نظر منتشر شده
۶۴
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 63557
در صفين همراه علي (ع)، در کربلا عليه حسين (ع)
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۵۹
فتنه آزمايش سخت و تکان دهنده‌اي است که افراد خالص و صادق را از افرادي که چنان خلوص و صداقتي ندارند جدا مي‌کند. خدا صريحاً مي‌فرمايد: «آيا مردم گمان کردند که همين که بگويند ايمان آورديم، آنها را رها مي‌کنيم و آنها را به آزمايشها و فتنه‌هاي مختلف گرفتار نمي‌کنيم؟ چنين نيست، بلکه قطعاً کساني که قبل از ايشان بودند [وچنين ادعايي کردند] را دچار فتنه‌ها ساختيم تا معلوم شود که چه کساني راست مي‌گويند و چه کساني دروغ مي‌گويند...»



اين ابتلائات بقدري در جامعه ديني پيش مي‌آيد و افراد را به گمراهي مي‌کشاند که حضرت امير عليه‌السلام در اين باره مي‌فرمايد« هيچ يک از شما نگوييد که خدايا من از اينکه گرفتار فتنه شوم به توپناه مي‌برم؛ چون هيچكس نيست مگر اينكه گرفتار فتنه مي‌شود، پس اگر كسي مي‌خواهد به خدا پناه ببرد، از «گمراهي‌هاي فتنه» به خدا پناه برد.» (‌نهج‌البلاغه، حکمت 93)



وقتي فتنه‌اي در جامعه مي‌آيد بسياري از کساني که در دينداري خود بصيرت پيدا نکرده‌اند يا حاضر به استقامت در راه دين خدا نيستند، چنان مي‌لغزند که دنيا و آخرتشان را با هم از دست مي‌دهند: «برخي از مردم هستند که خدا را فقط در حالتهاي خاص عبادت مي‌کنند، پس اگر خيري به آنها برسد [=خداپرستي به نفع دنيوي آنها بيانجامد] دلش آرام مي‌گيرد و دلخوش مي‌شود، اما اگر فتنه‌ و رنج و محنتي به آنها برسد، کاملاً‌ زيرورو مي‌شود و هم در دنيا و هم در آخرت زيان مي‌کند، که اين زيان آشکار است.» (سوره حج آيه 11) براي همين است که حضرت امير عليه‌السلام مي‌فرمايند: «عَلَم دين را کسي نمي‌تواند حمل کند مگر اينکه هم اهل بصيرت باشد، هم اهل صبر و استقامت و هم آگاه از جايگاه حق و حقيقت.» ( ‌نهج‌البلاغه، خطبه 173)



ما غالباً تصور مي‌کنيم که انسان يا بايد خودش اهل بصيرت باشد يا اينکه از کسي تبعيت کند: اما چنين نيست، بلکه آنچه دين از ما خواسته است اين است که هم اهل بصيرت باشيم و هم اهل تبعيت: «‌اي پيامبر، بگو اين راه من است که من و کساني که از من "تبعيت" مي‌کنند، فقط روي "بصيرت" عمل مي‌کنيم، وخداوند از هرگونه نقصي منزه است و من کس ديگري را شريک خداوند در انجام کارها نمي‌دانم.» (سوره يوسف آيه 8).



اين کمبود« تابعان بصير» است که کمر پيامبر را مي‌شکند. از پيامبر اکرم نقل شده است که« سوره هود مرا پير کرد زيرا اين سوره مشتمل بر اين آيه است: « آنگونه که خدا به تو دستور داده، صبر و استقامت داشته باش و کساني که با تو همراهند نيز همين گونه بايد باشند.» (آيه 112) با توجه به اينکه تعبير«آن گونه که خدا به تو دستور داده، صبر و استقامت داشته باش» در سوره شوري (آيه 15) نيز آمده است، معلوم مي‌شود آنچه که در سوره هود بوده و پيامبر را پير کرده است جمله دوم است يعني اينکه «کساني که همراه و پيرو پيامبرند نيز بايد اين گونه باشند» و پيامبر چون با کمبود چنين انسانهايي مواجه است پير مي‌شود.



چگونگي فتنه‌آميز بودن واقعه عاشورا



آيا واقعاً در حادثه عاشورا تشخيص سخت بود؟ امام حسين عليه‌السلام با آن سوابق درخشان در مقابل يزيد با آن همه پليدي‌هاي واضح قرار گرفته است. آيا تشخيص حق و باطل سخت است؟ اگر مسأله را از اين زاويه نگاه کنيم، تشخيص حق و باطل سخت نيست؛ اما مسأله به همين جا ختم نمي‌شود. اگر مسأله به همين وضوح بود، چرا اکثريت جامعه به جاي اينکه از امام حسين عليه‌السلام طرفداري کند، به لشکر يزيد رفت! در روايتي از امام سجاد عليه‌السلام در مورد لشکر عمر سعد نقل شده است که «کل يتقرب الي الله بدمه» (امالي صدوق، ص374) يعني لشکر عمر سعد ادعا مي‌کرد به قصد تقرب به خدا به کشتن امام حسين عليه‌السلام روي آورده‌اند».



خود عمر سعد وقتي به لشکرش فرمان حمله مي‌دهد چنين تعبير مي‌کند: «اي لشکر خدا سوار شويد و به شما بهشت را بشارت مي‌دهم». اين سخنان نشان مي‌دهد مسأله به اين وضوحي که ما گمان مي‌کنيم نبوده است.

گفتيم براي اينکه عمق فاجعه را بهتر درک کنيم تا بتوانيم با الهام‌گيري از قيام امام حسين عليه‌السلام از فتنه‌هاي زمان خود سالم بيرون برويم، بايد تحليل خود از عاشورا عميقتر ‌کنيم. ترديدي نيست که حادثه عاشورا قيامي عليه ظلم بود. و پرده از روي ظلم ظالمان برداشت. اما ظلمي که در اين حادثه وجود داشت و امام حسين عليه‌السلام آن را افشا کرد، فقط ظلم يزيد نبود، بلکه ظالمهاي ديگري در اين عرصه هستند که پيچيدگي‌هاي بيشتري دارند. يکي از آنها عمربن سعد است. اگر سوابق وي را بررسي کنيم دچار تعجب خواهيم شد. پدر وي (سعد بن ابي‌الوقاص) از مجاهدان زمان پيامبر اکرم بوده است که بعداً‌ درفتوحات اسلامي نيز سوابق درخشاني داشته است. اما در زمان عثمان وي خانه‌نشين مي‌شود و در زمان حضرت امير نيز به خانه نشيني ادامه مي‌دهد، نه با علي عليه‌السلام بيعت مي‌کند و نه با اصحاب جمل يا معاويه. مدعي است که وقتي جنگ بين مسلمانان درمي‌گيرد، انسان بايد کنج عبادت و گوشه عزلت بگيرد و فرزندش نيز همين سبک زندگي را پيش مي‌گيرد. عمر سعد نيز در همه اين جنگها خود را کنار مي‌کشد و چهره مقدس و عابد و زاهدي در ميان جامعه دارد: چه مي‌شود کسي که اين چنين از ورود در جنگ بين مسلمانان ابا دارد و چنين چهره مقدسي داشته، فرمانده قاتلان امام حسين عليه‌السلام مي‌شود؟



شمر بن ذي‌الجوشن سوابق درخشان‌تري دارد. او از اصحاب حضرت علي عليه‌السلام، و جزء فرماندهان سپاه اميرالمؤمنين در جنگ صفين است. چگونه ممکن است انساني از مجاهدان و فرماندهان امام علي عليه‌السلام باشد اما قاتل امام حسين عليه‌السلام شود؟



سوابق «شبث بن ربعي» درخشنده‌تر است. او نه تنها از فرماندهان حضرت علي عليه‌السلام در جنگ صفين بوده است، بلکه جزء آن دسته از سران کوفه است که به امام حسين عليه‌السلام نامه نوشتند و از او براي آمدن به کوفه دعوت کردند و مردم را به اين کار تشويق نمودند. اين شخص با آمدن مسلم بن عقيل به کوفه با وي بيعت مي‌کند اما با آمدن عبيدالله بن زياد تغيير موضع مي‌دهد و در پراکندن افراد از گرد مسلم نقش موثري داشته و نهايتا در عاشورا جزء فرماندهان سپاه عمر سعد قرار مي‌گيرد. واقعاً چگونه مي‌شود کسي که تا حدود يک ماه قبل طرفدار شديد امام حسين عليه‌السلام و پدرش است، جزء قاتلان ايشان قرار مي‌گيرد؟ شبهه ناشي از وجود اين افراد بقدري شديد است که يکي از رجزهاي علي اکبر به عنوان يکي از اصحاب با بصيرت امام حسين عليه‌السلام چنين است:



انا علي بن حسين بن علي

نحن و بيت الله اولي بالنبي

من شبث ذاک و من الشمر الذي

اضربکم بالسيف حتي يلتوي...

من علي فرزند حسين بن علي هستم.

 قسم به بيت الله، که ما به پيامبر نزديکتريم

از اين شبث و آن شمر که

من همه را با شمشيرم خواهم زد تا زماني که شميشيرم از کار بيفتد.



اکنون کم کم عمق اين فتنه آشکار مي‌شود: يعني ممکن است برخي از خواصِ طرفدار حق با سوابقي چنين درخشان آنچنان بلغزند. اما هنوز سؤالي مهم براي انسان باقي است: مي‌توان قبول کرد که سران قوم روي هواي نفس وجاه طلبي و قدرت طلبي به يزيديان پيوستند، اما مردم چرا؟ به فرض که يزيديان بتوانند کساني همچون عمر سعد، شمر و شبث را با تطميع و تهديد بخرند؛ اما فسق و انحراف يزيد كه بسيار آشکار است، چرا مردم عادي فريب خوردند؟ چرا عده‌اي در حقانيت حسين عليه‌السلام و ظلم يزيد شک کردند، و چرا عليه کسي همچون حسين عليه‌السلام و به نفع کسي همچون يزيد دست به شمشير بردند؟



انحراف يک شبه حاصل نشده است. از رحلت پيامبر تا حادثه عاشورا بيش از نيم قرن گذشته است. انحرافي که بعد از رحلت پيامبر بتدريج حاصل شد بسيار کوچکتر و مخفي‌تر بود و اگر افراد آن موقع انحراف را تشخيص مي‌دادند، جامعه به اينجا نمي‌کشيد که انحراف کسي مثل يزيد را نتوانند تشخيص دهند. هميشه انحرافهاي عظيم از انحرافات کوچک آغاز مي‌شود. مسأله مهم اين است: حضرت علي عليه‌السلام، که همه جهانيان امروزه وي را اسوه عدالت در عالم مي‌دانند، در زمان حکومت 5 ساله اش در درون جامعه ديني گرفتار سه جنگ عظيم داخلي شد و اين سه جنگ همگي به بهانة «ظلم حكومت علي عليه‌السلام» برپا شد؛ يعني مردمي که در اين جنگها عليه علي عليه‌السلام آمدند- جداي از سران آنها که خودشان حقيقت را مي‌دانستند- گمان مي‌کردند که علي عليه‌السلام مرتکب ظلم شده است و ظالم است و گناهکار است و صلاحيت حکومت برجامعه اسلامي را ندارد.

اينجاست که اگر جامعه‌اي، عدالت علي عليه‌السلام را نتواند درست درک کند و علي عليه‌السلام را مصداق«حاکم ظالم» قلمداد کند، و يا گمان کند امام حسن عليه‌السلام با اينکه آدم خوبي است، اما به درد حکومت‌داري نمي‌خورد، و بهتر است کسي مثل معاويه حکومت را به دست بگيرد؛ طبيعي است که اين روند انحرافي به جايي خواهد رسيد که در دفاع از يزيد، دستش را به خون امثال امام حسين عليه‌السلام آغشته خواهد کرد.



واقعاً اين مسأله ساده‌اي نيست که مردم يک شهر چنان اصرار بر حمايت از وليّ خدا داشته باشند که هزاران نفر نامه بنويسند و از ايشان دعوت براي قيام و جهاد کنند و حدود 18 هزار نفر هم با نماينده ايشان بيعت کنند، اما بسياري از آنها وقتي وليّ خدا قيامش را شروع کرد، نه تنها سکوت نکنند بلکه عليه او دست به شمشير ببرند و در لشکر دشمن وي- دشمني که خود آنها از امام براي جنگيدن با وي دعوت کرده بودند- قرار بگيرند. چه عواملي موجب بروز چنين فتنه‌ها و لغزشهايي مي‌شود. اگر نتوانيم علت اشتباهات آن جامعه اسلامي را درست تحليل کنيم، بعيد نيست که ما هم همان اشتباهات را به نحو ديگري تکرار کنيم و اگر امام زمان قيام کرد بجاي اينکه در لشکر حسين عليه‌السلام باشيم چشم باز کنيم و خود را در لشکر عمر سعد بيابيم. مروري بر حوادث عاشورا و سخنان امام حسين عليه‌السلام در اين زمينه مي‌تواند برخي از مهمترين اين عوامل را معلوم کند:



1-    اعتماد کورکورانه به بزرگان و شخصيتهاي معروف جامعه و اکتفا به سابقه درخشان افراد:



يکي از اشتباهاتي که در جوامع ديني زياد تکرار مي‌شود اين خطاست که انسانها گمان مي‌کنند اگر کسي در دوره‌اي از عمرش انسان خيلي خوبي بود، اهل ايثار و فداکاري وسايرصفات عالي بود، ديگر امکان ندارد آدم بدي شود و از روي جاه‌طلبي کاري انجام دهد، در حالي که قرآن کريم حکايات متعددي از انسانهايي را مطرح کرده يک زمان انسانهايي بسيار خوبي بودند و بعدها لغزيدند و در زمرة بدترين انسانها قرار گرفتند. در زمان امام حسين عليه‌السلام، افرادي که قبلا سابقة خوبي داشتند، همچون عمرسعد، شبث بن ربعي، يا شريح قاضي، و در مقياس بزرگتر و معروفتر افرادي مانند طلحه، زبير، ابوهريره، ابوموسي اشعري و... در ميان طرفداران حکومت بني‌اميه و مخالفان اهل بيت عليهم‌السلام قرار گرفتند و وجود آنها، عده‌اي را که حق را براساس شخصيتها مي‌سنجيدند به اشتباه انداخت. لذاست که امام حسين عليه‌السلام در يکي خطبه هايي که در مکه ايراد مي‌کند، تصريح مي‌کند که: «اي مردم، از آنچه که خداوند بدان اولياي خود را پند داده، پند گيريد، مانند بد گفتن خدا از علماي يهود آنجا که مي‌فرمايد: "چرا عالمان رباني و دانشمندانشان آنان را از سخنان گناه آلود و حرام خواري شان باز نمي‌دارند؛ راستي که بدکاري مي‌کنند" ونيز فرموده است: "آن عده از بني‌اسرائيل که کفر ورزيدند، بر زبان داود و عيسي بن مريم لعنت شدند، اين بدان سبب بود که آنان پيامبرانشان را نافرماني کردند و همواره از حدود خدا تجاوز مي‌کردند، و هرگز از کارهاي ناپسندي که انجام مي‌دادند، باز نمي‌ايستادند. براستي کارهايي که انجام مي‌دادند، بد بود." »(تحف العقول، ص 238) اينکه امام حسين عليه‌السلام ما را به عبرت گرفتن از پاره‌اي از بزرگان يهود که به گفتن سخنان گناه آلود و حرام‌خواري افتادند دعوت مي‌کند، يعني برخي از بزرگان جامعه اسلامي نيز ممکن است چنين شوند و ما را نيز به گمراهي بکشانند.



2-    جدي نگرفتن دين در تمامي زندگي و دين را در حاشيه زندگي قرار دادن:

بسياري از افراد هستند که دلشان مي‌خواهد هر کاري دوست دارند، انجام دهند و البته در کنار همه خواسته‌هايشان سرگرمي‌اي به اسم دين و معنويت هم داشته باشند. دين براي آنها امري است که بعضي وقتها با آن يک احساس معنويتي بکنند و بس؛ و قرار نيست که دين را خيلي جدي بگيرند و در برنامه ريزي‌هاي زندگي شان اصل و محور قرار دهند. به تعبيري که قبلاً از آيه 11 سوره حج نقل کرديم اينها تا وقتي که دين بر مدار خواسته‌هاي آنهاست، ديندارند، اما تا دينداري روال عادي و دلخواه آنها را به هم بزند و قرار باشد يک ضرر ظاهري را تحمل کنند، ديگر دينداري را برنمي‌تابند. مشکل آنها اين است که حقيقتاً آخرت را باور ندارند و تمام مسائل را در دنيا خلاصه مي‌کنند، لذا هشدارهاي دين را خيلي جدي نمي‌گيرند و در برنامه ريزي‌هاي خود، دين را صرفاً در حاشيه قرار مي‌دهند. چنين انسانهايي ابتدا بدشان نمي‌آيد که کسي مثل امام حسين عليه‌السلام به جاي يزيد، حاکم جامعه اسلامي شود، اما اگر ببينند آمدن امام حسين عليه‌السلام دردسرساز است ولي حکومت يزيد به آنها پول و مقام مي‌دهد حاضرند دعوت خود از حسين عليه‌السلام را فراموش کنند و حتي با او بجنگند. لذاست که امام حسين عليه‌السلام مي‌فرمايد: « مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبانشان است، وقتي که به امتحانات سخت مبتلا شوند معلوم مي‌شود که دينداران واقعي اندکند.» مهم اين است که ما در شرايط آسايش و در پيشامدهاي عادي زندگي دين را جدي بگيريم تا در شرايط فتنه نيز بتوانيم ديندار بمانيم و از حسين عليه‌السلام دفاع کنيم.



اين مسأله ابعاد پيچيده ديگري نيز دارد. برخي گمان مي‌کنند دين را در زندگي جدي مي‌گيرند، اما جايگاه دين را صرفا با معادلات دنيوي مي‌سنجند و پيروزي دين را فقط در پيروزي‌هاي دنيوي قلمداد مي‌کنند و اينها نيز در هنگام دشواري پايشان مي‌لغزد. نمونه بارز چنين اشخاصي در واقعه کربلا، شخصي به نام عبيدالله بن حر است. امام حسين عليه‌السلام در مسير خود از وي دعوت مي‌کند که به امام بپيوندند، اما او بهانه مي‌آورد و مي‌گويد: «بعيد مي‌دانم ياري کسي همچو من براي شما سودي داشته باشد، ولي اگر مي‌خواهيد اسب تيز رويي دارم که اگر موقعيت خطر پيش آيد هيچ اسبي به گرد آن نمي‌رسد» او مسأله را فقط يک جنگ نظامي مي‌بيند که شايد لازم شود امام فرار کند! و مؤثر بودن را فقط مؤثر بودن در جنگ نظامي قلمداد مي‌کند و نمي‌داند که تأثير اصلي اين قيام تأثير شهادت امام و يارانش است نه پيروزي يا شکست ظاهري.



3-    حرامخواري و بي‌تقوايي در زندگي:

کسي که در زندگي عادي خود تقوا را رعايت نمي‌کند و چندان دغدغه حلال و حرام را ندارد و در صورتي که لازم شود، حاضر است لقمه حرام بخورد و از راه حرام (دزدي، رشوه خواري، کم فروشي، غش در معامله و فريب دادن ديگران، نپرداختن حق ديگران و...) به منفعتي برسد، زمينه را براي ورود و تسلط شيطان بر خويش آماده مي‌سازد و چنين کسي، حتي اگر مدعي دوستي امام حسين عليه‌السلام باشد و براي او نامه بنويسد، وقتي که امام حسين عليه‌السلام در ميدان مبارزه حاضر شود، چون به خاطر بي‌تقوايي، چشم باطن خود را کور کرده است، ديگر امامِ خود را ناديده مي‌گيرد و حتي حاضر به کشتن او مي‌شود. لذا يکي از مطالبي که امام حسين عليه‌السلام در روز عاشورا خطاب به لشکر عمرسعد مي‌فرمايد، اين است که: «مي‌دانيد چرا به قتل من اقدام مي‌کنيد؟ چون شکمهايتان از حرام پر شده است و...»



4-    ايستادن در مقابل وليّ خدا و بي‌اعتنايي به نصيحتهاي او:

اولياي خدا از طرفي بشدت دغدغه هدايت مردم را دارند، از طرفي از کم‌ظرفيتي مخاطبان خود آگاهند و غالباً با مردم بسيار مدارا مي‌کنند و ملاحظه آنها را مي‌کنند. حضرت زهرا سلام الله عليها در خطبه فدكيه مي‌فرمايند: « چرا از علي رويگردانيد؟ آيا مي‌ترسيد بر شما سخت بگيرد؟



سوگند به خدا كه اگر كار در دست او باشد شتر جامعه را چنان به نرمي به آبشخورش رساند كه اين شتر نه خسته شود و نه رنجي بيند.» کثرت مداراي اولياي خدا با مردم گاه موجب مي‌شود که امر بر عده‌اي مشتبه ‌شود و خيال ‌کنند وظيفه وليّ خدا اين است که از مردم تبعيت کند. در دوره حضرت امير عليه‌السلام ايشان بقدري در وقايع مختلف (مانند جريان حکميت و...) با مردم مدارا کرد و اجازه داد که آنها اشتباه کنند (براي اينكه خودشان متوجه حقيقت شوند) که امر بر عده‌اي مشتبه شد تا حدي که خود حضرت امير عليه‌السلام از مردم خود گلايه مي‌کند که به قدري با شما مدارا کردم و شما گستاخي را به حدي رسانديد که «ديروز امير شما بودم و امروز مأمور شما شده ام» (‌نهج‌البلاغه، خطبه 208)



اما نکته مهم اين است که امام باز هم به خاطر هدايت جامعه است که با مردم مدارا مي‌کند و به سخن آنها عمل مي‌کند، نه اينکه وظيفه‌ داشته باشد از هر اشتباهي تبعيت کند. در اينجاست که آزمايش الهي جدي مي‌شود: اگر وليّ خدا در زماني موظف باشد به حرف مردم گوش ندهد، مردمي که عادت کرده‌اند در مقابل ولي خدا بايستند، نمي‌توانند تحمل کنند و به جنگ با او روي خواهند آورد! در حادثه عاشورا بسياري از افرادي که در سپاه عمر سعد بودند و حتي خود عمر سعد، به قصد جنگيدن و کشتن امام از منزل بيرون نيامدند؛ بلکه آمدند تا به خيال خودشان بين امام و يزيد صلح برقرار کنند؛ گمان مي‌کردند همان گونه که پدرشان را در جنگ صفين مجبور به پذيرش حکميت کردند، يا برادرشان را مجبور به صلح کردند، اين بار هم مي‌توانند امام حسين عليه‌السلام را  به تسليم شدن وادار سازند؛ يعني مداراي اولياي خدا، آنها را جسور کرده بودند و مي‌خواستند وليّ خدا آن گونه که نظر و خواسته آنهاست عمل کند، نه آن گونه که خود تشخيص مي‌دهد. وقتي امام خواسته ناحق آنها را قبول کرد و تشخيص داد که ديگر اينجا محل مدارا نيست، آن روحيه جسارت کردن در مقابل ولي خدا، در آنها شدت يافت تا حدي که کاملاً آنها را کور و كر کرد و حاضر به کشتن امام حسين عليه‌السلام شدند. برخي انسانها راه انحراف را کم کم طي مي‌کنند اما وقتي کسي در مقابل ولي خدا بايستد و ادب را در مقابل او حفظ نکند و با نصيحتهاي او هدايت نشود و به جاي آن به مسخره کردن ولي خدا بپردازد، انحراف او به شکل سقوط آزاد خواهد بود، يعني با چنان شدتي منحرف مي‌شود که ديگر اميدي به بازگشت او نيست. لذا عمر سعد که به قصد اصلاح امام[!] مي‌رفت، ولي در مقابل نصيحتهاي امام بي‌ادبي کرد (گفت اگر «گندم» ري را نخورم «جو» ري را خواهم خورد) چنان در مسير سقوط افتاد که روز عاشورا به کشتن امام افتخار مي‌کرد؛ اما شخصي مثل حر بن يزيد رياحي با اينکه از ابتدا امام شناس نبود (نامه‌اي به امام ننوشته بود) و حتي قصد جلوگيري از حرکت امام را داشت، اما چون هنوز ادب خود را حفظ کرده بود و در مقابل نصيحتهاي امام، به مسخره کردن روي نياورد، (در پاسخ امام که فرمود«مادرت به عزايت بنشيند» به امام عرض کرد: چون مادر شما حضرت زهراست نمي‌توانم جواب شما را بدهم)، در آخر هدايت شد.



5-    تشخصيص ندادن امام حق هنگام تصميم گيري‌هاي سياسي:

پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرموده است: «کسي که بميرد و امام خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلي مرده است.» قطعاً منظور از شناخت امام، يک شناخت شناسنامه‌اي نيست زيرا دشمنان امامان نيز امامان را به اين معنا مي‌شناخته‌اند، بلکه منظور اين است که امام و رهبري را که قرار است در شرايط سخت و بحراني او را هدايت کند، بشناسد؛ امامي که دستور خدا را درست تشخيص دهد و بتواند انسان را سالم از فتنه بيرون آورد.



چنين امامي در درجه اول خود پيامبران الهي بوده‌اند. قرآن کريم در سوره انبيا بعد از اينکه داستان بسياري از انبيا را مطرح مي‌کند، مي‌فرمايد :«و ما آنها را اماماني قرار داديم که به امر ما هدايت مي‌کنند و به آنها انجام کارهاي نيک و برپايي نماز و پرداخت زکات را الهام کرديم و آنها پرستشگران ما بودند.»( سوره انبيا، آيه 73) پس از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم، اين وظيفه بر عهده امامان معصوم عليه‌السلام و در دوره غيبت و عدم دسترسي به ايشان، اين وظيفه برعهده آن دسته از علماي دين است که اهل بصيرت و تقوا و دوري از هواي نفس و جاه‌طلبي باشند.



اما يکي از اقداماتي که مخالفان هدايت مردم و خصوصاً بني‌اميه از همان ابتدا انجام مي‌دادند، اين بود كه نهاد امامت و مرجعيت در دين را مشتبه سازند و کساني را به عنوان پرچمداران اين نهاد به مردم معرفي کنند که شايستگي آن را ندارند. لذاست که اميرالمؤمنين عليه‌السلام، فتنه بني‌اميه را «فتنه تاريک کور کننده» ناميد. (‌نهج‌البلاغه، خطبه93) در دوره معاويه، برخي از افراد بودند كه با سوءاستفاده از عنوان عالم و فقيه، به ساختن احاديث دروغين و نسبت دادن آنها به پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم مي‌پرداختند؛ افرادي، همانند ابوهريره يا ابوموسي اشعري. بدين ترتيب، بني‌اميه در مقابل نهاد اصلي مرجعيت دين (يعني اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و شاگردان ايشان)، مرجعيت ديني دروغين راه مي‌اندازند و با تبليغات فراوان سعي مي‌کنند اين عالمان دين فروش را که به خاطر دنياي خود هر سخني را به دين نسبت مي‌دهند به عنوان مراجع اصلي دين معرفي کنند. لذاست که امام حسين عليه‌السلام در روز عاشورا وقتي که مي‌بيند، با چنين مرجعيت کاذبي، مردم به جاي اينکه «شيعه علي» باشند «شيعه بني‌اميه» شده‌اند، مي‌فهمد که آنها ديگر واقعاً دين ندارند، ولذا از بصيرت ديني آنها صرف نظر مي‌کند، و آنها را صرفاً به وجدانشان ارجاع مي‌دهد و مي‌فرمايد: «واي برشما ‌اي شيعيان خاندانِ ابوسفيان! اگر دين نداريد و مسلمان نيستند، لااقل در دنيايتان آزاده باشيد.»( بحارالانوار، ج 45، ص 51) اين چنين است که وقتي مردم کوفه توصيه‌هاي مکرر اميرالمومنين- که اصرار داشت که در شرايط فتنه، رهبري حقيقي خود را پيدا کنيد و از او تبعيت کنيد (نهج‌البلاغه، خطبه‌هاي 2و5و93 و154و187) گوش ندادند، امر به قدري بر آنها مشتبه شد که بدون اينکه متوجه بشوند، شيعة خاندان ابوسفيان شدند و مرجعيت صحيح ديني براي تصميم گيري سياسي خود را از دست دادند.



6-    عدم بصيرت در شناختن مشکلات و انحرافات اصلي جامعه و عدم توجه به جريانهاي کلي حق و باطل در جامعه:

در جامعه ديني تا زماني که امام زمان عليه‌السلام ظهور کند و حکومت عدل جهاني به طور کامل مستقر شود، همواره مشکلات و ظلم هايي وجود دارد. يکي از مسائل مهمي که بصيرت فراواني مي‌طلبد، اين است که درک کنيم کدام مشکل مهمتر و اصلي‌تر است و در درجه اول بايد با آن مبارزه کرد، و کدام مشکل اولويت کمتري دارد و فعلاً نبايد ذهن خود را به آن معطوف کنيم. يکي از تلاش‌هاي بني‌اميه براي زمين زدن حق اين بود که برخي از مشکلات کم‌اهميت‌تر را، که به هرحال در جامعه ديني وجود دارد، بسيار مورد تأکيد قرار مي‌دادند تا ذهن‌ها از مشکلات اصلي منصرف شوند و آنها بتوانند به مقاصد خود دست يابند.



مثلاً در ابتداي حکومت حضرت علي عليه‌السلام مهمترين مشکل، ساماندهي کليت جامعه و خلع کردن دست ظالماني همچون معاويه بود که با تجمل‌گرايي و اسراف و سوءاستفاده از بيت المال، به انحراف جامعه شدت مي‌بخشيدند. در چنين شرايطي معاويه با تبليغات فراوان، اذهان مردم را به مسأله قتل عثمان و لزوم برگزاري دادگاهي براي محاکمه قاتلان عثمان منحرف مي‌کند و به همين بهانه زمينه وقوع دو جنگ بزرگ (جنگ جمل و جنگ صفين) را پديد مي‌آورد (همان ضرب المثل معروف «پيراهن عثمان را عَلَم کردن»). حضرت علي عليه‌السلام به ملاحظات اجتماعي و سياسي فراوان – مانند اينکه اصلاً خود مدعيان خونخواهي عثمان، در قتل او شريک بوده‌اند و اگر قرار است دادگاهي تشكيل شود، اول بايد اين مدعيان خونخواهي را دستگير كند- نمي‌تواند يا فعلاً صلاح نمي‌بيند اين دادگاه را برگزار کند و خطر وجود معاويه براي جامعه ديني را بسيار مهمتر از دادگاه عثمان مي‌داند، اما معاويه دقيقاً از همين مسأله استفاده مي‌کند و با بهانه اينکه دادگاه عثمان برگزار نشده، مردم را عليه حضرت امير عليه‌السلام مي‌شوراند. اين عدم بصيرت‌ها وقتي در جامعه گسترش يابد و تشديد شود، موجب خواهد شد که بتدريج مردم در جايي هم که بايد قيام کنند، قيام نکنند؛ لذا امام حسين عليه‌السلام تذکر مي‌دهد که:« آيا نمي‌بينند که به حق عمل نمي‌شود و جلوي باطل گرفته نمي‌شود؟» در حالي که در آن جامعه بسياري از ظواهر ديني برقرار است.



 در واقع، وقتي که افراد نتوانند اهم و مهم را تشخيص دهند، درزماني که نبايد عليه حکومت قيام کنند (مثلا درزمان علي عليه‌السلام) به بهانه‌اي فريبنده (پيراهن عثمان) قيام مي‌کنند و در زماني که بايد قيام کنند و وليّ خدا را ياري دهند (زمان يزيد) قيام نمي‌کنند؛ چون متوجه نمي‌شوند که آنچه مهم است «جريان کلي حق» است نه خرده‌وقايعِ جنجالي. امام حسين عليه‌السلام در جملات بالا تأکيد مي‌کند که الان شرايط به گونه‌اي شده که اگر چه خرده‌مسائل صحيحي وجود دارد (نماز و روزه و حج برقرار است) اما جريان کلي جامعه‌ (يعني جريان يزيد) جريان باطل است و اين جريان، دنبال نابود کردن کلي حق است؛ و در مقابل، در زمان امام علي عليه‌السلام جريان کلي جامعه (جريان حکومت علي عليه‌السلام) جريان حقي است که دنبال تحقق عدالت و توحيد درکل جامعه است ولو که در داخل همين حاکميت، تخلف‌هايي صورت گرفته باشد(کشتن غير قانوني عثمان). خلاصه اينكه وقتي افراد بصيرت خود را از دست بدهند که به جاي تشخيص جريان کلي حق و باطل، به بررسي خرده وقايع و تمرکز روي آنها روي آورند و اهم و مهم را تشخيص ندهند، آنگاه عاشورا پديد مي‌آيد.



بدين ترتيب، امام حسين عليه‌السلام در برابر بسياري از افرادي که در اين شرايط، گوشه عزلت انتخاب کرده، تصريح مي‌کند که در چنين شرايطي کسي همچون من بايد براي اصلاح اين وضعيت بي‌بصيرتي جامعه قيام کند و کشته شود تا افراد بتوانند متوجه اهميت جريان باطل بشوند و فلسفه قيام خود را چنين توضيح مي‌دهد که: «من از روي خوشگذراني و بوالهوسي قيام نکردم و دنبال فساد و خونريزي هم نبودم، من براي اينکه امت جدم را اصلاح کنم قيام کردم، مي‌خواهم امر به معروف و نهي از منکر کنم و به سيره پدر و جدم رفتار کنم.» مخصوصاً به اين جمله آخر دقت کنيد: آيا در سيره پدر و جد ايشان، قيام عليه حکومت بود؟ خير. پس آن سيره‌اي که ايشان مي‌خواهد احيا کند، « آگاه کردن جامعه» (اصلاح امت) است؛ معروف و منکرهاي اصلي و اسلام حقيقيِ توام با بصيرت را نشان دادن است؛ نشان دادن اين است که مردم بايد به بصيرت برسند.



اين آن مساله بسيار مهمي است كه مي‌ارزد كسي همچون امام حسين عليه‌السلام و يارانش براي آن شهيد شوند و اهل بيتش به اسارت روند. امام حسين عليه‌السلام ارزش اين بصيرت‌بخشي را بيش از ارزش جان خود و ياران خويش مي‌داند و لذا جانش را براي آن فدا مي‌كند. اين است عظمت عاشورا. اگر افراد جامعه به بصيرت برسند آنگاه است که مي‌تواند بين دوره ابوبکر و عمر، دوره عثمان، دوره جمل و صفين و نهروان، دوره معاويه و دوره يزيد تفکيک کنند و در هر کدام به وظيفه خود عمل کنند.



اين مسأله بصيرت و موقعيت‌سنجي، نه فقط ويژگي امام حسين عليه‌السلام، بلكه يکي از ويژگي‌هاي مهم تمامي عاشورائيان در مقايسه با ساير اقشار و حتي بزرگان جامعه است. لذاست که مي‌بينم بسياري از بزرگان و عالمان و فقيهان جامعه، همچون عبدالله بن جعفر و عبدالله بن عباس، نمي‌تواند موقعيت درست و وظيفه درست را تشخيص دهند و حتي امام را به سکوت و کناره گيري دعوت مي‌کنند، اما شخصيتي همچون زينب کبري که موقعيت‌شناس است، مي‌فهمد که وظيفه اصلي وي همراه شدن با ولي خداست، نه توجيه آوردن براي انصراف وليّ خدا. پس «بصيرت» فقط با «داشتن اطلاعات» به دست نمي‌آيد، بلکه همان گونه براي رسيدن به تحليل، بررسي وقايع ضرورت دارد، آنچه که ضرورتي بمراتب بيشتر دارد، اين است که انسان تصميم خود را گرفته باشد که همواره و تحت هر شرايطي از جريان کلي حق تبعيت کند ولو که فلسفه تمام خرده‌وقايع را نفهمد. لذا امام حسين عليه‌السلام مي‌فرمايد: «عقل کامل نمي‌شود مگر با پيروي از حق».



7-    براساس شايعه‌ها و حدس و گمانها تصميم گيري کردن:

شايد مهمترين واقعه‌اي که فضاي داخلي کوفه را از فضاي حمايت از ولي خدا به فضاي حمايت از يزيديان تبديل کرد، رسانه‌هاي شايعه‌ساز بني‌اميه و اعتماد کردن مردم به شايعات و حدس و گمان‌ها بود. ابن‌زياد وقتي خواست وارد شهر شود مي‌دانست مردم نمي‌گذارند؛ لذا صورت خود را پوشاند و عده‌اي از افراد بي‌بصيرت كه با هر حدس و گماني اقدام مي‌كنند، و يا شايد اياديِ خود ابن‌زياد فرياد برآوردند «اين حسين بن علي است كه به شهر ما آمده» و بقيه هم باور کردند و لذا نه تنها وي با ممانعتي مواجه نشد، بلکه براحتي تا کاخ حکومتي پيش رفت. همچنين وقتي ابن‌زياد متوجه شد اغلب مردم با مسلم بن عقيل بيعت کرده اند، شايعه حمله لشکر شام را در جامعه پراکند. باز افراد به حدس و گمان‌ها اکتفا کردند و بدون تحقيق، اين شايعه را باور کردند و به جاي اينکه از مسلم که با او بيعت کرده بودند کسب تکليف کنند، به تدريج از پيرامون مسلم پراکنده شدند و حتي به عضويت لشکر ابن زياد در آمدند. ابن‌زياد هاني بن عروه را اسير کرد و مورد ضرب و شتم قرار داد و افراد قبيله اش مي‌خواستند به کاخ وي يورش برند و هاني را آزاد سازند، اين بار به سخن يکي از بزرگاني که در خفا به لشکر دشمن پيوسته بودند (شريح قاضي) اعتماد کردند و فريب او را خوردند. آنها به جاي اينکه در اين شرايط بحراني، باز از مسلم بن عقيل که نماينده امامشان (و البته دشمن‌شناس) بود تبعيت کنند، به سخنان بزرگان خوش‌سابقه اعتماد کردند و به همين گمان بسنده كردند و جبهه حق را تنها گذاشتند. چنين است که گسترش شايعه توسط دشمن واعتماد مردم به اين شايعات بتدريج مي‌تواند مردمي را که حامي حسين عليه‌السلام بودند از پيرامون نماينده حسين عليه‌السلام پراکنده کند و بتدريج با همين شايعات و با لشکر خيالي شام، لشکري واقعي از کوفيان پديد آورد که آماده جنگ با حسين عليه‌السلام شوند.



8-    درك نكردن مهمترين وظيفه و از دست دادن فرصت:

بسياري هستند که از «خواصِ» طرفدار حق محسوب مي‌شوند، هم حق را تشخيص مي‌دهند و هم اجمالا حاضر به ياري و دفاع از حق هستند، اما مشکل مهمي دارند و آن اين است که اين قدر اين پا و آن پا مي‌کنند، و براي خود کار لازم و ضروري پيدا مي‌کنند که فرصتها را از دست مي‌دهند و زماني متوجه مي‌شوند و اقدام مي‌کنند که ديگر فايده‌اي ندارد. تاريخ عاشورا افراد زيادي را با اين وضعيت شاهد است. يکي از آنها «طرماح بن عُدي» است که در راه با امام برخورد مي‌کند و دعوت امام را مي‌پذيرد اما مي‌گويد «من آذوقه‌اي براي خانواده‌ام تهيه کرده‌ام، بروم و آن را به آنها برسانم و برگردم.» مي‌رود و وقتي برمي‌گردد که عاشورا به پايان رسيده است. مهمتر از وي، بسياري از بزرگان کوفه هستند مانند سليمان بن صرد خزاعي. وي از سران کوفه است که به امام نامه نوشته است. طبق يک نقل در آمدن به کربلا تعلل کرد (نقل ديگر اين است که آن زمان در زندان ابن زياد بوده) و بعد از مشاهده شهادت عاشوراييان و اسارت اهل بيت خونش به جوش آمد و همراه با چند صد نفر ديگر از کوفيانِ پشيمان، قيام توابين را به راه انداختند و عليه ابن‌زياد و يزيد قيام کردند و نهايتا همگي کشته شدند، اما خون همه آنها ارزش خون يکي از ياران امام را نداشت و با اينکه تعدادشان چند برابر ياران امام بود در تاريخ تاثيري نداشتند. اگر در لحظه تصميم‌گيري در دفاع از حق تعلل کنيم، حتي يک روز سکوت ما ممکن است به شهادت امام و يارانش منجر شود و توبه و قيام ما هم ديگر سودي ندارد.



9-    از وليّ خدا جلو نيفتادن:

همانگونه که تعلل در تبعيت از وليّ خدا، به ضرر دينِ انسان تمام مي‌شود، جلو افتادن از او نيز به نابودي دين آدمي منجر مي‌گردد. قرآن کريم مي‌فرمايد:«اي کساني که ايمان آورده ايد، جلوتر از خدا و رسول حرکت نکنيد و تقوا پيشه كنيد» (سوره حجرات، آيه 1) در زيارت جامعه کبيره نيز مي‌خوانيم: «کسي که از شما جلو افتاد، دينش نابود مي‌شود و کسي که عقب ماند، هلاک مي‌شود و تنها کسي که همراه شما بود به مقصد مي‌رسد». برخي از شيعيان ادعاي ولايت‌مداري مي‌كنند، اما به خيال خود چنان طرفدار ولايتند كه از وليّ خدا هم جلو مي‌زنند و لذا دين خود را نابود مي‌سازند. وقتي امام حسن عليه‌السلام به اين نتيجه رسيد که بايد صلح کند، عده‌اي از همين شيعيان براو شوريدند و او را نعوذ بالله «ذليل کننده مسلمانان» خطاب كردند. يادمان باشد كه دشمن در ميان لشكر امام حسن عليه‌السلام نيروهاي نفوذي دارد كه در وقت مناسب شعارهاي تند عليه معاويه بدهند تا به اين بهانه خيمه امام حسن عليه‌السلام را غارت و ايشان را زخمي كنند.



اما عاشورائيان اين حقيقت را خوب درک مي‌کردند: وقتي در شب عاشورا شمر نزديک خيمه‌ها آمد و اهانت کرد، يکي از اصحاب که مي‌خواست او را با تير بزند، از امام خود پيشي نگرفت، بلکه از ايشان کسب اجازه کرد و وقتي امام اجازه نداد، تبعيت کرد. در روز عاشورا، با اينکه ميدان نبرد بود، بازهم تک تک اصحاب براي ورود در ميدان از امام اذن مي‌گرفتند. چرا؟  چرا ائمه هميشه اصرار داشتند تا دشمن جنگ را شروع نکند، آنها شروع کننده نباشند؟ چرا حضرت علي عليه‌السلام با اينکه اصحاب جمل آنهمه فتنه درشهر بصره مرتکب شده بودند باز هم آنها را به بازگشت و توبه دعوت مي‌کرد و افراد خود را به صبر فرامي‌خواند.

بسياري از افراد مي‌گفتند مگر نمي بيني آنها عليه حكومت حق شورش كرده‌اند و چه جسارتها به دين خدا مرتکب شده‌اند؟ آخر چقدر صبر کنيم؟ شايد يکي از علتهايش اين بود که حضرت مي‌فهميد اگر جنگ جمل آغاز شود و در اين جنگ چند هزار نفر از اهل بصره کشته شوند، ديگر فرزندان و اقوام و خويشان اين کشته‌شدگان بغض اهل بيت و مسير اصلي دين را همواره در دل خواهند پرورد.



ايشان درک مي‌کرد که اگر از نيروهاي وي كشته شود، از نسل آنها مسلماناني عاشق پديد مي‌آيند، اما کشته‌هاي دشمن بذر کينه مي‌پاشد و لذا بود که تا مي‌توانست سعي کرد جنگ و يکسره کردن کار را عقب بيندازد و تا دشمن حمله نکرده بود، حمله را آغاز نکرد. در هر صورت اگر وليّ خدا ما را به صبر دعوت کند نبايد از او جلو بيفتيم که جلو افتادن از او نيز به هلاکت دين ما منجر خواهد شد.



جمع بندي: در شرايط فتنه چگونه تصميم گيري کنيم؟

چنانکه گفتيم امام حسين عليه‌السلام چراغ هدايت است و بايد بتوانيم با اين چراغ هدايت، وضعيت خود را در فتنه‌ها مشخص کنيم. از آنچه گذشت معلوم ميشود که براي اينکه بتوانيم در شرايط فتنه درست تصميم گيري کنيم بايد کارهاي زير را انجام دهيم:

1-    تقواي الهي را در تمامي مسائل تا حد توان خود رعايت کنيم، از لقمه حرام و هرکار حرام ديگري همواره بپرهيزيم.

2-    دين را در تمامي زندگي خود جدي بگيريم و فقط حاشيه‌اي در کنار کارهايمان نباشد. آخرت را جدي بگيريم و بدانيم همه کارها‌( نه فقط نماز و روزه) در آخرت ما مؤثر است.

3-    رهبر حقيقي و صحيح خود را بشناسيم و بدانيم كه درحقيقت زير پرچم چه كسي سينه مي‌زنيم. اسلام شناسي که هم اهل بصيرت باشد و هم اهل تقوي بيابيم و تصميم‌هاي سياسي خود را با او بسنجيم و در عين حال به هر آدم خوش سابقه‌اي اعتماد نکنيم و ‌سابقه خوب برخي از بزرگان اين گمان را در ما پديد نياورد که آنها هميشه راه حق را مي‌روند.

4-    دنبال کسب بصيرت باشيم و بدانيم مهمترين نکته بصيرت اين است که به جاي تمرکز برخرده وقايع، جريانات کلي جامعه را بررسي کنيم و برآيند رفتارها را بسنجيم؛ به تعبير ديگر تنها برخي از شعارها يا برخي از رفتارها را معيار قضاوت خود نسازيم و به شايعات اعتماد نکنيم، بلکه بکوشيم با يک جمع بندي کلي دريابيم که هر جرياني در مجموع دنبال چه خواسته‌هايي است و يا اينکه در مجموع چه گروههايي از پيروزي اين جريان يا آن جريان خشنود مي‌شوند و نفع مي‌برند.

5-    در مسيرحق و در تبعيت از حق، صبر و استقامت داشته باشيم و به ياد داشته باشيم که براي اينکه انسان زيانکار نشود، قرآن کريم ايمان و عمل صالح را به تنهايي کافي نمي‌داند، بلکه يک پيوند اجتماعي بين مؤمنان که دائماً همديگر را به صبر و به پيروي از حق دعوت مي‌کنند نيز لازم مي‌شمرد:«به نام خداوند بخشنده مهربان، قسم به زمانه که انسان در زيان است، مگر کساني که ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و يکديگر را به حق سفارش نمودند و يکديگر را به صبر توصيه کردند.»(سوره عصر) سعي كنيم كساني همچون «همسر زهير»‌ در كنار خويش داشته‌باشيم كه وقتي دعوت وليّ خدا به ما برسد و ما دچار ترديد باشيم، به ما نهيب بزند كه: «فرزند رسول خدا تو را به سوي خويش مي‌خواند و ترديد مي‌كني؟» تا بلكه ما هم از ‌اصحاب عاشورا شويم. همچنين از وليّ خدا جلو نيفتيم: اگر ما را به قيام خواند، حركت كنيم و اگر دستور صبر و سكوت داد، صبوري ورزيم؛ و به اين خيال باطل نيفتيم كه با جلو افتادن از او، راه را براي او باز مي‌كنيم!

6-    در مسير حرکت خويش، وجود شيطان را جدي بگيريم. شيطان، از زاويه‌اي که ما اور ا نمي‌بينيم، ما را مي‌بيند؛ و براي ما در جايي که حسابش را نکرده‌ايم برنامه دارد: «اي فرزندان آدم! شيطان شما را به فتنه نيندازد... كه او و افرادش شما را از آن جايي مي‌بينند که شما او را نمي‌بينيد.» ( سوره اعراف، آيه 27) يعني جايي که شما فکر نمي‌کنيد او در آنجا حضور داشته باشد دقيقاً‌ از همانجا برنامه‌ريزي را آغاز مي‌کند و در عين حال قسم خورده است که همه را گمراه کند، (سوره حجر، آيه 39) او دشمن جدي است که براي گمراه کردن ما برنامه دارد و ماييم که بايد متوجه او باشيم، از او غفلت نکينم، دشمن خود را کوچک نشمريم. اين دشمن بقدري خطرناک است که به ما توصيه شده فقط در قبال وسوسه‌هاي شياطين- که ممکن است آشکارا (در قالب انسان) يا پنهان (به صورت جن) به سراغ ما بيايند- به «رب ناس» و «ملک ناس» و «اله ناس» پناه ببريم؛ (سوره ناس)؛ درحالي که براي کل مشکلات عالم و کل بدي‌ها و ضررهايي که از مخلوقات ممکن است دامن ما را بگيرد، خواه از سنخ تاريکي‌ها و ظلمات باشد، خواه از سنخ جادو و کارهاي عجيب و غريب ناشناخته، و خواه از سنخ بدخواهي حسودان و دشمنان و بدخواهان، پناه بردن به «رب الفلق» کافي است.( سوره فلق) اگر دقت کنيم كه ربوبيت اين همه مردم با نژادها، رنگها، سليقه ها، خواسته‌ها وباورهاي متفاوت کاري پس عظيم‌تر و پيچيده‌تر از ربوبيت يک سپيده صبحگاهي (فلق) است، در مي‌يابيم که وسوسه وسوسه‌گراني که به طور نهاني در دل ما وسوسه مي‌کنند، چقدر خطرناکتر از تمامي مشکلاتي است که در تمام عالم گرفتار مي‌شويم. يادمان باشد زيانکارترين انسانها کساني‌اند که خودشان هم نمي‌دانند اشتباه مي‌کنند: «بگو آيا به تو خبر بدهم که چه کساني زيانکارترين افرادند؟‌ آنهايي که نتيجه تلاششان در زندگي دنيا گم مي‌شود و خود مي‌پندارند که بهترين کارها را انجام مي‌دهند.»( سوره کهف آيات 103 و 104) علت اين شدت زيانکاري هم اين است كه: «آنها ولايت و سرپرستي جامعه را از راهي غير از آنچه خداوند معرفي کرده است،جستجو مي‌کنند.»( سوره کهف، آيه102)و در حقيقت مشکل آنها اين است که «حقيقتاً تسليم خدا نبودند(کفر ورزيدند) و آيات خداوند و فرستاده‌هاي خداوند را جدي نگرفتند.» (سوره کهف، آيه 106)



* نشریه فرهنگی- تحلیلی راه







 
 
سيد حسين
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۱:۲۱:۵۴
فقط ميتونم بگم عالي بود. خداوند همه ما را در فتنه هاي آخر زمان سربلند كند. ان‌شاء الله (284212)
 
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۲:۴۲:۴۷
متاسفم که به موسوی رای دادم.متاسف امید وارم همه من رو ببخشن مخصوصا خداوند بزرگ (284230)
 
س
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۷:۰۲:۰۸
اگر برای انجام وظیفه رای دادی ماجوری. فقط دفعه بعد حواس جمعتر. (284325)
 
جواد
۱۳۸۸-۱۱-۱۴ ۰۱:۱۰:۰۳
بسي حظ برديم وافر
جزاكم الله خيرا (284434)
 
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۳:۳۶:۰۳
عضو شدم اقا ولی به من گفتید تند رو اسمت را عوض کن. (284252)
 
سيد علي
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۵:۱۷:۴۰
ناشناس عزيز، اولا سايت مال من نيست كه چنين حرفي بزنم ثانيا از آنجايي كه اين سايت رو سايت تابناك معرفي كرده خودمم بهش مشكوكم. چون ممكنه اونا بخوان پتانسيل هاي ما رو به هدر بدهند. در هر صورت به نظر من كار جالبي است و اگر مدير سالمي داشته باشه ميتونه در جنگ سايبري به نفع حزب‌اللهي ها و عاشقان اهل بيت عليهم السلام هسته هاي خوبي تشكيل بدهد. خلاصه اينكه منم مثل شما يك عضو ساده هستم! (284281)
 
.
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۲:۲۲:۲۳
چرا اینقدر به خودتان و راهتان مطمئن هستید!
مگه نمی گید فتنه اله بله و......! اصلا نمی ترسید که شماها داشته باشید اشتباه کنید؟!
ماشاالله همه هم که از دین و تاریخ اسلام و..... برای خودشان مایه می گذارند..... (284222)
 
سيد علي
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۵:۲۸:۵۲
عزيزم وقتي عمروعاص و معاويه در مقابل علي عليه السلام كه امام مبين بودند قرآن به نيزه كردند بسياري از مردمي كه با زمان پيامبر ص هم عصر بودند گمراه شدند بنابراين اصلا براي ما تعجب آور نيست كه كساني كه دم از سكولاريسم، پلوراريزم، دين افيون ملت هاست، نفي عصمت امامان شيعه و... ميزدند وقتي چون معاويه شكست و له شدن خود را قطعي ديدند بيكباره همگي خط امامي شده و داعيه دار امام حسين و مفسر تاريخ اسلام شوند....
آري خود بهتر ميدانيد كه چه ميگوييد و در مقابل در دل چه ميپروريد و چه ميكنيد و در ضمن خدمتتان عرض كنم كه ترسيديم! (284288)
 
فاروق
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۷:۳۶:۴۵
شما هم بترسيد.
ممكن است كساني كه در پشت سر آنها افرادي هستند كه دم از پلوراليسم ديني مي زنند،دين را باج خوار مي دانند و (باعرض معذرت از بزرگان دين)علما و فقها را خمس خوار و... و آخر هم معلوم مي شود اين كار فقط براي گرفتن يك گرين كارت بوده قربه الي الله
شايد كساني كه روزي در وزارت ... آخر دين داري و ولايت مداري بودند و بيرون آمدن موي زني را تحمل نمي كردند و آخر كاري اجرشان را از گوگوش خانم گرفتند ...
شايد كساني كه معصوميت ائمه اطهار(ع) را زير سوال بردند و امروز امام زمان (ع) را...
شايد كساني كه روزي ادعاي دروغ گويي ديگران را داشتند اما براي \"راستگويي\" خود هيچ دليلي نياوردند.
شايد كساني كه از طرف افراد متمول و فرعون سيرت حمايت شده و مي شوند و
شايد اينها در تاريخ امروز مقابل حق ايستاده باشند گو اينكه آينده در مورد آنها و حاميانشان قضاوت خواهد كرد.
اما اين تاريخ نگاري و امثال آن براي آن نيست كه بگويد ما كاملا سپيديم و طرف مقابل كاملا سياه.اين چه اخلاقي است كه بدون خواندن متن بايد با صراحت كامل مخالفت كنيم. ذكر تاريخ براي گرفتن عبرت است اگر قبول نداريد به قرآن كريم رجوع كنيد.
شما اگر در مورد هر كدام از علل 9 گانه ذكر شده جواب مستدلي داريد ذكر كنيد نه اينكه چون استدلالي نداريد بزنيد زير ميز.
گو اينكه ممكن است من هم به برخي از استدلالها و نوشته ها خرده بگيرم و انتقاد كنم اما اين موضوع نافي تاريخ نيست.
گو اينكه ما در طرف ذكر شده خودمان را 90 درصد نزديك جبهه حق مي دانيم آيا آنطرفي ها هم با اين اعمال و اين حاميان و اين ايدئولوگها و اين مدعيان ليدري و \"اتاق فكر\" و امثالهم و اين حاميان مالي و سياسي شناخته شده خود را چقدر طرف حق مي دانند.آيا نبايد كمي شما هم بترسيد.
والعاقبه للمتقين (284333)
 
آیدین صبور
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۲:۴۷:۴۲
سلام، چندین بار به شما و سایر کسانی که به این امر خطرناک استفاده از تاریخ و شبیه سازی شرایط سیاسی امروز و صدر اسلام دست می زنند، تذکر داده ام که این امری خطیر و راه رفتن بر روی لبه تیغ است، به نفع خودتان نیست که این کار را انجام دهید، با توجه به فاصله تاریخی و ابهامات زیاد کنونی به راحتی و بسیار مستدل تر از شما می توانم
وقایع صدر اسلام را به نفع جنبش سبز مصادره کنم ، اما چون اینکار را درست نمی دانم به تذکر قناعت میکنم (284231)
 
حسین
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۳:۲۳:۵۰
سلام
جان من شما هم یه تشبیه بکن و حال ما جا بیار
جان من طفره نرو
یمخوام بببینم چطوری حضرت علی (ع) رو هم مثل امام خمینی مصادره میکنید
اگر نخواستی تو الف جواب بدی برام ایمیل کن (284246)
 
آرش
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۵:۱۱:۴۳
حسین جان خیلی ساده میشه شبیه سازی های دیگری هم داشت یکم فکر کنی حتما تو هم می تونی.
اما یک نکته که در این شبیه سازی ها مورد غفلت قرار می گیرد(به عمد یا به سهو) این است که گروهی که سعی می کند خود را جبهه حق معرفی کند و پا جای پای معصومین(ع) بگذارد با این شبیه سازی ایمان طیف وسیعی از جوانان را به آن امامان را متزلزل می کنند چرا که با دیدن برخی از رفتارهای این گروه حق به جانب، از دین گریزان می شوند.
برای اثبات حق بودن لازم نیست خود را جای امام علی (ع) یا امام حسین(ع) جا بزنیم کافی است از سیره آن بزرگواران پیروی کنیم و اعمال خود را با ترازوی حق بسنجیم. (284280)
 
دانشجو
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۶:۰۷:۴۶
آقا آرش حرف شما مصداق كلمه حق يراد به الباطل
يعني حرف قشنگه ولي دنبال حق نيست بلكه دنبال باطل است.. (284311)
 
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۶:۵۴:۵۵
درست است ما موظف به پیروی هستیم. هیچکدام شبیه هیچکدامشان نمیشویم ولی وقایع شبیه میشود و عبرت برای همین است. خداوند مرتباً در قرآن مثال میزند که مانند کسانی نباشید...بنی اسرائیل هم چنین کرد و... خوب اگر عبرت نگیریم پس بیان تاریخ بیهوده نیست؟ البته این مقایسه باید عمیق و بر مبنای حقیقت عمل باشد. نه مثلاً با رنگ و اسم و....خودش تقوا لازم دارد و فراموش نکنیم که هیچکس کاملاً حق یا باطل نیست ولی اعمال قطعاً حق یا باطلند و باید موضع صریح داشت. (284320)
 
صادق
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۴:۱۵:۱۵
بقول معروف که گفت چوب رو که بلند می کنی گربه دزد حساب کار خودشو می کنه .
دکتر شفیعی کدکنی جمله زیبایی دارد می گوید این تاریخ نیست که تکرار می شود این اشتباهات ما انسانهاست که از آنها درس نمی گیریم و دوباره مرتکب می شویم.

خب یکسری حوادث تاریخی رخ داده است و ما امر شده ایم که به مطالعه تاریخ و احوالات گذشتگان بپردازیم هم در قرآن و هم در کلام ائمه. همه این موارد ما رو رهنمون می کنند به اینکه مطالعه تاریخ برای تفریح نیست برای عبرت گرفتن و تکرارا نکردن اشتباهات گذشتگان است.

اگر در دوران امیر المومنین و دیگر ائمه کفار و منافقان و مومنان بی بصیرت در مقابل این حضرات معصومین ایستادند و راه سد کردند آیا امروز امکان ندارد همان سه دسته وجود داشته باشند.
خیلی خوب است که ما مواظب باشیم که در این مسیری که بعضی, خصوصا افراد ناآگاه افتادند نیافتیم.
اینکه عصبانیت ندارد و آدم عاقل مشابهت سازی بین امروز و هزار چهارصد سال قبل رو نمی پذیرد اگر این چنین بود که مثلا ما باید سوار اسب و شتر می بودیم تا شبیه تر می شدیم. اما اگر کسی تعصب و کوری دل گرفتارش نکرده باشد امروزهم قرآن های بر سر نیزه رو می بینه امروز هم متوجه می شه که یه عده ای بدبخت به تحریک معاویه به امید رسیدن به قدرت دنبال همون شتر سرخ مو افتاده اند و بی مزد دارند منویات شجره ملونه بنی امیه را بی آنکه خود بدانند پیاده می کنند.
تلنگر تاریخ برای آنستکه سرابی را که یه عده به دنبالش بودند, بعد از هزار سال مارو به دنبال خودش نکشه (284263)
 
سيد مرتضي
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۵:۳۱:۲۳
لطفا حتما اين كار را انجام دهيد!
قطعا سيموليشن خنده داري خواهد شد! (284291)
 
سید حسن
۱۳۸۸-۱۱-۱۶ ۲۰:۲۳:۲۵
سلام،

اولا این بنده خدا چی نوشته که این قدر ناراحت شده اید؟
یک تحلیل تاریخی مستدل صدر اسلام بود. و اینکه چرا خیلی ها جا ماندن و صفینی ها عمر سعدی شدن. و به نظر من کاملا 20 نوشته است!

ثانیا نتیجه گیری آخر جنبه خطوط کلی داشت. اگر مغلطه ای به کار رفته بفرمایید!
فاصله تاریخی و ابهامات که دلیل نمی شه تاریخ عبرت آموز را کنار گذاشت!

در این صورت با توجه به فاصله زمانی و تمدنی و ابهامات خیلی بیشتر مصر باستان و وضع بسیار متفاوت تر آن با عربستان آن روز و جهان اسلام امروز قرآن هم نمی بایست مردم را به عبرت گیری از داستان فرعون و موسی دعوت کنه!


حالا رهبر حق شما رهبر جنبش سبز است مسئله خودتونه!
و اگر می توانستید وقایع صدر اسلام را به نفع خودتون مصادره کنید تا حالا این کار رو کرده بودید! همون طوری که خط امام رو مصادره کرده اید. (284985)
 
عرفان شعرا
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۲:۵۲:۵۶
هر چند که این مقاله در لفافه بود، اما کاملا مشخص بود که منظور چه کسانی هستند...

حالا من سوال دارم:

چه کسی مصداق تعین این است که چه کسی حسین (ع) است و چه کسی معاویه و ...؟
لابد شما؟

از کجا معلوم که هانی ها و مسلم ها و ... نباشند منظور شما، که هم در زمان علی(ع) طرف حق بودند و هم در زمان حسین(ع)؟


بس کنید تو رو خدا...
تا کی می خواید با این عوام فریبی ها، خودتون و سفید مطلق جلوه بدید و طرف مقابل رو سیاه؟ (284233)
 
سيد حسين
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۵:۴۶:۴۲
انصافا اينقدر مستدل بود كه منم شك كردم!
يك وقت نكنه آقايي كه همسر خودشو با هفت قلم آرايش براي جذب راي زنان تو تلويزيون نمايش ميده بلا تشبيه امام حسين باشه!
يا مثلا آقاياني كه به راحتي از ديگران پول ميگيرند و براي خود هزينه ميكنند ياران امام حسين باشند!
و يا كسي كه به ظلم به همسرانش معروفه و با منكرين امام زمان عج همنشينه مانند ابوذر باشه!
و...
آقا جان درسته قضيه فتنه جدي است ولي شعور مردم آنقدر بالا رفته كه سره را از ناسره تشخيص دهند و با كلمات مذهبي از دهان دشمنان مذهب كه تا چندي پيش تمام توان خود را براي به موزه فرستادن افكار امام بكار بردند اغفال نشوند و راه و كلام حق را درك كنند والعاقبه للمتقين... (284298)
 
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۷:۲۸:۳۸
کسی مدعی نشد که یار امام حسین است

مگر قران نگفته در داستانها بنگرید تا عبرت بگیرید؟

حرف این است که امروز می توان با نگاه به تاریخ تجربه گرفت و شباهت های تاریخی را به وضوح دید (284330)
 
عرفان شعرا
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۸:۰۶:۱۳
منظورت کیه از اینکه همسرش و با هفت قلم آرایش آورده تلویزیون؟

خانم دکتر رهنورد؟

متاسفم برات....
تو یه بیماری.... یه آدمی هستی که باید بری پزشک و بگی روانت بیماره....
واقعا ناراحت شدم برات....

البته جای تعجب هم نداره! تو پیرو آقای بگم؟ بگم؟ هستی...


ولی یک گله ی سفت و سخت از دکتر سیاح و دیگر مدیران الف دارم که هر چیزی را چاپ می کنند...

چطور است که کوچکترین حرف ما را سانسور می کنید؟ ولی یاوه های انسانی در مورد زنی که دیدیم با چه متانت و حجب ی به تلویزیون آمدند و اگر از مادر خود این اقا مسن تر نباشند، جوان تر نیستند، را چاپ می کنید؟

به شدت از دست شما هم رنجیدم... (284340)
 
۱۳۸۸-۱۱-۱۴ ۱۲:۱۷:۳۹
در مورد خانم رهنورد، عبادي و ... تنها بايد گفت:
هر كسي كو دور ماند از اصل خويش باز جويد روزگار وصل خويش....
ضمنا اين متانتش هم شما رو كشته هم مجله تايم ايالات متحده را!
همچنين من متحيرم كه آقاياني كه دم از تمدن، ادب و نزاكت ميزنند اينچنين بي‌پروا به ديگران توهين ميكنند كه البته تعجب از آنست كه اينقدر تفكر نميكنند كه متناقض و متضاد با شعارهايشان رفتار ميكنند.
و يك تشكر سفت و سخت! از آقاي دكتر سياح و دیگر مدیران الف دارم که كامنت هاي اين دوستمان را چاپ كردند تا اولا به لحاظ رواني خود را تخليه كنند و ثانيا ديگران نيز ايشان را بهتر بشناسند...

به شدت خوشنود شديم... (284516)
 
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۶:۵۶:۱۸
قبلاً منطقیتر و متینتر بودید برادر. (284322)
 
جواد
۱۳۸۸-۱۱-۱۴ ۰۱:۲۱:۰۱
آقا عرفان شعرا يزيد رو نميشه تشخيص داد (چون حتما اسمي به اين نحصي رو ديگه كسي رو بچش نميزاره ولي شرابخور هاي(حرامخورها)يزيد صفت رو كه ميشه بعينه ديد كه كه زير كدوم علم سينه ميزنن (284436)
 
محمد
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۳:۰۲:۳۸
بسیار عالی بود. این مقاله ها بسیار تاثیرگذار تر از هیاهوهای سیاسی خواهد بود.
موفق باشید (284234)
 
آرش
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۳:۰۶:۲۲
اول باید ثابت کنید که مصداق امام علی هستید بعدا مقایسه کنید!
چرا همیشه طرف خوب شما هستید و بقیه بد هستند.
جالب است که هم حضرت علی و هم معاویه خود را حق می دانستند.
حالا اینکه شما به استناد حرف های خودتون اول خودتونو طرف حق می دونید و در نهایت هم از همه چی استفاده می کنید دلیل بر درستی استدلال شما نیست.

اما حالا سئوال من اینه که اگه برعکس فکر کنیم چه وضعیتی پیدا می کنید؟

من که می دونم این نظر چاپ نمی شه اما خودتون که می خونیدو همینم بسه! (284235)
 
محسن
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۵:۲۶:۰۹
مهمترین نکته در این مقاله این است که هر کس باید در زمان خود طرف حق را بشناسد. یک بار حق علی است یکبار حسن و یکبار هم حسین .در یک عصر دیگر نیز یک بار حق ایت الله بروجردی است یک بار هم خمینی . مطمئنا خمینی با علی یکی نیست ولی هر دو در عصر خود حق بودند و جریان مقابل طاغوت. این شناخت حق در هر عصر است که میزان ایمان و ارزش دهنده به آن است. (284286)
 
دانشجو
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۵:۴۹:۵۲
فكر كردين براي چي به سبزا ميگن اموي؟ خوب به خاطر همينه ديگه!
چون مثل عمرو عاص خود را مصلح جا ميزنن و ....
فرار به جلوي سبزا تو كامنت ها رو بهش توجه كنيد. دقيقا مثل قرآن به نيزه كردنه! (284301)
 
محمد
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۸:۲۴:۴۸
با سلام ارش جان كسي ادعاي علي بودن ندارد ادعاي حق بودن هم ندارد ولي يك چيز را مي توان راحت فهميد كه جريان شما ناحق است . روي هوا نمي گويم شاخص حق و باطل كدام است ؟ اسرائيل مسلمان كش حق است ؟ چرا اين ناحق پشتيبان شماست و از اعمال شما خوشحال مي شود و شما هم شعار نه غزه و نه لبنان سر مي دهيد ؟ كي اسلام و قران و امام گفته اند از مسلمان مظلوم دفاع نكنيد و باعث خوشحالي دشمنان انها شويد ؟ خوب اين انگليس و بي بي سي چطور انها هم حق هستند ؟ انها دوستار ملت ايرانند ؟ اينها نبودند نفت اين ملت را غارت كردند ؟ اينها نبودند اين كشور را اشغال و تعداد زيادي از همين ملت را كشتند ؟اينها نبودند كودتاي 28 مرداد را برپا كردند ؟ همين بي بي سي نبود رمز عمليات را اعلام كرد ؟ همين انگليس نيست خون مسلمانان را مي ريزد ؟ همين انگليس نيست از سلمان رشدي حمايت مي كند ؟ خوب حال اين انگليس و بي بي سي شدن حق ؟ كه شما گوشتان به انهاست و با دروغها وبرنامه هاي انها مي ائيد بيرون و شعارهاي درخواستي انها را سر مي دهيد . خوب امريكا هم كه قطعا حق حق است و امام هم براي قديم مي گفت شيطان بزرگ ولي اين شيطان امروز فرشته شده ! اصلا انها نبودن كه دولت منتخب مردم را سرنگون كردند و رژيم سلطنتي برپا كردند ! انها نبودند كه ساواك را تاسيس و اموزش شكنجه جوانان اين مملكت را دادند! انها نبودند كه از صدام در جنگ بر عليه ما حمايت كردند ! انها نبودند كه سكوهاي نفتي ما را زدند ! انها نبودند كه هواپيماي مسافري ما را به اتش كشيدند ! انها نيستند كه كشور مارا تحريم كردند و دارائيهاي ما را بلوكه كردن ! خوب بله اين فرشته براي دلسوزي ملت ايران امده مي خواهد مردم ايران ازاد باشند ! دمكراسي داشته باشند ! ( البته مردم عربستان و مصر و كشورهايي كه دوست امريكا هستند و مردمش حق دادن راي هم ندارند كه مردم نيستند وارزش دفاع ندارند فقط ما لياقت دفاع امريكائيها را داريم !) خوب سلطنت طلبان هم كه امروز دوست شما شدن را در اين روزها توي تلويزيون خوب سوابقشان را مي بيني انها كه اصلا كوچكترين گناه و ناحقي در مورد اين كشور ملت انجام ندادند و براي همينه امروز طرفدار شما هستند اما اين منافقين انها كه در كشور بمب گذاري نكردند ! انها نبودند كه مردم را ترور مي كردند ! انها نبودند كه گفتند 6500 نفر را شهيد كردند در بمب گذاري و ترور ! و انها نبودند كه در كنار دشمن اين ملت (صدام ) بر عليه ملت وكشور خودشان اسلحه بدست گرفتند و با ملت جنگيدن ! انها نيستند كه جاسوسي امريكا وانگليس را مي كنند و پول مي گيرند ! بله حتما انها هم حق هستند كه از شما حمايت مي كنند واز اعمال شما خوشحال مي شوند ! خوب اون كميته 5نفره كه برنامه ريز جنبش شما در خارج است كه اصلا ملاك حق هستند ! همان سروش كه مي فرمايند قران زائيده ذهن پيامبر است ! همان اكبر گنجي كه مي گويد امام زمان دروغه ! ما معصوم نداريم امامان افراد عادي هستند ! همون مخمل باف كه گنجي را تائيد مي كنه ! اصلا همه انها عين ائينه حق هستند ! نه ! دوست عزيز ديدي چقدر شما حق هستيد و چه طرفداران حق تر از خودتان داريد !اصلا نگو انها به ما ارتباط ندارند كه از شما بعيد است حرف ناحق بزنيد ! اگر انها با شما نبودند اين اقاي موسوي و ساير رهبرانتان يك بيانيه مي دادن و ضمن رد حمايت انها دخالتشان در امور حق طلبانه خودشان را محكوم مي كردند . خوب چكار كردند ؟ به حمله كنندگان به اموال عمومي و مردم گفتند مردم حق طلب ! به توهين كنندگان به امام حسين و اصول اسلامي ما گفتند مردم خدا جو !و......
عزيز جان تو خودت حاليت نيست مابقي مردم را ..... فرض نكن اگر ما حق نباشيم مطمئن هستم شمائي كه دشمنان اين اب وخاك و اين ملت از اعمال شما دفاع مي كنند و خوشحال مي شوند به حق نيستند و شما قطعا با اين دوستان و حاميان ناحق هستيد خودتان را هم گول نزنيد . (284345)
 
رهروان
۱۳۸۸-۱۱-۱۴ ۰۲:۰۲:۱۳
اول باید ثابت کنید که مصداق امام علی هستید بعدا مقایسه کنید!
چرا همیشه طرف خوب شما هستید و بقیه بد هستند.
جالب است که هم حضرت علی و هم معاویه خود را حق می دانستند.
حالا اینکه شما به استناد حرف های خودتون اول خودتونو طرف حق می دونید و در نهایت هم از همه چی استفاده می کنید دلیل بر درستی استدلال شما نیست.

اما حالا سئوال من اینه که اگه برعکس فکر کنیم چه وضعیتی پیدا می کنید؟

من که می دونم این نظر چاپ نمی شه اما خودتون که می خونیدو همینم بسه
دوست من فراموش نکنید که در ابتدا این شما بودید که مارا به یزید و خود را به حسین متصل کردید!
این شما بودید که در ابتدا از امام راحل تا مولا علی تا شهدا استفاده ی سیاسی کردید!
و حالا وقت عقب نشینی شده..درسته؟! (284439)
 
۱۳۸۸-۱۱-۱۵ ۰۰:۰۲:۰۱
شما جواب خودتون را هم در نظرتان داده اید. (284651)
 
خادم
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۳:۵۳:۳۰
آقا جان در اين زمانه يكي واضوح و شفاف بگه كه الان علي كيست ؟ حسين كيست ؟ معاويه كيست؟ طلحه و زبير چه كساني هستند ؟ به اسم بگويد ما چون عوام هستيم ( البته به اين نام ناميده شده ايم ) نمي فهميم و نمي توانيم هم تشخيص بدهيم علما هم كه هميشه با كنايه بيان ميكنند. پس تكليف ما چيست ؟ (284255)
 
دانشجو
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۶:۰۱:۰۶
شبيه همين سوال رو يك شخص در جنگ جمل از علي ع كرد، ايشان گفتند ببينيد حق چيست و كدام طرف جانب حق را دارد...
حال من از شما ميپرسم؟
انصافا تئورسين هاي كدام طرف دين را افيون ملت ها ميدانست و دائم به تبليغ سكولاريسم، پلوراريزم و .... ميپرداخت؟ و كدام طرف به خاطر عزاداي امام حسين ع، تقليد از مراجع شيعه، التزام به شعائر ديني و ... متهم به كهنه پرستي، ميمون بودن، متحجر و امل بودن ميشد؟
پس واقعا ديگه همه چيز روشنه و برخي فقط دنبال تشكيك، \"ترديد\" و سوالات انحرافي‌اند... (284308)
 
۱۳۸۸-۱۱-۱۴ ۰۵:۴۹:۵۷
عزیز دانشجو. در این قضایا حق مطلق و باطل مطلق وجود ندارد. هر دو جریان مخلوطی از حق و باطلند. آدم بیشتر یاد \"اللهم اشغل الظالمین بالظالمین\" می افته. حق در پس پرده غیبت است تا زمانی که تعداد جویندگان و تحمل کنندگان واقعی حق به میزان قابل قبولی برسد. (284453)
 
حسين
۱۳۸۸-۱۱-۱۴ ۰۹:۱۹:۴۳
آقاي ناشناس كه گفته ايد «عزیز دانشجو. در این قضایا حق مطلق و باطل مطلق وجود ندارد. هر دو جریان مخلوطی از حق و باطلند» حضرت علي در همان خطبه اي كه مي فرمايد حق و ياطل محض وجود ندارد اما تاكيد مي كند كه يك حق اصلي وجود دارد كه مخالفانش لباس باطل روي آن مي كشند و يك باطل اصلي وجود دارد كه طرفدارانش آن را با حق آميخته مي كنند و مهم اين است كه حق را از باطل در اين فضا تشخيص دهي نه اينكه همچون كساني كه بخاطر پيچيدگي اوضاع حق را تنها گذاشتند به بهانه اينكه تشخيص ممكن نيست هر دو را باطل بخواني (284477)
 
محمد
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۸:۳۴:۵۱
با سلام دوست عزيز خادم جان اگر حضرت علي (ع) يا امام حسين (ع) امروز بود چه مي شد امريكا و اسرائيل و انگليس از انها حمايت مي كردند ؟ مي گفتند بفرمائيد بودجه براي براندازي يزيد ؟بفرمائيد شبكه بي بي سي براي اعلان برنامه هاي جنبش امامي ؟ سروش و اكبر گنجي و مخملباف هم مي گفتند ما هيئت 5 نفره امامان در خارجيم و گرچه قران پيامبر زائيده ذهن اوست و گرچه اينها معصوم نيستند و امام زمان هم وجود ندارد ولي ما طرفدار انهائيم بنده خدا اگر تشخيص دادي امريكا و انگليس و اسرائيل و منافقين و سلطنت طلبان و بهائيها و همجنس بازان ظالم و كافر نيستند و حق هستند و مدافع اين ملت و خداجوو عدالت خواه پس نظام ايران يزيد مي شود ولي اگه ديدي انها ظالمند و ضد حق وحقيقت بدان با هركه دشمني كنند حق است و از هركه حمايت كنند انها هم مثل خودشان ناحق هستند چه اگاه باشند چه نا اگاه
حال ديدي چه شاخص هايي هست براي حق و باطل . (284347)
 
حسين
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۴:۱۱:۴۱
يك سوالي كه هميشه با خوندن اين نوشته ها براي من پيش اومده اينه كه اينهايي كه مي نويسيد و مقايسه هايي رو كه مي كنيد، واقعاً باور داريد يا فقط براي درآوردن لج ما به صحراي كربلا مي زنيد؟ (284261)
 
دانشجو
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۶:۰۲:۳۹
نه ما بيكاريم!
دوست حسابي پس تاريخ براي چيه!؟!؟!؟!؟ (284309)
 
علی
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۴:۱۶:۳۹
بابا تا کی میخواین خودتونو امام حسین و امام علی معرفی کنین و مخالفاتونو معاویه و یزید . ....کی باید تشخیص بده اینو .لابد قط فقط شما و نوچه هاتون ؟ (284264)
 
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۶:۵۷:۵۳
شما دنبال آدمها نگرد دنبال حقیقت و کار درست باش. (284323)
 
محمد
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۸:۴۱:۰۵
با سلام علي عزيز جوابتان را دربالا دادم اگر به اين نتيجه رسيديد كه امريكا و اسرائيل و انگليس و سلطنت طلبان و منافقين و بهائيان حق هستند ودشمن اين ملت نيستند خوب نتيجه بگير شما ها هم حق هستيد و براي همين است كه حق طلباني مثل انها از شما حمايت مي كنند واز اعمال شما خوشحال مي شوند .كمي فكر كن مي فهمي حق و باطل كجاست (284350)
 
حمید
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۵:۰۵:۲۶
با سلام

خیلی نوشته خوبی بود مخصوصا از این جنبه که وقایع تارخی و روایات و آیات را به خوبی گردآوری کرده بود. اما نکته این است که هنگامی که پای تحلیل وقایع می رسد و کار به علت یابی می رسد، گویی که علتها به خود همان معلولها برمیگردند.
هنگامی که مساله این است که چرا مردم بصیرت نداشتند یا در برابر ولی خدا ایستادند یا چرا به سپاه عمر سعد رفتند، جواب آن با نداشتن بصیرت در دین، بی توجهی به دین، درک نکردن وظیفه، جلو افتادن از ولی خدا و مسائلی از این قبیل داده می شود در حالیکه عمدتا این عوامل در خود سوال مستتر هستند. یعنی سوال این است که خوب چرا مردم از ولی خدا جلو افتادند، چرا وظیفه خود را درک نکردند و یا چرا بصیرت نداشتند.
من فکر می کنم علت ها یا ریشه ها باید بنیادی تر از این نگریسته شوند.
نکته دیگر هم اینکه در مورد بصیرت ایشان می فرمایند بصیرت و تبعیت همراه هم باید باشند ولی رابطه این دو را مشخص نمی کنند. به نظر می رسد تبعیت خود تابعی از بصیرت است یعنی کسانی که تبعیت می کنند به دلیل بصیرت خود است که تبعیت می کنند نه اینکه این دو جدای از هم باشند. (284277)
 
سعيد پور مراد
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۵:۲۰:۲۲
با سلام ،
1- مقاله تحليلي سالمي بود از فحش و بد و بيراه و متهم كردن جناحهاي سياسي دوري كرد .
2- بصيرت و دانايي به واسطه مطالعه زياد كتاب مطبوعات اينترنت و تجربيات مستقيم شخصي و غير شخصي بدست مي آيد ، آنچه كه معصومان عزيز به ما گفته اند اين است \"كسي كه بميرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلي مرده است \".اين فرمايش امام به اين معناست كه حتما بايد اول بشناسيم و بعد پشت كسي حركت كنيم.
3- زمان بچگي پدرم اصرار داشت كه حتما موقع نماز به هر مسجدي كه نزديكتر است بروم و پشت هر امام جماعتي كه بود نماز بخوانم ، بزرگ كه شدم هم پدرم و هم من تغيير كرديم ديگر تا امام جماعت آن مسجد را نمي شناختيم پشت سرش نمي ايستاديم و به هر مسجدي ديگر نمي رويم .
4- آن چيزي كه علي (ع ) مي فرمايد در خصوص مردم بسيار گرانبها است مردم بر سه گروهند عالم ، دانشجو وخاشاك روي آب ؛ خوب وظيفه ما مشخص است بايد بسيار تحقيق كنيم با برجسته ترين اساتيد حوزه و دانشگاه معاشرت كنيم و حقيقت را چون طلا استخراج كنيم .
5- خواندن نظريات مختلف و تفكر صحيح مهمترين رمز پيشرفت است ، بايد ظرفيت سازي را از خودمان شروع كنيم به قول پيامبر شرح صدر از خدا بخواهيم .
6- منش و طريقت انسانيت يكي از مهمترين فاكتورهاي شناخت افراد است در گفتار افراد دقيق شويد و ميزان ادب و اخلاق را در برخورد با دشمنانشان ملاك قرار دهيد . هر كسي كه شان و درجه بالاتري دارد در گفتار و نوشتارش محترم تر و نجيب تر رفتار مي كند .
7- دايره خودخواهي و خودبيني بسيار تنگ است به اندازه يك نقطه ، دايره معرفت و دگر بيني به اندازه عالم خلقت است آنكه من مي گويد نيم من هم نيست آنكه از ديگران هم ياد مي كند معرفتش به اندازه عالم خلقت مي شود.
8- رسانه آينه اي است كه هم من را مي نماياند و هم ديگران را ، معجزه ارتباطات اسم ديگر عصر ارتباطات است ، اگر مي خواهيد حقيقت را كشف كنيد با ديد عميق بنگريد بهر رسانه ايي چه صدا و سيما ، چه رسانه هاي اصلاح طلبان ويا اصولگرايان و يا ديگران
9- اگر ترازو دستتان باشد صحت گفتار و رفتار را مي توانيد بيازمائيد ، - آيا منابع خبري معتبرند - آيا بي طرفي اطلاع رساني رعايت مي شود - آيا اخلاق حرفه اي روزنامه نگاري و خبرنگاري وجود دارد و... - آيا دسترسي آزاد اطلاع رساني بطور مساوي وجود دارد و... مرسي (284283)
 
محمد
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۸:۴۷:۲۱
با سلام جناب سعيد پور مراد بسيار زيبا و خوب نوشتيد كاش به يك نكته اساسي هم اشاره مي فرموديد وانهم جايگاه دشمنان اسلام و خدا پيامبر بود كه هرگاه اين دشمنان از اعمال عده اي خوشحال شوند و يا از اعمال عده اي حمايت كنند قطعا ان عده بحق وخدايي نيستند (284351)
 
علی‌
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۵:۲۳:۰۶
به عنوان یک دانشجوی حقوق مقیم اروپا چند سوال دارم، اول اینکه در نظام حقوقی اسلامی تا زمانی‌ که جرم کسی‌ محرز نشود آیا میتوان با متهم به عنوان مجرم رفتار کرد؟ اگر این چنین نیست چگونه است که تمام متهمین مربوط به حوادث پس از انتخابات با لباس زندانی و دمپای به دادگاه آورده میشوند؟ انصافا هیچ کس حاضر نیست با این لباس در انظار عموم دیده شود، بدین ترتیب حتا اگر کسی‌ هم واقعا مجرم نباشد فقط دستگیر شدن او و حاضر شدنش، با احتساب اینکه حتا در زندان هم با او با روفت اسلامی بر خورد شده باشد، مخدوش کردن شخصیتش منجر میشود که حتما در قانون اسلام جرم محسوب میشود. در یکی‌ از کمنتهی شما این را خواندم که نگرش به مسٔولان نظام بر این اصل است که آنها از خطا مبرا هستند آیا این نگرش به مردم عادی هم وجود دارد و یا اینکه آنها به طور خود کار مجرم و اشوبگر هستند؟ امیدوارم ظرفیت پاسخ دادن را به این سوالات داشته باشید. علی‌ (284285)
 
محمد
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۸:۵۸:۱۲
با سلام علي عزيز اگر در فرانسه ادامه تحصيل ميفرمائيد قطعا به قانون فرانسه اشراف داريد و قطعا هم اطلاع داريد كه نظام حقوقي ايران در امور دادرسي همانند فرانسه است قطعا مي دانيد قبل از تشكيل دادگاه در دادسرا به عمل متهم رسيدگي مي شود و در صورتيكه ادله و مدرك وسوابقي نباشد در همان جا قرار منع تعقيب صادر مي شود و اگر مدرك و مستند ويا اعترافي باشد توسط دادستان كيفر خواست صادر و به دادگاه ارسال مي شود و در دادگاه به ميزان مجازات مجرم پرداخته مي شود و كمتر موردي بوده كه كسي در دادگاه تبرئه شود چون اگر مدارك و مستندات و اعترافات نباشد اصلا كسي را بدادگاه نمي فرستند در ضمن در قانون اساسي ايران و قانون مجازات اسلامي هم هست كه همه افراد بي گناهند مگر خلاف ان ثابت شود اين مختص مسئولين نيست بلكه براي همه مردم است . (284353)
 
رحماني
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۶:۵۶:۰۵
كساني كه در شناخت علي و معاويه يا حسين و يزيد شبهه دارند به قرائن رجوع كنند. البته اگر واقعا به دنبال درك موضوع هستند. چه كسي علي رغم غير قانوني بودن توهين به مقامات رسمي از چند ماه قبل از انتخابات تهمت دروغگو بودن را بار رئيس جمهور كرد؟ چه كسي ادعاي ولايت پذيري كرد و سخنان صريح رهبري را نديده گرفت. چه كسي بهانه تقلب را پيراهن عثمان كرد؟ چه كسي احمدي نژاد را قانون گريز ناميد؟
چه كسي مردم فريبانه ادعاي خط امام كرد؟ و.....
دوستان جلوه حق عيان است در صورتي كه كسي بخواهد آن را درك كند. (284321)
 
۱۳۸۸-۱۱-۱۴ ۱۱:۰۷:۰۷
چه كسي ادعا كرد هاله نور ديده ؟ (284502)
 
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۷:۴۸:۱۷
عجب اوضاعی شده، هم کسی که مقاله می نویسد و هم کسانی که نظر موافق یا مخالف می دهند همه در یک جمله خلاصه می شود: ماشاا... خودم!
دوستان همه دین دارید غیر از بنده! کمی هم نسبت به هم حسن اخلاق داشته باشید (284338)
 
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۸:۱۰:۱۸
روايت شده زماني كه امام حسين در راه كوفه بود به فردي كه از كوفه مي‌آمده برخورد مي‌كند و از وي از اوضاع كوفه سوال مي‌كند. آن فرد مي گويد قلوب مردم كوفه با توست و شمشيرهايشان بر عليه تو. علت آن نيز ترس از سركوب توسط حكومت يزيد و عامل او ابن زياد بوده است. حتي روايت شده زماني هشام به زيارت كعبه مي‌رود. به علت تراكم جمعيت قادر به لمس كعبه و حجرالاسود نمي شود. در گوشه‌اي به نظاره مي‌ايستد. در همان زمان فردي را مي‌بيند كه هر كجا گذرش مي‌افتد مردم به احترامش كنار مي‌روند و به راحتي قادر به لمس كعبه مي‌شود. و او كسي جز امام سجاد نبوده است. فرزدق كه در آن زمان با هشام بوده قصيده اي در خصوص اين واقعه سرود و مورد غضب هشام قرار گرفت. ساير ائمه ما هم به طور كامل داراي مقبوليت مردمي بوده‌اند ولي مردم به علت سركوب حكومت و ترس از آن جرات ابراز آن را نداشته‌اند. اگر مردم را در انتخابشان آزاد بگذاريم و زور و زر و تزويري در كار نباشد مسلماً حق را انتخاب مي‌كنند. (284343)
 
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۸:۳۶:۳۵
پس مشکل خوشه بندی حل شد ؟ (284348)
 
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۱۹:۴۳:۴۷
در اكثر مقالاتي كه در سايت الف منتشر شده است ملاك حق و باطل افراد معرفي شده‌اند. آقاي الف حق بود و هركه با او بود در مسير حق و آقاي ب باطل بود و هر كه در خط او بود باطل بود. در زمان حاظر آقاي x حق است و هر كه با اوست در جبهه حق و آقايy باطل است و هركه با اوست در مسير باطل است. در صورتيكه ملاك حق بودن و باطل بودن فراتر از افراد، شاخصه‌ها، ملاك‌ها و معيارهايي هستند كه در منابع ديني ما از قبيل قرآن مجيد به عنوان يك كتاب آسماني، سيره و روش پيامبر اسلام و نهج‌البلاغه به عنوان كلام علي و كلام و سيره ساير ائمه ذكر شده‌اند. يكي از مهمترين فرازهاي نهج البلاغه عهدنامه علي به مالك اشتر است. در اين عهد نامه حضرت علي به مالك نمي‌گويد كه هر كه با من و توست برحق است و مخالفين من و تو بر مسير باطلند. در اين عهد نامه آن حضرت ملاكهاي يك حكومت بر مسير حق را ذكر مي‌كند. اگر حكومتي بر آن معيارها حركت كند در مسير حق است و اگر نه در مسير باطل. قسمتي از دستورات آن حضرت به مالك اشتر كه در عهدنامه فوق ذكر شده‌اند بدين شرح مي‌باشند:
\"نيكوترين اندوخته خود را كردار نيك بدان و هواى خويش را در اختيار گير، و بر نفس خود بخيل باش و زمام آن را در آنچه برايت روا نيست رها مگردان، مهربانى بر رعيت را براى دل خود پوششى گردان ، مباش همچون جانورى شكارى كه خوردنشان را غنيمت شمارى چه رعيّت دو دسته‏اند: دسته‏اى برادر دينى تواند، و دسته ديگر در آفرينش با تو همانند. بر بخشش پشيمان مشو و بر كيفر شادى مكن، و به خشمى كه توانى خود را از آن برهانى مشتاب، و مگو مرا گمارده‏اند و من مى‏فرمايم، و اطاعت امر را مى‏پايم، چه اين كار دل را سياه كند و دين را پژمرده و تباه و موجب زوال نعمت است و نزديكى بلا و آفت
بپرهيز كه در بزرگى فروختن، خدا را همنبرد خوانى و در كبريا و عظمت خود را همانند او دانى كه خدا هر سركشى را خوار مى‏سازد و هر خودبينى را بى مقدار. داد خدا و مردم و خويشاوندان نزديكت را از خود بده، از رعيت آن را از خود دورتر دار و با او دشمن باش كه عيب مردم را بيشتر جويد، كه همه مردم را عيبهاست و والى از هركسى سزاوارتر به پوشيدن آنهاست. پس مبادا آنچه را بر تو نهان است آشكار گردانى و بايد، آن را كه برايت پيداست بپوشانى، داورى در آنچه از تو نهان است با خداى جهان است. گره هر كينه را كه از مردم دارى بگشاى و رشته هر دشمنى را پاره نماى. خود را از آنچه برايت آشكار نيست ناآگاه گير و شتابان گفته سخن چين را مپذير، كه سخن چين نرد خيانت بازد هر چند خود را همانند خيرخواهان سازد.
آن كس را بر ديگران بگزين كه سخن تلخ حق را به تو بيشتر گويد، مردم را چنان بپرور كه تو را فراوان نستايند، و با ستودن كار بيهوده‏اى كه نكرده‏اى خاطرت را شاد ننمايند، كه ستودن فراوان خود پسندى آرد، و به سركشى وادارد. بخشى از وقت خود را خاص كسانى كن كه به تو نياز دارند. خود را براى كار آنان فارغ دار و در مجلسى عمومى بنشين. سپاهيان و يارانت را كه نگهبانانند يا تو را پاسبانانند، از آنان بازدار، تا سخنگوى آن مردم با تو گفتگو كند بى درماندگى در گفتار كه من از رسول خدا (ص) بارها شنيدم كه مى‏فرمود: «هرگز امتى را پاك از گناه نخوانند كه در آن امت بى آنكه بترسند و در گفتار درمانند، حق ناتوان را از توانا نستانند» و درشتى كردن و درست سخن نگفتن آنان را بر خود هموار كن و تنگخويى بر آنان و خود بزرگ بينى را از خود بران، اگر رعيت بر تو گمان ستم برد، عذر خود را آشكارا با آنان در ميان گذار، و با اين كار از بدگمانى شان درآر، بپرهيز از خونها، و ريختن آن به ناروا، كه چيزى چون ريختن خون به ناحق آدمى را به كيفر نرساند، و گناه را بزرگ نگرداند، و نعمت را نبرد، و رشته عمر را نبرد، و خداوند سبحان روز رستاخيز نخستين داورى كه ميان بندگان كند در خونهايى باشد كه از يكديگر ريخته‏اند. پس حكومت خود را با ريختن خونى به حرام نيرومند مكن كه خون به حرام ريختن قدرت را به ناتوانى و سستى كشاند بلكه دولت را از صاحب آن به ديگرى بگرداند. (284364)
 
محمد
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۲۰:۴۰:۱۶
آقای سید حسین حسینی شعور مردم با همین رای های بالا معلوم میشه (284385)
 
حمید
۱۳۸۸-۱۱-۱۳ ۲۱:۴۷:۱۱
مقاله جالبی بود لیکن در جمله زیر اسم امام علی(ع) در قسمت دوم از قلم افتاه است: \"در زمان امام حسين عليه‌السلام، افرادي که قبلا سابقة خوبي داشتند، همچون عمرسعد، شبث بن ربعي، يا شريح قاضي، و در مقياس بزرگتر و معروفتر افرادي مانند طلحه، زبير، ابوهريره، ابوموسي اشعري و... \"
زیرا زبیر در زمان امام علی (ع) بوده و زمان امام حسين عليه‌السلام زنده نبوده. (284399)
 
۱۳۸۸-۱۱-۱۴ ۰۰:۴۳:۱۴
احسنت به آقا یا خانم ناشناس که منشور حکومت و مردم و ارتباط آنها بایکدیگر را از زبان علی(ع) گفتند و شاه بیت آن نیز \"مباش همچون جانورى شكارى كه خوردنشان را غنيمت شمارى چه رعيّت دو دسته‏اند: دسته‏اى برادر دينى تواند، و دسته ديگر در آفرينش با تو همانند. بر بخشش پشيمان مشو و بر كيفر شادى مكن\" است.
افراد را با حق بسنجید نه بالعکس. حق کردار و گفتار علی است و بس. هر که در این حلقه نیست .... (284427)
 
سارا
۱۳۸۸-۱۱-۱۴ ۰۸:۲۲:۱۶
یه چیز خودمانی بگم تا الان ساعت 8:00 صبح چهارشنبه 88/11/14 من به صورت کورکورانه به رای خود موسوی افتخار می کردم اما:
1- به خاطر برنامه های مناظره با دوستانم
2- به خاطر برنا مه های پخش نشده از تلویزیون چند روزی تحت عنوان شاخص پخش می شه
3- به خاطر برنامه آقای دکتر یامین پور
4- به خاطردروغ های سران فتنه به ضرر نظام اسلامی
5- به خاطرشستشوی مغزی موسوی ، کروبی ، خاتمی و ....بر ما قشر جوان
معذرت می خواهم استغفار می کنم وناراحت هستم از اینکه:
1- وادار کردم 3 نفر از 7 نفر خانواده ام به موسوی جریان کذب او رای بدهند
2- باورم شده بود او خیر خواه هست نه جاعل دروغگو
3-کورکورانه دل بسته بودم به ضد انقلاب هاو سلطنت طلبها
4-فرق بین خواص خیر خواه را با نخبگان سکولار فهمیدم
ای کاش مملکت طوری بود امثال موسوی که لیاقت آقا گفتن هم ندارند به دادگاه بیایند و لا اقل جوابگو بازی با احساسات ما را می دادند
خدا را شکر می کنم که این مملکت صاحب دارد
خدا را شکر می کنم چون من فقط از دولت نهم بدم می آمد، و فقط به خاطر این مثله تن به اراجیو جعلی موسوی دادم،و بیدار شدم
خدا را شکر می کنم بیشتر از این گمراه نشدم
انگار تازه متولد شدم
خدا را شکر ولایت فقیه داریم ، کشور مسلمان شیعه هستیم
سکولار ها ، لائیک ها ،منافقین ، ضد انقلابها ، ضد ولایت فقیه ها ، بابی ها ، بهایی ها ، وهابی ها ، صهیونیستها ، استکبار ، سلطنت طلبها ، رانت خواران ، آقا زاده ها ، خواص جعلی ، خیر خواه های دروغگو ،نخبگان بی دین و . . . بروند بمیرند (284469)
 
ناشناس
۱۳۸۸-۱۱-۱۴ ۰۸:۵۱:۴۰
در اين چهار سال همواره اين مساله برايم بود كه چرا آقاي خامنه اي با اين كه قطعاً احمدي نژاد را خوب مي شناسند با اون مخالفتي نمي كنند و چهره اون رو براي مردمي كه واقعيات رو نمي فهمدند رو نمي كنند. ديشب با ديدن قسمت سوم مستند شاخص و نحوه برخورد امام با بني صدر جواب سوالم رو گرفتم .آخه احمدي ن‍اد هر چي هم به ملت ظلم كرده ديگه به پاي بني صدر كه نميرسه و لالقل ظاهر رو حفظ ميكنه . (284472)
 
علی
۱۳۸۸-۱۱-۱۴ ۰۹:۵۳:۲۲
با سلام
دوستانی که دفاع رادیوهای بیگانه از سبزها را ملاک باطل بودن آنان می دانند. یادتان هست:
در زمان حمله آمریکا به عراق رادیوهای بیگانه بر ضد صدام بودند.آیا صدام حق بود؟
در زمان محاکمه میلوشویچ بر ضد او بودند؟ آیا او حق بود؟ و ...
استدلال محکمتری بیاورید.

کل حزب بما لدیهم فرحون
بترسید از زمانی که پرده بر افتد و ببینید که هر دو بر صراط باطل بودید.

اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان (284483)
 
داور
۱۳۸۸-۱۱-۱۴ ۰۹:۵۳:۳۳
الف جان !@
بی اعتماد شدم به شما
سئوالات اساسی را حذف می کنید و در بخش عدم انتشار قرار می دهید .
حداقل این مواردی که به تریج قبایتان بر میخورد ر تحت عنوان کفریات بازدید کنندگان به رویت برسانید و از خودتان سلب مسئولیت کنید .


مثلا چرا همه در بحث بصیرت و ......... با طرف مقابل حرف می زنید . چون فرض را بر علی بودن یک فرد گذاشته اید . خوب طبیعی است که در این بحث نتیجه از قبل مشخص است .

سئوال من این است آیا احتمال نمی دهید در تشخیص خود مبنی بر اینکه \"یک طرف همیشه و همه جا علی است و دیگران یا معاویه اند یا بی بصیرت \"
اشتباه می کنید . (284484)
 
حسین
۱۳۸۸-۱۱-۱۵ ۱۰:۳۲:۵۳
سلام
شما هم مقایسه کن و ما رو بیدار کن بابا جان (284704)
 
psdk
۱۳۸۸-۱۱-۱۴ ۱۰:۵۱:۳۶
همه قبول داريم طتحه وزبير از اصحاب رسول خدا بودن وبراي اسلام مجاهدت كردند وشمر .....از ياران علي (ع) واينها زير منبر رسول خدا(ص) وعلي اسلام را آموختند ولي بعدها با علي وحسين (ع) جنگيدند آيا اين موارد نياز به نظارت مردم بر افراد بخصوصآنهايي كه قدت را در اختيار دارند را نمي رساندآ يا بخاطر همين ضرورت نيست كه علي (ع)مي گويد اي مردم من از خطا مصون نيستم گريبانم را بگيريد اهرمهاي گرفتن گريبان قدرت در اين زمانه جز مطبوعات ورسانه ها و احزاب مي باشندآيا بستن مطبوعات برخورد با احزاب شكستن قلمهارهايي گريبان قدرت از دست مردم نيست وآيا اين رودر رويي با شيوه علي نيست؟// (284495)
 
رهروان
۱۳۸۸-۱۱-۱۴ ۲۱:۲۸:۲۳
با سلام
دوستانی که دفاع رادیوهای بیگانه از سبزها را ملاک باطل بودن آنان می دانند. یادتان هست:
در زمان حمله آمریکا به عراق رادیوهای بیگانه بر ضد صدام بودند.آیا صدام حق بود؟
در زمان محاکمه میلوشویچ بر ضد او بودند؟ آیا او حق بود؟ و ...
استدلال محکمتری بیاورید.

کل حزب بما لدیهم فرحون
بترسید از زمانی که پرده بر افتد و ببینید که هر دو بر صراط باطل بودید.

اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان
خداوند ظهور مولامون رو نزدیک بکنه.
علی گرامی ایا گروهی که اطاق فکرش را گنجی یا سروش یا مخملباف یا نوری زاده یا سازگارا تشکیل میدهد حق است؟!
ایا گروهی که تریبونش شده است انگلیس و امریکا حق است؟!
یادمان نرفته که امریکا چه سطح وسیع کمک تسلیحاتی اطلاعاتی در زمان دفاع مقدس به صدام کرد!
یادمان نمیرود که همین اروپا بود که بمب شیمیای رو تحویل صدام ملعون داد!
ایا گنجی ایی که امام زمان را دروغ و سروشی که قران را وهمیات و مخملبافی که گرفتن لانه ی جاسوسی رو اشتباه میدانند حق هستند؟!
ایا رسانه ای مثل صدای امریکا یا بی بی سی که هر روز طبل اتش زدن ایران را میزنند حق هستند؟!
مسلما در اوایل درگیریها اشتباهی صورت گرفت که به دستور صریح مقام معظم رهبری مجلس محترم در حال پیگیریست ولی واقعا حق از نظر شما در سوالات بنده تعریف میشوند؟!
چه کسانی بودند که گلوله هاشان 8 سال قلب و سر جوانان این مملکت را درید؟!
چه کسانی بودند که بمب های ساخت انها شهرهای ایران را ویران میکرد؟!
چه شده حالا اطاق فکر این جنبش در قلب ان دشمنان قسم خرده باز شده است؟!
چه شده است که امریکایی که کشتار کار هر روز اوست حق شده است؟!
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک (284616)
 
داور
۱۳۸۸-۱۱-۱۵ ۱۲:۴۴:۰۰
مشکل ما همین وهمیاتی است که افرادی مثل شما دارند .
به فرض که همه این ها درست باشد چه ربطی به انتخابات و تقلب و ....دارد ؟

راستی تا حالا به موضوعاتی که باعث اعتراض مردم شد فکر کرده اید ؟ فکر کرده اید که با این همه طرفدار چرا صدای مخالف تحمل نمی شود .
توجهتان می دهم به سرنوشت مناظره ها با حضور آقای دکتر اطاعت که فقط به بخشی از مسائل پرداخت همه آشفته شدند رئیس صدا و سیما بیانیه داد . بقیه حمله کردند و .......
نتیجه تعطیلی مناظرات !

راستی تا حالا فکر کرده اید که طرفداران و مبلغان انقلاب به روایت شما چه کسانی اند اگر مرور شان کنید و به شیوه مطبوعاتتان در کنار هم قرار بدهید آیا واقعا در جامعه مذهبی مد نظرتان پذیرش دارد :
شریعتمداری ، رسایی ، حسینیان ، شجونی ، ان ، کوچک زاده و ........
راستی تا حالا فکر کرده اید چرا همه حامیان تفکر مورد علاقه شما اولین سلاحشان( به غیر از اسلحه دوستان ) هتاکی و فحاشی است ؟
چرا این مخالفین بد و ..... اهل فحاشی و هتاکی نیستند ؟ توصیه دینی است که اول فحش بدهی بعد تبلیغ تفکر مورد نظر را بکنی ؟

بی بی سی بد است و استعمارگر و ..... ولی برای پیروزی انقلاب چرا استفاده از آن جایز و گوش دادن به آن مباح بود ؟

کشورهای مد نظر همه حامی صدام و .... ولی بیشترین ارتباط علنی و مخفیانه توسط همین دولت محترم! شما با اینها برقرار شده است .باجهایی که در پناه ظاهر ستکبار ستیز به همین داده اند کم کم رو می شود .

ما برای حفظ اقتدار صنفی و حزبی حتی حاضر شدیم جنایان چین علیه مسامانان و روسیه را ... ندید بگیریم واعتراض هم نکنیم

برادر من ما مسئله مان را باید خودمان حل کنیم دشمن همیشه هست و خواهد بود با تابلو و بدون تابلو ولی اینکه مدام برای حل منازعات داخلی پای دشمن را وسط بکشیم و بهره برداری کنیم فقط خودمان را راضی می کند .

صورت مسئله عدم اقناع افکار عمومی از صداقت حاکمیت و مشخصا دولت است که با این توجیهات و زیرکی بحران را به سمت رهبری سوق داد و خودش را کنار کشید و متاسفانه موضوعات به سمتی رفت که دیدیم و دیدید

و تصور خامی است که فکر کنیم با بگیر و ببند و حمله و اتهام تلویزیونی مخالفین کم شده اند قطعا بیشتر شده اند ولی به دلیل شرایط جاری تصمیم به سکوت گرفته اند ولی در هر بزنگاهیی امکان بروز خواهد داشت
راستی حکومت بر گروه یا جامعه ای که بدانی قبولت ندارند چه احسی به تو خواهد داد ؟
آیا خواب راحتی داری؟
اللهم عجل لولیک الفرج و اجعلنا من اعوانه و انصاره (284761)
 
۱۳۸۸-۱۱-۱۵ ۱۲:۰۹:۱۷
دوست عزیز, دعوا بر سر نفت و دلار و یورو و بودجه و سهام و پورسانت و واردات و ...است. لطفا امام علی (ع) و امام حسین (ع) و دیگر مقدسات ملت را به دعوا های مشمئز کننده سیاسی نچسبانید! (284738)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.