کد مطلب: 466004
راهنمای کتاب/ «دلفین مرده»؛ حسن بهرامی؛ چشمه
روایت خواندنی باورهایی جادویی
بابک لهراسبی؛ 9 فروردین 1396
تاریخ انتشار : شنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۲۹
«دلفین مرده»
نویسنده: حسن بهرامی
ناشر:
چشمه، چاپ اول 1395
101صفحه، 10500 تومان
شما میتوانید کتاب
«دلفین مرده» را تا یک هفته پس از معرفی با
۱۰ درصد تخفیف از فروشگاه اینترنتی شهر کتاب خرید کنید.
****
جای داستانهای بومی و صداهای نشنیده در ادبیات ما همچنان خالیست. ادبیاتی که شاید این روزها با فضاهای شهرنشینی و داستانهای آپارتمانی محدود شده و آنچه از روایت غیرشهری مانده برای مخاطب شهرنشین سرشار از ملال است و گاهی حوصله سر بر. در این میان هستند رمانهایی که مخاطب شهرنشین را هم جذب می کند و پای روایت خود می نشاند.
روزگاری «خشم و هیاهو»ی فاکنر، کتاب محبوب کلاس های داستان نویسی بود که خوانندهاش را مسحور روایت پیچیده خود می کرد و شاه بخش آن هم فصل اول رمان، که از زبان «بنجی» (1) روایت می شود. در طول این سالها نویسنده های بسیاری خواسته یا ناخواسته تحت تاثیر آن روایت، داستانهایشان را نوشته اند. درست یا غلط رمان "دلفین مرده" چه از لحاظ فرم و چه محتوا، حال و هوای "خشم و هیاهو" را برایم تداعی کرد.
"دلفین مرده " نوشتۀ حسن بهرامی پس از 6 سال انتظار برای اخذ مجوز در 47 امین سال زندگیش توسط نشرچشمه از مجموعه کتابهای قفسه آبی به بازار آمده است و در 17 بخش روایت می شود. حسن بهرامی در سال 1349 در روستای شاهبهرام از توابع شهرستان باشت متولد شده و فارغالتحصیل کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی است و پیش از این چندین کتاب چاپ شده از جمله مجموعه داستان "اره برقی خاموش است" و مجموعه شعر "ایرج میرزای تو" را در کارنامه خود دارد.
رمان "دلفین مرده" روایت ذهنی و جادویی و روان پریش دوران نوجوانی یک مهندس نفت است، در جایی نزدیک گچساران حوالی دهۀ هفتاد. داستان به صورتی نه چندان خطی و بخش به بخش جلو میرود. در ابتدای رمان زمان و جغرافیای داستان و زاویه دید راوی و تصاویر موهومی که از چشمانش می گذرد و تحلیل هایی که برای خود دارد با توجه به ملال و شب ادراری، بیش از هر چیز بنجی "خشم و هیاهو" فاکنر را بیاد می آورد. "دلفین مرده" فضایی وهم آلود و راز گونه دارد. هرمز، نوجوانی درون گرا و یاغی، هر بار اجناسی را از جعبه ابزار پدر از کار بیکار شده اش می دزدد و آنها را در دکه ای با سیگار مبادله کرده و همپالکیهایش را جمع میکند دور صخرهای که به شکل طاووس رنگش کردهاند و به تماشای اوهامی که دارند مینشینند و سیگار دود میکنند.
دنیای کلمات هرمز، مملو از واژگان کلیدی است که تنها در ذهن او معنای پررنگی دارند. بذر اوهامهایش را از زبان پدرش بیرون میکشد و میپرورد. حسن بهرامی با بازنمایی باورهای جادویی در زیر لایه ما را با واقعیت روستا و طبقه محرومی که سالهاست دیده نمیشود و صدایش شنیده نمیشود همراه میکند. او ابعاد اجتماعی و فرهنگی آن قسمت از جغرافیای ایران را در حیات درونی "هرمز" میکاود. در کنار شرح آشفتگیهای هرمز ما تلاش خانوادهای روستایی را میبینم برای جان گرفتن و رونق کار از زیر صفر. در سایۀ این رونق گرفتن، هرمز که حالا میدانیم مهندس نفت است تکههای زخمدار گذشتهاش را بیرون میریزد.
حسن بهرامی روایت طبقۀ اجتماعی را بر عهده گرفته که خط به خط آن را از بر است. با انتخاب واژگان و توصیفهایی که از آنجا میآورد سعی دارد قبایی بدوزد در خور محتوایی که با آن آشنا است؛ طبقۀ محروم کارگری با خانههای نیمه ویران.
نحوۀ روایت هرمز از گزارشگری صرف برخاسته و به تصویری در هم ریخته پهلو میزند. به طور نمونه تصویری که بارها در جای جای رمان توصیف میشود منظری است از هفت موجود که گاهی اسب سوارند و گاهی تبدیل به موتور سوار میشوند و این تصویر هر بار خواننده را میخکوب میکند تا رمزآلودیش را به رخ بکشد. رازی که در متن داستان چندان گشوده نمیشود و ما را به حدسها و گمانهای تاریخ معاصر متوسل میکند.
با نگاهی مثبت میتوان گفت آنچه بیش از هرچیزی چشم نواز است همخوانی محتوی است با فرم که در بخش عظیمی از اثر رعایت شده . فقط تک و توک آنجا که صحبت از بهرام صادقی و میشل فوکو شده متن ظرافتش را از دست داده و حجم گل درشتی توی ذوق میزند و همانجاست که میبینیم جایگاه روایی هرمز در این رمان قابل بحث است. حسن بهرامی رمانش را از زبان هرمز نوجوان روایت میکند ولی گاهی این کلام به هرمزی که حالا مهندس نفت است نزدیکتر است. تقابل هرمزی که در دنیای چسبناک با روزهای تو سری خورده و شب های سیاه و سرشار از کابوس دست و پا می زند با هرمزی که مراحل درمان روحیاش را میگذراند وحدتِ روایت را دانسته یا نادانسته اندکی به هم میریزد.
به نظر میرسد حسن بهرامی دغدغۀ نوشتن این رمان را از سالها قبل با خود داشته است. با انتخابهای درست و تصاویر غریب و شخصیتهای خاص، بعنوان تمهیداتی برای خلق جذابیت بیشتر، مخاطب را به خواندن ادامۀ داستان ترغیب کنند. شاید بتوان گفت شخصیت اصلی این داستان همان منطقه از گچساران است که داستان این آدمها بر بسترش روایت میشود و میتوان این رمان را ادای دین حسن بهرامی دانست به زادگاهش.
"دلفین مرده" از آن دسته رمانهایی است که به خواندنش میارزد. کمی سختخوان است، گاهی به شعر پهلو میزند، پیرنگ پیچیدهای ندارد ولی تصاویر، شخصیتها و حس و حالی را رو میکند که حیف است خوانده نشوند.
پینوشت:
1- بنجی پسر دیوانه ای که یکی از راویان متعدد رمان مشهور خشم و هیاهو شاهکار ویلیام فاکنر است.
کلمات کلیدی : نشر چشمه