حضور «دريا» با خصوصيات گريزان از بي بند و باري جنسي اش درمقابل شيرين مادر بي بند و بارش و حضور خسرو با تمامي زواياي زشت اخلاقي در برابر دكتر عطار ، با اخلاق حسنه و خصوصيات انساني اش و حتي حضور جوانان اوباش و چشم چران در مقابل راننده با غيرت و چشم پاك از يك سو و عشق شيرين نسبت به پدر دريا از يك سو و يا خسرو در مقابل عشق دريا و دكتر عطار از سوي ديگر دلايل روشني هستند براي ادعاي فوق . نويسنده ، كارگردان ، تهيه كننده و تدوين : سيامك شايقي
بازيگران : رضاكيانيان (دكتر بهمن عطار) آزيتا حاجيان (شيرين) لادن مستوفي (دريا)
سيد جواد يحيوي (خسرو) و حامد بهداد
ساعت 30/14 سينما فلسطين / تعداد تماشاگر 50 نفر
در اينكه كارگردان توانسته است با استفاده از بازيگران توانمندي چون رضا كيانيان به خوبي به تمامي اهداف خود رسيده و مخاطب را به منزل مقصود بكشاند شكي نيست و در واقع فيلم را از نظر فني مي توان خيلي قوي معرفي كرد . حتي در بسياري از صحنه هاي فيلم همانند برخورد جلال راننده باغيرت با جوانان اوباش و حتي سخنان وي از نظر مفهوم و پيام هم فيلم توانسته موثر و مفيد ظاهر شود . اما در كل مواردي در فيلم وجود دارد كه «شايقي» مي توانست با توجه به آنها فيلمي كامل و مناسب از هرجهت را به مخاطب ارائه دهد . مواردي كه در ادامه به برخي از آنها اشاره خواهيم كرد :
عكس: بابك برزويه، براي سينماي ما رد پاي ابتذال
متاسفانه يكي از مواردي كه از كيفيت فيلم و در عين حال حض مخاطب مي كاهد حضور ابتذال در اين فيلم است . عدم رعايت پوشش مناسب از سوي بازيگران زن فيلم يكي از مظاهر اين ابتذال است . در واقع اين فيلم به خوبي روشن مي سازد كه عدم رعايت حجاب و پوشش مناسب در سينماي ايران به صورت يك اصل غير قابل انكار درآمده است و گرنه چه دليلي دارد كه دريا از سوي كارگردان به عنوان كاراكتري مخالف بي بند و باري جنسي معرفي شود با پوشش نامناسب و در برخي صحنه ها ، مبتذل ظاهر شود .
شايد شلوار كوتاه و پاي عريان شيرين را با معيار هاي جديد و مبتذل داخلي فيلم سازان سينما مبني بر لزوم شفاف سازي به بهانه كاراكتر بي بند و بار وي قبول كرد ولي چرا بايد دريا كه فردي ابتذال گريز است با لباس و شلواري نامناسب در فيلم ظاهر شود ؟ عروس هم كه نيست تا شايد بتوان با معيارهاي حاتمي كيا بر ظاهر مناسبش صحه گذاشت !
البته ما هنوز به حمد الله از مواضع خود كنار نرفته ايم و پوشش ظاهر نامناسب زنان فيلم علي الخصوص شيرين را مورد انتقاد قرار مي دهيم و تحت هر شرايطي هم از اين نظر خود و مبارزه با عدم رعايت پوشش و ظاهر مناسب در سينماي ايران كوتاه نخواهيم آمد اما منظور نگارنده از آنچه گفته شد اين بود كه كارگردان مي توانست حداقل «دريا» را از رعايت ابتذال مصوب سينما مصون دارد تا با ظاهري موقر ، بهتر بتواند خصوصيات گريزان از ابتذال خويش را به مخاطب ارائه كند .يكي ديگر از زواياي ابتذال كه در طول مدت فيلم مخاطب را آزار مي دهد بي پروايي برخي شخصيت هاي فيلم در ابراز بي بند و باري جنسي خود است . زماني كه شيرين به زننده ترين شكل ممكن بر روي ميز دكتر عطار مي نشيند و يا لحن صحبت كردن و حتي محتواي سخنان وي ، دعوت بي شرمانه ي خسرو از فرزند خوانده خود براي ... است و يا حتي شوخي هاي سرشار از ابتذال همكار دريا ، صورت هر بيننده اي را براي دقايقي از شرم سرخ كرده و البته خنده ي متعجبانه اي را در سالن سينما حاكم مي كند .
به دنبال حقيقت
فيلم باغ فردوس ساعت 5 بعد از ظهر از معدود فيلم هايي است كه در اوضاع غفلت زده امروز سينما در ميان فيلم هايي كه يا صرفاً جنبه سرگرمي داشته و پيامي براي مخاطب ندارد و يا فيلم هايي كه تنها جنبه ي تخريبي دارند ، مي خواهد پيام هايي مثبت و متناسب با اعتقادات ملي و مذهبي ما را به مخاطب القاء ساخته و در واقع به رسالت سينما عمل كرده و نسبت به كژي هاي جامعه اعتراض كند .
سكانسي كه در آن در يا براي رفتن به بهشت زهرا (س) سوار تاكسي مي شود . و مورد مزاحمت جمعي از جوانان اوباش قرار مي گيرد اوج پيام رساني فيلم مخصوصاً از زبان راننده غيرتمند است .
اعتراض به عدم رعايت حجاب و عفاف از سوي برخي دختران از يك سو و مورد انتقاد قرار دادن رفتار مبتذل جوانان اوباش از سوي ديگر باعث شده است تا اين فيلم ارزشمند تلقي شود زيرا تنها به سان برخي فيلم هاي روي پرده (زن بدلي يا انتخاب) به ترويج فرهنگ بي حجابي و عدم رعايت آنها در جامعه اعتراض كرده و آن را زشت جلوه مي دهد .
نگاه فيلم به زنان نيز نگاهي ارزشمند و مطابق معارف اسلامي است . از نظر فيلم زن نه شيطان است – به طوري كه در ابتداي فيلم يكي از بيماران رواني زن را شيطان قلمداد مي كند – و نه صرفاً وسيله اي است براي ارضاء جنسي مردان ، همان گونه كه خسرو ناپدري دريا فكر مي كند .
عكس: بابك برزويه، براي سينماي ما جاي خالي مذهب
يكي از مواردي كه در صورت توجه به آن فيلم مي توانست بسيار موفق جلوه كند ظهور اعتقادات مذهبي در آن است . الهه ي نجات دريا در واقع موثرترين شخصيت فيلم يعني دكتر عطار مجمع خوبي هاست . متانت ، خونسردي و البته تخصص وي در تمامي مدت فيلم مخاطب را شيفته ي او مي سازد . معماري خانه ي دكتر كه تلفيقي از سنت گرايي و تجدد است نيز خصوصيات معتدل او را نشان مي دهد . شايقي حتي براي بهتر نشان دادن وي عنصر نظم را هم در خصوصيات اخلاقي وي قرار داده است و تخته ي يادداشت هاي روزانه ي دكتر كه در حياط خانه اش وجود دارد علاوه براينكه باعث مي شود تا بيننده به غير از ابتدا و انتهاي فيلم در ميان آن نام فيلم را بر پرده ببيند ، نشان دهنده ي نظام دروني و شخصيت منظم دكتر عطار است .
شايد اعتقادات مذهبي در سايه روشن شخصيت دكتر وجود داشته باشد مثلاً اهتمام ورزيدن وي به رعايت شئونات در ارتباط و ملاقات با زن ها يكي از مصاديق معتقد بودن دكتر است اما صحنه اي مثل نماز خواندن وي در ميان خانه زيبايش چيزي است كه عدم حضور آن در فيلم كاملاً احساس مي شود و در صورت حضورش مي توانست داستان را به كلي عوض كرده و به يك فيلم مذهبي تبديل كند . شايد در آن صورت آخرين معالجه ي دريا كه به دست خودش در باغ فردوس انجام مي شود همان انجام حركات موزون در انظار عمومي (كه از موارد منفي فيلم به شمار مي آيد) مي توانست دو ركعت نماز و اتصال مجدد به درگاه آرامش بخش الهي باشد تا تاثير فيلم را صد چندان كند .
حرف آخر
همان طور كه در قبل هم به آن اشاره شد متأسفانه عدم رعايت حجاب و عفاف عمومي در ميان اصحاب سينما به صورت يك اصل درآمده است قانوني كه چشم پوشي از آن امكان ندارد . و اين مسئله باعث شده است كه نه تنها فيلم هاي مبتذل كه در آنها حجاب و عفاف زنان و غيرت مردان به مسخره گرفته مي شود بلكه در فيلم هاي ارزشمندي مثل خيلي دور خيلي نزديك و يا همين فيلم باغ فردوس ساعت 5 بعد از ظهر نيز عدم رعايت حجاب و حتي بعضاً عفاف وجود داشته باشد و مخاطب را آزار دهد . به اميد روزي كه هرگونه بي حجابي و عدم رعايت شئونات اسلامي از كليه زواياي فرهنگ كشور عزيزمان پاك گردد كه بي شك آن روز دور نخواهد بود . ان شاءالله.
يالثارات الحسين
گفتگو با رضا كيانيان
موضوع كلي ما نسبت وضعيت اقتصادي جامعه با حرفه بازيگري است. از اينجا شروع كنيم كه در حال حاضر ميزان دستمزد يك بازيگر در سينماي ايران را چه عوامل و معيارهايي تعيين ميكند؟ اصلا معيارهاي مشخصي در اين كار وجود دارد يا همه چيز بستگي به وضعيت فيلمي دارد كه قرار است درش بازي كنيد.
- دستمزد بازيگر را در واقع دو چيز تعيين ميكند: يكي پولي است كه مردم بابت تماشاي او در يك فيلم ميپردازند و با ديدن عكس و اسمش در تبليغات فيلم به سينما ميروند. اصطلاح سينمايياش اين است كه «بازيگر چهقدر گيشه دارد». به نسبت درآمدي كه بازيگر براي تهيهكننده ايجاد ميكند، بخشي از آن را به عنوان دستمزد ميگيرد. وقتي بازيگر شناختهشده نيست يا مردم علاقهاي به ديدنش ندارند، طبعا دستمزد چنداني هم نخواهد داشت. دوم اين است كه بازيگر چهقدر اعتبار هنري دارد. اين اعتبار هنري هم البته به شكلي باز به همان موضوع دستمزد و گيشه برميگردد. معمولا در سينماي ايران دو جور فيلم ساخته ميشود؛ يكي فيلمهايي كه اصطلاحا به آن ها ميگويند فيلم تجاري. فيلمهايي كه هدف اصليشان جذب تماشاگر بيشتر و به تبع آن درآمد بيشتر براي تهيهكننده است. اين فيلمها كه به قصد سرگرمي صرف ساخته ميشوند، بازيگرهاي خاص خودشان را دارند كه مردم بابت ديدن آنها در اين فيلمها پول ميدهند و قرار نيست بازيگر در اين فيلمها كار عجيب و غريبي بكند يا فيلمها موضوع مهمي را مطرح كنند. گروه دوم فيلمهايي است كه ورِ اعتباري و هنرياش به ورِ تجاري و درآمدزايياش ميچربد. معمولا اين جور فيلمها تماشاگر عام ندارد و فروش آنچناني نميكند. در بهترين شرايط ميتواند به فروش معقول و معمولي برسد. دستمزد بازيگرهاي اين فيلمها هم مثل فروش آنها معمولي و معقول خواهد بود. اين بازيگرها اغلب اعتبار هنري و توان و تبحري در كار بازيگري دارند كه به درد اين فيلمها ميخورد. من قاعدتا جزو اين دسته از بازيگرها هستم. البته اگر بخواهم ميتوانم تماشاگر را سرگرم كنم، ولي فكر ميكنم آن فيلمها اغلب مثل روزنامه است كه امروز خوانده ميشود و فردا به درد سبزي پيچيدن ميخورد. خيلي به ندرت پيش ميآيد كه در جاهاي خاصي روزنامهها نگهداري و آرشيو شوند، برعكس مجله و كتاب؛ ما روزنامهخانه نداريم، اما كتابخانه داريم. تفاوت اين فيلمها هم همين حكم را دارد.
مرز بين اين دو دسته بندي كجاست؟ اصلا مرز قابل تشخيصي دارند يا مثل اغلب موارد، اين دستهبندي محل مناقشه و ابهام و سوال است؟ فيلمهايي كه به قصد سرگرمي ساخته شده و ماندگار بوده و در عوض فيلمهايي با انگيزههاي هنري و ظاهرا جدي كه ناكام و فراموش شده از كار درآمده است. وقتي اين مرزها دقيق نباشد، تعيين دستمزد براي بازي در آنها هم محل ترديد خواهد شد. مثلا فيلمي به شما پيشنهاد ميشود كه هم اعتبار هنري خوبي دارد و هم به احتمال زياد گيشه خوبي هم خواهد داشت. در اين جور مواقع چه بايد كرد؟
- پيچيدگيهايي كه در اين ماجرا ميگويي درست است و گاهي اين مناقشه پيش ميآيد، اما به طور كلي موضوع دستمزد بازيگر يك چيز توافقي بين بازيگر و تهيهكننده است. اين وسط كارگردان هم در مواردي ميتواند خيلي موثر و تعيينكننده باشد.
+ شايد اين سوال براي بعضيها پيش بيايد كه شما چرا وقت و انرژي ميگذاريد و به بازيگرهاي ديگر مشاوره مجاني ميدهيد؟
- طبعا عاشق چشم و ابروي طرف مشاورهام نيستم، بلكه ميخواهم با اين كار كمك كنم تا سينما رشد كند و به تعبيري جنس در سينما جور بشود. وقتي كليت يك صنعت يا بازار رشد كند، سودش به جيب من هم ميرسد. حتي گاهي به بعضيها پيشنهاد ميكنم كه راه و مسير خودم را انتخاب كنند و ادامه بدهند، چون اصلا دلم نميخواهد يك نفر باشم. وقتي تكثر به وجود بيايد تازه قدر و توان من بيشتر و بهتر ديده ميشود. عموم مردم تصور ميكنند شماها خيلي وضع مالي خوبي داريد و زندگيتان مرفه و آنچناني است.
- گاهي در خيابان از مردم ميشنوم كه «شما كه ماشاالله وضعت خيلي خوب است.» جواب ميدهم آره خدا را شكر! بعد ميپرسند كه چهقدر دستمزد ميگيري؟ ميگويم اول يك سوال من را جواب بده تا بعد بگويم چهقدر ميگيرم. سوالم اين است كه شما در سال چند بار سينما ميرويد؟ معمولا جواب ميدهند كه اي بابا با اين گرفتاريها كه نميشود سينما رفت و خلاصه يك روضه مفصل ميخواند تا بگويد چرا سينما نميرود. بعد ميگويم حالا كه تو پول براي سينمارفتن نميدهي، تهيهكننده از كجا بايد دستمزد آنچناني به من بدهد؟ بعد هم طرف ديگر پي سوالش را نميگيرد و خداحافظي ميكنيم و ميرويم پي كارمان. همه اينها از نگاه عموم مردم ناديده گرفته ميشود، اما وقتي به زندگي بازيگرها ميرسيم تصور ميكنند كه بايد آدمهاي ثروتمند و مرفهي باشند، چون نمونههاي اصلياش در يك شرايط درست و منطقي اين جوري هستند.
- يكي از برنامههاي پرطرفدار تلويزيوني دنيا برنامهاي است به نام «ثروتمند و مشهور» (Rich & Famous). در اين برنامه هر بار سراغ يكي از آدمهاي معروف مثل بازيگر و خواننده و ورزشكارها ميروند و جزييات زندگي و خانه و امكانات آنچنانيشان را نشان مي دهند. چند سال قبل يكي از آشنايان ما با خانواده از آمريكا مهمان ما بودند. فرزند آنها نميدانست من بازيگرم و در ايران مشهور هستم. وقتي ديد مردم در كوچه و خيابان به من سلام ميكنند و طرفم ميآيند، پرسيد كه تو اينجا مشهوري؟ گفتم آره. بعد عكسم را كه روي جلد مجلهها و سردر سينما و بيلبوردها ديد و گفت تو خيلي مشهوري، پس حتما ثروتمند هم هستي. او خانه ما مهمان بود و زندگي من و آپارتمان 120 متري من را ديده بود، اما به خاطر همان تصورات رسانهاي باز هم خيال ميكرد چون Famous هستم پس لابد حتما Rich هم بايد باشم! حتي فكر ميكرد در آن برنامه هم بودهام و كلي با من عكس گرفت كه ببرد و به دوستهايش پز بدهد. نميتوانستم برايش توضيح بدهم كه ما در ايران نصفه اولش را هستيم، اما بخش دوم را شرمنده! وقتي كل گردش مالي سينماي ايران در سال هفت هشت ميليارد تومان است، چهقدرش به منِ بازيگر ميرسد. گفتگو از نيما حسني نسب براي "سينماي ما"