سیدحسن حسینی به همراه دوستانش _که ستارههای ادبیات و هنر نسل انقلاب بودند_ از حوزهی هنری رفت و پس از انتشار مجموعهی عاشورایی ارجمند و جریانساز «گنجشک و جبرئیل» که محصول همان سالها بود ولی در سال ۱۳۷۱ منتشر شد، تا سالها مجموعه شعر دیگری منتشر نکرد.
گنجشک و جبرئیل آخرین کتاب تأثیرگذار سید حسن حسینی بود. با گسست او از حلقهها و محافل شعری انقلاب، به مرور از تأثیرگذاری او نیز کاسته شد. در آن سو اما ادبیات انقلاب راه خودش را میرفت.
حضور سیدحسن حسینی در کیان را نیز باید در ادامهی همراهی او با گردانندگان «کیهان فرهنگی» و دوستی قدیمیشان در سالهای شکلگیری «حوزهی اندیشه و هنر اسلامی» دانست؛ وگرنه شعرهای سید حسن حسینی در مجلهی کیان که در جستوجوی الهیات مدرن بود و جایی برای طرح تازهترین دیدگاههای فیلسوفان و متکلمان ایران و جهان، چندان وجهی نداشت. همچنان که در سالهای بعد، ادارهی بخش ادبی کیان را کسانی مثل «هومن پناهنده» و «مژده دقیقی» به دست گرفتند که ذهنیت مدرنتر و امرزیتری به ادبیات داشتند و به نظر میرسید رویکردشان با بقیهی مباحث مجله و سلیقهی مخاطبان آن همخوانتر است.
منظومهی مردابها و آبها که در سل ۱۳۷۴ در کیان منتشر شد، در میان شاعران نسل انقلاب واکنشهایی برانگیخت اما به خلاف آنچه سید حسن حسینی میپنداشت، آنقدرها تأثیرگذار نبود.
سیدحسن جمع دوستانش را نیز تاب نیاورد و عملاً به جمعی که «دفتر شعر جوان» و «خانهی شاعران ایران» را تشکیل دادند، نپیوست. سالهای بعد را در دانشگاه و بیشتر در خلوت خودش به تحقیق و تدریس و پژوهش پرداخت. روزگار هم چندان باب میل او پیش نرفت و جفاهای کوچک و بزرگش را از او دریغ نکرد؛ جفاهایی که او را تلختر از گذشته کرد.
زمان گذشت و بعدها در سالهای پایانی دههی هفتاد، سید حسن حسینی به حوزهی هنری برگشت و جلسههای «بیدلخوانی»اش را آنجا برگزار کرد و نیز پس از پژوهشی چند ساله، کتابی منتشر کرد با عنوان: «گزیده شعر جنگ و دفاع مقدس» با مقدمه و حاشیههای او بر شعر شاعران.
حاشیههایی که او بر شعر شاعران جنگ نگاشته، آکنده است از طعنه و تعریضهای بسیار و جفاهای آشکار و پنهان به شاعران انقلاب و جنگ؛ آنقدر که از آن بوی نوعی تسویه حساب به مشام میرسد.
تقسیم شعرهای جنگ به دوگونهی «شعر جنگ» و «شعر دفاع مقدس»، نه یک تقسیمبندی ادبی است نه یک تقسیمبندی منطقی؛ بلکه بیشتر مبتنی بر حاشیهها و پیشفرضهای درست و نادرستی است که سید حسن حسینی از شاعران نسل بعد پیدا کرده بود.
کتاب در عین حال آکنده است از ندیدنها. سید حسن حسینی تقریباً همهی شاعران نسل بعد را، خاصه در شعر آزاد، مقلد و پیرو خودش میدانست و هیچوقت آنها را جدی نمیگرفت و نمیپذیرفت که شاعران پس از او، بیآنکه لزوماً متأثر از شعر او باشند به افقهای تازهتری دست یافتهاند.
حسینی منظومهی مردابها و آبها را دوباره در انتهای این کتاب منتشر کرد؛ حتی مدعی شد شعری که یک سال پیش از مردابها و آبها منتشر شده، متأثر از این منظومه است.
کسی کتاب گزیدهی شعر جنگ و دفاع مقدس را نیز نقد نکرد. باز هم شاید بیشتر به دلیل روحیات سید حسن حسینی که چندان نقد را برنمیتابید یا اینکه احتمالاً کسی دیگر حوصلهی جدال با سید حسن حسینی را نداشت.
«بله، رسم روزگار چنین است.» پیشقراول جدایی از حوزهی هنری، تنها کسی بود که بعدها به حوزه هنری بازگشت. سید حسن حسینی پس از فترتی ده، دوازده ساله، در حوزهی هنری و مجامع رسمی و برنامههای تلویزیونی، ازجمله در برنامه «با کاروان» در کنار دوست قدیمیاش سهیل محمودی حاضر شد. شاعران نسل انقلاب و نیز نسل تازهای که نام سید حسن حسینی را فقط در کتابها دیده بودند، داشتند با تصویر تازهی او کنار میآمدند که ناگهان در نوروز سال ۱۳۸۳ خبر رسید که درگذشته است.
دفترهای تازهی شعر سید حسن حسینی پس از درگذشت او منتشر شد اما هیچکدام تاثیر شعرهای گذشتهاش را پیدا نکرد. چرا که او همچنان در حال و هوای دههی شصت شعر میگفت؛ در حالی که شعر امروز، در سالهایی که او در خلوت خود شعر میسرود تغییرات بسیاری کرده بود.
بازخوانی «مردابها و آبها» و شعرهای دیگر او مثل «لانهها در طرح» کاریست شایسته اما بدیهی است که ادعای تأثیرگذاری بیش از اندازهی این شعرها، بیشتر تلاشی است برای تاریخسازی و راه به جایی نخواهد برد. شعرهایی که پس از درگذشت سید حسن حسینی منتشر شده است، شعرهایی است که اکنون دیگر بیشتر ارزش تاریخی دارد تا ارزش ادبی. تعبیرهایی مثل «سید مظلومان شعر انقلاب»، فارغ از اینکه گرتهبرداری است، کوششی بیفایده است برای اسطورهسازی از آن زندهیاد. به گمانم رباعیها و تعدادی از شعرهای گنجشک و جبرئیل و بعضی از غزلهای سید حسن حسینی، برای ماندگاریاش در تاریخ ادبیات انقلاب و شعر عاشورایی امروز، کفایت میکند.
بعدالتحریر: بهانهی این بحثها شعری بود از «محمدمهدی سیار» که در روز عید فطر از تریبون نماز عید خوانده شد. شاعران گاهی دوست دارند جای کنشگران سیاسی و اجتماعی را بگیرند و شعرهایی از این دست بسرایند. نمیتوان آنها را ملامت کرد. راهی است که به اختیار انتخاب میکنند. مشکل از جایی آغاز میشود که تلاش میکنند به این سرودهها ارزش ادبی بدهند.
من اگر بخواهم شعری از محمدمهدی سیار یا «علی محمد مؤدب» بخوانم، طبیعتاً غزلهای سیار را میخوانم و همچنین شعرهای آزاد «عاشقانههای پسر نوح» و «مردههای حرفهای» را. حتی اگر بخواهم نمونهی موفقی از شعر سیاسی سالهای اخیر مثال بزنم، شعر بلند «این آمریکا چیست» مؤدب را مثال خواهم زد. اما زمانی که شاعرانی مثل علیمحمد مؤدب و محمدمهدی سیار خواستند بیشتر کنشگران سیاسی باشند تا شاعر و به همهی اتفاقهای کوچک و بزرگ سیاسی واکنش منظوم و منثور نشان بدهند، شعرهای بسیاری سرودند با تاریخ مصرفهای کوتاه. شتاب بسیار در سرودن و ارائهی شعرها و تلاش برای بیان مستقیم و عریان و آشکار، سبب شد که شاعرانگی در کارهایشان روزبهروز کمرنگتر شود.