توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 191729
تعدیل نیرو در صنایع بالا دستی نفت
بخش تعاملی الف - نیما ایرانی
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۱ تير ۱۳۹۲ ساعت ۰۹:۱۱
حدود دو سال پیش بود که پس از چندین وقت بی کار و سرگردان بودن بین این شرکت و آن شرکت با اعلام آزمون استخدامی توسط شرکت نفت بارقه ای از امید درونم روشن شد. که شاید بتوانم با استخدام در این شرکت از توان علمی، و انرژی فوق العاده جوانی خودم، هم برای کشورم بیشترین استفاده را بکنم، و هم بتوانم برای خودم آینده ای مطمئن بسازم. پس از اینکه چندین ماه به صورت مستمر و شبانه روزی مطالعه کردم توانستم در رقابتی سخت (به قول مسولان از هر ۸۵ نفر یک نفر) قبول شده و وارد شرکت نفت و گاز پارس(عسلویه) شوم. در ابتدا از این امر بسیار خوشحال شدم که می توانم به قول مقام معظم رهبری در خط مقدم جبهه اقتصادی کشور جهاد فی سبیل الله داشته باشم. و خوشحال بودم که در محلی شروع به کار خواهم کرد که می توانم در اقتصاد کشورم به طور مستقیم تاثیر گذار باشم .اما مواردی در این شرکت دیدم که به عنوان یک ایرانی من را بسیار متاثر کرد. به طوری که خود را موظف به بیان آن می دانم.

۱- قسمت های ادارای این شرکت فوق العاده بی نظم است. این امری نیست که توسط من بیان شده باشد. بلکه از ابتدایی که متوجه شدم قرار است در این شرکت کار کنم، و شروع به تحقیق از کارکنان آن کردم، همه آنها به آن اذعان داشتند. مثلا تعدادی از دوستان در چند ماه اول آنقدر سرگردان بودند که بیشتر درون محوطه های بیرون یا باشگاه ورزشی و غیره زمان میگذراندند. و بعد از آن هم تا کنون هر ماه از این واحد به واحد دیگر پاس داده می شوند. و تعدادی از آنها هم همچنان سرگردانند. در حالی که خیلی از قسمت ها کارهای معوقه فراوان دارد.

۲- تغییرات زیاد مدیران(۷ سال چهار مدیر عامل) باعث شد این شرکت نتواند در یک سیاست واحد (چه سیاست خوب و چه سیاست بد) سیر کند. و مدام مانند اسب اساری دور خود میچرخد. نتیجه این می شود که چندین سال حرکت در یک جهت و سرمایه و زمان صرف کردن یک شبه از بین می رود.

۳-وضعیت محل های استراحت کارکنان این شرکت اسف بار است. که اجازه بدهید این مسئله را با خاطره ای که یکی از همکارانم برایم تعریف کرد بیان کنم .ایشان می گفت: یک روز به یکی از دوستانم که در شرکت های دیگر عسلویه شاغل بود گفتم کمپ (محل استراحت بعد از ساعات کاری) ما فلان مکان است. بعد از اینکه آدرس دقیق را پرسید با تعجب زیاد گفت "مگر در آن مکان هم کسی زندگی می کند؟ من فکر کردم آنجا در اواسط مراحل ساخت است. چون بیشتر به خرابه های نیمه ساز شبیه است" من هر چه فکر کردم چطور، حداقل مقداری آبروداری کنم، دیدم تعبیر آن دوستم واقعا درست بود. تازه اینجا محلی است که بهترین کمپ شرکت نفت و گاز پارس است.

من با اینکه به همه این سختی ها واقف یودم پا به این عرصه گذاشتم، و مشاهده اش من را شوکه نکرد. اما موردی که من را واداشت که این مطلب را بنوسیم نکته ای بود که بیش از همه چیز دل من را به درد آورد و آن این است که در حالی که شریک قطری در حال برداشت چندین برابری از این میدان مشترک است. و همه شاهد هستند پول آنرا صرف چه اموری می کنند. مسولان این شرکت در حال تعدیل نیرو انسانی و فرستادن حدود یک سوم نیروهای که بعضا حدود یک سال در این مجموعه کار کرده اند به شرکت هایی دیگر هستند!!. من نمیخواهم این نکته را سیاسی و مربوط به تعویض دولت جلوه دهم. اما اگر نیروی انسانی که حالا پس از یک سال و یا کمتر تازه مانند میوه ای رسیده وآماده سودهی شده، به مکانی دیگر منتقل کنند. غیر از ضرر برای این شرکت چه آورده ای دارد. مگر مقام معظم رهبری مکرر نفرموده اند: که بزرگترین سرمایه هر مجموعه ای نیروی انسانی آن است.

در آخر باید بگوییم روزی که به این شرکت آمدم می دانستم میخواهم در عسلویه با آب و هوایی بسیار بد کار کنم. می دانستم می خواهم در جای کار کنم که در اثر آلودگی های صنعتی موجود در هوا، معمولا کارکنان در روز های اول کار (اکثر کارکنان به صورت ۱۵ روز کار و ۱۵ استراحت هستند)دچار سر گیجه وسر درد و حالت تهوع می شوند. میدانستم قرار است روزی که ازدواج کنم خانه و زندگی تازه تشکیل شده را ۱۵ روز به امان خدا رها کنم، و تنها راه ارتباطیم موبایل باشد. و این امر مکرر و تا آخر عمر اتفاق می افتد . میدانستم قرار است که چندین نوروز ، مراسمات خانوادگی ، اتفاقات شیرین زندگی و ....در خانه نباشم. اما تنها دل خوشیم این بود که می توانم در خط مقدم جبهه امروز کشورم جهاد کنم. اما چه کنم که دلم از مدیریت هایی بسیار ضعیف این مجموعه روز به روز بیشتر به درد می آید. مکرر مشاهده کردم که نیروی انسانی آن، برایش حتی ذره ای ارزش ندارد. و از این نکته غافل است که همین نیروی انسانی قرار است پروژه ها را به پیش ببرد. و اکنون که با نیت تعدیل نیروها چوب حراج به ارزشمند ترین داشته های خود میزند، در آینده چگونه و با چه هزینه ریالی و زمانی می خواهد دوباره این سرمایه ای که برای این نوع کار تربیت شده است، را جمع آوری کند؟
کلمات کلیدی : نیما ایرانی
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.