توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 330740
واکنش متفاوت اصغرزاده به ردصلاحیت‌ها
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۰۳:۵۰
ابراهیم اصغرزاده بر تبدیل رخداد «رد صلاحیت‌ها» به فرصت تأکید کرده و همگرایی احتمالی اصولگرایان معتدل و اصلاح‌طلبان را برای همزیستی مسالمت‌آمیز در راستای تحقق دموکراسی‌خواهی و صلح‌طلبی‌ شرقی مورد تأکید قرار داد.

به گزارش ایسنا، عضو دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در تسخیر سفارت آمریکا و فعال سیاسی اصلاح‌طلب که نماینده مجلس سوم شورای اسلامی نیز بوده است، در گفت‌وگویی با شرق پاسخگوی پرسش‌های انتخاباتی بوده است.

خلاصه‌ این گفت‌وگو در زیر می‌آید:
* اصلاح‌طلبان هم توان بسیج‌گری اجتماعی دارند و هم میل ذاتی و طبیعی به کسب قدرت. شکی نیست که رد صلاحیت‌ها به سازمان رأی آنان ضربه وارد کرده است؛ آن هم درست زمانی که یک دوره رکود سیاسی و انفعال را پشت‌ سر گذاشته و در فراگیرترین فرم تشکیلاتی خود به سر می‌بردند. این اتفاق نظم آنها را به هم ریخت و بدنه اجتماعی‌شان را تحت‌تأثیر قرار داد. البته تا حدودی قابل‌پیش‌بینی بود.

* دست دولت روحانی به‌ اندازه سیاست خارجی در امور داخلی باز نیست. موضوع بررسی رد صلاحیت‌ها چه در سطح ریاست‌جمهوری و چه در سطح انتخابات مجلس همواره در سال‌های گذشته وجود داشته است. با وجود این تجربه سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبان در برابر همین وضعیت، از تأثیرگذاری بالای آنها بر موازنه قدرت و معادلات سیاسی داخلی حکایت دارد؛ چیزی که شاید بادی امر در شمارش آرا و تعداد آرای ریخته‌ شده به صندوق‌ها به چشم نیاید.

* گفتمان غالب انتخابات ٩٢ و فاصله معناداری که کاندیداهای اصولگرا از وضع موجود آن روز گرفتند، حاصل نقش مؤثر جامعه مدنی در برابر آنهایی بود که مدافع حفظ وضع موجود بودند. جلیلی هم که خود را رئیس‌جمهور برگزیده می‌دانست، تنها توانست چهار ‌میلیون رأی کسب کند و این جز با اتخاذ استراتژی رقابت نیابتی اصلاح‌طلبان و استفاده از موقعیت‌ها و فرصت‌ها امکان‌پذیر نبود.

* اینجا برای جریانات منتقد که نمی‌توانند مستقیما کاندیدا داشته باشند، انتخابات و اثرگذاری بر آن خودش موضوعیت پیدا می‌کند.

* اگر جریان منتقد به لحاظ عددی پیروز میدان شود اما شرایط تغییر نکند، فرضا که اکثریت مجلس را به دست آورد و مسئولیت بپذیرد ولی در عمل متناسب با آن از قدرت و اختیار لازم جهت پیشبرد اهدافش برخوردار نشود یا جامعه مدنی را دور بزند، باز نوعی شکست است. فهم و درک شرایط عینی و ذهنی جامعه و داشتن استراتژی برای اثرگذاری بر موازنه قدرت، نیازمند حضور فعال در عرصه عمومی، جامعه مدنی و حفظ پتانسیل انسجام‌بخشی آحاد جامعه است.

* در شطرنج انتخابات باید تاکتیک و استراتژی رقیب را سنجید و گیرنده خود را با طول موج مطالبات مردم تنظیم کرد. آن‌ گاه حتی اگر کاندیدای مشهوری در کار نباشد، می‌توان آرایش سیاسی موجود را برهم زد. شاید بشود جوری مبارزه‌ وکالتی و نیابتی.

* منافع مستقیم در فعالیت‌هایی که یک حزب قادر به فرستادن کاندیدایی منطبق با متر و معیار خود نیست، به حساب جریان و کاندیدای نزدیک‌تر به او واریز می‌شود. از این طریق می‌شود جلوی پیشرفت تندروها را سد کرد. مبارزه انتخاباتی، عرصه دگرگونی‌های عمیق نیست. از سویی در هر کارزار انتخاباتی به‌ رسمیت‌ شناختن رقیب و احترام به حقوق دیگران شرط عقلانی است. همان‌ گونه که ما از اصولگرایان ایراد می‌گیریم که چرا با راکت، شطرنج بازی می‌کنند، خودمان هم باید تحت هر فشاری قواعد بازی را زیر پا نگذاریم. خب اگر آنها رعایت نمی‌کنند ولی ما معتقدیم که احترام به حقوق دیگران بستر همزیستی و از بدیهیات دموکراسی است.

* از مشروطه تاکنون ایرانیان برای تحقق قانون، آرمان‌های انسانی و دموکراتیک تلاش کرده‌اند ولی هنوز راه درازی باقی مانده است. متأسفانه آفت تکفیر و تحقیر، ترس و قهر، نفرت و کینه در میان بعضی لایه‌های اجتماعی رسوب کرده است. از این منظر هرگونه مبارزه برای زدودن نابردباری و خشونت از جامعه به‌ خصوص در بهار انتخابات، فضیلت بزرگی به شمار می‌رود. پس باید از فرصت انتخابات استفاده کرد و با گروه‌های دیگر، چه اصولگراها چه هر مرام و مسلک دیگر به گفت‌وگو و مذاکره نشست تا به فهم و درک مشترک رسید.

* اگر یکدیگر را تحمل نکنیم و با هم گفت‌وگو و همزیستی مسالمت‌آمیز نداشته باشیم، چگونه می‌خواهیم از دموکراسی و الگوی جمهوریت نظام دفاع کنیم. خب اگر رسیدن به دموکراسی بدون بسط این همزیستی نامتصور باشد، پس نخستین اولویت باید تصحیح شناخت اصلاح‌طلبان و اصولگرایان از هویت همدیگر باشد. از این‌ رو انتخابات برای اصلاح‌طلبان علاوه بر طریقیت، موضوعیت هم دارد. درست است که انتخابات طریقی برای کسب قدرت است ولی لحظه مهمی در حیات سیاسی جامعه است؛ به‌ویژه در نظام‌هایی که مشروعیت‌شان یا بخشی از مشروعیت‌شان را از رأی مردم می‌گیرند.

* اگر اصلاح‌طلبان در این شرایط گرفتار نمی‌شدند باز هم به خاطر تعداد زیاد کاندیداها در هر حوزه ناگزیر از مبارزه درون‌حزبی طاقت‌فرسایی می‌شدند که باید بر اساس قرارداد اساسنامه‌ای با مکانیسم روشن و مشخصی به گزینش، حذف و جایگزینی اندکی به جای آن همه مشتاق مسئولیت می‌پرداختند. رسیدن به اجماع و بستن فهرست نهایی در هر حوزه تا حدی منجر به واگرایی درونی می‌شود. حالا باید از همان مکانیسم برای عده محدودتر استفاده کنیم.

* گزینش و جایگزینی در میان کاندیداهای متعدد درون‌حزبی آمریکا هم همیشه با مشقت و هیجان فراوان توأم است منتها در آنجا برای گزینش درون‌حزبی هم از آرای عمومی کمک گرفته می‌شود. آنچه در آمریکا می‌گذرد در نوع خود خوب است، چون می‌تواند منجر به جلب مشارکت بیشتر مردم و دقت در برنامه‌های اعلامی کاندیداها شود.

* شرایط فعلی تکلیف را به شکلی دیگر روشن کرد. بیاییم همین را به فرصت تبدیل کنیم. با وجود حذف بسیاری چهره‌های اصلاح‌طلب، ما هم در چارچوب هویت اصلاح‌طلبانه خود به رقابت درون‌حزبی بپردازیم و هر کاندیدایی را که دارای اهداف اصلاح‌طلبانه است با آغوش باز پذیرا شویم و به او فرصت عرض اندام دهیم تا با گردش نخبگان به دایره اصلاح‌طلبی وسعت منطقی ببخشیم. طبعا اولویت در این مکانیسم کشف چهره‌های مصمم جوان و تحصیل‌کرده‌ای است که خود را حامل گفتمان اصلاح‌طلبی و آزادی‌خواهی بدانند و به‌ طور دائم فاصله معنادار خود را از گفتمان محافظه‌کار و راستگرای افراطی حفظ کنند.

* یادمان باشد محافظه‌کاری ایرانی به لحاظ تاریخی و ایدئولوژیک از سنت به‌شدت غیردموکراتیک برخوردار است. آنها با استفاده ابزاری از باورها بارها ادعا کرده‌اند فهرست انتخاباتی‌شان را به تأیید امام زمان(عج) می‌رسانند و منتشر می‌کنند. برای آنها انتخابات تنها طریقیت دارد.

* جامعه ایران در آغاز راه جمهوریت و تمرین دموکراسی است به همین علت فکر می‌کنم انتخابات و صندوق رأی برای ما علاوه بر طریقیت، موضوعیت دارد. بستر‌سازی دموکراسی بیش از هرچیز نیازمند تمرین و آموزش مستمر و حضور انسان‌های دموکرات است. اصلاح‌طلبان به خاطر منافع ملی و آرمان دموکراسی‌خواهی می‌توانند دست از کسب کرسی‌های قدرت بشویند ولی قطعا نمی‌توانند هویت اصلاح‌طلبانه خود را زیر پا بگذارند.

* استراتژی اصلاح‌طلبانه اصولا به تغییر در رفتار‌ها نظر دارد و نه تغییرِ بنیادها و برنامه‌اش در اتحاد. بی‌طرفی یا دورشدن از دیگر نیروها بر اساس نسبت آنها با ارزش‌های دموکراتیک و آزادی‌خواهانه تنظیم می‌شود نه میزان قدرت و ثروتشان. بنا بر این هر تاکتیکی در ائتلاف موقت با اصولگرایان میانه‌رو فقط می‌تواند محدود به حوزه‌ها و شرایط بسیار خاص باشد. اتحاد استراتژیک با اصولگراها نه ممکن است و نه مطلوب. ولی اتخاذ تاکتیک‌های هماهنگ و همسو به صورت طبیعی ضرورت خواهد یافت.

* اصلاح‌طلبان با این که از باقی‌ ماندن ولایتی در انتخابات و شکست جلیلی سود بردند ولی هیچ‌گاه خود را ملزم به اتحاد و ائتلاف با او ندیدند.

*‌ اصلاح‌طلبان نامرئی نمادی از آدرس اشتباهی‌ دادن رقیب است. دامن‌زدن به توهم توطئه و اغراق‌گویی در تصویر منفی‌ ساختن، از آفات فضای سیاسی کشور است. این نسخه‌پیچی نوعی فرار به‌ جلو است تا از پذیرش بار مسئولیت در امان بمانند.

* به‌ نظرم بعضی اصولگراها بدشان نمی‌آمد انتقام روحی شکست بزرگ خود در تحریم و انزوای کشور و سرانجام‌ یافتن برجام را در انتخابات از اصلاح‌طلبان بگیرند. نوعی واکنش تند به رقیب است تا اعلام کنند اصلاح‌طلبان اکثریتی فاقد صلاحیت هستند و آنگاه که کاندیداهایشان حذف می‌شود، نمی‌توانند از حق خود دفاع کنند.

* برای اصلاح‌طلبان تقلیل کنشگری و تلاششان در پروژه دموکراسی‌خواهی به مقابله با محافظه‌کاران و اصولگرایان خطاست. البته اینجا دولت و شخص رئیس‌جمهور می‌توانند نقش میانجی را در جهت غیر امنیتی‌کردن فضا، شفافیت و دور کردن توهم توطئه از آسمان سیاست ایران بر عهده بگیرند. دولت به صورت استراتژیک باید دریابد مشارکت بالا در انتخابات پیش‌رو برای دولت حیاتی‌تر از اصلاح‌طلبان است. به عبارتی انتخابات آینده تا حدی موضوع مرگ و زندگی میانه‌روهاست. اگر مجلس به دست تندروهای ضد دولت بیفتد، افراطیون با انرژی‌یابی مجدد، دستاوردهای خارجی و داخلی دولت را بر باد خواهند داد و در برابر هر نوع اصلاحات اقتصادی، اجرای برجام و تعامل با جهان خواهند ایستاد.

* ابتکار عمل و قدرت مانور مردم ایران حد و اندازه ندارد. بارها همه تحلیلگران را غافلگیر کرده‌اند. البته به نظرم اصولگرایان برای بقای خودشان هم که شده نیاز به مشارکت بالای مردم را درک می‌کنند ولی به حق مشارکت بالای مردم باور ندارند، زیرا حق مشارکت دوسویه است و تکالیفی را متقابلا متوجه اصولگرایان می‌کند که معمولا آنها خود را به ندیدن و نشنیدن می‌زنند.

*معتقدم امروز رأی‌دهندگان، تماشاچیان منفعل نیستند و توانسته‌اند به‌عنوان یک نیروی اثرگذار که نمی‌توان آنها را نادیده گرفت، در عرصه سیاست ایران نقش‌آفرینی کنند. حتی مردم دریافته‌اند که از کوچک‌ترین روزنه‌ها و شکاف‌ها بیشترین بهره‌ها را بگیرند و در شرایط پیچیده، رفتار انتخاباتی خود را مخفی کنند.

* شاید اگر رفتار انتخاباتی اصلاح‌طلبان هم در این شرایط بیش از حد مشروط به وجود ژنرال‌ها و نیروهای شناخته شده و قدیمی باشد و روی موفقیت و شهرت آنها حساب کند، به خطای محاسبه دچار شود. گرچه نیروهای ناشناخته و امتحان‌ نداده می‌توانند معایبی داشته باشند و از اقبال کمتری نزد مردم برخوردار باشند ولی می‌شود با سازمان‌دادن و برجسته‌سازی عناصر گفتمانی، انتخابات را به سمت و سوی جریانی‌ شدن سوق داد. اگر نگاه به انتخابات را تغییر دهیم، می‌شود رد صلاحیت‌ها را به فرصت تبدیل کرد. آنگاه ماجرای رد‌صلاحیت‌ها هم عملا بلاموضوع خواهد شد.

*هر نامزدی که در عمل به تضعیف گفتمان ستیز و تندروی و عملکرد آنها در مختل‌کردن برنامه دولت کمک کند، از نظر من اصلاح‌طلب است. هر کس که به هر دلیلی در پی تثبیت و تقویت اندیشه مبتنی بر صلح‌دوستی و مداراجویی باشد، قابل‌ اعتماد است. منطقه خاورمیانه اینک آزمایشگاه تنازع‌طلبی اندیشه‌های سلفی، تکفیری و ضدعقلانی شده است. بنا بر این حفظ امنیت سرزمینی و ارتقای امنیت ملی و هر اقدامی که خطر جنگ را از کشور دور کند، از اولویت در ائتلاف و همکاری برخوردار است.

* یکی از مواردی که می‌تواند امنیت ملی ما را در این شرایط آسیب‌پذیر کند، انزوای مجدد در عرصه بین‌المللی و تحریم‌های جدید اقتصادی یا اجماع و تفاهم میان بازیگران مؤثر جهانی علیه ماست.

* اصلاح‌طلبان در این موقعیت، متحد طبیعی تمام اقشار و اشخاص میهن‌پرست اعم از تکنوکرات، میانه‌رو، معتدل و هرکس که حاضر می‌شود، حمایتش را از افراطیون تعدیل کند، به حساب می‌آیند.

* اصولگراها تصور می‌کنند ضیافتی که اصلاح‌طلبان جهت ثبت‌نام کاندیداها برپا کردند، به شرکت وسیع مردم و بی‌آبرویی جریان راست در صندوق رأی می‌انجامد اما واقعیت چیز دیگری بود. بخش‌های میانی و طبقه متوسط جامعه نمی‌تواند نمایندگی خود را به کاندیداهای اصولگرا بسپارد. تصور این که جریان اصولگرا به‌جای اصلاح‌طلبان بتواند مطالبات بدنه شهرنشین، تحصیل‌ کرده، طبقه متوسط و گروه‌های نوگرا را نمایندگی کند، دور از ذهن است. اگر می‌توانست که نباید در دوران یکدستی اصولگراها شاهد این حجم از مهاجرت می‌بودیم.

* جریان اصلاح‌طلبی متعلق به یک حزب سیاسی خاص نیست که قابل‌ حذف باشد. اصلاح‌طلبی هم مانند اصولگرایی یک جریان است، یک جریان اجتماعی، فرهنگی و تاریخی ریشه‌دار است و چیزی نیست که به‌ سادگی بتوان حذفش کرد. اصولگرایی هم بازتاب یک جریان فرهنگی در کشور است و این دو جریان باید هستی و هویت هم را به رسمیت بشناسند و بدانند امکان حذف طرف مقابل وجود ندارد و تنها راهی که هست، گفت‌و‌گو و همزیستی است.

* استراتژی اصلاح‌طلبان تأکید بر دیده شدن اقوام و اقلیت‌های زبانی، قومی، نژادی و فرهنگی با توجه به رسمیت شناختن مزیت‌های منطقه‌ای و ظرفیت‌های مثبت آن است. من بر این باورم که سیاست حذف در این مناطق آثار منفی مضاعف دارد که به نادیده گرفتن طرف مقابل می‌انجامد و بر این اساس ظرفیت‌های طرف مقابل را کمتر از آنچه هست می‌بیند.

* روی افسانه درصدها همانند افسانه چهره‌ها تمرکز نکنید. بی‌تردید این فقط حضور مردم است که همه‌ محاسبات را بر هم می‌زند. در همین وضعیت بعد از رد صلاحیت‌ها، باز هم افراطی‌ها نتوانسته‌اند دست به لشکرکشی بزنند. در میان کاندیداها هم اقلیتی بیش نیستند.

* این جامعه‌ مدنی ایران است که ققنوس‌وار به نسل‌های جدید تحول‌طلب بال و پر می‌دهد و به مصاف تندروی می‌فرستد. اصلاح‌طلبان و منتقدان وضع موجود بیش از هر چیز باید حضور خود در عرصه عمومی را مهم بدانند و حفظ کنند. یادمان نرود که در غیاب ما هیچ معجزه‌ای به وقوع نخواهد پیوست.
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.