلال ندارد و به همین دلیل، من راجع به آن کمتر سخن خواهم گفت. بنابراین، به نظر می‌رسد که نظام ارزشی حتی در شناسایی وضع موجود و نیز در طراحی سیاست ها و راهبردهای لازم برای وصول به وضع مطلوب دخیل است.

من باید تفکیک ساده ای را بین مفاهیم اثباتی و ارزشی(هنجاری) مطرح کنم. چون در جلسات گذشته بعضاً می‌دیدم که در اینجا خلط مبحث صورت می گیرد. ما وقتی از اقتصاد اثباتی یا پوزیتیو صحبت می‌کنیم، منظورمان تبیین و تحلیل واقعیت هاست. یعنی آنچه که هست. می‌خواهیم روابط بین پدیده ها را شناسایی کنیم تا بر مبنای آن بتوانیم پیش‌بینی کنیم و آثار سیاست-ها را برآورد بکنیم. اما در اقتصاد هنجاری(اقتصاد ارزشی) بحث توصیه‌ها، تجویزها، خوب ها و بدها، حلال ها و حرام ها و بایدها و نبایدها مطرح می‌شود؛ و همین ویژگی های ارزشی است و همین هنجارهاست که رفتار آدم ها را در دنیا و در صحنه عمل شکل می‌دهد؛ و به آن ها می‌گوید که باید چگونه عمل بکنند.

موردی که بعضاً خلط مبحث می‌شود، این است که فکر می‌کنند هر کجا که «باید» گفته شود، این «باید» دلالت بر مفاهیم ارزشی(هنجاری) می‌کند. اما یک سری قواعدی هستند که این قواعد، جنبه ابزاری instrumental دارند یا ابزار هستند و هنجاری Normative نیستند. مثلاً فرض کنید که بگوییم: اگر بخواهید بروید میدان راه آهن، باید از خیابان کارگر بروید؛ در این، هیچ جنبه ارزشی و هنجاری نیست. اگر چه واژه باید در آن به کار رفته است یا بگوییم: اگر بخواهیم جلوی رشد شتابان قیمت‌ها را بگیریم باید سیاست پولی انقباضی را اعمال کنیم. این باید نیز بر بحث هنجاری دلالت نمی‌کند. این دو باید، باید ابزاری هستند. ما در اینجا (یعنی در بحث از ارزش ها و توسعه یک جامعه) منظورمان از ارزش(هنجار) واقعاً ارزش است. همان قضاوت‌های ارزشی Value judgment و همان خوب ها و بدها که از آن، حلال و حرام و باید و نباید در می‌آید و می‌تواند الگو و شیوه رفتار انسان ها را تشکیل می‌دهد.

مکتب نئوکلاسیک در کنار ادعای جهان شمولی، یک داعیّه مهم دیگری هم دارد و آن اینکه ادعا می کند که مثل فیزیک و شیمی‌از هر گونه گزاره‌ ارزشی و قضاوت ارزشی کاملاً مبرّا هستم و در من هیچ گونه بعد ارزشی وجود ندارد. یعنی یک علم اثباتی محض است که صرفاً ناظر است بر آنچه که هست. اما به نظر می‌رسد که این ادعا ادعای بزرگ و نا بجایی است.

بسیاری از اقتصاددانان، مثل آقای میردال استدلال های قوی کرده اند که محققین هر چقدر هم که سعی کنند یک نظریه علمی‌اقتصادی معرفی کنند که مبرّا از ارزش باشد این کار هرگز امکان پذیر نخواهد بود و قضاوت-های ارزشی جزء لاینفک در هر گونه داوری و در هر گونه سیاستگذاری و در هر گونه تجویز است. شما به سادگی می‌بینید تجویزهایی که یک اقتصاددان کینزی می‌کند با قضاوت هایی که یک اقتصاددان معتقد به نظام بازار آزاد کاملاً لیبرال می‌کند و با تجویزهایی که یک مارکسیست یا یک سوسیالیست می‌کند، کاملاً با همدیگر متفاوت اند. بنابراین اینکه واقعاً یک گزاره علمی‌که مبرّا از ارزش هاست بتواند ارائه بشود، کاملاً محال و امکان ناپذیر است.

آقای میردال به خوبی نشان می‌دهد که هیچ گونه احکام و قضایایی که مستقل از امور هنجاری باشند وجود ندارد. اقتصاددان هر چقدر سعی کند که ارزش ها را پنهان کند نمی تواند و با یک مقدار دقت می‌شود این ارزش ها را شناسایی و استخراج کرد. نتیجه‌گیری آقای میردال این است که اتفاقاً بیایید و ارزش ها را شناسایی کنید و مجموعه ارزشی مورد نظر خودتان را در الگو کاملاً تصریح کنید. تصریح به ارزش ها هرگز لطمه‌ای به علمیت و عینیت یک الگو نمی‌زند. به خصوص در مباحث توسعه؛ زیرا به نظر می‌رسد که در هر جامعه‌ای، یک سری مبانی ارزشی و فرهنگی وجود دارد که مُشوّق و پیش‌برنده توسعه است و یک سری عناصر ارزشی نیز وجود دارد که بازدارنده و مانع توسعه است. محقق باید این ها را شناسایی بکند و آن مجموعه ارزشی ای را که مدنظر خودش است در ابتدای الگوی علمی‌خود به صراحت مورد تأکید قرار دهد؛ و در برنامه هدایت تحقیقات علمی‌خود از این ارزش ها سود بجوید؛ و به این ترتیب مسیر تحقیقات علمی‌خودش را مشخص بکند. اصولاً علوم اجتماعی و از جمله اقتصاد، در تَصادم با منافع انسان ها و گروه های اجتماعی است. بنابراین، شما هرگز نمی‌توانید یک علم اجتماعی کاملاً بی‌طرف و خنثی داشته باشید.

مارکسیست‌ها و از جمله آقای لنین، عدم امکان بی‌طرفی (در یک علم اجتماعی) را عمدتاً به منافع طبقاتی آدم ها ربط داده اند و گفته اند که هیچ کس نمی‌تواند جدا از پایگاه طبقاتی خودش و منافع خودش قضاوت کند. آقای لنین تعبیری دارد که می‌گوید: حتی اگر هندسه و اصول هندسه هم با منافع طبقاتی یک فرد یا یک گروه تصادم پیدا کند، آن فرد یا گروه حتماً تلاش خواهند کرد آن را تکذیب کنند و تغییر بدهند و آن را مطابق با منافع و خواست های خودشان تفسیر و تعبیر کنند.

اشاره شد که علوم اجتماعی و از جمله علم اقتصاد نئوکلاسیکی نمی تواند عاری از ارزش ها باشد و به بیان دیگر، هر علم اجتماعی برپایه برخی پیش داوری ها بنا می شود. حال این سئوال مطرح می شود که چنین پیش-داوری هایی از کجا نشأت می‌گیرند؟ به هر حال، به نظر می‌رسد که برای بحث درباره منشأ پیش‌داوری ها در علم اقتصاد نئوکلاسیکی می توان در این باره در چارچوب روش‌شناسی این علم بحث کرد که اشاره شد که روش اصلی در این علم، روش فرضیه ای ـ قیاسی است که براساس این روش، فرض‌ها از مشاهدات نشأت نمی گیرند. پس این پیش‌ داوری ها از کجا می‌آیند؟ جدا از این بحث می توان ردّپای همین بحث را در گفته های افرادی مانند میردال و لنین جستجو کرد. اما در این باره نتیجه ای که می‌توان در اینجا به آن اشاره کرد، این است که خاستگاه این پیش داوری ها در (شخصیت) خود محقق است. این پیش داوری‌ها در واقع، برداشت و ذهنیت و درونکاوی محقق را نشان می‌دهد و مسلماً این برداشت های ذهنی محقق از فرهنگ و باورها و ارزش ها و اندیشه‌های او متأثر است.

عده‌ای خواستند بحث عینیت در علم اقتصاد را به واسطه وجود سنت انتقادی (در جامعه علمی) تعبیر بکنند. این افراد می‌گویند در یک جامعه علمی، سنت انتقادی حاکم است. دانشمندان مختلف می‌توانند بحث کنند و همدیگر را نقد کنند و فروض همدیگر را زیر سوال ببرند. اگر چه هر محقق متأثر از باورها و اندیشه‌ها و ضمیر خودش، الگوسازی می‌کند ولی وقتی فضای انتقادی عمومی‌در یک جامعه باز باشد، نتیجه و برآیند آن، علم اقتصادی است که می‌شود گفت عینیت دارد.

من می‌خواهم بگویم که اگر مجموعه آحاد دانشمندان و اندیشمندان در یک جامعه، متأثر از یک نظام ارزشی واحد باشند، طبیعتاً این سنت انتقادی هم نتیجه‌ای جز همان نظام ارزشی واحد را در بر نخواهد داشت. بخصوص در ارتباط با بحثی که ما داریم که بحث الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت است. تمام دیدگاه ها و نظریه‌هایی که در حوزه اقتصاد و توسعه ارائه شده-اند -اگر نگویم همه آن ها بهتر است. چون این تعبیر همه را گفتن کار را سخت می‌کند. بنابراین می گویم عموم یا اکثر آن ها- از مبانی ارزشی واحدی ریشه می‌گیرند. حتی من می خواهم بگویم اگر دقیق بشویم مبانی ارزشی نهفته در مکتب مارکسیسم با آن چیزی که در نظام سرمایه‌داری غرب وجود دارد با هم سازگار و یکسان است.

وقتی مجموعه محققین در چارچوب یک نظام ارزشی واحد فکر می‌کنند، آن سنت انتقادی فکری هم نتیجه‌ای جز همان نظام ارزشی را در بر نخواهد داشت. بنابراین، به نظر می‌رسد که چه در مرحله شناخت جامعه‌ و چه در مرحله توصیف وضعیت و شرایط مطلوب اجتماعی، باید مبانی ارزشی خودمان را وارد الگوی اقتصادی خودمان بکنیم.

نکته اول اینکه در شناخت وضع موجود، باید مختصات عینی و نهادی و ارزشی موجود در جامعه ایران را وارد الگو بکنیم. حتی اگر بخواهیم یک بررسی عینی از رفتار آدم ها داشته باشیم، باید بدانیم که رفتار آدم ها و کُنش آدم ها از نظام ارزشی آن ها متأثر است و نظام ارزشی مردم در ایران ضرورتاً با نظام ارزشی مردم در سایر کشورها یکسان نیست. بنابراین، نظام ارزشی را اینجا باید به عنوان یک عینیت یعنی به عنوان آن چیزی که در رفتار آدم های ایرانی مستتر و موجود است شناسایی کنیم و مادامی‌که مختصات جامعه خودمان را وارد الگوهای اقتصادی نکنیم، امکان شناخت درست وضع موجود و سیاستگذاری مناسب برای هدایت جامعه به وضع مطلوب را نخواهیم داشت.

من اصلاً وارد بحث توصیف وضع مطلوب نشدم؛ چون بسیار بدیهی است که وضع مطلوب برای جامعه از ارزش های همان جامعه‌ متأثر است.
در یکی از جلسات قبل در تبیین وضع مطلوب اشاره کردم که آقای پرفسور گولت وضع مطلوب را با سه ویژگی توصیف می‌کند: تأمین معاش، کرامت انسانی و آزادی. حتی اگر برای ترسیم وضع مطلوب فقط همین سه هدف را بپذیریم، مسلماً تبیین این سه هدف در نظام‌های ارزشی مختلف، متفاوت است. کرامت انسانی در چیست؟ اگر معاش یک انسان به نحو احسن تأمین شد، آیا این یعنی کرامت انسانی او تأمین شده است؟ آیا غایت انسان، کسب رضایت و مطلوبیت است؟

مسلماً شما اگر در چارچوب فلسفه لذت‌گرای بنتهامی فکر بکنیدف نتیجه‌ای جز این نمی‌گیرید. غایت و هدف در این فلسفه، حداکثرسازی لذت شخصی است. اما اگر به عنوان یک مسلمان دین‌باور معتقد باشید که این دنیا هدف نیست و دنیای دیگری در پیش است «الدُنیا مزرعه الأخره» و هدف انسان، سعادت است و سعادت دنیوی و اخروی است و معتقد باشید کرامت انسانی در فلاح و رستگاری است و در فناء فی الله و در لقاء الله است «یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ» (سوره انشقاق، آیه۶) و معتقد باشید این انسان می‌خواهد خداگونه بشود، در این صورت تأمین معاش، حداکثرش این است که به عنوان یک شرط لازم برای این حرکت معنوی تعریف بشود. اگر چه در لازم بودنش هم تردید است. یعنی این طور نیست که کسی بدون تأمین معاشش، امکان حرکت معنوی ندارد و امکان تعالی ندارد. حتی شرط لازم بودنش هم زیر سوال است.

ولی حتی اگر آن (یعنی تأمین معاش) را هم به عنوان شرط لازم بپذیریم، یقیناً هدف و غایت و نهایت نخواهد بود. علاوه بر این، در بحث از تأمین معاش به عنوان تأمین زندگی دنیوی، عدالت از منظر اسلام چگونه تعریف می‌شود؟ آیا تعریفی که ما می‌کنیم با تعریفی که اندیشمندان غربی می‌کنند یکی است؟ برای عدالت در حوزه خود اقتصاد متعارف هم تعاریف متعددی وجود دارد. حداکثرسازی رفاه اجتماعی به عنوان یک تعریف برای عدالت مطرح شده و عدالت به عنوان برابری مطلوبیت کل به عنوان یک تعریف دوم برای عدالت مطرح شده و تعریف دیگر از عدالت، تعریف آقای راولز است مبنی بر اینکه باید مطلوبیت بدبخت ترین آدم ها را حداکثر کنیم. این ها دلالت‌های ارزشی کاملاً متفاوتی دارد و از مبانی ایدئولوژیک کاملاً متفاوتی برخاسته است.

بنابراین تردیدی نیست که در توصیف وضع مطلوب، حتماً باید از ارزش-های دینی خودمان و همین طور از قواعد شرعی استفاده بکنیم.
اما نکته سوم که من راجع به آن بحث نکردم، ولی فقط در اینجا به آن اشاره می کنم این است که در طراحی برنامه‌ها و راهکارهای ارتقای جامعه به سمت وضع مطلوب، حتماً مکتب اقتصادی اسلام- تأکید می کنم بر مکتب اقتصادی اسلام- و احکام و دستورات و ارزش هایی که در آن وجود دارد باید مد نظر قرار بگیرد. برای اینکه بدانیم با مشکلات چگونه برخورد کنیم و از چه راه حل-هایی استفاده کنیم، مسلماً قواعد شرعی و فقهی و آن چیزی که در مکتب اقتصادی اسلام آمده؛ به عنوان یک چارچوب‌هادی باید مد نظر قرار بگیرد و راهکارها و سیاست های متناسب با آن طراحی بشود.

نکته چهارم نیز که فقط به آن اشاره می‌کنم و شاید هم جزء بحث هایی باشد که خیلی بحث انگیز است و البته من در اینجا باور خودم را می‌گویم، این است که اگر زمانی در جامعه، نظام اسلامی‌مستقر شد، یعنی مبتنی بر مکتب اقتصادی اسلام توانستیم یک نظام بسازیم و ترکیبات نهادی لازم برای آن را ایجاد کنیم و مقرراتش را در جامعه -چه در سطح فردی و چه در سطح کل- جاری و ساری بکنیم و وقتی که نظام اسلامی‌در جامعه، مستقر شد و رفتار مردم منطبق بر ارزش های اسلامی‌شد و از جمله رفتار مردم در جامعه براساس همان مفهوم انسان جهادگری که به آن اشاره کردم شکل گرفت؛ آن موقع است که علم اقتصاد اسلامی‌یا به تعبیر من بهتر است بگوییم علم اقتصاد ناظر بر یک جامعه اسلامی-من این تعبیر را بیشتر می-پسندم- موضوعیت پیدا می‌کند.

اما مادامی‌که آن شرایط فراهم نشده و هنوز در دنیای خارج، آن نظام تحقق پیدا نکرده (و جامعه ای مبتنی بر مکتب اقتصادی اسلام مستقر نشده و رفتار مردم منطبق بر ارزش های اسلامی‌شکل نگرفته) آیا این امکان وجود دارد که بر اساس اصول موضوعه منتج از اسلام و مفاهیم اسلامی، یک نظریه علمی‌بسازیم؟ یعنی آن فروض اساسی مان را که طبق نظر دانشمندان مکتب نئوکلاسیک دل بخواه هستند ما اینجا دل بخواهمان را از مبانی اسلامی‌استخراج بکنیم و استنتاج منطقی بکنیم و الگوسازی بکنیم؟ این بحثی است که در آن، کرسی نقّادی با آقای میرمعزی داشتیم و در این سلسله نشست ها که ایشان سخنرانی داشتند، من توفیق حضور نداشتم که در این باره بحث کنیم. نام این را هم شاید بشود به تعبیری یک علم اقتصاد مبتنی بر فروض اسلامی گذاشت. اما مطمئناً این علم اول اینکه یک علم قابل آزمون و ارزیابی تجربی نیست؛ چون ما جامعه‌ای نداریم که بتوانیم یافته‌ها و فرضیه‌هایمان را در آن، آزمون تجربی کنیم و دوم اینکه این علم برای امر سیاستگذاری در جامعه امروزی ما هیچ گونه کاربرد مفید نخواهد داشت. این علم به یک جامعه فرضی معطوف خواهد بود که هنوز در دنیای خارج تحقق پیدا نکرده است.

و السلام علیکم و الرحمه الله و برکاته.
۱۳۹۶/۰۵/۳۱ ۱۴:۲۶
 
۱۳۹۶/۰۵/۳۰ ۲۰:۳۷
 
۱۳۹۶/۰۵/۲۸ ۱۹:۱۲
 
۱۳۹۶/۰۵/۲۸ ۱۳:۱۶
 
۱۳۹۶/۰۵/۲۸ ۱۲:۲۳
 
۱۳۹۶/۰۴/۱۷ ۱۱:۳۵
 
۱۳۹۶/۰۴/۱۳ ۰۸:۵۰
 
۱۳۹۶/۰۳/۳۱ ۰۹:۴۹
 
۱۳۹۶/۰۳/۲۸ ۱۱:۲۲
 
۱۳۹۶/۰۳/۲۴ ۱۵:۱۱
 
 
کلمات کلیدی : علی طبیب زاده + وزیر اقتصاد دولت یازدهم + کابینه روحانی
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۳:۴۹:۱۹
اگر اقتصاد بر اساس مکتب لیبرالیزم و مالکیت درجه اول چه از نوع میلتون فریدمن باشد چه از نوع نئوکینزیها مشکلی را حل نمیکند...اقتصاد باید بر اساس مالکیت درجه دو باشد و نظرات شهید بهشتی و شهید صدر در این زمینه خوب است. (1545017) (alef-17)
 
دلی خون
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۱:۲۳:۵۷
پاکسازی افکار اقتصادی اصولگرایی که همان توزیع مستقیم پول وایجاد تنش در بازار است ومجری ان اقای احمدی نژاد بود خود به خود ارامش را به بازار هدیه خواهد کرد. (1545424) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۲:۵۱:۱۴
روزنامه‌ها خبر از راه‌اندازی سفره افطار دو کیلومتری در حاجی‌آباد داده بودند. با توجه به قشر محروم و فقیری که در شهرهای مختلف کشورمان وجود دارند چرا هزینه این‌گونه مراسم را که چند سالی است مد شده بین افراد و خانواده‌های محروم و مستحق توزیع نمی‌کنند. خیلی از کسانی که سر این سفره‌ها جمع می‌شوند دستشان به دهانشان می‌رسد و خلاصه این هزینه‌ها هدر می‌رود. (1545744) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۵:۵۶:۳۵
مردم منتظر برگشت فوری دلار به زیر 1000 تومان که قیمت واقعی دلار هست هستند تا اقتصاد کشور و صنایع کشور سرو سامان بگیرد


تا کارحانه های جدید با سرمایه کمتر ایجاد شود و برگشت سرمایه رودتر صورت پذیرد تا قدرت خرید مردم با ریالشان به قدرت سابق برگردد تا کارخانه های کشور بجای تولید با 30 درصد با 100 درصد کار کنند مانند حال حاضر کالاها در انبارها بدلیل قدرت خرید پایین مردم باد نکنند البته باید توجه داشت که باید جلوی ورود کالاهای خارجی مشابه داخلی گرفته شود یا بشذت بر آنها تعرفه بست قیمت آنها بجای مصنوعی بالا بردن 350 درصدی دلار تعرفه این نوع کالاها را 350 درصد افرایش داد و جلوی کالاهای قاچاق هم باید بشدت گرفته شود (1546560) (alef-17)
 
کیوان
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۹:۳۹:۵۹
قیمت واقعی دلار زیر 1000 تومان نیست برادر،با توجه به ارزش مواد مختلف در کشورهای دیگر قیمت واقعی دلار همینه،اما ما میبایست اقتصادی داشته باشیم که در آن کارگر ساده با روزی 8 ساعت کار حداقل 100 دلار یا سیصد هزار تومان درآمد داشته باشه (1547189) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۲۲:۵۴:۳۹
شما ارزش مواد را با چی در کشورهای دیگر سنجیدی ؟

با توجه به تولیذ ناخالص ملی ایران قیمت واقعی دلار 900 تومان هست تازه اگر منابع عظیم تازه کشف شده گاز و نفت هم در نظر نگیریم شما فکز می کنید در کدام کشور فقیر و بدون تولید آفریقای زندگی می کنید که باید ارزش پولتان همتراز آنها باشد !

مواد را نام ببرید تا همین جا با توجه به کیفیت به شما قیمت واقعی بدهیم !

منظورتان این هست که یک کارگر باید حقوقش روزی 100 دلار باشد یا 100 دلار در ماه باشد !

اگر منظورتان در ماه هست یعنی 300 هزار تومان بعد با این پول زندگی خانواده خود را بچرخاند آن هم کالاها و ... با دلار 3200 محاسبه شود ! که برابری با خرید 4 کیلو گردو می باشد !

اگر هم منظورتان روزی 100 دلار هست یعنی ماهی 3000 دلار هنوز شما نمی دانید کارخانه ها قادر به پرداخت حقوق کارگران با مبلغ ماهی 400 هزارتومان نیستند چه برسد به ماهی 3000 دلار !

تنها چاره کار برگشت قیمت دلار به قیمت واقعی زیر 1000 تومان هست تا هم قدرت خرید مردم واقعی بالا رود و هم کارخانه ها در ظرفیت بالا کار کنند و هم کارخانه ها برگشت سریع سرمایه داشته باشند تا بتوانند حقوق کارگرها و سود مناسب داشته باشند و کا لاها با قیمت واقعی فروخته شود و طرح ریاضت کشی به سرانجام واقعی خود برسد

بازهم می گویم که باید جلوی ورود کالاهای خارجی مشابه داخل و قاچاق کالا بشدت گرفته شود

تنها چاره باقیمانده اقتصاد ایران همین هست
اگر نه باید برودی مراسم تدفین اقتصاد ایران را برگزار کنیم (1547528) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۳ ۰۰:۳۳:۲۶
آقاکیوان شما دیگه بادلیلهای محکم وجالب فرمودی قیمت واقعی دلار همینه ما قانع شدیم.ممنون!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! (1547683) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۳ ۰۱:۲۵:۴۰
به کیوان اشتباه مثبت دادم.بدجور عذاب وجدان گرفتم. (1547749) (alef-17)
 
امیر
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۶:۵۴:۳۸
واقعیت اینه که مکتب لیبرالیسمه که رونق و به اقتصاد میتونه برگردونه نه مکتب دیگری.امیدوارم با انتخاب ایشون و نوبخت و اقای جهانگیری صنایع دوباره روپا شند (1546763) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۲۱:۵۰:۱۵
لیبرالیزم یعنی سقوط در ورطه تباهی. (1547412) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۳ ۱۹:۲۷:۴۵
امیر خان! اگه این مکتب می تونست رونق رو به اقتصاد برگردونه مطمین باش حال و روز این روزهای اروپا و بحران اقتصادی اتحادیه اروپا این نبود!

حرفی بزن که حداقل منطق معقولانه ای پشتش باشه. تظاهرات مردم مختلف کشورهای اروپایی رو نمی بینی؟ (1549655) (alef-13)
 
دایی سعید
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۱:۲۶:۲۹
8 سال مسیر انحرافی بدون بازخواست مجلس از دولت جای تاسف فراوان دارد. (1545432) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۳ ۰۳:۲۷:۰۷
با این کلمات بزرگ بعید است مشکلی از معشیت مردم حل شود (1547864) (alef-17)
 
علی عادل
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۳:۵۱:۲۳
امیدوارم با تدبیر ایشان ، اقتصاد ایران از این وضعیت اسفناک خارج شود .... به خدا دیگه طاقت نداریم .... (1545018) (alef-17)
 
امیر
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۳:۰۷:۴۷
تورم داره بیداد میکنه. اینها هم ورداشتن یه متخصص تورم رو گذاشتن. سایت الف هم گیر داده به مکتب...
آقایان مثل اینکه وضعیت مردم حالیتون نیست که از الان شروع کردین به مکتب اقتصادی گیر دادن. ما حاضریم وضعمون بهتر بشه، بیکاری برطرف شه، تورم کنترل شه، ارزش پول ملیمون درست بشه، از هر مکتبی می خواد باشه. از مکتب اقتصاد علی آباد ممسنی باشه (1545816) (alef-17)
 
ایرانی
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۴:۴۹:۲۱
الف عزیز سلام.
طاعاتتان قبول. خداوند پشت و پناهتان باشد.
در این طوفان و گردباد یک ماهه ی خبر گزاری ها - روزنامه ها و وب سایت ها - مطالعه ی مطالب مفید و معتدل شما همانند باران بهاری دل انگیز و با صفاست.
ای کاش دیگر اصحاب رسانه و همه ی عقلا - فضلا - دانشمندان و صاحب نظران هم که از خواب زمستانی هشت ساله بیدار شده اند و سخت مشغول ارایه ی انتقادات و پیشنهادات به دولت جدید هستند - اینقدر هیجان زده نمی شدند :اعتدال و میانه روی - صبر و شکیبایی - تقوا و عفت کلام پیشه می کردند و از دریچه ی امید و خوش بینی به دولت جدید می نگریستند یا حداقل سکوت می کردند.
ارزوی پیروزی و بهروزی روز افزون برای همه ی شماهایی که تلاش می کنید تا الف وب سایتی پیش رو -برتر و متفاوت باشد. قلمتان همیشه پر توان. (1545038) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۵:۲۸:۳۰
دمش گرم ،کاش تمام وزرای ما مثل ایشون کمی جامعه شناسی هم بلد بودن تا تصمیمات اونها با رویکرد آسیب شناسانه همراه بود و باعث مشکلات بعدی نمی شد، نظیر اقدامات خود سرانه آقای حاجی بابایی (1545061) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۱:۴۰:۴۲
با یک مقاله اونم از سایت الف قاضی شدی. (1545473) (alef-17)
 
حمید
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۵:۳۰:۰۲
مهم اینه که حجه الاسلام روحانی رییس جمهور منتخب، خودش در کتابی که منتشر کرده عنوان کرده است که مکتب اقتصادی غربی راه گشای مشکلات اقتصادی ایران است.
این کتاب توسط دکتر حسن روحانی منتشر شده است. (1545063) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۱:۲۵:۲۱
من چنینی چیزی در کتابهای ایشان ندیدم. لطفا آدرس و رفرنس بدهید؟ (1545429) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۲:۲۹:۵۴
رفرنسش احتمالا رجانیوز یا کیهانه (1545617) (alef-17)
 
ممد
۱۳۹۲-۰۵-۱۳ ۰۱:۴۰:۰۱
گل گفتی (1547771) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۳ ۰۲:۴۷:۴۵
در غرب چند مکتب اقتصادی هست ولی هیچ کدوم اسمش اقتصاد غربی نیست. (1547838) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۶:۰۰:۰۷
کاهش تورم مهم ترین اولویت طیب نیا

باید به طیب نیا خوش آمد کفت و برای موفقیت وی کع موفقیت همه ما است کمک نمود. اکر طیب نیا بتواند تورم رت مهار کند بزرکترین خدمت را به کشور نموده است لارمه آن کاهش کسری بودجه فعلی کشور است. اولین قدم برای تحقق آن نیز بریدن تمام موسسات موازی است. این کار باید از دولت شروع شود.
تعطیل کردن دانشکاه وزارت امور خارجه قوه قضائئه و ارجاع تربیت نیرو به معتبر ترین دانشکاه هاس کشور از جمله نمونه از این کارهای موازی است. همین طور تعطسیل کردن دانشکاه محیط زیست وابسته به سازمان محیط زیست و تقویت دانشکده محیط زیست وابسته به دانشکاه تهران که صرفا بعنوان نمونه ذکر شد از جمله اقدامات ایشان برای غلبه بر کسری بودجه است.

وزارت خارجه، قوه قضاء و سازمان محیط زیست باید به مردم توضیح بدهند که در دانشکاه آنها چه شق القمری انجام می شود که در دانشکاههای معتبر کشور امکان آن وجود ندارد.
تورم باعث فقر در کشور می شود فقر نیز به افزایش جرم که کشور کمک می کند. رئیس قوه قضاء اکر واقعا به کاهش جرم در کشور اعتقاد دارد باید پیشتاز این اقدام مبارک باشد. (1545077) (alef-17)
 
اكبرحسيني _ تبريز
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۹:۲۰:۳۲
من درمناظره اي كه بين نماينده هاي اقتصادي دكترروحاني (نوبخت)وعارف(طيب نيا)

برگزارشدبه سطح مطالعاتي واقتصادي ايشان پي بردم
انشالله خوب است (1545180) (alef-10)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۹:۴۶:۳۰
خود دکتر طیب نیا سال 88 سر کلاسشون میگفتند اگر بخواهیم از همین حالا (دقت کنید سال 88) ترمز قطار پیش رونده تورم را بکشیم تا 10 سال دیگر شاید بتوانیم شتاب آن را کنترل کنیم!
امیدوارم حداقل وضع از این خرابتر نشود، کار ایشان با این وضعیت اقتصادی بسیار سخت خواهد بود (1545230) (alef-10)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۷:۰۲:۳۸
به نظر می‌رسد که آقای دکتر بیشتر از اینکه به کار اجرایی اقتصاد تسلط داشته باشد، یک نظریه پرداز اقتصادی است . هر چند قابل احترام است ولی ایران امروز ما و اقتصاد ما در حال حاضر نیاز به نظریه پرداز ندارد که بخواهد نظریه خود را در سطح کشور به آزمایش و خطا بگذارد، آنچه کشور ما بعد از ۸ سال آرمان گرائی نیاز دارد، واقع گرائی است و آن فقط توسط کسی‌ قابل اجرا است که به جای دادن نظریه‌هایی‌ که هرگز اجرایی نشده از نظریات اقتصادی مانند نیو کلاسیک که امتحان خود را از کشورهای غربی همچون آمریکا و اروپا و تا کشورهای شرقی همچون ژاپن، کره، چین و حتی اخیرا هند پس داده استفاده کند و وضعیت اقتصاد کشور را با راه جدید امتحان شده بیشتر به خطر نیندازد.. (1545086) (alef-10)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۲:۰۰:۴۵
وزرای پیشین گویا به هیچ نظریه ای اعتقاد نداشتند و یک جورخودبنیاد بودند. و وضعیت فعلی ما نتیجه همین بی تدبیری و کار غیر کارشناسی است.
با چه استدلالی 8 سال گذشته را آرمانگرایی میخوانید، در حالیکه منصفین دولت هم قضیه را محضِ بی تدبیری و خودبنیادی می دانند.
در ضمن، نتیچه الگوی پیاده شده در امریکا روی تابلوی بدهی های خارجی در هر دقیقه هزاران دلار، و در اسپانیا و ایتالیا و ...الخ، در کف خیابانها قابل مشاهده است.
به نظر می رسد شما به بهانه نقد آقای دکتر بیشتر قصد عقده گشایی داشتید دوست عزیز.

مرسی! (1545527) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۳:۱۱:۴۴
دادا
مثل اینکه حواست به رزومه کاری و تخصصش تو تورم نداری...
به خدا ترکیه رو همین وزیر اقتصادش که شد کاندید ریاست صندوق جهانی پول نجات داد. تورم تو ترکیه جوری بود که همه پولشون رو دلار می کردن. جوری شده بود که یه خودکار 2 میلیون لیر شده بود...
اینقدر غر نزنید بزارید کارشون رو شروع کنن (1545840) (alef-17)
 
احمد
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۳:۵۰:۰۰
سلام. من كاملاً با اين نظر موافقم. چون هم شاگرد ايشان بوده ام و هم كارمندشان. به نظر خيلي آدم اجرايي نمي آيند و بيشتر چهره دانشگاه اند. (1546066) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۶:۵۵:۳۲
نظریه اقتصادی مانند نهال درختی است که اگر امروز آن را بکاری حداقل 5 سال بعد این نهال به درختی تبدیل می شود که میوه بدهد، حالا تصور کنید 5 سال گذشته است و با همه رنج و زحمت باغبان، که برای پرورش این نهال مثلا سیب متحمل شده، باغبان می بیند که درخت خیلی خوبی است با شاخ برگ سبز و با طراوت و با میوه فراوان، درشت و قشنگ، فقط یک عیب دارد سیب این درخت گس و بد مزه است بطوری که قابل مصرف نیست و حتی نمی شود از آن برای سرکه هم استفاده کرد، حالا تکلیف این باغبان بیچاره و این همه رنج مرارت و 5 سال انتظار چیست؟ ناچارا باید درخت را از ریشه بکند و نهالی دیگر بکارد، ولی چه تضمینی وجود دارد که همین تجربه در 5 سال دیگر هم تکرار نشود، پاسخ: هیچ تضمینی نیست، شاید بشود، و شاید هم نشود. پس با این حساب چاره کار چیست؟ پاسخ: مقوله درخت و باغداری میدان آزمون و خطا نیست، این باغدار زحمتکش برای اینکه زحماتش به هدر نرود باید نهالی را از جایی دیگر مثلا باغ همسایه، که قبلا غرس شده و اکنون به ثمر نشسته و میوه با کیفیت و خوش طعمی دارد استفاده کند، این را هم باید بداند که این نهال را نباید از شهری دورکه آب وهوای آن با سرزمین خودش متفاوت است بیاورد، چون به احتمال زیاد دوباره همان نتیجه نامطلوب عایدش می شود. اکنون همین مثال غرس نهال درخت سیب را به الگوی اقتصادی تطبیق دهید، یقینا قضاوت می فرمائید که مشابهت های زیادی در عملکرد این دو موضوع متفاوت وجود دارد که می توان در انتخاب الگوی مناسب اقتصادی برای کشورمان از آن استفاده نمود. به عنوان مثال از الگوهای اقتصادی کشورهایی مانند ترکیه، امارات، هند، کشورهای آسیای شرقی که وجوه تشابه زیادی بین کشور خودمان و گذشته نه چندان دور این کشورها وجود دارد و می توان از تجارب آنها برای برون رفت از وضعیت اقتصادی نابسامانی که داشتند و رسیدن به موقعیت کنونی اقتصادی بهره برد. (1546767) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۷:۰۲:۴۵
با تمام احترام به ایشان به نظر می‌رسد در اجرا ایشان تفاوت اساسی‌ با آقای احمدی نژاد ندارد، تنها تفاوت این است که ایشان دانش آموخته اقتصاد است ولی آقای احمدی نژاد نه! ولی هر دو در تلاش بو ده و هستند که مفهوم و الگوی از اقتصاد برای ایران ارائه دهند که هرگز امتحان نشده و دقیقا مشخص نیست این الگو چه خصوصیاتی دارد و چرا الگوی قالب اقتصادی دنیا در ایران محکوم به شکست است ولی این الگوها قدرت اجرائی دارد؟!.. زمان احمدی نژاد که ۸ سال به امتحان گذشت و نتیجه‌اش این شد، کشور توان یک الگو دیگری که هرگز امتحان خود را پس نداده ندارد... باور کنیم که چین و هند هم از این نظریه پردازان زیاد دارند ولی ریسک نمیکنند و راهی‌ را که کسی‌ نرفته را به راه رفته ترجیح نمی‌دهند. (1545087) (alef-10)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۹:۲۸:۵۵
دوست من ، فرقش اینه که یک مریضی سخت پیدا می کنی ، پیش یکی میری تازه می خواد از 0 پزشکی یاد بگیری یا میری پیش یک پزشک ، فرقش اینه ، اولی نه تنها بهبود نمی ده ، ممکنه به کشتنت بده ! اما دومی حتی اگه نتونه بهبود بده تسکینت می ده ! (1545195) (alef-17)
 
رحمان
۱۳۹۲-۰۵-۱۳ ۰۴:۵۸:۰۲
دوست عزیز وقتی دارو برای درمان بیماری هست چرا تسکین کننده استفاده کنیم؟

یا اینکه نوش دارو پس از مرگ سهراب؟! (1547903) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۷:۲۶:۱۵
به عنوان کسی‌ که سالها در کشورهای مختلف دنیا زندگی‌ و تحقیق کردم باید یادآوری کنم که وقتی‌ به اقتصاد میرسیم تمام مردم دنیا از چینی‌ و ژاپنی تا انگلیسی‌ آمریکایی‌، برزیلی یک الگو را دنبال می‌کند... چین در ۳۰ سال مائو تلاش کرد مانند دکتر الگوی خاصی‌ از اقتصاد و جامعه چین ارائه دهد و چین در تمام این ۳۰ سال در جا میزد تا زمان دنگ شیا پینگ که ۳۰ سال دوم چین تا کنون شکل گرفت و کلید اصلی‌ پیشرفت چین در این ۳۰ سال این بود که دنگ دیگر تلاش نکرد الگوی جدیدی برای چین کشف کند، بلک همان اقتصاد نیو کلاسیک که در هنگ کونگ و تایوان و سنگاپور با مردم چینی‌ به غایت به موفقیت رسیده بود را پذیرفت . این سخن او معروف است که "مهم نیست گربه سیأ یا سفید باشد بلکه مهم اینست که بتواند موش را بگیرد" ، و نتیجه این فکر را در چین مدرن امروزی می‌بینید که به راحتی‌ آمریکا را دارد جا میگذارد. ما به یک دنگ واقع گرا نیاز داریم نه یک ارمانگرا ! (1545090) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۷:۲۷:۰۲
ایشان آیا تا به حال در جامعه آمریکا و یا چین و یا ژاپن زندگی کرده که این چنین میفرمایند که ساختار جامعه ایرانی‌ با آمریکایی‌ تفاوت دارد؟!...آیا شعائر دیدنی دلیلی ٔبر تفاوت دید اقتصادی افراد یک جامعه میشود، آیا یک ژاپنی با یا چینی‌ و یا یهودی و یا مسیحی‌ به دلیل مذهب متفاوت نگاه متفاوتی به پول و درآمد دارند؟!...این مدعا ایشان هامن قدر ضعیف است که دولتیها فکر میکردند در روستاها و شعرهای کوچک به دلیل یارانه‌ها آرای بالایی دارند ولی آقای رای روستاها و شهرها در ایران اصلا تفاوت معنا داری نداشت. (1545091) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۲۳:۳۹:۱۰
ایشون یک سال اخیر برای فرصت مطالعاتی رفته به چین رفته بودند! البته سالهای دیگری هم در سایر کشورها زیسته اند! (1547614) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۷:۳۰:۲۱
با سلام
زمانی که مطالب فوق را میخواندم به دو نکته اساسی ذیل پی بردم:
1- با سخنان یک متفکر دانا مواجه هستم (که علی رقم طولانی بودن آن هر سطر آن مشوق خواندن سطر بعدی بود)
2- بحمد الهی هنوز کسانی در سیستم آموزشی کشور یافت میشوند که بر اساس محفوظات ذهنی خود و باورهای رایج در علم تخصصی خود (که عمدتا بر گرفته از مفاهیم و ایدئولوژیهای متفاوت میباشند) قضاوت نکرده و عقل خود را بکار گرفته و با نگاه نقادانه توام با علم و دانش بسیار و دقت موشکافانه نسبت به آنچه بعنوام اصول علمی پذیرفته شده به آنها تلقین میشود، اولا بررسی کامل کرده و ثانیا با اعتماد به نفس کافی نسبت به بیان نظریات خود و یا رد کردن نظریات دیگران، در ابواب مختلف رشته تخصصی خود اقدام میکند.
خداوند به همگی توفیق بندگی عنایت فرماید. (1545092) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۱:۳۰:۲۱
منظورت از "علی رقم" چی بود دقیقا؟ همون علی رغمو میگی دیگه؟ (1545446) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۷:۴۰:۱۲
سوال ایشان کاملا به جا است:

آیا واقعاً می‌شود که در یک دنیای واقعی و بخصوص در کشورهای جهان سوم و در یک نظام اقتصادی و اجتماعی خاص (که در آن نظام، عوامل فرهنگی و سیاسی همه با هم دخیل هستند) رفتار جمعی را با شناسایی رفتار فردی شناسایی کرد؟

آقای دکتر اگر می‌بینید که نیو کلاسیک در آمریکا یا ژاپن جواب میدهد ولی در ایران نه، فقط به این خاطر است که عوامل فرهنگی و سیاسی باندازه کافی‌ مورد توجه و توسعه قرار نگرفته، از همیجاست که همه در دنیا حتی چین که دارای نظام غیر دمکرتیک از نوع غربی است ایمان دارند که برای توسعه نیاز به توسعه و دادن آزادی در زندگی‌ شخصی و در جامعه است... نظام چین از نظر سیاسی بسته و تک حزبی باقی‌ مانده ولی‌ در مسائل فرهنگی‌ ، هنری،فردی بسیار باز عمل می‌کند و مدرنیته و آزادی اجتماعی که لازمه پیشرفت اقتصادی است به سرعت در حال بست گسترش است. (1545095) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۷:۵۹:۳۹
کسانی که با اصلاحطلبان مخالفند بامردم مشکل دارند (1545107) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۹:۱۵:۵۹
یعنی 18 میلیون که به احمدی نژاد رای دادن با خودشون مشکل داشتن ؟ دیگه حالم از این سیاست زدگی امثال شما بهم می خوره ، همچی رو سیاسی می کنین ، اونم به مدل سیاست زدگیش ! (1545173) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۹:۵۱:۰۸
این نظر کاملا دیکتاتور مآبانه و خودخواهانه است! (1545237) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۲:۴۳:۰۵
این جمله ای که ایشان نوشته اند که هر کس با اصلاح طلبان مشکل دارد با مردم مشکل دارد دقیقا عین تفکرات هیتلر و استالین است.یعنی اینکه همه اصلاحات را میخواهند حال انکه از 55 میلیون ادمی که باید رای میدادند 18 میلیون این دوستان رای داشتند و حدود 37 میلیون ادم دیگر احتمالا جزو مردم به حساب نمیایند چنین تفکراتی است که می تواند دیکتاتور ساز باشد. (1545693) (alef-17)
 
امیر
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۴:۲۴:۵۴
بهتره اینطوری بگیم که هرکی با اصلاح طلبی مخالفه، خواسته اش برخلاف اغلب مردم هست. اصلاح طلبی مهمه نه اصلاح طلبان. ضمن اینکه مردم تو انتخاباتهای مختلف نشون دادن بیشتر با اصلاح طلبان هم عقیده هستند. چون هر وقت درصد مشارکت بالا بوده کاندیدای اصلاح طلبان رای آوردن.
درسته دموکراسی رای اکثریت هست ولی هنر دموکراسی رعایت حقوق اقلیت هست. (1546234) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۸:۰۹:۰۷
به عمل کار براید.... (1545113) (alef-17)
 
افشین
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۸:۳۵:۳۸
از وزرای دیگم میگفتید منظورم افتاب لبه بومان چه کابینه ای بشه کابینه فرا جناحی!لطفا یه بیمارستانم کنار پاستور بزنند چون.... (1545126) (alef-17)
 
مجتبی
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۸:۳۷:۱۲
سلام البته مسائل مطروحه این مقاله نیز نظری بودند تا عملی . ما نظریه های خوبی دلریم کمیتمان در اجرا و تیم کاری لنگ است! تیم دانش محور اما مجرب و مسلط یر اوضلع اقتصادی و سیاسی کشور ..مردم واقعا در تنگنا هستند مضاما اینکه همه مشکلات به نابسامانی توزیع بر میگردد وگرنه همه موتد غذایی مگر از آمریکا وارد میشود (1545127) (alef-17)
 
صدر الملك
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۸:۵۰:۱۳
سلام و با تشكر از سايت الف اين سوالات از اين اقتصاد دان كه مدعى اقتصاد اسلامى و پارادايم اسلامى و چيزهايى شبيه اين كه در سخنرانى شان ذكر كرده اند را ميپرسم .
١- ماليات ارزش افزوده يك مدل اسلامى است و يا يا يك مدل ١٠٠ درصد غربى است !!؟؟
٢- جرايم مالياتى كه از افراد ميگيريد مثلا ميگوييد ماهى ٢درصد جريمه دير كرد ايا يك الگوى اسلامى است. و يا يك الگوى غربى و يا يك مدل هلاكوخانى مغولى است . ؟
٣- سود هاى بانكى كه از وام ها تا ٢٥ -٢٦ درصدى كه از مردم ميگيريد و يا به پس اندازها خيلى كمترش را ميپردازيد حتما از معيار هاى اسلامى ساخت جمهورى اسلامى ايران است !؟
٤- لطفا اين اقتصاد دان كه دائم دائم اسلام اسلام ميفرمايند به اين سوال حتما جواب بدهند و حتى اگر شد فقها نيز بفرمايند جالب خواهد شد ، اساس اسلام و همه كارهاى اسلام در جنبه اقتصاد و معاش تحقق عدالت اقتصادى است ( توجه بفرماييد عدالت اقتصادى و نه مساوات اقتصادى ) خوب در يك شرايط مساوى ٤ نفر يك درامد مساوى طبق قانون فعلى ماليات مشمول ماليات دارند ،. اما يك نفر از انها ٥ فرزند دارد و ديگرى ٣ فرزند و ديگرى ١ وديگرى مجرد است ، قانون و عدالت اسلامى جناب وزير اينده چه حكم ميكند !؟ در حال حاضر سى و چند سال است كه بر اساس قوانينى كه در مجالس و وزارتخانه هاى اسلامى و شوراى نگهبانى كه فقها نيز در ان هستند در صورت مساوى بودن درامدها يكسان ماليات از اين ملت ميگيريد !!!!!!
در قران امده است كه به مال صغير و وو نزديك نشويد و تعدى نكنيد كه اتش است در اين مملكت. اگر يك سر پرست خانواده مغازه دار به رحمت خدا برود بازمانگان متوفى به ذلت وزارت دارايى خواهد رفت و كجاى اسلام گفته است كه از ماترك و خانه مسكونى ان فرد و خانواده و اتوموبيل و حتى خط تلفن و موبايل اش و وووووو ماليات بر ارث گرفته شود ؟؟ و ايا جزء اين است كه يك الگوى صد درصد غير اسلامى است !!!!!!!!!! خوب حضرت وزير اينده چرا طى اين سالها نسبت به وجود چنين قوانينى سخنرانى. و انتقادى ننموده اند ؟؟؟!!!!!
و مهمتر از همه چيز ارزش پول كشور است با وزير اقتصاد و دولتى كه از اقتصاددانان مثل ايشان و ديگران استفاده ميكند و با نشر اسكناس بى پشتوانه و ايجاد هزينه هاى خارج از توان مالى كشور به هرعنوان ارزش پول ملت را غارت ميكند و به يكباره ٧٠ درصد ان سقوط ميكند چه بايد كرد حتما اين يك نوع جهاد اقتصادى اسلامى است و يا يك راهزنى اقتصادى !!!؟؟؟؟
لطفا جواب بدهيد ............................ (1545134) (alef-17)
 
ایرج
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۹:۲۵:۱۲
دمتون گرم بسیار زیبا مستدل ومنطقی بود.....اما گوش اگر گوش من وناله اگر ناله تو آنچه البته به جایی نرسد فریاد است........ (1545185) (alef-17)
 
تقي
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۳:۰۷:۴۱
بسيار عالي بود بخصوص انقسمتش كه تورم را راهزني اقتصادي دانسته ايد و البته كه مسيولان اقتصادي حال و اينده هرگز جوابي براي اين قبيل سوالات ندارند انجا كه بايد از اين ملت پول بگيرند حتما مدلهاي غربي و چنگيز خاني استفاده خواهند كرد و شك هم نبايد كرد ، معلوم نيست چطور كشورهايي مثل چين و مالزي و برزيل و تركيه از روشهاي نيو كلاسيك استفاده و موفق شده اند ولي كشور ما نميشود ؟ البته جواب اينست مدل غربي را با اسلامي مخلوط ميكنيد و يك چيز من در اوردي اختراع ميكنيد كه نتيجه اش ارزش پول كشور بيش از ٢٠٠٠برابر طي ٣٠ سال سقوط كرده و اين در حالي بود كه قيمتهاي نفت بسيار بالاتر از قبل از انقلاب بود ..... مشكل ندانم كاريها است .....!!! (1545815) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۳:۱۴:۵۵
تشکر می کنم مباحث جالبی مطرح فرمودین (1545854) (alef-10)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۳:۱۵:۲۴
شما صحیح میفرمائید ، به نظرم در انگلیس مبنای درآمد براساس نفرات خانوار محاسبه میشود و این چنین همه برمبنای یک درآمد با هزینه های متفاوت ، یکسان مالیات نمیپردازند . (1545857) (alef-10)
 
Abdollah
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۳:۱۷:۴۹
واقعا جالب نوشتی‌ داداش. یکی‌ از مشکلات اقتصاد دانان ما این است که سعی‌ میکنند اقتصاد سرمایه داری را رنگ و لعاب اسلامی داده یک چیز جدیدی در بیاورند! برخی‌ در اوایل انقلاب میگفتند که اسلام نظریه اقتصادی ندارد و برخی‌ عکس آنرا... ما در این کشور با توجه به تحریم‌ها نیاز جدی به" مغز" داریم نه‌ " نقاش"! (1545872) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۸:۵۷:۴۴
جناب آقای روحانی میزان قابل توجهی از رای خودت را برای بزرگ منشی ۀقای عارف کسب کردی پس یادت باشه ایشان باید باشند (1545139) (alef-10)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۸:۵۹:۳۳
کتاب نوشتی یا مقاله ؟ (1545142) (alef-10)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۹:۰۲:۰۴
متاسفانه ایرانی فقط تئورسین های خوبی هستند و در مقام عمل همه کم می آورند. (1545150) (alef-10)
 
عیسی
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۹:۱۱:۱۵
افراد نظری کار و مخصوصا أنهایی که ادعای معرفت شناسی دارن احتمال موفقیت خیلی کمی دارن. افراد دارای تجربه کار نظام مند احتمال موفقیت خیلی بالاتری دارن. (1545165) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۹:۱۳:۱۱
به قول مهندس غرضی همه این مسائل و نظریات در اوائل انقلاب هم مطرح بود مهم این است که دست در جیب فقرا نکنیم و به دنبال توسعه سیاست زدگی نباشیم. (1545170) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۹:۱۶:۴۱
فقط بايد تمام معاونين وزارت اقتصاد بايد تغيير يابند تا اوضاع منظم شود (1545176) (alef-10)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۹:۲۳:۴۹
با اعلام شعار اعتدال روحانی دیگر نقش مجلس اعتدال گرا کمرنگ و اقای لاریجانی در حالت قمار سیاسی دو سر باخت قرار گرفته نقش پر رنگ لاریجانی فقط در دوره رادیکالی احمدی نژاد بدرد بخور بوده و دیگر نه اصلاح طلبان رند که بیشتر ین کمک را برای برگشت به سیاست انجام داد و نه اصول گرایان که دنبال کسی می گردند که جلوی فضای باز سیاسی فرهنگی که از امروز در جامعه بوجود می اید بایستد و پس نقش لاریجانی همان نقش هاشمی در به قدرت رساندن اصلاح طلبان و طرد خودش توسط انها خواهد بود دیگر لاریجانی و مطهری در سیاست ایران حرفشان خریدار ندارد چونکه مردم این حرفها را از دولت خواهند شنید واقعا لاریجانی تنها راه چاره اش گرفتن مواضع تند تر است و نزدیکی به اصول گرایان تند تر که بعید است وی اینکار را بکند (1545182) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۱:۲۹:۱۵
"مثلا ما می‌توانیم «انسان جهادگر» را در مقابل «انسان اقتصادی» به عنوان نمونه Ideal type مطرح کنیم. بعد الگوپردازی کنیم که اگر مردم در چارچوب یک چنین الگوی رفتاری ای عمل کنند، آنگاه نتیجه چه خواهد بود؟"

نکته جالبی بود اما فرض یک ایرانی جهادگر در دهه 90-که از همه چیزش به خاطر این به اصطلاح جهاد- بگذرد محال است. ما مسلمانیم قبول ! اما قرار نیست به هر ساز ناکوکی برقصیم... نگرانی عمده من دانشجو این است که در متن جامعه مفهوم امنیت، رفاه ، آرامش و آزادی را در مقابل دین و عمل دینی در سیاست و اقتصاد تعریف کنند-کاری که هر روز به سرعت توسط بعضی آقایان انجام می گیرد-


در دخیل کردن مسائل فرهنگی و اجتماعی در الگوی اقتصاد لطفا با خودتان تعارف نکنید و واقع گرا باشید... (1545442) (alef-17)
 
حمید
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۹:۲۴:۲۵
یعنی ما سالها باید منتظر باشیم تا آن نظام اسلامی مستقر بشه بعد بتونیم یک مکتب اقتصادی براش تعریف و تعیین کنیم و با توجه به اعتقادات ما آن نظام اسلامی فقط توسط امام معصوم میتونه شکل بگیره پس چاره کار در این دوران گذار چیه ؟؟؟ (1545183) (alef-17)
 
سعيد
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۹:۲۹:۵۲
اوه اوه بابامون دراومد!؟ (1545196) (alef-17)
 
reza gol
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۹:۳۸:۱۵
بسیار متاسف هستم که قرار است بجای حل مسائل اقتصادی کشور که راهی مشخص وواضح است تفکرات اقتصاد مقاومتی مطرح می شود در حال حاضر اقتصاد کشور از چند موضوع رنج می برد اول انحصار واردات وصادرات در اختیار باندهای وابسته به قدرت .دوم سیاست های متخذه نظام در ارتباط با این باند های قدرت به شکلی طراحی می شود که از تحریمهای حاصله بیشترین منفعت راباند های اقتصادی در قدرت برده وزیان اصلی بردوش ملت می باشد سوم اتخاذ سیاست های ارزی وگمرکی کشور ومالیاتی که عموما منافع ونیازهای صاحبات قدرت در عرصه تجاری را پیگیری می کند وتباهی ونابودی بخش صنعت وکشاورزی را هدف قرار داده ودر اخر سیاستهای پولی وبانکی که انها هم در خدمت باند مافیای قدرت وبه زیان ملت برنامه ریزی می گردد .حال راه چاره این است که چرخشی در این سیاست گذاری ها داشته باشیم که برای رسیدن به این مهم ملت راهی بس سخت پیش رو دارند (1545209) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۹:۴۲:۲۸
متن طویل و فلسفی بود.
اجازه بدهید درخواست کنم کلیه وزرا، قبل از اجرای احکام، خود معتقد به اصول باشند و در درجه اول از دروغگویی شدیدا بپرهیزند.
ما اولین کشوری نیستیم که با ندانم کاری های دولت قبلی دچار بحران اقتصادی شده ایم.
خیلی راحت به نمونه های خارجی نگاه کنند و ابا نداشته باشند از اینکه بهترین روش را انتخاب کنند.
مگر لازم است تا همیشه از اول چرخ را اختراع کرد؟! (1545221) (alef-10)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۹:۴۲:۳۱
بار ديكر جامعه ما را موش ازمايشگاهى نكنيد اىن جامعه توانش را ندارد كه دوباره عدهاى با زمون و خطا بر خورد كنند و هنوز نمى دانند با اىن نظراتشان ما را به كجا مى برند از تءورى تا عمل فاصله بسيار است و بايد بسيار سنجيده عمل شود هشت سال قدم به قدم اختلاف طبقاتى به اىنجا رسيده و ديكر قابل برگشت نيست مكر انقلابى دوباره پس لطفا ما را موش فرض نكنيد (1545222) (alef-17)
 
فرشيد
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۹:۴۴:۵۶
جل الخالق
به پايان نامه دكتراي ايشان نظري بفرماييد "حتی در پایان‌نامه دکترای خودم که در زمینه تورم بود- سعی کرده ام که نشان بدهم که ماهیت تورم در ایران با ماهیت تورم در کشورهای غربی متفاوت است. و این تفاوت عمدتاً به شرایط ساختاری متفاوت جامعه ایران برمی گردد." يعني جامعه ايران تورم زا است و در اين 35 سال دولت ها نقشي در بروز تورم نداشته اند و اصلا تصميمات اقتصادي در بروز تورم نقشي نداشته واين جامعه بوده كه مسبب بروز تورم بوده است. آقاي اقتصاد ندان حالا كه علمي بنام اقتصاد در بروز يا كاهش تورم نقشي ندارد اصلا جامعه ما چه نيازي به اقتصاد و مدعيان اقتصادي دارد. اصلا چه نيازي به وزارت اقتصاد و بانك مركزي و سازمان برنامه ريزي كه مظلومانه اين سالها به عنوان مسوولين وضعيت بد اقتصادي معرفي شده اند و حالا با افاضات جناب عالي مشخص گرديد همه اينها زاييده جامعه ايراني است دارد. منظور شما از جهاد اقتصادي نيز مشخص گرديد يعني بايد به جنگ جامعه ايراني رفت. (1545225) (alef-10)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۴:۲۲:۰۱
واقعا که نشون دادی سواد کافی نداری آقای فرشید. کجا از جمله ایشان برداشت میشود که جامعه ایران تورم زاست و دولتها نقشی در بروز تورم ندارند؟ اینکه مثلا عوامل ایجادکننده رشد نقدینگی و تورم در کشور ما با برخی کشورها متفاوت است، یعنی مشکل از جامعه است؟ کجا ایشان میگوید باید به جنگ جامعه ایرانی رفت؟ واقعا که (1546220) (alef-17)
 
تلميذ اقتصاد
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۰۹:۵۵:۴۴
ما ايراني ها آنقدر خود شيفته هستيم كه اگر ترس از آبرو ريزي نبود، هر كداممان روزي چند بار آتش را كشف مي كرديم و به نام خود ثبت مي كرديم. اين همه علاقه به اختراع دوباره چرخ، ترس آور است.
البته اين سخنراني مي بايد خيلي مورد علاقه جناب توكلي باشد،‌ايشان هنوز در مورد نظريات بي بديلشان در حوزه اقتصاد از جمله طرح تثبيت قيمتها،‌بخ سوالات بسياري بايد پاسخ دهند.
گمان مي كنم چرخ اقاي دكتر طيب نيا گرد نيست، گوشه درا است!!! (1545245) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۰:۱۰:۴۷
نظام بانکی ما و موسسات مالی که مثل قارچ می رویند و هیچ حقی را برای مردم قائل نیستند باید اصلاح شود (1545283) (alef-17)
 
امير110
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۰:۴۱:۳۳
دقت كنيد در باب اقتصاد جهادي و الگوي ايراني - اسلامي. از اين دو مقوله هيچ چيز ارائه نمي شود چون چيزي وجود ندارد. براي اينكه بخواهند 2 عبارت فوق را تعريف كنند بجاي تعريف به نقد مباني اصول سرمايه داري مشغول مي شوند. كاري كه حوزه مي كند اما دريغ از يك مطلب جديد از تعريف براي اين مفاهيم. آقايان مدعي "جهاد اقتصادي " و " الگوي اسلامي - ايراني " فرض كنيد اقتصاد ليبرالي وجود ندارد لطف كنيد بدون اينكه نقدي بكنيد تعريفي از واژه هاي فوق، اصول و مباني آن ارائه فرماييد . وا... اگر بتوانيد. (1545337) (alef-17)
 
شهروند
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۰:۴۲:۴۴
به نظر من راه حل برون رفت از این بحران
1- ارتباط درست با دنیا و رفع تحریم ها به طوری که اجناسمان را بتوانیم به دنیا به قیمت واقعی آنها بفروشیم . و اجناسی که می خواهیم وارد کنیم به قیمت واقعی آنها نه با 100 برابر قیمت آنها -که 70% آن سهم جیب برادران دلال و رانت خواران هست - وارد کنیم .

2- سرمایه گذاری داخلی و اجازه سرمایه گذاری شرکت های مهم خارجی در میادین مشترک نفت و گاز مخصوصا پارس چنوبی و گرفتن سهم ایران از این ذخایر ملی از اعراب. (شایسته است حتی خودرو سازی تعطیل و تمامی منابع انسانی و مالی و علمی آن به این مناطق گسیل و برداشت از این میادین را حداقل به اندازه سهم قانونی خود افزایش دهیم )

3- اگر دولت جدید فقط روی این دو موضوع فوق کار کند اقتصاد کشور ترمیم شده رمق پیدا خواهد کرد و بعد آن است که در زمینه تولید داخلی و مباحث تخصصی اقتصادی می توان بحث کرد . حالا می خواهند مکاتب اقتصادی را اسلامی و بومی کرده و یا از یک الگوی اقتصادی عملی که در دنیا موفق بوده استفاده کرد( مثل مالزی ، ترکیه ، سنگاپور ، برزیل و...) که این دومی قطعا زودتر جواب خواهد داد و منطق حکم می کند که دیگر راه سعی و خطا را تکرار نکرده و راه حل دوم را استفاده کنیم . (1545339) (alef-17)
 
مرتضی
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۰:۴۴:۴۸
مکتب و شعارا فراموش کنید،مردم عادی را چه از این تفکرات،خودتون رو مسخره کردید،یک نفر بیاد نون شب مردم رو تامین کنه..... (1545344) (alef-17)
 
احسان
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۰:۵۳:۲۰
با سلام
در سخرانی فوق جناب دکتر مکتب نئوکلاسیک و همچنین نئوکلاسیک با فروض اسلامی را جهت استفاده در ایران مناسب نمی دانند واین یک آسیب شناسی است ولی نظریه قابل استفاده واجرائی در زمان فعلی ایران چیست ؟ این موضوع مهم است ایراد گرفتن به موضوعهای عادی را تقریبا همه دانشگاهیان می دانند مهم ایجاد یک نظریه کاربردی و کاملتر وکم نفص تر از مکاتب فعلی است وتا وقتی چنین نظریه ای نباشد بهتر است از همان قبلیها استفاده شود تا از هرج ومرج وخودسری جلوگیری شود. (1545363) (alef-17)
 
الله و اکبر
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۱:۱۴:۲۴
خدا به خیر بگذره ایشون هنوز در انتخاب الگوی مناسب که امتحانشو رو برای حل معضل اقتصاد پس داده باشه مشکل دارند چطور می خوان مشکل اقتصاد رو حل کنند. مشکل اقتصاد ما مثل تورم، بیکاری رشد اقتصادی پایین و ... موضوعاتی است که مکاتب مختلف غربی هم در نظریه پردازی و هم در عمل برای اون مدل دارند و مدلهاشون رو به برنامه مداوا ارائه داده اند و در کشورهایی مثل ترکیه، برزیل، هند و ... اجرا کرده اند و مشکلات فوق رو حل کرده اند. اینکه ما بیاییم صرفا برای اینکه بگیم حرف دیگه ای در مقابل نظریه های غربی هم میشه زد و راه حلهای به امتحان گذاشته اونهارو بکار نگیریم میشه خطای هشت سال دولت احمدی نژاد که کشور رو به این روز سیاه انداخته. (1545405) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۱:۱۸:۰۶
اين حرفها دردي را از ما دريافت نمي كند ، پيروي از يك مكتب اقتصادي خاص كار اقتصاد هاي توسعه يافته است ، جوامعي كه فساد مالي ، تورم و رشد اقتصادي منفي را پشت سر گذاشته ، گام در مسير غيرقابل بازگشت توسعه گذاشته و حال براي ادامه زندگي ، يكي از مكاتب را انتخاب مي كنند .

اين حرفها براي ما همانند چرخاندن فرمان ماشين خاموش مي باشد (1545413) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۴:۳۱:۳۴
بنده خدا هنوز پشت فرمون هم نشسته. بذار بشینه استارت بزنه.
بعد اگه حال نکردی از رانندگیش بعد بگو (1546267) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۱:۳۴:۴۲
با تشكر از آقاي طيب نيا.به نظرم ايشان اساسا نظريه غربيها راجع به ارزشها را نفهميده اند.در نگاه غربيها آنچه را كه شما آخرت و كسب آن مي دانيد ، يك ابزار كنترلي بيش نيست.ارزشهاي مادي چون قدرت ،ثروت و شهوت است كه اصيل است و دين و اخلاق نيز براي كنترل اينها بوجود آمده اند.چنين نيست كه دين و اخلاق هدفگذاري جديدي براي انسان ايجاد كنند بلكه صرفا كمك مي كنند تا انسانها بهتر به ارضاي لذات مادي خود بپردازند. (1545456) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۴:۳۰:۳۲
ببخشید جنابعالی از دانشگاه آخسفورد مدرک گرفتید؟
بابا طرف کلی جون کنده مطلب علمی داره میگه، یهویی از راه میرسی میگی ارزش رو نفهمیده.
درست صحبت کن:) (1546259) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۹:۵۵:۴۷
دوست گرامی بجای اینکه بگویی چه دلیلی در نقد من داری صرفا مرا مسخره کرده ای.اکسفورد بدین دلیل معتبر است که دانش آموختگان آن برای دلیل و استدلال ارزش قائلند.نمی دانم چقدر فلسفه خوانده ای ولی نیچه یکی از بزرگترین فیلسوفان غرب معتقد است که انسا نها هستند که خدا و آخرت را ساخته اند تا از این طریق زندگی دنیوی بهتری داشته باشند.به عبارت دیگر اصالت با ارزشهای مادی است.این حرف یعنی که اگر شما توانستی دنیای انسانها را به گونه ای ساماندهی کنی که در برآوردن نیازهای مادی آنها توفیق حاصل کنی (مانند نظامهای لیبرال دموکرات) کم کم آدمیان باور به خدا و آخرت را نیز از دست می دهند.چرا که این نظامها اهرمهای کنترلی کابردیتری را توانسته بکار گیرد.به نظرم آقای طیب نیا واقع این مطلب را نفهمیده. (1547225) (alef-17)
 
رضا
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۲:۰۲:۳۴
وقتی رسانه ای با این همه ادعا به این زودی ذوق زده میشه و مثل مردم کوچه بازار دنبال یه قهرمان میگرده که ممکت رو از این وضع خارج کنه (بدون اینکه حواسش باشه که هیچ جای دنیا یه نفر کاری نمیتونه بکنه) 5000سال دیگه هم وضع همینه. تزریق افکار سطحی رویا پردازی از جنس رویاهای دختران دم بخت تو جامعه ما چرا تمومی نداره؟!! (1545530) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۲:۱۹:۴۶
آقا مودب باش!! از خودتون و منطقتون مایه بذارید! تفکرات آدما از نوع گفتارشون مشخص میشه! مثالتون گویای همه چیزه... (1545575) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۲:۱۵:۲۲
آنچه که شما نوشتید مربوط به همه‌ی مکاتب کلاسیم علم مدیریت است مانند مکتب‌های کلاسیک، نئوکلاسیک، بخشی.
تفاوت نئوکلاسیک با کلاسیک در نگاه به انسان به عنوان عنصری مولد بوده است و شعار آن‌ها کارگر خوشحال=کارگر مولد بوده است که البته انتقاداتی را همراه خود داشتند. (1545565) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۲:۳۰:۴۹
ريشه اصلي گرفتاري در وزارت اقتصاد و دارائي سو مديريت و فساد گسترده اداري است
اگر اين دو را حل كني گر فتاريها خود به خود حل خواهد شد (1545619) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۲:۳۲:۱۳
با روده درازي چيزي درست نمي شه (1545629) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۲:۳۲:۲۷
ما رقابت اقتصادي داريم ولي جهاد اقتصادي نداريم جهاد اقتصادي جعلي ومبهم وگنگ است (1545631) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۲:۳۷:۳۵
"معتقد باشید این انسان می‌خواهد خداگونه بشود، در این صورت تأمین معاش، حداکثرش این است که به عنوان یک شرط لازم برای این حرکت معنوی تعریف بشود. اگر چه در لازم بودنش هم تردید است. یعنی این طور نیست که کسی بدون تأمین معاشش، امکان حرکت معنوی ندارد و امکان تعالی ندارد. حتی شرط لازم بودنش هم زیر سوال است. "
یعنی اینکه بازهم مردم به دنبال معنویات باشند و مادیات بی ارزش را بگذارند برای سران و مدیران! (1545666) (alef-17)
 
مقدم
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۲:۴۰:۵۳
پاردایم اقتصادی ایران باید سرمایه داری لیبرال باشد با جهت گیری بسوی اقتصاد جهانی .


پاردایم اقتصاد اسلامی فقط چند تا واژه انتزاعی است که کنار همه گذاشته شده است و هیچ قابلیت عملیاتی ندارد. (1545679) (alef-17)
 
نجفی
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۳:۱۲:۲۲
با سلام.ببخشید می توانید بگویید در علم اقتصاد که موضوع آن بررسی وجهی از رفتار انسان است باید از چه پیش فرضی غیر از انسان اقتصادی استفاده شود.انسان جهاد گر را نمی توان موضوع بررسی علم اقتصاد قرارداد.جهاد گری توصیف هر عملی می تواند باشد چه اقتصادی و چه غیر اقتصادی.جهادگری بیشتر ناظر بر نیت است نه عین و واقع.الیته این که حوزه علوم انسانی را نمی توان فارغ از ارزشهای هر جامعه ای لحاظ کرد حرف صحیحی است.مشکل اینجاست که ما در صدد کمی کردن همه علوم هستیم و راه این امر را هم در ریاضی کردن همه علوم می دانیم.غلبه نگاه دکارتی بر حوزه علوم اجتماعی اسیب های زیادی را به این علوم زده است.اما این نباید ما را به سمت این عقیده ببرد که گویی هیچ گونه وجوه مشترکی برای انسانها قائل شویم و از هیچ تعمیمی نمی توانیم سخن بگوییم.اگر چنین باشد پس چرا می کوشیم سایر ملل به اسلام و به تبع آن اقتصاد اسلامی تن دهند.مگر نه این است که ما آموزه های اسلامی را مبتنی بر فطرت و ان را بین همه انسانها عام و یکسان می دانیم.به نظرم آقای طیب نیا بن شاخی را می برند که خود بر روی آن نشسته است (1545844) (alef-17)
 
م.ح
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۳:۱۳:۱۱
چقدر بلاهت یا شایدم .. می باره از متن اصلی و نظرات.فریدمن، الگوی ..، سیاستهای اقتصادی این 35 سال و ... از هایک هم می گفتی! (1545847) (alef-17)
 
فریدون خائیز
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۳:۲۵:۲۹
اگر هر مسئله ای را بخواهید حل کنید راه حل آن خیلی ساده است . فقط یک شرط دارد و آن اینست که راه حل را بلد باشید. و اگر راه حل را ندانید برایتان حل مسئله خیلی پیچیده میشود.هیچگاه با داده های نادرست نمی شود به جواب درست رسید . به نظر من به داده ها توجه لازم نمیشود و توجه ای به مسائل کلان و خورد نمشود. که هر کدام راه های متفاوتی دارد . به افکار تازه بی توجهی زیادی میشود. و حتی از جزئی از دارائی هایمان استفاده نمی کنیم .تلفات ما بیش از آورده هاست.توصیه به صداقت و شفاف سازی محمل های اقتصادی را دارم و خیلی دنبال این نروید که این چه گفت و آن چه گفت.بخاطر خودتان و رضای خدا بین کلان و خرد تفاوت قائل باشید. (1545935) (alef-17)
 
جلیلوند
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۵:۴۹:۵۶
درنظامهای اقتصادی موجود هر جا صحبت از بحران است و راه حل.چیزی که بلافاصله توسط اقتصاددانهای صاحب کرسی اراعه میشود؛دعوت به ارزشی شدن صفره فقراست. (1546541) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۶:۴۱:۰۸
اینا حرفهای صدمن یه غاز هست، از توش چیزی در نمیاد (1546718) (alef-17)
 
اصغر
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۶:۵۳:۴۳
اقتصاد با ايدوئولوژي جور در نمي ايد. ميشه همون احمدي نژاد منتهي با چراغ ! (1546762) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۷:۱۸:۲۹
مگه نمیگید حرفاش فایده نداره و شعاریه؟! به هر حال آسیب شناسانه بحث کرده ،من با موفقیتش کار ندارم ،میگم یه وزیر دوره قبل (جناب دکتر جان)نام ببرید در حیطه کاریش بیاد 5دقیقه مثل این مقاله علمی حرف بزنه.مثلا حاجی بابایی یا شمس الدین حسینی (1546817) (alef-17)
 
آذ رخش
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۸:۵۵:۴۳
نظریات جناب دکتر طیب نیا منطبق با نظریات پروفسور کریستوفر ای سیمس یکی از برندگان جایزه نوبل اقتصاد در سال 2011می باشد ودر قالب نظریه آشوب ونگرش سیستمی قابل درک است . (1547049) (alef-17)
 
ابراهیم ابراهیمی
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۱۹:۲۶:۵۰
به نظر میرسد بعضی از دوستان حتی بادیدگاه های علمی اقتصادی نیز دعوادارند انچه مهم است این که ایشون باتبیین مسایل انچه رامی توند به اقتصاد کمک کنه رابیان می کند امیدواریم تفکرات اقتصادی ایشون به کمک جامعه بیاد:راستی بهتره بدونید که فلاکت 8ساله رایک شبه نمی شد ترمیم کرد" (1547150) (alef-17)
 
احمد
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۲۰:۰۲:۲۰
خدا را شکر فکر میکردیم دیگر روی کار علمی و منطقی و سخنان معرفت شناسی را نخواهیم دید (1547246) (alef-17)
 
علی
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۲۰:۴۵:۲۰
ضمن آرزوی موفقیت برای اقای طیب نیا امیدوارم برای شرکت بیمه ایران که یکی از سازمان های زیر مجموعه وزارت اقتصاد است یک مدیری با سواد ودانشگاهی مثل خودشان یا مثل مدیر عامل بانک ملت معرفی نماید تا کلیه افرادی که هنر مدیریت ندارند بلکه با رانت یا صرفا هم ولایتی بودن و یا سفارش نمایندگان مدیون ان افراد مدیریت های بیمه ایران را اشغال نموده اند بدست افراد کاردان بسپارد . (1547329) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۲۰:۴۷:۳۰
من که هیچ روشی دیگه ای بجز سرمایه داری لیبرال سراغ ندارم که در جهان مطرح شده باشه و در عمل موفق بوده باشه. دلیلش هم اینه که سرمایه داری و لیبرالیسم با سرشت جهان و طبیعت همخوانی بسیاری نزدیکی داره !
روشی که امثال آقای طیب نیا دنبالش هستند، سی ساله ایران کمابیش دنبال میکنه و روز بروز از بقیه کشورها عقب میفته!!! (1547333) (alef-17)
 
رضا
۱۳۹۲-۰۵-۱۲ ۲۱:۰۸:۳۱
امیدواریم که اقای دکتر علاوه بر تئوری مرد عمل باشند (1547357) (alef-17)
 
منتقد
۱۳۹۲-۰۵-۱۳ ۰۰:۳۵:۳۰
ا/@@نخست این که،استاد طیب نیا دربخش اوایل گفتار خودشان مکتب نئوکلاسیکهارا براین اساس که ارزشهارا درتئوری ی خود به حساب نیاورده اند، بااین فراز رد می کند(می گوید مدل علمی ی نئوکلاسیک مدلی منطقی وساز گار ومنسجم است ،امادرمقام عمل ودرمقام پیش بینی کوچکترین کاربردی ندارد، چرا؟ چون در آن بسیاری از واقعیات جوامع راحذف کرده اند،بسیاری از واقعیتهای اجتماعی،نهاد ها،ارزشها،فرهنگ،دین ،قوانین،حقوق ما لکیت ،شرایط طبیعی ،جغرافیا،وعوامل مشابه حذف شده اند) @@دوم این که استادبه جای بیان راهکاروبرون رفت از اقتصاداسفناک همراه باتورم، بیکاری،سرمایه گذاریهای اندک،یاجذب سرمایه های خارجی به تقریب تاپاراگراف سوم از آخرتنها بطور مفصل به ترجمه و شرح بسط نظریه ها و تئوریهای اقتصاد دانهای قاره ی سبز و آن سوی آب پرداخته که هراهل فن ویا دانشجوی رشته ی اقتصاد می تواند بامراجعه به کتابها ی درسی ویا منابع موجود در کتابخانه های دانشکده های اقتصاد باشرح وبسط بیشتری از آنها استفاده بنماید . @@ سوم این که، در اواخر گفتار خودشان می گویند(اشاره شدکه علوم اجتماعی واز آن جمله علم اقتصاد نئوکلاسیک نمی تواند، عاری از ارزشها باشد)،ودر جای دیگر می گوید(علم اقتصاد نئوکلاسیکی حتا نمی تواند ادعا کند که در روشی که برای شناخت وضع موجود جامعه بکار می برد، ارزشهارا موردملاحظه قرار نمی دهد) @ @چهارم این که،این دوگانه گویی، یعنی:(بسیاری ازواقعیتهای اجتماعی نهادها وارزشها،فرهنگ،دین ....................وعوامل مشابه حذف شده اند) و
یا (علم اقتصاد نئوکلاسیک نمی تواند عاری از ارزشها باشد). دکتر طیب نیا بااین دوگزاره تکلیف خواننده ویاشنونده را مشخص نمی کند در پاراگرافهای آخرین می گوید(بنابراین به نظر میرسدکه چه درمرحله ی شناخت جامعه وچه در مرحله ی توصیف وضعیت وشرایط مطلوب اجتماعی، بایدمبانی ی ارزشی خودمان را وارد الگوی اقتصادی ی خودمان بکنیم)وباز در پاراگراف سوم از آخرمی گوید (بنابراین تردیدی نیست که درتوصیف وضع مطلوب حتما" باید ارزشهای دینی خودمان راوهمین طور از قواعد شرعی استفاده کنیم) @@ سپس می افزاید، اگر زمانی درجامعه نظام اسلامی مستقر شد......وتوانستیم یک نظام اسلامی به سازیم وترکیبات لازم برای آن را ایجاد کنیم و..... آن موقع است که علم اقتصاد اسلامی موضوعیت پیدا می کند،اما مادامی که آن شرایط فراهم نشده وهنوزدردنیای خارج،آن نظام تحقق پیدا نکرده آیاامکان داردکه........ یک نظریه ی علمی بسازیم؟ پرسش اینجاست که پس برای اقتصاد بهم ریخته ی کنونی چه باید کرد؟ بگفته ی خودتان تئوریهای غربی باتوجه به ساختارهای اجتماعی واقتصادی ی ما جواب درست وقانع کننده نمیدهد، در جامه ونهاد ها، هم هنوز نظام اسلامی مستقر نشده، پس هدف از این سخنرانی ومقاله ی بلند بالا چیست؟جامعه کلاس درس نیست،جامعه راهکار وبرنامه وعمل لازم دارد ونه نظریه پردازی، دوصد گفته جون نیم کردار نیست، آقای دکتر طیب نیا بابیان گزاره ی 5سطر بالا،سخنرانی ویامقاله ی خودرا از موضوعیت انداخته، ودرحقیقت وقت خودشان را هدرکرده اند @ همانگونه که از مقاله ی ایشان آشکاراست، دکتر اقتصاددان نهاد گرا هستند،پس باید نشست وصبر کرد تاجامعه ونهادها،آنگونه که عنوان کرده اند اسلامی شود،تا بتوانیم از فیض برنامه های اصلاح اقتصادی ی نهاد گرایانه ی ایشان بهره مند شویم وتا آن زمان با تئوریهای متروک شده ی کینزی آقای احمدی نژادی که بنا به نوشته ی آقای طیب نیا درسایت الف نقدینگی از 60 هزارمیلیارد تومان درمدت 8ساله ی نامبرده به 460 هزارمیلیارد تومان افزایش یافت ویا بنابه نوشته ی دیگر درهمشهری نقدینگی از زیر 100 هزارمیلیاردتومان به 450هزار میلیارد توان رسیدسرکنیم،ویاآقای روحانی وبانک مرکزی ایشان تئوری ی مانی تری یا سیاسیستهای پولی فریدمن رادراقتصاد درپیش گیرند دراین شرایط وجودایشان در وزارت دارائی واموراقتصادی،چه دردی را دواخواهدکرد؟ شگفت آور اینجا است که ایشان درتقابل با پیامبر گرامی نکته ای را بیان می کند، آن این که می گوید(این طورنیست که کسی بدون تامین معاش امکان معنوی ندارد ویاامکان تعالی ندارد!!!! حتاشرط لازم هم زیرسئوال است!!! این یک گزاره ی من درآوردی است ،می شود بپرسیم که کدام اقتصاد دان ویا آدم باشخصیت این مورد را زیر سئوال برده؟ درحالی که پیامبر گرامی می گویند:فقر همسایه ی کفر است ویامثلی دیگر می گوید:شکم گرسنه ایمان ندارد. 12/5/92 (1547689) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۳ ۰۱:۳۶:۲۷
اقتصاددان های امروزی محصلان دیروزند که نتوانستند در رشته تجربی و ریاضی درس بخوانند. چه انتظاری دارید؟ (1547767) (alef-17)
 
ناشناس
۱۳۹۲-۰۵-۱۳ ۱۰:۴۴:۱۷
من خودم رشته ام ریاضی بوده و رتبه کنکورم هم خوب بود ولی اقتصاد خوندم چون دانشگاه تهران اون زمان فقط رشته تجربی و ریاضی میگرفت تو اقتصاد. فکر کنم اشتباه میکنی. شکی نیست که اقتصاد از سخت ترین رشته های دانشگاهیه و این حرف شما نشون میده که اشنا نیستید ولی کلا سخت بودن رشته لزوما کلاس بالایی نداره. رشته فلسفه شاید خیلی سخت باشه ولی خیلیا فیلسوفن و ریاضی نخوندن. (1548285) (alef-13)
 
آرش
۱۳۹۲-۰۵-۱۳ ۲۲:۳۸:۱۴
یه نگاه به کتاب "اقتصاد‌سنجی پانل دیتا" اثر بدی بالتاجی بنداز بعد بیا با هم صحبت کنیم. ریاضیات مورد نیازش رو اگه بلد بودی، اونوقت افاضات کن (1549954) (alef-13)
 
علي
۱۳۹۲-۰۵-۱۳ ۰۵:۰۹:۴۷
وقتي مناظره ايشان را با آقاي نوبخت ديدم
با خودم گفتم كاش وزير اقتصاد ايشان مي شدند (1547910) (alef-17)
 
هدايت سماوتى
۱۳۹۲-۰۵-۱۳ ۰۵:۵۴:۳۹
مشكل رشد قارچ گونه بانك ها ظاهراً فراموش شده. واقعاً احساس كردم جاى مرحوم دكتر عظيمى خالى است كه وضع نابسامان اقتصاد كنونى را مى توانست با اطلاعات و آمار واقعى به راحتى به همه بفهماند.
مشكلات اقتصادى ما ريشه در اين موارد دارد:
- وجود و توسعه نظام بانكى ربوى و غير اسلامى
- كم كارى و تنبلى نيروى كار
- وجود نظام پليد دلالى و دلال بازى
- غير پاسخگو بودن مسؤلان و نبود نظارت اجتماعى و قانونى
- كم كارى حوزه هاى دينى در فراهم سازى راهكارهاى اسلامى و پاسخ دهى به مباحث روز
- بى توجهى به ارزش هاى ديگر ملل و نداشتن تعاملات بين المللى شايسته (به ويژه ملل مسلمان)
- غفلت از ايجاد و صدور الگوهاى موفق ايرانى - اسلامى
- دورى و عمل نكردن به سبك زندگى ايرانى- اسلامى و تغافل صدا و سيما به مدد رل مدل هاى اظهر من الشمسش (جلوى دوربين عابد و زاهد و مسلمانا، پس دوربين بزك و دوزك اروپانا)
- تغافل از رعايت اصول بهداشتى و سلامتى پايه (مثل آقاى قرائتى كه مقدمات نماز را فراموش كرده، شاهد مثال: وضعيت مستراح هاى مدارس و بيمارستان ها و مساجد و رستوران ها و مراكز بين راهى و ...)، بى توجهى به تغذيه و آداب غذايى
و دهها مشكل فرهنگى و مردمى كه هيچ دولتى ياراى اصلاحشان نيست و عزم ملى مى طلبد.  (1547933) (alef-17)
 
امین
۱۳۹۲-۰۵-۱۳ ۰۸:۲۲:۱۸
واقعا شمائی که نظر گذاشتید این متنو خوندید؟
بابا دمتون گرم چه حوصله ای دارید. (1548002) (alef-17)
 
۱۳۹۲-۰۵-۱۳ ۱۲:۲۱:۱۲
نظریات عتیقه ای بود. سالهاست(حداقل 11 سالش را مطمئن هستم) که دیگر دنیای اقتصاد با فرض کاری ندارد و دنبال استخراج واقعیات بدون توجه به فروض است. حالا کاری به مسایل علمی نداریم و اصراری هم ندارم که ما هم دنبال روشهای نوین حقیقت یابی برویم چون زیر ساختهای موجود در جمع آوری اطلاعات صحیح در کشور ما موجود نیست و علیرغم آنکه ضرورت آنرا اهل فن سالهاست که درک کرده اند ولی سیاستبازان که در راس امور کشور قرار دارند هنوز به اهمیت آن پی نبرده اند و آنها هم که پی برده اند برایشان صرف نمیکند که این مسایل ر بفهمند (1548491) (alef-13)
 
سروش
۱۳۹۲-۰۵-۱۴ ۰۰:۴۵:۴۵
به نظرم مادامی که الگویی ارائه نشده باید از همون الگوهای رایج در علم اقتصاد استفاده کرد و البته این رو هم میدونیم که ماقبل ارائه این الگو باید مکتبی که الگو از اون استخراج میشه رو تعیین کرد، امید وارم که آقای طیب نیا این مهم رو در نظر داشته باشند و کشور رو با آزمون و خطا جلو نبرند. (1550187) (alef-13)
 
کربلایی
۱۳۹۲-۰۵-۱۴ ۱۲:۴۷:۱۵
دکتر طیب نیا یک اقتصاددان برجسته و اهل اصفهان میباشد امیدواریم رای بالای بیاورند. (1551400) (alef-10)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.