توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 415494
راهنمای کتاب/ «بی باد، بی پارو »؛ فریبا وَفی؛ چشمه
به شکوفه‌ها به باران برسان سلام ما را
مریم رحمانیان؛ 4 آذر 1395
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۴ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۰۵
«بی باد، بی پارو »
نویسنده: فریبا وَفی
ناشر: چشمه، چاپ دوم 1395
135 صفحه، 10000 تومان

شما می‌توانید کتاب «بی باد، بی پارو » را تا یک هفته پس از معرفی با ۱۰ درصد تخفیف از فروشگاه اینترنتی شهر کتاب خرید کنید.
 
«صبح که از خواب بیدار می‌شم یاد زندگی روز قبلم می‌افتم. کدوم قسمتش؟ درست پرت‌ترین و دورافتاده‌ترین تکه‌اش» همین دورافتاده‌ترین و پرت‌ترین تکه‌ی روزهای قبل است که کنش‌های داستانی را در جدیدترین مجموعه داستان فریبا وَفی با نام «بی باد بی پارو» رقم می‌زند. اتفاقی که در اکثر آثار وفی رخ می‌دهد.
 
این مجموعه داستان شامل دوازده داستان کوتاه است که درون‌مایه نزدیکی دارند. در این مجموعه، به جز داستان «بی باد بی پارو» که در آن پای روایت «ما»ی راوی می‌نشینیم و داستان «سیب زمینی ایرانی» که از زاویه دید سوم شخص روایت می‌شود عمدتا «من» راویانی هستند که داستان زندگی خود یا یکی از شخصیت‌ها را روایت می‌کنند.
 
راوی و یا یکی از شخصیت‌های دنیایی که نویسنده در این مجموعه خلق کرده است زندانیانی هستند که اسیر ذهنیت‌های خود ساخته یا دگرساخته‌اند. دیوار پیش داوری‌ها، کابوس‌ها و رویاها، ناکامی‌ها، تعصبات والدین و خاطرات گذشته در دنیای آنان چنان بلند است که سراسر زندگی راوی یا قهرمانان داستان را دربرگرفته و این زندان، کویر وحشتی است که از درون آن امیدوارند سلام‌شان به شکوفه‌ها به باران برسد...
 
فریبا وَفی رمان‌نویس و نویسنده داستان کوتاه شناخته شده‌ای است. نخستین رمان او «پرنده من» موفق به کسب جایزه بهترین رمان سال ۱۳۸۱، جایزه سومین دوره جایزه هوشنگ گلشیری، جایزه دومین دوره جایزه ادبی یلدا و مورد تقدیر از سوی جایزه ادبی مهرگان و جایزه ادبی اصفهان شد. رمان «رؤیای تبت» نیز جایزهٔ بهترین رمان دورهٔ ششم جایزهٔ هوشنگ گلشیری را برای وفی به ارمغان آورد. همچنین وی دیوان اشعار پروین اعتصامی را برای نوجوانان به نثر بازنویسی کرده است.
 
مجموعه داستان «بی باد بی پارو» با زنی در آنکارا آغاز می‌شود. او سالیانی دراز از زندگی خود را در زندان سپری کرده و کودکش را همانجا به دنیا آورده است. دختری که قد کشیده و در چهارده سالگی اولین سوالش را پرسیده «چرا منو آوردی اینجا؟» و چند سال بعد دختر رفته اما سوالش را نبرده است. و پایان بخش مجموعه نیز زن بازیگری است که همه چیز را دور می‌ریزد و هیچ ردی از خود به‌جا نمی‌گذارد و ببینده‌ی فیلم که راوی داستان نیز هست با این پرسش روبه‌رو می‌شود: «با خودم  گفتم نمی‌تواند برمی‌گردد. اصلا نمی‌تواند این شکلی برود. یعنی اگر هم برود فایده ندارد. با حافظه و خاطراتش چه می‌کند؟ اگر اینقدر آسان بود که همه این کار را می‌کردند». این درست همان چیزی است که در تک‌تک داستان ها می‌بینیم این که چطور حافظه و خاطرات دست از سر قهرمانان داستان برنمی‎دارد و همین موتور محرک کشمکش‌های درونی و بیرونی قهرمان داستان با خود و دیگر قهرمانان است.
 
عنصر دیگری که در تمام داستان‌های این مجموعه تکرارشده، روشدن سمت دیگر سکه‌ی شخصیت‌های داستان است که عمدتا در پایان‌بندی داستان اتفاق می‌افتد. گویی قهرمانی نو جلوی چشم خوانندگان ظهور می‌کند تا تمام داوری‌های خواننده را به‌هم بریزد و پاسخ برخی سوال‌هایش را بدهد. آن روی دیگر سکه‌ی شخصیت‌های محوری در تک‌تک این داستانها خواننده را به شگفتی وامی‌دارد و دنیای دیگری از قهرمان را برای او برملا می‌کند: «توی دلش یک آهن ربا داشت که همه ی بدبختی ها را جذب می کرد و بدتر این که می خواست به خورد تو هم بدهد . درست هم نمی شد . بدبین به دنیا آمده بود.»
 
سنت دیگری که از ابتدا تا انتهای مجموعه شکسته نشده و در چند سال اخیر نیز در کانون توجه اکثریت قریب به اتفاق نویسندگان زن قرار گرفته، روایت دنیای زنان است که از زبان یک زن هم روایت می‌شود. وَفی با خلق موقعیت‌های ساده‌ای که بهانه روایت شده، داستان‌هایش را پیش می‌برد، چیزهای ساده‌ای که در عین سادگی و پیش‌پاافتادگی در ظاهر، پیچیده‌اند و خاطرات گذشته، آمال و دردهای قهرمانان داستان را از عمق درون او بیرون می‌کشند.

این شگرد وفی در اکثر داستان‌هایش است که نه از دردها و رنج‌هایی بزرگ و فرازمینی حرف می‌زند و نه از مشکلات سیاسی و اجتماعی؛ بلکه او داستان‌گوی دردهای کوچک اما شدیدا عمیق انسان‌هایی معمولی است و نه فیلسوف و روشنفکر، انسان‌هایی کاملا ساده و معمولی که هر روز با آنها برخورد می‌کنیم و پشت چهره آرام و ساده‌شان دنیایی بی‌قرار و پیچیده نهفته است که در دل داستان‌های این مجموعه، نویسنده به تک تک دنیاهای شخصیت‌ها سرمیزند و آنها را در برابر آینه خودشان قرار می‌دهد. داستان‌هایی صمیمی و به غایت انسانی که انسان را به چالش با خود فرامی‌خواند تا روی دیگر سکه خودشان را به خودشان نشان دهد.
 
از فریبا وفی داستانهای زیادی به چاپ رسیده، داستان‌هایی که به زبان‌های روسی، سوئدی، عربی، ترکی، ژاپنی، انگلیسی، ایتالیایی، آلمانی، نروژی، فرانسوی و کردی سورانی ترجمه شده است. مجموعه داستان‌های «در عمق صحنه»، «حتی وقتی می‌خندیم»، «همهٔ افق» و رمانهای « پرنده من»، «ترلان»، «رویای تبت»، «رازی در کوچه‌ها»، «ماه کامل می‌شود» و «بعد از پایان» و داستان کوتاه «در راه ویلا »از این نویسنده توسط نشر مرکز و نشر چشمه به چاپ رسیده است.
 
 
کلمات کلیدی : نشر چشمه
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.
به شکوفه‌ها به باران برسان سلام ما را