کد مطلب: 444944
راهنمای کتاب/ «آینههای خندان»؛ مهدی محبتی؛ هرمس
سنتشکنی در فلسفه ادبیات
مسعود عباسزاده؛ 1 اسفند 1395
تاریخ انتشار : يکشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۵۵
«آینههای خندان»
نویسنده: مهدی محبتی
ناشر:
هرمس، چاپ اول 1395
368 صفحه، 30000 تومان
شما میتوانید کتاب
«آینههای خندان» را تا یک هفته پس از معرفی با
۱۰ درصد تخفیف از فروشگاه اینترنتی شهر کتاب خرید کنید.
*****
داستان آینههای خندان نوشته مهدی محبتی، از آن نوع داستانهایی است که نویسنده کوشیده با فاصله گرفتن از الگوهای رایج، طرحی نو دراندازد. محبتی با بهرهگیری از سنت و فرهنگ مباحثه و تضارب آرا، دست به بدعتی شیرین و سنت شکنی مبارک در عرصه رمان زده و رمانی در قالب نمایش سنتی روحوضی در 10 پرده (فصل) نوشته است که بدون اغراق، مطالعه آن، چشیدن دریای ادبیات ایران زمین است.
در این داستان، با تعداد بسیار زیاد شخصیتهای ادبیات کهن و امروزی ایران، از شعرا و عرفا و نویسندگان که هریک در برهه و یا برهههایی از داستان پدیدار میشوند و نقد حال و چکیده آثار خویش را به خوانندگان ارائه میدهند، مواجه هستیم. آنها کاملاً شخصیتهایی امروزی و قابل باور هستند. پیچیده، هدفمند و غیرقابل پیشبینی. حتماً خوانندگان، آثار برخی و یا بسیاری از آنان را میشناسند و هر از گاهی در این آینههای تمامنمای بشری و سترگ و حتی بعضاً مبتذل آنان، مرور و مطالعهای دارند، اما طرح داستانی که محبتی ریخته، علیرغم همه اینها، کاملاً نو، بدیع و متنوع بوده و خواننده را بر اساس رویدادهای طراحی شده در بستر و درونمایه داستان به دنبال خود میکشد تا در کشمکشها و رویدادهای آن، به تأمل، تزکیه و همذاتپنداری با شخصیتها و رویدادهای پیشبینی نشده داستان بپردازند.
درخلال داستان، روشنک و حمید، دو دانشجوی تشنه چشمه زبان و ادبیات فارسی، در یک گفتگوی پیچیده و البته پرمحتوا و همه فهم، به یکدیگر و وحدت در عین کثرت میرسند. نوعی سیر و سلوک که زندگی به بارمیآورد. آینههای خندان، تمثیلی است از ادبای این مرز و بوم که هر یک در بنا نهادن خشت خشت ادب و فرهنگ فارسی و حتی تأثیر گذاشتن در آن سوی مرزهای این سرزمین نقش داشتهاند و از این حیث، آینههای خندان این داستان که در برابر آینه وجود خوانندگان قرار گرفتهاند تا برای آنان، ابدیتی دلپذیر بسازند، تقدیری به غایت درخور ادبیات این سرزمین میباشد که همین یک اثر میتواند حق مطلب را در رسالت و تعهد نویسنده رمان به ادب این سرزمین ادا نماید. دست مریزاد و نازشست مهدی محبتی که چنین اثری زیبا، شیوا و جذاب را به بازار پررونق امروز ادبیات داستانی کشورمان عرضه کرده است.
کشمکش داستان با گفتگوی روشنک و حمید پیرامون ادبیات دیروز و امروز و ضرورتها و چالشهای آن تنظیم شده است؛ البته با پرهیز از شعارزدگی و سطحینگری که معمولاً ورود بی محابا و محاسبه نشده به این وادی، دامنگیر محققان و نویسندگان این عرصه میشود. روشنک و حمید در یک کشمکش فلسفی و ادبی قرار گرفته و به صورت کاملاً ناخودآگاه، ضمن رسیدن به تفاهمی که به ازدواج این دو نیز میانجامد، آشتی پرچالش دیروز و امروز ادبیات ایران را به دور از مانیفستها و مجموعهای از ژستهای روشنفکرمآبانه افرادی که با قصد و غرض خاص و هدفدار وارد این وادی شدهاند، رقم میزنند. اندیشه رسیدن به وحدتی در عین کثرت که شوربختانه، در محافل ادبی امروز ما شاید به فراموشی سپرده شده و پیام ثانویه داستان، میتواند تشری باشد به جامعه و صنف ادب و ادبیات ما.
آینههای خندان در امتداد خط داستانیش همان قدر به داستان وفادار میماند که به ادبیات و این، نشان از خطرپذیری نویسنده اثر میباشد. هرگونه لغزشی در مسیر داستان، میتواند داستاننویس را به ورطهای مملو از هجو و هزل رهنمون سازد و یا در بهترین شکل، پیام آن، به صورت بیانیهای ادبی و شعارگونه مطرح شود.
محبتی در 10 پرده نمایش که روشنک و حمید را، دم به دم به هم نزدیکتر و همدلتر می سازد، سیر و سلوکی را رقم زده که به شناخت بیشتر آنان در بستری از ادبیات و عرفان میانجامد. در این مونتاژ موازی سیر ادبیات با آشنایی پرکشمکش دو شخصیت اصلی داستان، ادبیات، بستری برای عبور از خویشتن خویش و پیوستن به خردی جمعی است. سیری عرفانی که فضای امروز را با گذشتهای بس دور و شاید دست نیافتنی پیوند میزند.
در منزل یا پرده اول سیر و سلوک، با عنوان چشمه سبز بخارا، شکاف نسلها مورد توجه و تأکید نویسنده قرار گرفته است به نحوی که محبتی پیام خود را از زبان فردوسی چنین بیان میکند که چگونه میتوان فرزند خواند آن را که از مادر میگریزد و پدر را در خویش میکشد و دل از تبار و یار میبرد و پشت به خویشان میکند و در جزیرههای سرگردان، جان به بیگانگان میسپارد؟ چرا باید مهر چنین فرزندی را پرورد و ره به دنبالش رفت؟ آیا شما هم رای و هم آوای من نیستید؟... و در یک کشمکش ذهنی و روزگار مسخ شده و از خود بیگانگی نهفته در آن را به رخ خوانندگان داستان میکشد تا تلنگری باشد به قصد تزکیه آنان و انتقال چکشی پیامی روشن و آشکار. در منزل یا پرده دوم با نام سلطان معشوقان نیز روشنک درگیر کشمکشی شیرین و البته فرساینده با خود شده است که چرا حمید؟ دو سه باری مصمم و جدی با خود عهد میکند که هفته آینده به خانه اندیشمندان نرود و دیگر هم به حمید فکر نکند، اما مجلس سلطان عاشقان، او را به وادی عشق رهنمون میسازد و در بستر رومانسی دلنشین از شعر و شعور، به عافیت و بصیرتی برای رسیدن به حمید رهنمون میسازد. ساحل امنی که کرانههایش از مجلس یا پرده سوم یعنی در بارگاه سلطان تا مجلس نهم – کانون شاعران ایران که به یک نتیجه گیری و جمع بندی متقن از داستان دست مییابد، امتداد دارد. در این پرده، کاروان ادبا تا دامنههای دماوند میرسند، دراز آهنگ و پیچان و معظم که به روز سرنوشت و روزگار انتخاب میرسند و لحظه دیدار. به روزی که از میان خود شخصی برمیگزینند و میفرستند به دیدار نور دیدهها و میوه دلها که تدبیر امروز آنان، تقدیر فردای آنان است. چرا که اگر به تاریخ و سرنوشت فردا میاندیشند، باید به هوش باشند که تاریخ فردا، هم اکنون در دست آنهاست.
کلمات کلیدی : انتشارات هرمس