افسون یارانهها
قسمت دوم: ابعاد اقتصادی و فنی لایحه هدفمندکردن یارانهها
ابعاد اقتصادي لايحه بسيار متنوع تاثيرگذار و در عين حال پيچيده است كه به پاره اي از آن ها اشاره مي شود:
1. ما در اقتصاد انرژي در كشور خويش چه اهدافي را دنبال مي كنيم. بنظر مي رسد كه پاسخ به اين سئوال در اوقات مختلف متفاوت بوده است. زماني گفته مي شود كه چون سوخت هاي فسيلي تجديدناپذير مي باشند لذا نبايد آن ها را بيهوده به مصرف برسانيم و بايد هزينه واقعي فرصت استفاده از آن را بپردازيم. اين پاسخ ما را به افزايش دادن قيمت ها مي رساند. درآمد حاصل از اين افزايش قيمت مي تواند در صورتيكه نفت خام را به پالايشگاههاي داخلي به قيمت بالا بفروشيم درآمد دولت را و در صورتيكه صرفا قيمت فرآورده ها را افزايش دهيم درآمد شركت ملي پخش و پالايش فرآورده هاي نفتي را افزايش داده و احتمال سود سهام و ماليات متعلقه به آن هم اضافه شود. يعني هم درآمد دولت و هم درآمد شركت ها اضافه مي شود. اما گاهي بيان مي شود كه شرايط بگونه ايست كه بايد مصرف فرآورده ها را مهار كنيم زيرا ارز براي واردات بنزين نداريم و يا اگر داريم موارد مصرف لازم تري در پيش پاي ما است و يا به دليل كثرت خودروها در خيابانهاي شهرها و جاده ها و آلوده كردن محيط زيست اصولا امكان تردد سلب گرديده است در چنين صورتي ممكن است پيشنهاد افزايش قيمت ها را به اندازه اي داد كه با توجه به كشش تقاضا براي فرآورده هاي مختلف كاهش مصرف آن ها را متعاقب افزايش قيمت به ميزاني كه مي خواهيم شاهد باشيم. مثلا پس از محاسبات استدلال كنيم كه چون مي خواهيم 14 درصد مصرف را مهار نمائيم لذا بايد 80 درصد قيمت را افزايش دهيم.
اهداف ديگري هم مي توانند منظورنظر قرار گيرند. در هرحال دست زدن به هر روشي داراي فوايد و هزينه هائي است كه بايد با همديگر مورد ملاحظه واقع شوند، يعني اگر افزايش قيمت را براي كسب درآمد دنبال مي كنيم بايد به مشكلات ناشي از جابجا نشدن مسافران در رفت وآمدهاي شهري و بين شهري هم توجه كرد و آثار اين مشكلات را بر ساير خدمات و كالاهاي مرتبط بررسي نمود. يا اگر هدف كاهش مصرف دنبال مي شود بايد به هزينه فرصت فرآورده ها توسعه حمل ونقل عمومي براي جابجا كردن مسافران و معطل نمودن امور و زندگاني مردم بخاطر عدم امكان جابجائي آنان در سطح شهرهاي بزرگ و كوچك و در بين روستاها انديشيد. در لايحه هدفمند كردن يارانه ها هم بايد بطور مشخص به سازگاري و امكان حصول اهداف كه اجراي عدالت و رفع تبعيض از طريق بالابردن قيمت حاملهاي انرژي است پرداخت و نشان داد كه چگونه مي توان قيمت فرآورده ها را مثلا پانزده برابر افزايش داد (مثلا قيمت نفت گاز) و يا قيمت گاز را چندين برابر كرد و پول حاصل از افزايش را از مردم وصول و در بودجه دولت مصروف افزايش فعاليت هاي عمراني كرد و اسم آن را هم كاهش وابستگي به نفت ذكر نمود! بديهي است هدف كسب درآمد براي دولت و يا براي شركت هاي دولتي بدون درنظر گرفتن صحنه هاي زندگي اجتماعي همچون خيابان هاي مملو از خودرو و يا آماده نبودن ظرفيت هاي حمل و نقل عمومي يعني مترو و اتوبوس براي سفرهاي بخصوص درون شهري نمي تواند موضوعيت داشته باشد و مسئولين ذيربط بايد در ضمن افزايش قيمت و ايجاد تنگنا براي طبقاتي از مردم همزمان به توسعه حمل و نقل عمومي هم پرداخته باشند تا فقط نحوه و چگونگي جابجا شدن از طريق وسايل حمل و نقل عمومي بجاي خودروهاي شخصي مضيقه مهم مردم شمرده شود؛ مقوله اي كه به صورت عقلاني قابل پذيرش است. بنابراين كساني كه لايحه دولت را بررسي مي كنند بايد به اين مهم برسند كه آيا در صورت افزايش قيمت حمل و نقل عمومي بلافاصله داراي ظرفيت لازم مي شود و اگر درآمدي حاصل گرديد آيا مي توان بدون رضايت توده هائي از مردم بخاطر در تنگناي غيرقابل گشوده شدن قرار گرفتن آنان به حداكثر سرمايه گذاري آن منابع درآمدي براي خود آن مردم كه ناراضي اند اهتمام نمود.
2. گفته شده است كه كشور بايد حداكثر ظرف سه سال قيمت ها را به سطح كمتر از ده درصد خوب خليج فارس برساند. سئوال اين است كه چرا ظرف حداكثر سه سال و چرا به سطح قيمت هاي اين فرآورده ها در خليج فارس برساند مبناي قيمت براساس آنچه در بنادر ايران خريداري مي شود عرضه و تقاضاي جهاني براي نفت است. هم تقاضا و هم عرضه در اين مهم موثرند. واضح است كه تقاضاي جهاني براي انرژي متاثر از متغيرها و پديده هاي بسياري است كه در كشورهاي مختلف مي گذرد و از جمله آن پديده ها رونق يا ركود اقتصادي نوع تكنولوژي بكار گرفته شده در خودروها كه بر مصرف بنزين يا نفت گاز در ساير خودروهاي سنگين موثر است ميزان توسعه حمل و نقل عمومي در آن ها توزيع درآمد قيمت كالاهاي جايگزين و... است. در باب عرضه هم كشورهاي مختلف متاثر از ظرفيت و نوع تكنولوژي سرمايه گذاري مي كنند. به عبارت ديگر قيمت جهاني متاثر از تقاضا و عرضه جهاني است و در اين مهم بدون ترديد كشورهائي كه داراي تقاضاي عمده تري براي انرژي هستند و يا آن ها كه در عرضه انرژي توانمندي و قابليت دارند موثرترند. تا جائي كه قيمت نفت را معمولا قيمتي كاملا متاثر از سياست مي دانند زيرا كشورهاي عمده صنعتي جهان از مجاري سياسي بر قيمت هاي جهاني نفت كه از مجاري عرضه و تقاضا مي گذرد تاثيرگذاري مي كنند. در چنين شرايطي سئوال اساسي آن است كه چرا كشوري در حال توسعه همچون ايران بايد قيمتي را بر مردم خويش تحميل نمايد كه برآيند اينهمه تحولات پيچيده نه چندان متناسب و يا حتي مرتبط با اقتصاد داخلي اوست از آن گذشته مگر دولت نهم و مجلس هشتم مي دانند كه در سه سال بعد از اين قيمت هاي نفت در خليج فارس به چه ميزاني مي رسند كه مي خواهند از هم اكنون روندي را تدارك ببينند تا به سمت وسوي آن قيمت بروند اين چه قيمت گذاري است كه عوامل موثر تعيين كننده آن در روابط متغيرهاي اقتصادي كشورهاي جهان و به تحقيق در ديپلماسي ناظر به تامين انرژي داراي قيمت مناسب و در عين حال مطمئن براي كشورهاي صنعتي جهان جا خوش كرده است و ما مي خواهيم مسائل عمده توليدي ـ توزيعي و حتي امنيتي خودمان را به دنباله قيمت هاي داراي نوسانات متاثر از قدرت هائي ببنديم كه از چگونگي آن ها اطلاعي نداريم و اصولا نمي توانيم داشته باشيم. اين اقدام بمثابه آن مي ماند كه ما عمود خيمه خودمان را از جنس تصميمات افراد غيرمتعلق به خيمه قرار دهيم و آمادگي داشته باشيم كه با اراده آنان خيمه را بر سر خويش تخريب شده بيابيم.
3. از جمله اهداف دولت ها از تاسيس شركت دولتي استفاده از مزيت هاي موجود و در خصوص سرمايه گذاري در منابع نفتي و گازي و احتمالا برق مي تواند وجود انحصار طبيعي باشد بنحوي كه شرايط بگونه اي باشد كه اصولا كساني آمادگي سرمايه گذاري در اين عرصه ها را نداشته باشند. البته در خصوص سرمايه گذاري دولت ايران در نفت و فرآورده هاي آن و همچنين گاز و برق بايد به تاريخ اين فعاليت ها و شرايط ويژه زمان سرمايه گذاري هم انديشيد. ليكن آنچه قابل عنايت است اين مهم مي باشد كه دولتي با نيت تامين نيازهاي مردم خويش و با استفاده از امكانات و سرمايه هاي آنان مبادرت به سرمايه گذاري نمايد و لزوما محصولات ناشي از سرمايه گذاري را با قيمت هاي جهاني به آن ها ارائه نكند و دليل اين عدم ارائه هم ايجاد مزيت براي توليد و مصرف و... مي باشد. يعني سرمايه گذاري دولتي لزوما مقدمتا مي تواند به نيت كسب سود نباشد بلكه منويات حكومتي ديگري زمينه ساز و عامل شروع و مسبب استمرار اين فعاليت ها باشند. در چنين فرضي آيا قابل تصور نيست كه محصولات توليد شده به قيمتي متفاوت از قيمت هاي جهاني و (كمتر از آن ها) عرضه شوند بديهي است كه اين تصور قابل تصديق است زيرا اگر قرار باشد مردم جامعه اي برخي از محصولات را به قيمت هاي بين المللي بخرند مي توان اين فرض را هم متصور شد كه خودشان منابع خود را در توليد آن محصولات بكار نيندازند و از ديگران خريد آن ها را ساماندهي كنند به راستي چرا ما در شرايط خودمان در توليد برق سرمايه گذاري كنيم اگر امكان خريد آن به قيمت جهاني از همسايگان وجود داشته باشد و يا به راستي قيمت جهاني گاز طبيعي در شرايط فعلي چقدر است آنچه ما به آن عامل هستيم يا آنچه كشور همسايه شمالي ما به ما تحميل مي كند و يا آنچه همين كشور به كشورهاي ديگر مي فروشد ما با كدام ملاك عمل مي كنيم در همين ارتباط بي مناسبت نيست تامل كنيم كه اگر واردات برنج و گوشت و گندم از كشورهاي ماورا بحار براي كشور نسبت به محصولات داخلي ارزان تر تمام مي شود اين چه اقدام قابل دفاعي است كه ما به حمايت از كشاورزان و دامداران كشور به آنان يارانه بدهيم و اينقدر هم بر آنان منت بگذاريم. آيا ممكن نيست كه اين محصولات را از ديگران بخريم و وارد نمائيم و سرمايه گذاري گزاف در احداث سد و هدايت آب و منابع خاك و... نكنيم به راستي چرا چنين نمي كنيم مگر غير از اين است كه در مديريت امور كشور عوامل بسياري دخالت دارند كه ما با لحاظ آن ها به اين نتيجه اجمالي رسيده ايم كه بايد اقلامي را ولو با پرداخت يارانه به خاطر رسيدن به اهداف و مقاصدي كه داريم مورد حمايت قرار دهيم.
ملاحظه مي شود كه در مجموعه ملاحظات مديريت كشور بايد تامل كرد و آنگاه در خصوص پديده ها بنحوي تصميم گيري نمود كه نقض غرض پيش نيايد. كشور ما و در واقع مردم ايران در طي دهه هاي طولاني از منابع ارزي و ريالي خويش و حتي با استقراض (در قالب عناويني چون بيع متقابل و تامين مالي خودگردان ) كه سنگيني پرداخت آن بر دوش آيندگان تحميل مي شود مبالغ فراواني را مصروف سرمايه گذاري در صنايع نفت و گاز و برق و... كرده اند و اميدوار بوده اند كه اين تاسيسات بصورت كارآمد مديريت و به روز شود و بتواند در خدمت اهداف و مقاصد كشورشان كه از جمله آن ها رفاه مردم است باشد. اينك جاي طرح اين پرسش است كه اين شركت هاي انحصاري دولتي تا چه اندازه كارآمد بوده اند و هستند و بهره وري آن ها چقدر است و آيا دچار سومديريت در برش هاي طولي و عرضي مديريت خود نيستند چرا بايد مردم هزينه ناكارآمدي احتمالي آنان را بپردازند و آيا مقامات ذيربط نبايد بجاي تامين مطالبات اين شركت ها مبني بر لزوم مداوم افزايش قيمت ها بر كاهش هزينه ها و سرمايه گذاري هاي بهينه نيز تاكيد داشته باشند. ما آنقدر ساده انديش نيستيم كه متوجه نباشيم در سنوات قبل هم اگر به دلائلي قيمت ها به ميزان كمي افزايش مي يافت اين شركت ها هم تسهيلات دريافتي خود از بانكها را بازپرداخت نمي كردند و در نهايت آن ها را جز ديون دولت به سيستم بانكي و يا بانك مركزي محاسبه و بعضا عامل تورم ناشي از استقراض مي شدند؛ تورمي كه بر دوش مردم سنگيني مي كرد ولي آن ها نمي دانستند منشا آن كجاست و در عين حال برخي از مقامات تصميم گير بجاي آسيب شناسي ريشه بدهي هاي دولت به بانك مركزي به فكر تهيه طرح و يا ارائه لايحه بودند تا از محل حساب ذخيره ارزي بدهي هاي ايجاد شده به دليل عدم پرداخت بدهي هاي بانكي توسط برخي از اين شركت هاي دولتي را تسويه نمايند. امروز همه كساني كه درباره هدفمند كردن يارانه ها تحت عنوان واقعي كردن قيمت كالاهاي شركت هاي كاملا انحصاري دولتي تصميم گيري مي كنند بايد ضمن تلاش براي متقاعد كردن خويش به قيمت هائي كه معلوم نيست شركت هاي انحصاري آن ها را بر چه مبنائي ارائه مي كنند به تاريخچه ناكارآمدي و نوع مديريت اين شركت ها به لحاظ كيفيت هم عنايت كنند و حساس باشند كه نكند بخاطر تحت الشعاع قرار گرفتن اصول درست مديريت و هزينه اين بار تحميل هزينه هاي اين شركت ها بجاي متصل شدن به منابع بانكي و نهايتا برعهده دولت افتادن به شرحي كه آمد سر از الفاظ زيباي هدفمندي يارانه ها برآورد يادآوري مي كنم كه هيچيك از اين شركت ها در جريان لزوم تقديم لايحه و استدلال براي افزايش قيمت كالاها و خدمات خويش (كه به غلط و از روي جهل يا غرض سياسي از سوي عده اي از علاقمندان بي اطلاع و يا رقباي سياسي به تثبيت قيمت ها مشهور شد در حاليكه ابدا تثبيت قيمت ها نبود بلكه عدم افزايش قيمت 9 قلم كالاي توليدي شركت هاي انحصاري دولتي براي مدت يكسال بود) مبادرت به آوردن لايحه نكردند و نشان دادند كه توجيهي فني ـ اقتصادي براي افزايش هاي مستمر و ساليانه قیمت محصولات توليدي خويش ندارند.
4. لايحه هدفمند كردن يارانه ها بر آن است كه دولت اجازه داشته باشد حداكثر ظرف سه سال قيمت ساير كالاها و خدمات اساسي و همگاني غيرحاكميتي را حداقل معادل قيمت تمام شده آن ها تعيين كند. اين اراده دربردارنده نكات بسيار اساسي و مهمي براي اقتصاد و براي زندگي عادي مردم است كه به ضرورت و به صورت گزينشي به بعضي از آن ها اشاره مي شود.
اولين نكته آن است كه معلوم نيست كالاها و خدمات همگاني غيرحاكميتي چه مواردي را دربرمي گيرد كه مي تواند بلافاصله و يا حداكثر سه ساله يارانه هاي خود را از دست بدهند. البته نه فقط به قيمت تمام شده ارائه شوند كه قيمت تمام شده حداقل بوده و مي تواند در هر قيمتي بالاتر از آن هم باشد! اما آنچه مسلم است آن است كه آنچه تاكنون تحت عنوان كالاي اساسي ناميده مي شد و مشمول يارانه بود منبعد از اين قاعده برخوردار نمي شوند. به عبارت ديگر گندم برنج شير شير خشك دارو نهاده هاي كشاورزي پنير گوشت روغن قند و شكر را بايد به قيمت تمام شده آن خريداري كرد. در اينجا ضروري نمي دانم كه بگويم قيمت تمام شده اين محصولات چقدر مي شود ليكن تصميم گيرندگان كشور مي دانند كه حذف يارانه از اين اقلام به معناي پذيرش ابعاد و عمق و قلمرو فقر مطلق در اندازه هاي بسيار وحشتناك خواهد بود و اصولا كشوري نيست كه بدون پرداخت يارانه به مصرف كنندگان و همچنين توليدكنندگان خويش باشد. امروزه حتي سرمايه داري ترين كشورهاي دنيا كه ديگران را بخاطر ممانعت از واردات بي رويه كالاها و وضع تعرفه هاي حمايتي مورد مواخذه قرار مي دهند هم از توليد محصولات كشاورزي و غذائي خويش با پرداخت يارانه حمايت مي كنند و تبلور اين اراده هاي دوگانه از سوي كشورهاي صنعتي سالهاست اجلاس هاي سازمان جهاني تجارت را در كشورهاي مختلف با مخالفت هاي انبوه معترضان به تصميمات آن ها مواجه كرده است. اما مشخص نيست در كشور در حال توسعه اي چون ايران با چه استدلالي پيشنهاد قطع يارانه كالاهاي اساسي به عرصه قانونگذاري مي رود !
كافي است تعداد مستمري بگيران نهادهاي حمايتي و تعداد كساني را كه در صف پيوستن به اين نهادها براي دريافت مقرري ماهيانه بطور متوسط پنجاه هزار تومان هستند را مدنظر داشته باشيم و با تامل در آن در اين خصوص تصميم گيري نمائيم. ممكن است تصوراتي درباره افزايش مقرري ها از طريق هدفمندي يارانه ها منظور نظر باشد يعني گفته شود كه در قبال افزايش قيمت ها مقرري ها را اضافه مي كنيم كه اين مقوله ناصحيح ضمن اينكه مورد پاسخگوئي قرار مي گيرد نقض غرض از مضمون مناسب لايحه اي است كه به نام هدفمندي يارانه هاي سوخت اراده قطع يارانه كالاهاي اساسي را دارد. از آن گذشته با چه منطقي مي توان مجموعه تحت پوشش نهادهاي حمايتي كشور را تا هفت دهك از جامعه گسترش داد و آنگاه حجم كمك هاي دولتي را هم در قالب يارانه هاي در حال افزايش (و احتمالا بخاطر رشد صعودي آن در هر سال مورد تمجيد) اضافه نمود. اين كار حجم كمك ها را همزمان با تعداد فقرا افزايش مي دهد. در اينصورت آيا جاي طرح اين پرسش نيست كه مگر مردم ما دچار كدامين گناه نابخشودني شده اند كه بايد كرامت و منزلت انساني خويش را تحت الشعاع نوع سياستگذاري هاي ناصحيح عامل رشد آمارهاي دولتي و قضاوت هاي جهاني قرار دهند.
5. يكي ديگر از موارد مهم لايحه هدفمند كردن يارانه لغو الزام افزايش دستمزد كاركنان بخش دولتي و همچنين كارگران مشمول قانون كار است اين الزامات مقرر مي دارند كه در هر سال حداقل و يا متناسب با نرخ تورم حقوق كاركنان و كارمندان افزايش يابد. در اينكه افزايش دستمزد را بايد تابع چه عواملي دانست مباحث بسياري وجود دارد و اينكه آيا نرخ تورم متغير مهمي در اين خصوص مي باشد بايد مورد تحليل اقتصادي قرار گيرد ليكن در اين مكتوب از آن جهت به اين مقوله مي پردازيم كه در نائل شدن به يكي از اهداف لايحه يعني اجراي عدالت و رفع تبعيض نقش مهمي دارد.
يكي از مسئولان ارشد بانك مركزي اعلام نموده است كه اثرات تورمي اصلاح قيمت حاملهاي انرژي با قيمت هاي در نظر گرفته شده براي وضعيتي كه قيمت هر بشكه نفت 35 دلار محاسبه شود يازده درصد و با لحاظ تورم 20 درصدي سال 88 در جمع تورم 31 درصدي را حاصل خواهد كرد. صرفنظر از ميزان قوت استدلال نهفته در اين بيان و با اين فرض كه براي مجادله نكردن اين حداقل تورم را براي سال آينده (با عنايت به اينكه بيان يكي از مسئولان ارشد اقتصادي كشور است ) بپذيريم قاعدتا بايد فردي كه مثلا سيصد هزار تومان دريافتي دارد و قرار است حقوق وي هم مشمول افزايش حداقلي معادل نرخ تورم نشود به ميزان متوسط 31 درصد ارزش حقوق خود را از دست بدهد يعني قدرت خريد حقوق وي در طول سال آينده بدون لحاظ يارانه نهايتا به دويست و هفت هزار تومان خواهد رسيد. به عبارت ديگر و از آنجا كه قرار است به دهك هاي پائين درآمدي بطور متوسط 22500 تومان يارانه نقدي ماهانه پرداخت شود (طبق اظهارات همان مقام مسئول ) با فرض اينكه وي خانواده اي پنج نفري داشته باشد ماهيانه معادل 112500 تومان هم يارانه دريافت مي كند كه در مجموع حقوق و دريافتي وي را به 412500 تومان مي رساند. اما قاعده تورم 31 درصدي در طول سال قدرت خريد اين مبلغ را به ميزان 127875 تومان كاهش و آن را به رقم 284625 تومان تقليل مي دهد. و اين در حالي است كه قيمت ها مشمول افزايش شده و او ناچار است زندگي خود را بطور مستقيم با قيمت هاي مستقيما افزايش يافته حاملهاي انرژي و آب و آب و فاضلاب و قيمت هاي غيرمستقيم متاثر شده ساير كالاها و خدمات مديريت نمايد.
آنچه ذكر شد از آن جهت مستند به قول مسئولين دولتي و اراده مندرج در لايحه شد كه حتما ارقام حداقلي است وگرنه آنچه در عمل پيش بيني تحقق آن مي رود بنظر ما بسيار متفاوت تر از وضعيتي است كه ترسيم شده است.
ابعاد فني
مساله موضوع بحث داراي ابعاد فني گسترده اي هم مي باشد كه صرفا به اشاره اي اكتفا مي شود. به راستي چرا مصرف انرژي در كشور اينهمه بالاست بنحوي كه در مقايسه اي تطبيقي با ساير كشورها كشور ما از شدت مصرف انرژي بالائي برخوردار مي شود آيا همه مشكل را مي توان به حساب مصرف كننده نوشت و بدون عنايت به نوع محصولات و كيفيت مجوزاتي كه در اين ارتباط مطرح است راهكار كاهش و يا حل مشكلات را فقط از مصرف كننده مطالبه كرد اگر مردم براي حمايت از خودروسازان داخلي و يا به ادله ديگري خودروهاي توليدي آن ها را مي خرند و اين خودروها مصرف سوخت بالائي را دارند آنان تقصير چه كساني را برعهده مي گيرند سياستگذاراني كه توليد خودروهاي شخصي را به قيمت ناديده گرفتن ضرورت توليد خودروهاي جمعي بزرگ نشانه گذاري كرده اند و الگوي حمل و نقل را به استفاده از خودروهاي كوچك و شخصي معطوف كرده اند در اين ماجرا تا چه اندازه مسئوليت داشته اند و آيا اينك پاسخگو هستند اگر حمل و نقل روستائيان به هر دليلي براي بخش خصوصي مقرون به صرفه نبوده و آنان وادار شده اند خودرو شخصي بخرند تا بتوانند لااقل بيماران خود را به شهرها برسانند و يا نيازهاي اوليه خود را از شهرها تهيه كنند و يا محصولات خود را به بازار مصرف ببرند مقصر كيست اگر قرار بوده است مطابق قوانين مصوب طي سالهاي طولاني خودروهاي فرسوده جايگزين شوند و خودروي گازسوز و دوگانه سوز با اولويت خودروهاي حمل و نقل عمومي جايگزين شود چه كساني بايد پاسخگو باشند اگر مقرر بوده است كه دولت در ايجاد جايگاه هاي گاز طبيعي فشرده با توزيع مناسب و در چارچوب يك طرح جامع اقدام كند و در اين مهم هنوز به سامان نرسيده باشد چه كسي كوتاهي كرده است.
به راستي براي توسعه حمل و نقل عمومي از طريق گسترش مترو در شهرهاي بزرگ كشور تا چه اندازه پيشرفت داشته ايم اگر ساختمان هائي جواز احداث گرفته اند كه شهرداري ها مجوز ساخت آن ها را بدون لحاظ ملاحظات حفظ انرژي داده اند چه كساني مسئول هستند مسئوليت گازرساني به همه نقاط كشور حتي مناطق گرمسيري و عدم مقايسه تطبيقي بين هزينه هاي برق براي گرما و هزينه هاي گاز براي اين مقصود برعهده چه كساني مي باشد منظور اين است كه كشور نيز برخوردار از يك راهبرد بلندمدت براي انرژي نبوده است و از توده هاي مردم نيز نمي توان انتظار داشت كه خودشان طراحي راهبرد و تاكتيك نمايند. نتيجه آن شده است كه امروز در حاليكه بهاي حاملهاي انرژي در مقايسه با قيمت ساير كالاها زياد نيست ليكن چاره كوتاه مدتي نيز در اختيار نمي باشد زيرا ساختار و نوع و الگوي زندگي جمعي و فردي مردم بنحوي شكل گرفته است كه هم ارزان مصرف مي كنند و هم نمي توانند كار خيلي متفاوتي كنند. چه بسا اهميت و ضرورت رعايت اين امور نيز در بررسي لايحه هدفمندسازي يارانه ها و اتخاذ تمهيداتي براي پيگيري و نظارت بر اجرائيات مربوط به آن ها كمتر از ساير ابعاد موضوع نبوده بلكه مهم تر و مقدم تر بر آن ها هم باشد.
ادامه دارد - قسمت سوم: پیامدهای اقتصادی لایحه هدفمند کردن یارانه ها
قسمت اول: ابعاد حقوقی لایحه هدفمندکردن یارانهها