نظر منتشر شده
۲
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 88090
دانشگاه می رویم تا رفته باشیم؟! - بخش دوم
تاریخ انتشار : يکشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۰۳:۴۵
 
حال پاسخ های این سؤال که چرا به دانشگاه می رویم، به شرح ذیل است:
۱- دانشگاه می رویم، چون ... باید برویم! : بسیاری بر این عقیده اند که محیط آموزشی دانشگاه ( یا به اصطلاح آکادمیک )، علم آورتر از هرجای دیگری است. این افراد معمولاً برای مدرک دانشگاهی، ارج و قرب بسیاری قائلند. البته عده ی معدودی در بین متعلّقین به این طرز فکر هستند که با وجود اعتقاد راسخ داشتن به تحصیل در دانشگاه، الزاماً مدرک را نشان دهنده ی سواد و علم نمی دانند؛ ولی طبیعتاً مدک تحصیلی، می تواند در درجه بندی به ما کمک کند. بعضی افراطیون نیز هستند که به نظرشان صرف حضور و رفت و آمد در دانشگاه، حتماً مفید است؛ آن ها می گویند دانشگاه، مکان دانش است و خواه ناخواه مقداری از دانش کم و بیش به هر کسی منتقل خواهد شد.
۲- دانشگاه می رویم که رفته باشیم: بسیاری از ما دانشگاه می رویم چون شاید تا به حال جایی بهتر از این جا و کم دردسرتر (نه الزاماً مفیدتر) به ذهنمان نرسیده باشد. مثلاً مانند حالتی که خانواده تان قصد عزیمت به یک مهمانی را دارند و به شما هم پیشنهاد می دهند که بروید. شما هم از آن جایی که فعلاً مکان باب میل تری به ذهنتان نمی رسد، این پیشنهاد را رد نمی کنید. پس برای عده ای، دانشگاه مکانی است مانند کودکستان، دبستان، راهنمایی و دبیرستان. یعنی همان طور که پیش از این که دقیقاً دریابد چه در اطرافش می گذرد وارد کودکستان شد، وارد دانشگاه نیز خواهد شد. البته با اندکی تفاوت و آن این است که در ایران صرف وجود کنکور، موجبات اندیشیدن بیشتری را فراهم می آورد و این سبب می شود که ورود به دانشگاه، هوشمندانه تر و آگاهانه تر صورت پذیرد؛ که به چه رشته ای علاقه مندم، می خواهم در آینده چه کاره شوم، با چه مقدار سعی و تلاش می توانم به آن رشته دست یابم، آیا می خواهم در شهر خود باشم یا از خانواده ام دور شوم. این و هزار و یک سؤال دیگر به ذهن مخاطب یورش آورده و او را تا حدی مشغول به خود می کند تا تصمیمی آگاهانه تر اتخاذ نماید.
۳- دانشگاه می رویم تا اختلاط را بیشتر، قانونی تر، موجّه تر و مکفی ترتجربه کنیم: دلیلی خنده دار ولی منطقی و معقول که در کشور ما کاملاً موضوعیت دارد و صادق است. هر کس کم و بیش از این دلیل تأثیر پذیرفته است. البته این بدان معنا نیست که اگر دانشگاه ها پسرانه و دخترانه ( جداگانه ) باشند، دیگر کسی به دانشگاه نخواهد رفت. خیر، منظور این است که میزان رغبت و تمایل هر دانشجویی، تا حدی مرهون همین دلیل است؛ البته در بسیاری آگاهانه و در بعضی نا آگاهانه. آگاهانه به این معنی است که شخص خود می داند که مایل است تا در جمعی هم چون دانشگاه که در آن دختر و پسر در کنار هم مشغول به تحصیلند، عضویت داشته باشد. نا آگاهانه در افرادی مصداق دارد که اگر از آن ها بپرسی می گویند خیر؛ ولی اگر روزی دانشگاه خالی از جنس مخالف شود، به آن ها نیز کم و بیش احساس ناخوشایند و غریبی دست می دهد. در این میان درصد بسیار اندکی نیز هستند که حقیقتاً فارغ از این مباحث به دانشگاه می آیند و این در رفتار و عملکردشان نیز کاملاً مشهود است. این دسته بیشتر از افراد سنتیِ مذهبیِ تشنه ی علم تشکیل شده است. درصدی از این دسته هم مشمول کسانی می شود که الزاماً خیلی تعلقات مذهبی شدیدی ندارند؛ ولی باز هم تشنه ی علمند. سؤالی که پیش می آید این است که یعنی واقعاً با هم بودن و تعاملات دختر و پسر یا همان اختلاط، این قدر مؤثر است که شخصی را از شهری به شهری دیگر بکشاند؟! در پاسخ باید گفت که به عنوان یک عامل اصلی شاخص خیر؛ ولی به عنوان یک عامل شاخص تعیین کننده آری. یعنی مثلاً اگر شخصی بخواهد از شهر خود به شهر دیگری نقل مکان کند برای تحصیل در دانشگاه، در صورتی که بداند از جمله امتیازات این کوچ، افزایش تعاملات اجتماعی و هم چنین افزایش روابطش با جنس مخالف نخواهد بود، ممکن است نظرش را از شهر دیگر به شهر خود تقلیل دهد؛ نه این که بگوید چون دانشگاه مختلط نیست، پس من اصلاً به دانشگاه نمی روم. ولی ممکن است شاید در دلش بگوید چون فقط علم مطرح است، حاضر نیستم تا درد غربت را به جان بخرم و فضایی دانشگاه مختلط را هم تجربه نکنم. لازم به ذکر است که این نوع طرز فکر، بیشتر در خانواده های مذهبی، سنتی، و به اصطلاح بعضی بسته ( واژه ی بسته معمولاً توسط اشخاصی که به خانواده ی باز یا کم قید و بند اعتقاد دارند استفاده می شود که غیر مستقیم آن نوع خانواده ها را به محدودیت و محرومیت از مواهبی متهم می کنند که البته کلمه ی صحیح تر برای این نوع خانواده ها همان مذهبی، متشرّع و سنتی است که مفاهیم اعتقادی و اسلامی را به ذهن متبادر می کند؛ نه مفاهیم آزاردهنده و ناخوشایندی هم چون بسته ) اتفاق می افتد. خانواده های کم قید و بند و رهاتر، به دلیل این که این نوع روابط را در حد تقریباً نهایتش در محیط خانوادگی و تعلات بین آشنایان، دوستان و خانواده تجربه کرده اند، کم تر به این مسائل اهمّیّت می دهند؛ این به دلیل پاکی، تکامل یا متمدّن بودن آنان نیست، بلکه به دلیل داشتن محیطی دائمی و در دسترس ( محیط خانواده ) است که خیال آنان را از داشتن روابط دختر و پسری آسان می کند. بعضی ازاین دست تعاملات در این خانواده ها معقول ولی اکثر آن حرام و خلاف تعالیم اسلام است.
۴- دانشگاه می رویم تا ازدواج یا لااقل دوست یابی کنیم: خوشایند یا ناخوشایند، این موضوع در دانشگاه ها به عینه دیده می شود و کاملاً مشهود است. نه در بین همه ولی در بین بسیاری. این دو یعنی « ازدواج » و « دوست یابی »، تقریباً نقاط مقابل یکدیگرند؛ به این دلیل که افراد مایل به ازدواج، اغلب کسانی هستند که تعلّقات مذهبی دارند. برعکس کسانی که در پی یافتن دوست جنس مخالف هستند، معمولاً اعتقاد راسخی به ازدواج نداشته و به دستورات اسلام نیز ایمان و باور قلبی ندارند. این دست افراد، ازدواج را پدیده ای دست و پاگیر، بی خاصیت و نامعقول می دانند. البته عده ای هستند که بین این دو دسته قرار دارند و آن ها هم « دوست یابی » می کنند و هم « ازدواج »؛ به این ترتیب که با یکدیگر دوست می شوند به نیّت ازدواج و پس از حصول اطمینان از وجوه مشترک کافی و کُفیّت، ازدواج می کنند. این که این عمل چقدر صحیح و شرعاً مجاز است، خود در حدّ چندین یادداشت، جای بحث و بسط دارد.
۵- یافتن پایگاهی برای فعّالیّت های سیاسی-اجتماعی، مطرح تر شدن: بعضی افراد که پیش از ورود به دانشگاه، تمایلات سیاسی دارند، برای تقویّت مواضع سیاسی و یافتن پایگاهی برای تثبیت خط مشی سیاسی-عقیدتی خود، ترغیب می شوند که در دانشگاه نیز همان فعالیت ها را با کیفیّتی بهتر ادامه دهند. مثلاً این چنین دانشجویانی، یکی وارد بسیج می شود و دیگری وارد انجمن اسلامی. البته برخی نیز پیش از ورود قصد ورود به تشکّل های سیاسی ندارند، ولی بعد از ورود به دانشگاه، به دلایل متعدّد، به این کار مبادرت می ورزند. وجه تشابه هر دو دسته این است که معمولاً برای به دست آوردن مشاغل بهتر و بستر سازی مناصب آینده شان، از این شرایط و پایگاه های موجود در دانشگاه ها، بهره می برند. این نوع عملکرد الزاماً اشتباه نیست؛ ولی اگر هدف اوّلیّه این باشد، یقیناً غلط و انحرافی است. دلایل فوق، تعدادی از دلایلی بود که فعلاً به ذهن بنده رسید. اگر در آینده به دلیل دیگری نیز پی بردم، ان شاء الله اضافه خواهم کرد. ضمناً از تأکیدی که راجع به دلایل غیر علمی در ورود به دانشگاه کرده ام، متعجّب نشوید؛ چون واقعیت تلخی که فعلاً وجود دارد همین است. متأسفانه امروزه در دانشگاه های ما، آن چنان که باید و شاید علم در اولویّت اوّل نیست و در دانشگاه هایی نیز که این چنین است، به اندازه ی کافی و وافی به آن پرداخته و رسیدگی نمی شود. پس این به موجب بدبینی من نیست. تحصیل کردگان ما نیز اکثراً به جای علم آموزی، علم اندوزی می کنند و به جای تولید علم، فقط انتقال علم می کنند.
 
 
حمید
۱۳۸۹-۰۹-۱۵ ۱۵:۰۳:۳۱
دانشگاه میرویم که به افکارمان جامه عمل بپوشانیم ، طبیعی ست که اهداف در همه همسان نیست اما راه اولیه ( دانشگاه ) در بین همگان یکسان است . (375447)
 
۱۳۸۹-۰۹-۱۶ ۲۳:۴۱:۵۹
در داتشگاه بی هدف ما رفتن ونرفتن چه فرقی می کند البته این را متاسفانه بعد از اتمام می فهمی که چیزی عایدت نشده و چه بهتر از دوست یابی و ازدواج استفاده از غریزه برای گزران وقت و عمر افراد وسرژرم کردنشان هم کم خرج و هم سرگرم کن است وقتی هدف از اموزشدر سیتم اموزشی مشخص نباشد و امام هم گفت که صرف نباید کاغذ مثلا دیپلم گرفت برای مقداری حقوق و گذران عمر بهتر است از سیستم اموزشی شکایت کنید نه افراد چون این سیستم است که دیدگاه می سازد و دیدگاه هویت پس این سیستم کشور ماست که به جای تحصیل و پیشرفت افراذ را با انگیزه دیگر به دانشگاه می فرستد و افراد بی هدف هم فقط وقت تلف می کنند بلاخره اموزش و پرورش واموزش عالی باید تصمیم بگیرد می خواهد پول در بیاورد وقت انسانها را تلف کند یک عده را سرگرم کند یا انسان سازی و اینده سازی کند (376403)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.