نظر منتشر شده
۲
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 240859
نگاهی به جمعه خونین ۱۷ شهریور ۵۷
نهضتی که با آزادی های استکباری منحرف نشد
مردم ایران به رهبری روحانیت فریب اصلاحات ظاهری را نخورد؛ آنان رژیم شاهنشاهی را نمی خواستند. از سویی این آزادی های ظاهری بدون تغییر در مبانی ای که موجب اعتراض آنان شده بود، نمی توانست مردم را راضی کند. همچون سرگرم شدن به تزیینات خانه ای بود که از پای بست ویران باشد!
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۱۵:۰۱
«هیچ قدرتی توان کنار نهادن مرا نخواهد داشت چه ۷۰۰۰۰۰ تن نیرو مسلح از من پشتیبانی می کنند، همه کارگران و اکثریت مردم پشت سرم هستند و من قدرتمندم»
روزی که در خرداد ۱۳۵۷ محمدرضا پهلوی این سخنان را بر زبان می آورد، هرگز تصور نمی کرد به زودی و در فاصله ی چند ماه مجبور خواهد شد از کشوری که شاه آن است، بگریزد و حکومت کشور را به مردم واگذار کند و آنان نیز روحانیانی را بر سرکار آورند که محمدرضا شاه ارتجاع سیاه می نامیدشان! محمدرضا پهلوی آنقدر از این قدرت و امنیت تخت شاهی اش مطمئن بود که همچون پادشاه یک کشور آرام و بی هیچ گونه درگیری و اعتراض رفتار می کرد؛ آنقدری که آغاز تابستان بعد از این سخنرانی اش را به تفریح و استراحت و خوشگذرانی در سواحل خزر پرداخت. این خوش خیالی البته خاص شاه ایران نبود؛ بسیاری از تحلیل گران خارجی نیز به این نتیجه رسیده بودند که پس از یک دوره ی سرکوب اعتراضات مردمی از دی ماه ۵۶ تا خرداد ۵۷، اکنون قدرت و ابتکار عمل کاملاً در دست دربار پهلوی است. آنان مخالفان پهلوی را کاملاً سرکوب شده تصور می کردند؛ غافل از آنکه این سیل به راه افتاده، شاید پشت سدی جمع شود، اما به زیر خاک نخواهد رفت.

ماه رمضان در تابستان ۵۷ با پیام امام خمینی (ره) از تبعید آغاز شد؛ پیامی هشت ماده ای که به تعبیر برخی، «نخست منشور انقلاب» لقب گرفته است. حضرتشان در آن پیام وظایف مبارزان بویژه سخنرانان مذهبی را در ماه رمضان گوشزد نمود و تأکید کرد که این نهضت اسلامی با آزادی های استکباری انحراف نخواهد یافت و لذا روحانیون می باید در افشای جنایات رژیم در این ماه در مساجد و مجامع اسلامی مبارزان مردمی را وسعت بخشیده به خانواده های شهدا و زندانیان رسیدگی کنند.
ماه رمضان آغاز دیگری شد و رژیم پهلوی هم که دیگر خود را چندان در خطر نمی دید، از حجم سخت گیری ها در برگزاری مراسمات مذهبی کاست؛ اما اعتراضات به مرحله ای رسیده بود که نه شدت سرکوب ها مردم را از ادامه ی راه بر حذر می داشت و نه عدم ممنوعیت برگزاری مراسم های مذهبی آنان را به رژیم خوش بین می کرد؛ ماه ها بود که پهلوی ها در سراشیبی سقوط بودند و نمی دانستند انگار! روز ۲۱ رمضان همزمان با سالروز شهادت امام علی علیه السلام راهپیمایی های سراسری در ایران موجب سقوط دولت آموزگار شد.

شاه نمی خواستند؛ نخست وزیر عوض می شد!
افزایش نارضایتی های مردمی به گسترش بحران و تنش داخلی که بی وقفه از آغاز ماه رمضان در سراسر کشور خود را نمایانده و سپس از آتش سوزی سینما آبادان شدت یافته بود، منجر شد. این بار شاه و مشاورانش تصمیم گرفتند تا با استعفای آموزگار و یک رشته اقدامات و اصلاحات دموکراتیک، پشتیبانی ملی را ـ که تصور می شد تا پیش از این وجود داشته و حال در حال از دست رفتن است ـ برای رژیم فراهم آورند. از همین رو نخست وزیر جدید جعفر شریف امامی با شعار «دولت آشتی ملی» در ۵ شهریور ۱۳۵۷ بر کرسی صدارت تکیه زد. انتساب شریف امامی به خانواده روحانیون و نیز سلامتی جسمی و فکری و طبع آرام او در چنین شرایط بحرانی و حساس برای حکومت نوید بخش می نمود. او سال ها از مشاوران نزدیک شاه محسوب می شد و با بسیاری از روحانیون میانه رو رابطه دوستانه داشت. اما از نگاه مردم شخصیتی که ۱۳ سال در رأس مجلس سنا، بنیاد پهلوی و ده ها موسسه بازرگانی به شاه خدمت کرده بود از کسانی چون هویدا، اقبال و علم چیزی کم نداشت و همه جا در فساد و دیکتاتوری رژیم نقشی انکارناپذیر داشت. اما مهم تر از همه این بود که با این همه نباید از یاد برد، نسل برخاسته به مخالفت با حکومت که شاه می کوشید با استعفای آموزگار به آنان امتیاز بدهد چندان به پیشینه شریف امامی نمی اندیشید، زیرا بنیاد و اساس رژیم را به چالش گرفته بود. مردم اصل رژیم پهلوی را نمی خواستند و در این میان چه جای عوض شدن های پی در پی نخست وزیر؟! شعار «ما میگیم شاه نمی خوایم، نخست وزیر عوض میشه» به صراحت همین مفهوم را منتقل می کرد.
بسیاری از نظام های سیاسی در کشورها در مواجه با اعتراضات شدید مردمی می کوشند مقصر را کسی دیگر معرفی کنند و با برکناری او، اصل رژیم را از سرنگونی برهانند؛ اغلب نخست وزیر قربانی چنین عملکردی می شود. در برخی انقلاب های منطقه در سال های اخیر این اتفاق افتاد و متاسفانه مردم هم فریب خوردند؛ اما برخی هم همچون مردم ایران، اصل خواسته شان را به پای این جابجایی های صوری و نمایشی قربانی نمی کنند.

تشکیلات مبارزین را دست کم گرفته ایم
شریف امامی بلافاصله سیاست ها و برنامه هایی ضربتی برای آرام نمودن مخالفان در پیش گرفت: قمارخانه ها و بسیاری از اماکن فساد را که همواره مورد تعرض انقلابیون قرار می گرفت، تعطیل نمود. حقوق کارمندان را بدون توجه به بحران اقتصادی کشور افزایش داد. تاریخ و تقویم بر ساخته شاهنشاهی را ـ برغم آنکه خود اندکی قبل نطقی در تمجید آن ایراد کرده بود ـ منسوخ نمود. برخی از مقام های بالای سیاسی، از جمله منسوبین به فرقه بهاییت را برکنار ساخت، صدها زندانی سیاسی را آزاد و وزارت امور زنان را از کابینه حذف کرد و اعلام نمود که انتخابات آزاد بزودی برگزار خواهد شد و قول داد آزادی های بیان و قلم و اجتماعات و تأسیس احزاب سیاسی مستقل اعمال خواهد گردید، با مخالفان مذاکره خواهد شد، امور مذهبی و اوقاف مورد توجه ویژه دولت قرار می گیرد و مقرراتی برای برخورد با فساد مالی خانواده سلطنتی وضع خواهد گشت و...
اما مردم ایران به رهبری روحانیت فریب این اصلاحات ظاهری را نخورد؛ آنان برای عوض شدن نخست وزیر به خیابان ها نیامده بودند؛ بلکه رژیم شاهنشاهی را نمی خواستند. از سویی این آزادی های ظاهری بدون تغییر در مبانی ای که موجب اعتراض آنان شده بود، نمی توانست مردم را راضی کند. همچون سرگرم شدن به تزیینات خانه ای بود که از پای بست ویران باشد!
چندی بعد راهپیمایی عظیم پس از نماز عید فطر برگزار شد. انبوه نمازگزاران پس از پایان مراسم نماز به همراه عابران پیاده و مردمی که همواره در طول مسیر به آنها می پیوستند، راهپیمایی بزرگی ترتیب دادند که تا آن روز سابقه نداشت. آرامش، نظم و سازماندهی تظاهرات که با هیچ برخورد قهرآمیزی به پایان رسید، شگفتی ناظران داخلی و خارجی را برانگیخت. تظاهرکنند گان با اهداء گل و بوسه به سربازان و با سر دادن شعارهایی چون «برادر ارتشی چرا برادر کشی؟» همراه شد و نیروهای انتظامی را به انفعال واداشت. سولیوان سفیر وقت آمریکا در ایران می نویسد: «نظم و سازمان این راهپیمایی در عین حال که موجب تحیر و شگفتی ما شد، این واقعیت را هم آشکار ساخت که ما تشکیلات و فعالیت مخالفان را دست کم گرفته ایم و از منابع اطلاعاتی لازم در میان گروههای مخالف به ویژه روحانیون و بازاریان برخوردار نیستیم.»
به هر تقدیر تظاهرکنندگان به هنگام عبور از مسیرهای از پیش تعیین شده نام تعدادی از خیابان ها از جمله کورش کبیر را به دکتر شریعتی، پهلوی را به مصدق، شاهرضا را به انقلاب اسلامی تغییر دادند و خواستار الغای سلطنت و ایجاد جمهوری اسلامی گردیدند.

زنگ خطر برای آرامش شاه
سه روز بعد در ۱۶ شهریور، بزرگ ترین راهپیمایی کشور شکل گرفت که گفته می شد در تهران نزدیک به یک میلیون نفر در آن شرکت کرده اند. در این تظاهرات، مانند راهپیمایی روز عید فطر، زنان مشارکت گسترده ای داشتند و در همین روز شعار معروف «استقلال، آزادای، جمهوری اسلامی» که عصاره خواست های ملت بود، سر داده شد. این رویدادها زنگ خطر سقوط زود هنگام دولت را به صدا درآورد. رژیم کوشید تا این آرمان را در نطفه خفه کند. چه تظاهرکنندگان اکنون پا از حد فراتر نهاده و از نظام مطلوب سخن می گفتند. درست از همان زمان ما شاهد تحلیل ها و تفسیرهای متفاوتی از رسانه های غربی هستیم و آن پی بردن به ماهیت اسلامی نهضت و پرهیز از دلمشغولی های بیش از حد به گروه های چپ و راست در داخل و خارج از کشور بود.
تظاهر کنندگان که در پایان مراسم در میدان آزادی گرد آمدند، نام این میدان را از «شهیاد» به آزادی تغییر دادند. دکتر بهشتی در پایان سخنرانی خود اعلام داشت که جامعه روحانیت فردا برنامه نخواهد داشت. اما از آنجا که صدای او به دلیل فقدان امکانات به همه حاضران نمی رسید. بخش مهمی از تظاهرکنندگان وعده کردند که فردای آن روز یعنی ۱۷ شهریور به عنوان مبدأ تظاهرات در میدان ژاله تجمع نموده تا پس از سخنرانی ایت الله نوری دست به راهپیمایی بزنند.

حکومت نظامی هم فایده ای نداشت
با اعلام تصمیم مردم برای تجمع در ۱۷ شهریور، شورای امنیت ملی جلسه گذاشت و تصمیم گرفته شد که در تهران و شهرهای بزرگ به مدت نامعلومی حکومت نظامی اعلام شود. می توان گفت عدم شناخت مسئولان رژیم پهلوی از انگیزه ی اعتراضات مردم باعث شده بود تصور کنند که حکومت نظامی می تواند مانع حضور آنان شود. صبح ۱۷ شهریور جمعیت در میدان ژاله جمع شد. هنگامی که تلاش کماندوهای رژیم برای پراکندن جمعیت اجتماع کننده و جلوگیری از راهیابی جمعیت بیشتر به میدان ناکام ماند، خشونت آغاز گردید و مردم بی دفاع به رگبار بسته شدند. با شروع درگیری انواع سلاحهای آتشین به خدمت گرفته شد. تانک ها، مسلسل ها و هلی کوپترها از زمین و هوا جنگ خونینی علیه قیام کنندگان به راه انداختند. در پی آن صحنه ای به پا شد که به میدان اعدام شباهت داشت. سربازان مسلح، میدان شهدا را از چهار طرف محاصره کرده و با استقرار در پشت بام ها از هر جهت مردم را با صفیر گلوله ها بدرقه می کردند. گوزیچکین، سفیر وقت شوروی، در خاطراتش می نویسد: «هدف دولت به هیچ وجه متفرق ساختن تظاهرکنندگان نبود، بلکه می کوشید همه کسانی را که در تظاهرات شرکت داشتند یکجا از میان بردارد.»
در میدان ژاله، تانک‌ها که مردم را محاصره کرده بودند و از پراکنده کردنشان ناتوان بودند شروع به شلیک به سمت مردم کردند. بنا بر نوشتهٔ یک خبرنگار اروپایی، این صحنه به جوخهٔ آتش شبیه بود که در آن افراد مسلح به انقلابیون بی‌حرکت شلیک می‌کردند. در مناطق جنوبی تهران برای متفرق کردن جمعیت از بالگردهای نظامی استفاده شد. یک روزنامهٔ اروپایی در این رابطه نوشت: این بالگردها «کوهی از اجساد متلاشی شده» را بر جای گذاردند. آمار شهدا و مجروحین این حادثه هیچ گاه به طور دقیق شناسایی و مشخص نشد. زیرا اجساد کشته شدگان توسط کامیون های ارتش به نقاط نامعلومی حمل و در گورستانهای دسته جمعی دفن شدند. میدان ژاله از این پس میدان شهدا نام گرفت. فرمانداری نظامی تهران آمار ۸۷ کشته و ۲۰۵ مجروح را تأیید نمود. اما مخالفان حکومت، اعلان داشتند که در این روز بیش از ۴٬۰۰۰ نفر کشته شده‌اند و تعداد کسانی که تنها در میدان ژاله جان باخته‌اند ۵۰۰ نفر است. میشل فوکو فیلسوف فرانسوی که برای پوشش دادن وقایع انقلاب در یک روزنامه ایتالیایی به محل حوادث رفته بود مدعی شد که ۴٬۰۰۰ تن در این روز هدف گلوله قرار گرفته‌اند.

تیر خلاص بر تعامل مردم و حکومت
این روز و این واقعه در میان وقایع سال آخر حکومت پهلوی از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار بود. در حقیقت با این کشتار، راه مخالفین و مبارزین برای همیشه از حکومت جدا شد و امکان هرگونه آشتی میان حاکمیت و مردم سلب گردید. احساسات عمومی نسبت به شاه بیش از پیش تحریک شد و موقعیت میانه‌روهایی که به دنبال نوعی مصالحه و سازش بین انقلابیون و سلطنت‌طلبان بودند، تضعیف شد؛ به گونه‌ای که عملاً مردم به دو گروه تقسیم شدند: یک انقلابی بنیادی یا یک ضد انقلاب نظامی.
مشاور امنیت ملی آمریکا، زبیگنیف برژینسکی، دربارهٔ این رویداد گفت: «واقعه میدان ژاله چنان خونین و مرگ‌بار بود که کشمکش‌های گذشته میان دولت و مخالفان را از یاد برد. این واقعه، پایان شورش‌های پراکنده و مقطعی و آغاز انقلاب واقعی بود.»
چند روز پس از واقعه ۱۷ شهریور هنگامی که شریف امامی برای اخذ رای اعتماد به مجلس می رفت، دست کم ۹ تن از نمایندگان فریادزنان صلاحیت شریف امامی را ــ بدون اشاره به عدم صلاحیت شاه ــ زیر سؤال بردند. اندکی بعد محسن پزشکپور رهبر حزب پان ایرانیست در حالی که به نشانه تأسف بر سر خود می کوفت، شریف امامی را مخاطب قرار داد که: تو نمی توانی به عنوان نخست وزیر مجلس را مخاطب قرار دهی، دستهای تو به خون هم وطنانت آغشته است تو در مدت کوتاهی تعداد بی شماری را کشته ای. سرانجام وی و نمایندگان هوادار او مجلس را ترک گفتند.
شاه که اکنون در وضعیت بغرنجی قرار گرفته بود، در مصاحبه با خبرنگار نیوزویک در تحلیلی از رویدادهای پس از ماه رمضان اظهار داشت: «هفته پیش... در موقعیت دشواری قرار داشتم و سقوط خیلی نزدیک بود... . این حقیقت را باید اعتراف کرد که مردم می توانستند هرچیز را که بخواهند بدست آورند.»
 
حسن
۱۳۹۳-۰۶-۱۷ ۱۶:۱۱:۳۲
خبرگزاری فارس در خصوص 17 شهریور سال57 و اعلامیه ای که مراجع عظام در خصوص این روز منتشر کردند خبر دروغی را نوشته است. لطفا پیگیری کنید. متن اعلامیه آن روزها هنوز وجود دارد!!! (2364748) (alef-17)
 
نودال
۱۳۹۳-۰۶-۱۹ ۰۸:۵۸:۵۹
سلام
باید دید امروز نظر مردم چیه. (2367569) (alef-10)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.