نظر منتشر شده
۶
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 351783
به بهانه ساخته ی آخر ابراهیم حاتمی کیا
بخش تعاملی الف - مهدی وفائیان، 21 اردیبهشت 95
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۰۰
اگر رزومه ی کارگردانی و یا حتی بازیگری های اندک ابراهیم حاتمی کیا را مرور کنیم،کاملا در می یابیم که ایدئولوژی او چیست. یک ایدئولوژی از جنس انقلابی و اسلامی و پایبندی به آن، اما در فیلم های اخیر کمی متزلزل! و انگار که خسته از بی تفاوتی جامعه نسبت به ادای دینی که امثال شهید آوینی بر گردن او گذاشته اند. مسئولیتی که خواسته و ناخواسته به دوش بسیاری است و از آن بسیار تنها تعداد کمی می توانند به سر منزل مقصود برسند.حاتمی کیا انگار که منزلی نمی بیند تا ادای دین کند و خود را رهایی بخشد. امثالی مانند شهید آوینی دینشان را ادا کردند و اشخاصی مانند حاتمی کیا را زیر بال و پر خود گرفتند تا طعم راه راست را بچشند! راهی که آنقدر طویل المدت است که خیلی از افراد خسته از سنگینی مسئولیت، بار را زمین گذاشته و به سمت خواسته ی غیر تعهدیشان می روند. حال چه مادی و یا چه معنوی تفاوتی ندارد.

حاتمی کیا، حاج کاظم را به میان آورده بود تا کمی ادای دین کند. قوی بود و مستحکم گام برمی داشت و حرفش را می زد. هنوز به سال های دوری از انقلاب نرسیده بود. حاج کاظم زبان و از جنس انقلاب بود. قبل تر از آن در فیلم هایی مانند از کرخه تا راین، دیده بان و ... محکم حرف خود را می زد و شخصیتی را در فیلم نامه ی خود می ساخت تا حرفی از جنس جمهوری اسلامی ایران را تفصیل دهد. طول نمی داد که مخاطب را خسته کند. به هر حال، هنر برای هنر هم بایستی در هنر نمایان باشد. حتی در هنر هفتمی که دیگر اصالی نیست و آلی شده و برای بیان حرفی سنگین انتخاب شده است.

بیایید رزومه ی وی را خیلی مختصر مرور کنیم. از سال ۶۵ و اوج انقلاب و جنگ که با فیلم – هویت - با پس زمینه ی اغتشاشات سیاسی بود شروع شد. بعد تر - دیده بان – بود در اواخر جنگ و از جنس و هویت جنگ. سپس برای اینکه رک گویی را تمایز دهد از بی احترامی و بی سلیقه گی افرادِ زیادی که در قالب کارگردان و فیلم نامه نویس و ....ظاهر شده بودند و فقط راوی بودند و بس؛ حاتمی کیا بعد از روایتش، یک "باید"  می آورد و  می گفت که چه می خواهد. انقلابمان چه می خواهد. نه حتی به صورت ماضی که بنویسد "انقلابمان چه می خواست". در زمان و به تناسب حال سیر می کرد و با تخصصش ادای دِین می کرد.از - دیده بان – و- مهاجر – و - وصل نیکان - گرفته تا - روبان قرمز - این "باید" کاملا مشهود بود. البته بایدی که از جنس جهان بینی دینی او نشأت گرفته بود.

اما بعد تر در فیلم هایی صرفا به روایت پرداخت. در فیلم - چ - شهید بزرگواری را نشان می دهد که البته نقصان روایت هم دارد اما به هر حال صرفا یک روایت بود و بس. در- دعوت - دغدغه ای شخصی را نمایان کرده که کمی می توان گفت از بار مسئولیت آوینی وارش دور شده و دغدغه ای شخصی بوده که به نمایش رسیده است و- به رنگ ارغوان - هم صرفا روایتی کوتاه از سیاست بازی های زمانه از منظر خودش. اما تزلزلی که گفتیم از فیلم "به نام پدر" شروع شده است. اینکه ۸ سال دفاع مقدس ما، فرزندان خود را چگونه تربیت کرده و مجری (یا مجری های) آن چقدر بنیه داشته اند تا چیزی از جنس حقیقت را به او نشان دهد و نه اتفاق را. هیچ "باید"ی وجود ندارد. فی المثل اینکه اگر تربیتی بوده و یا سوالی بی پاسخ مانده برایش پاسخی بیابد. هر چند که انتهای فیلم دور از پاسخش نبود اما شباهت هایی با انتهای باز که جدیدا مد شده است دارد. "باید"ی که کمرنگ شده است. بعد از آن گویی که استراحتی داشته باشد رزومه ای صرفا روایت گونه را پر می کند و بعد از ۴ فیلم به فیلم - بادیگارد - می رسد. فیلمی که به گفته وی از سال ها قبل تر نوشته شده بوده است.

نوعِ حاج کاظم دارد می میرد و نمی تواند نسل بعدی اش را کامل به ادراک انقلاب و سینه سوختگان آن برساند. حتی حاج کاظمی که با خود مشکل پیدا کرده که بعید و دور از جنسِ نقل قول شهید باکری و سه دسته شدن مردم بعد از جنگ نیست. نسل بعد را نشان می دهد که چشم در چشم وی است و به خاطر از میان رفتن و مردن نوع حاج کاظم ها و "ندیدن"، مستقیما چشم در چشم اندوخته و می خواهد بیشتر از جنس روایت را ببیند. نمی خواهد روایت صرفیِ انقلاب را ببیند. می خواهد درکش کند و با عقل رسی کامل انتخابش را مستحکم کند.در - بادیگارد - پسری که پدر شهید شده اش را به یاد دارد اما فقط به یاد دارد و بس. هیچ جایی او را نمی بیند مگر در داستان های مادر و یا بر سر مزارش.اما در آژانس شیشه ای،فاطمه،همسر حاج کاظم به پسرش می گوید که تو هنوز پدرت را نشناخته ای و در انتها در مچ اندازی نمادین که در آخر به پیروزی نسل بعدی می انجامد، نسل بعد البته به ادراک انقلاب می رسد. فرزندی که ابتدا خرج کردن برای عباسِ مجروح را زیاده می شمارد اما در انتها لبخند معنا دارش را بدرقه ی راه پدر می کند. لبخندی از جنس حلقه ی بعدی زنجیری که بایستی تسلسل خود را حفظ کند که موید آن نیز است.

در فیلم - بادیگارد – "نوعِ حاج کاظم" به تزلزل رسیده است. اینکه انقلاب چه شخصیتی دارد. اینکه شخصِ شخصیت نظام را دموکراسی غرب گونه کامل کرده و او که عهد کرده تا از شخصیت انقلاب و نظام حفاظت کند، می بیند که کم کم جو ملتهب جامعه امثالش را پس می زنند. حتی تعدادی اندک که به درک کمّی و کیفی هدف معنوی نظام رسیده اند؛ به خاطر منویّات دنیاییشان آن را کنار می گذارند که در خواستگار دختر حیدر نمایان شده است.خواستگاری که به خاطر عشق دنیایی اش حاضر به کنار گذاشتن تعهد و شغلش می شود که البته با پاسخ قاطعانه حاج حیدر مواجه می شود.

در کل چیزی که مشخص است، این است که جنس تزلزل حاتمی کیا فقط نیازی به یک تلنگر کوچک دارد تا دوباره بتواند سخت و قرص و محکم بایستد و "باید" ها را دوباره به اشکال نوین اما با ریشه ی اصالتش نشان دهد.تزلزلی که منفی نیست اما به هر حال نامش مشخص است که غلتان است و بستگی به خیلی از عوامل دارد.

من- به شخصه - حاتمی کیای آژانس شیشه ای را بیشتر از حاتمی کیای بادیگارد دوست دارم.حاتمی کیایی که "بایدِ ایدئولوژیِ ناشی از جهان بینی انقلابی را مُهر کارهای خود می کرد".
کلمات کلیدی : مهدی وفائیان
 
United States
۱۳۹۵-۰۲-۲۰ ۱۹:۵۶:۵۶
در جلسه پرسش و پاسخ كتاب كيمياگر در ايران با حضور پائولو كوئيليو (نويسنده كتاب)، تعدادي از حاضران از پايان كتاب ناخشنود بودند و اظهار ميكردند كاش چنان تمام ميشد و چنين نميشد. پاسخ نغز نويسنده هرگز از خاطر بنده محو نميشود. پاسخ چنين بود: اين كتاب من است، شما پايان كتاب خودتان را هرگونه كه دوست داريد انتخاب كنيد!
اينكه در مقام نقد برآييم بسيار آسان است، اما در عمل چگونه عمل خواهيم كرد؟ (3695337) (alef-11)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵-۰۲-۲۱ ۱۰:۱۲:۳۴
حرف درستی است. هر چند حرف فیلم خوب بود، اما این کجا و آژانس کجا؟ حتی بد نیست بگوییم؟ بچه های آسمان کجا و آواز گنجشکها کجا؟ کلاً انگار برخی هنرمندان ما هر چند حرفهای خوبی دارند، اما دیگر آن صفای درونی گذشته را ندارند که بخواهند آن را در آثارشان منعکس کنند. (3696483) (alef-11)
 
مهدی
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵-۰۲-۲۴ ۱۹:۲۳:۲۷
دقیقا (3703117) (alef-11)
 
Russian Federation
۱۳۹۵-۰۲-۲۶ ۰۰:۴۹:۱۹
هنرمند واقعی کسی است که بتواند با استفاده از استعدادش خطراتی که در آینده دور یا نزدیک جامعه را تهدید میکند با زبان هنر به مردم نشان دهد . شعار دادن را همه منجمله سیاستمداران و . . بلدند پس اگر ما نمیخواهیم واقعیتهای تلخ موجود جامعه فعلیمان را درک و لمس کنیم به امثال ابراهیم ایراد نگیریم . بقول سهراب سپهری : گر که ما تب داریم بد نگوئیم به ماه (3705413) (alef-11)
 
United States
۱۳۹۵-۰۲-۲۹ ۰۰:۳۸:۱۳
عزیزم نشستی اونور میگی لنگش کن


حاتمی کیا تنها هنرمند متعهدیه که تونسته مردم رو هنوز به سینما بکشونه ،امرومن فیلم بادیگارد رو تو سینما ازادی دیدم همه بلیطا فروخته شده بود و دخترای سانتی مانتال برای حاج حیدر اشک میرختن

کدوم هنرمند دیگه اینجوری حرفاشو میزنه؟؟؟ نکنه میخوای مثل .... با بزن و برقص و ...... تو اخراجیها و رسوایی مردموبکشونه سینما اخرشم هیچ هدفی رو منتقل نکنه اسمشم بزاره هنرمند متعهد (3711573) (alef-11)
 
موسوی
Romania
۱۳۹۵-۰۳-۱۶ ۱۸:۵۰:۳۴
فیلم بادیگارد چند سر گردن از سینمای ما بالاتر است منتها برخی از روی حسادت وبرخی دیگر از سر عناد با افکار فیلمساز ان را درک نمی کنند کاش بفهمیم که ما باید اثر فیلمساز را بررسی کنیم ونه افکارش را ....ایران هم حاتمی کیا می خواهد هم فرهادی و....جا برای همه اندیشه ها باز است اگر عده ای نخواهند ما را به زور له بهشت ببرند یا با غل زنجیر یه غرب وصل کنند (3742466) (alef-11)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.