توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 252450
نگاهی دیگر به ریشه های قتل معلم بروجردی
بخش تعاملی الف - محمود صباغی
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : يکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۰۰:۰۰
خبر تلخ و تکان دهنده بود."دانش آموز شانزده ساله بروجردی با ضربات چاقو معلم خود را کشت و فراری شد"از چمله اخباری که شاید هر چند سال یکبار بر صفحات حوادث روزنامه ها بنشیند.

اتفاقی تکان دهنده که از ابعاد متفاوتی قابل بررسی است. اصولآ خشونت در متن اجتماع با روند رو به رشد خود، کما بیش در بخش حوادث رسانه ها منعکس می شود. این حادثه ماهیتی متفاوت دارد. در یکطرف شاگرد مدرسه ای نوجوان و در طرف دیگر معلمی که در فرهنگ ما اعتبار و هویتی محترم دارد. (یعنی باید داشته باشند) و همین تفاوت ماهوی است که با بهت و حیرت عمومی مواجه گردید و علامت سوالی بزرگ را در ذهن متبادر می کند.

عواملی که محرک نوجوانی است که اکنون صفت نامانوس "قاتل" را یدک می کشد. این محصل تا چه اندازه مقصر ماجراست؟

وزارتخانه عریض و طویل"آموزش و پرورش" به همان اندازه که بر آموزش تاکید دارد، آیا پرورش را هم مورد توجه قرار می دهد؟ نظام آموزشی که در پاسخ به یک تقاضای نانوشته ی خانواده ها بر کنکور و دکتر و مهندس شدن تاکید دارد، بر پرورش نسل آینده هم نظارت کافی دارد؟ با توجه به این واقعیت که در دورانی قرارزندگی می کنیم که نسل جوان ما در زیر بمباران شدید اطلاعات و پیشرفت روزافزون تکنولوژی مدرن قرار گرفته و عملآ نظام اموزشی سنتی به چالش کشیده شده، پاسخ به ابعاد پرورشی نسل جوان ما یک ضرورت بنیادین نیست؟

تلویزیون را که روشن می کنی، پر است از تبلیغاتِ برای راهنمائی دانش آموزان برای موفقیت درکنکور. یکی تضمین قبولی می دهد، یکی کارنامه سال های گذشته موسسه خود را به رخ می کشد.. یکی جزوه های سفارشی با محتویاتی جذاب را توصیه می کند. تازگی ها هم که فریاد " آهای پدر و مادران بیائید با ما قرار داد ببندید تا ما سر موقع به فرزند شما زنگ بزنیم و بپرسیم که تمریناتش را انجام داده؟ و خلاصه مواظبشان هستیم. و این یعنی دخالت در حوزه مسئولیت والدین که گذشته از راهنمائی تحصیلی، بایستی متضمن استحکام ارتباط عاطفی میان فرزندان و والدین باشد.

در این آشفته بازار حاکمیّــت "مادیات" که تحصیلات را بسوی درآمد بیشتر و بیشتر سوق می دهد، نیاز شدید عاطفی نوجوانان توسط چه کسی وچگونه تامین می شود؟ وقتی تحصیلات تنها در گذشتن از سد کنکور خلاصه می شود، جایگاه پرورش در این دوره بحرانی کجاست؟ تا بحال از خود پرسیده ایم که این بازی های بسیار خشن رایانه ای با روح و روان کودکان و نوجوانان ما چه می کند؟ تبلیغات تلویزیونی پر است از تبلیغ فلان "تبلت" که بیائید ارزان بخرید و بچه هایتان هم با آنها بازی کنند. در این آشفته بازار که منافع مادی مطلق، نظام آموزش کشور را قبضه کرده، کدام متخصص پرورشی به کمک روح لطیف کودکان و نوجوانان می شتابد؟

همین نوجوان اگرعرصه اجتماعی با کوچکترین وسوسه حمل سلاح روبــرو شود، با کدام آموزه و کدام استحکام روانی می تواند بر آن غلبه کند؟ بررسی این واقعیات مسلم است که پاسخگوی سؤالاتی است که باعث شده نوجوان شانزده ساله مسلح به چاقو به مدرسه برود تا با اولین فشار عصبی از آن استفاده کند. بی تردید اگر آتش این عصبیت دامن گیر معلم بی گناه نمی شد با اولین تنش مدرسه ای با شاگردان از آن استفاده می کرد و شاید نه یک نفر، بلکه بیشتر را زخمی می کرد.

دور نیست سال هایی که معلمین محترم ترین افراد جامعه بودند. حریم مقدسی داشتند و کسری حقوق را احترام اجتماعی شان جبران می کرد اما در قرن بیستم چنین نیست. این روزها معلمین صرفنظر از توان علمی بایستی اموزش کامل پرورش را هم ببینند. پرورش باید از دایره شعار زدگی وکاغذ بازی خارج شده و به حوزه عمل وارد شود. این واقعه بایستی خارج از مسئله تنبیه و اخراج و زندان و ... مورد تحلیل قرار گرفته و با بهره گیری از تجارب معلمان در حوزه ها و شهرها و فرهنگ های مختلف به تدوین مقرراتی سفت و سخت بی انجامــد تا بتوان نظام آموزشی و نسل های اینده را از خطر نجات داد.

آموزش را از حوزه کنکور خارج کنیم و حقوق های کلان معدود دبیران و معلمان بالای شهر تهران را جــدا از درآمد میلیون ها معلمی که در شرادط بسیار سخت بکار مشغولند بدانیم. ازسیاسی کاری و استفاده از این واقعه تلخ در تسویه حساب های سیاسی بشدت پرهیز شود. تا شاید انشاءالله احترام خاص معلمان بار دیگر بازگردد. و بتوانیم معلمی را شغل انبیا بدانیم. راه دشوار است اما امکان دستیابی به آن وجود دارد.
 
کلمات کلیدی : محمود صباغی