توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 405957
گسست موسیقی از دنیای اندیشه
دکتر پیروز ارجمند /دکترای موسیقی‌شناسی قومی
تاریخ انتشار : دوشنبه ۳ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۰۳
امروزه درباره نسبت «موسیقی و اندیشه» در جامعه ما این قضاوت وجود دارد که موسیقیدانان ما در مقایسه با گذشته از درجه روشنفکری پایین‌تری برخوردارند. در این گفتار می‌خواهیم دلیل این ارزش‌ داوری را مورد بررسی قرار دهیم و عواملی را متذکر شویم که زمینه‌ساز گسست موسیقی از عالم اندیشه شد.



بین موسیقی و اندیشه از دیرباز ارتباط وثیقی وجود داشته است. نخستین بار «ژان ژاک روسو» مصلح اجتماعی، تئوری‌ای را در مورد جوامع مطرح کرد؛ او جوامع را به سه گروه پیشرفته، نیمه پیشرفته و بدوی تقسیم‌ کرد و در این رده‌بندی بسیاری از جوامع شرق را در دسته «جوامع پیشرفته فرهنگی» قرار داد. از جمله مباحثی که روسو مطرح کرد، رابطه «اندیشه‌های فرهنگی» با «بلوغ جامعه» بود و تأکید داشت که از شاخص‌های یک جامعه پیشرفته فرهنگی «موسیقی» است. بنابراین، موسیقی می‌تواند شاخص بلوغ فرهنگی یک جامعه و نشانه‌ای از «جامعه‌ای متفکر» باشد.

این شاخص در غرب تقریباً از قرن سوم میلادی به بعد بارز و آشکار شد؛ به گونه‌ای که خانواده‌های اشرافی و اشراف‌زادگان برای اینکه میزان شعور فرهنگی و سطح تفکر خود را بنمایانند از گروه‌های موسیقی حمایت می‌‌کردند. در این دوره هر کس که به موسیقی کلاسیک روی می‌آورد جزو گروه اندیشمندان جامعه قلمداد می‌شد.

فارغ از جایگاه موسیقی در عرصه اجتماع، از منظر «عصب‌شناسی موسیقی» نمی‌توان از تأثیرات موسیقی بر مغز و مکانیزم تفکر غافل شد. واقعیت این است که بخش‌هایی از مغز به وسیله موسیقی فعال می‌شود و طبیعتاً این بخش از ذهن، در کسانی که از کودکی با موسیقی کار کرده‌اند، فعال‌تر است.

به همان نسبت در هوش انسان نیز یک «هوش موسیقایی» شناسایی شده است که در هر دو نیم کره راست و چپ وجود دارد و به فعال بودن دو نیم کره کمک می‌کند. بر این اساس، کسانی که موسیقی کار می‌کنند، قدرت تصمیم‌گیری و اعتماد به نفس بیشتری دارند و معمولاً در تحلیل‌های ریاضی و اجتماعی قوی‌تر عمل می‌کنند.

حال ممکن است این سؤال پیش آید که موسیقی با توجه به تأثیرات اجتماعی و فیزیولوژیکی‌اش، در چه جوامعی به رشد خود رسیده است یا به تعبیری چه جوامعی اساساً موسیقی‌پرور هستند؟ جامعه غرب در قرن هجدهم یا همان عصر خرد که منجر به انقلاب صنعتی شد، سیر تحولاتی‌ را طی کرد که طبیعتاً تحولات اجتماعی و موسیقایی را نیز در پی داشت. بر این اساس، موسیقی، در یک روند نزدیک به 300 سال مسیر تکامل را طی می‌کند و نتیجه آن حضور موسیقیدانان و میزان رشد موسیقی در آن کشور‌هاست تا آنجا که اهل سیاست هرگاه خواستند خود را به نوعی به جامعه روشنفکری گره بزنند، خود را به موسیقیدانان و نویسندگان نزدیک کردند.

در تاریخ ایران نیز موسیقی همواره پیوند وثیقی با «حکمت اسلامی» داشته است و «حکیم» کسی بود که به علوم زمانه خود واقف بود. ابن‌سینا، از حکمای برجسته دنیای اسلام، برای حکمت، چهار علم قائل می‌شود که یکی از آن علوم «علم موسیقی» است.

تقریباً در طول تاریخ ایران و به طور مشخص از قرن سوم تا هشتم هجری بسیاری از دانشمندان و حکمای ما از جمله مباحث و مسائلی که در کتاب‌هایشان محل تأمل قرار می‌گرفت،«موسیقی» بود. بسیاری از عرفا و شعرای ما هم موسیقیدان بودند.

اما از یک دوره‌ای، میان فلسفه و علوم دیگر گسست به وجود آمد. این گسست عموماً از دوره صفویه خصوصاً در دوره شاه طهماسب آغاز شد. شاه طهماسب با قرار دادن موسیقی در برابر مذهب، زمینه‌ساز این انشقاق شد؛ این در حالی است که بسیاری از علمای دینی و حکمای ما، تا پیش از دوره صفویه، موسیقی را جزء لاینفک کار اندیشه‌ای خود می‌دانستند.

در دوره قاجاریه با ورود موسیقی مطربی و موسیقی سطح پایین بتدریج موسیقی جدی کنار زده شد و این شرایط تا اواخر قاجاریه ادامه یافت. اما در این دوره، مجدداً بازگشت به موسیقی علمی آغاز می‌شود و به نوعی موسیقی که نزدیک به 200 سال در محاق بود، به‌تدریج به سمت بازنمایی خود حرکت و ادامه پیدا می‌کند تا به مرکز حفظ و اشاعه موسیقی می‌رسد و با تأسیس دانشگاه تهران، جریان علمی موسیقی رو به رشد می‌گذارد و تا امروز ادامه می‌یابد. از این رو، می‌توان گفت که امروزه در جامعه ما گسست پیش آمده بین موسیقی و اندیشه تا حدی جبران شده است.موسیقی سنتی پس از آنکه جریان علمی موسیقی غرب به ایران وارد می‌شود، گاه با آن در تعامل و گاه در تقابل قرار می‌گیرد.

اما می‌توان گفت که اوج شکوفایی کتابت موسیقی در ایران فارغ از پنج قرن سوم تا هشتم، در این سی ساله اخیر بوده است؛ جریان علمی که در حدود بیست سال اخیر شکل گرفت، جریانی پرقدرت است اما اشکال کار اینجاست که تک بُعدی است و همچون قدمای ما، ابعاد مختلف زندگی و دانش را در بر نمی‌گیرد و صرفاً بر خود موسیقی تمرکز دارد. به همین دلیل است که امروزه در موسیقی ایران، «موسیقیدان بودن» مساوی با «روشنفکر بودن» نیست؛ چون اساساً در موسیقیدان‌های امروز ایران، کمتر موسیقیدانی است که اهل اندیشه روز هم باشد.

اما می‌توان گفت که اوج شکوفایی کتابت موسیقی در ایران فارغ از پنج قرن سوم تا هشتم، در این سی ساله اخیر بوده است؛ جریان علمی که در حدود بیست سال اخیر شکل گرفت، جریانی پرقدرت است اما اشکال کار اینجاست که تک بُعدی است و همچون قدمای ما، ابعاد مختلف زندگی و دانش را در بر نمی‌گیرد و صرفاً بر خود موسیقی تمرکز دارد. به همین دلیل است که امروزه در موسیقی ایران، «موسیقیدان بودن» مساوی با «روشنفکر بودن» نیست؛ چون اساساً در موسیقیدان‌های امروز ایران، کمتر موسیقیدانی است که اهل اندیشه روز هم باشد. می‌توان گفت موسیقیدان‌های امروز ما در عرصه موسیقی باسواد هستند اما نسبت به موسیقیدانان قدیم، از یک درجه روشنفکری پایین‌تری برخوردارند.

ما امروز معدود هنرمندانی داریم که جزو گروه «روشنفکران» هم محسوب شوند. این نقدی است که من به اهالی موسیقی جامعه امروزمان وارد می‌دانم که البته در بررسی علل این ماجرا نمی‌توان صرفاً اهالی موسیقی را مقصر دانست، چرا که از جمله دلایل فاصله گرفتن موسیقیدانان از دنیای روشنفکری و اندیشگی، نخست «تحقیر اجتماعی» است که طی پنجاه سال گذشته بر موسیقی ایران روا شد که از جمله آن می‌توان به دوره غلبه و برتری موسیقی کاباره‌ای قبل از انقلاب اشاره کرد که موسیقی ایران را رو به افول برد.

عامل دوم، به بعد از انقلاب اسلامی ایران و بحث‌های حلال و حرام بودن موسیقی باز می‌گردد و تحریم‌های آن مزید برعلت شد و در طول دوران دفاع مقدس ما مجدداً یک دوره افول ناخواسته را در عرصه موسیقی شاهد بودیم. اما دلیل سوم، دیدگاه کسانی است که بدون توجه به نگاه حاکمیتی، درصدد حذف موسیقی از زندگی مردم برآمدند که این دیدگاه نیز به نوبه خود بر روند رشد موسیقی در جامعه ما تأثیر گذاشت.

این موارد در کنار سایر مسائل اجتماعی که بر جامعه موسیقی گذشت همچون نبود اعتماد متقابل اجتماعی، نبود امنیت معنوی و مادی موسیقیدانان، سیاستگذاری‌های غلط و یکسویه، مدیریت جزیره‌ای فرهنگ، پاگرفتن موسیقی غیررسمی و مردم‌پسندی که پشتوانه چندانی ندارد و... همگی بتدریج زمینه گسست موسیقی از دنیای اندیشه را موجب شدند.
منبع:روزنامه ایران
 
کلمات کلیدی : دکتر پیروز ارجمند + موسیقی‌
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.