بشنویم از نوه تئودور روزولت:من به سر و وضع خود نگاه کردم اگر چه برای دیدار سلطنتی کاملاً مناسب نبود ولی زیاد هم برای این نوع مواقع بد نبود ولی در هر صورت میتوانست قابل قبول باشد و یک جفت گیوه که خیلی هم برازنده نبود ولی در هر صورت میتوانست قابل قبول باشد.
شنبه اول ماه اوت (دهم مرداد ۱۳۳۲) بود میرفت که روز یکشنبه شروع شود چند دقیقه قبل از نیمه شب من در طول باغ شروع به راه رفتن کردم، آنجا خانهای متروکه با محوطهای وسیع و غیر مسکونی بود که در خارج جادهای بود که در حال حاضر به هتل هیلتون ختم میشود قرارداشت، اما در اوقات فراغت در باغ سفارت ترکیه یا انجمن ایران فرانسه به بازی تنیس که تقریباً کار خطرناکی بود مشغول میشدم خطر در بازی کردن نبود، بلکه در عادت بد من بود که هرگاه توپی را از دست میدادم میگفتم ((اوه روزولت)).
من با نام مستعار آقای جیمز لاکریچ به همگی معرفی شدم و تنها سه ایرانی از هویت اصلی من در ارتباط با عملیات اطلاع داشتند که که عبارت بودند از شاه و زاهدی و مصطفی ویسی.
بگذریم ما در حال حاضر ملاقات با شاه ضروری شده بود و زمان آن فرارسیده بود دوستان ماشینی را تدارک دیدند که آمد و راننده در را باز کرد و در صندلی عقب نشستیم یک پتو روی صندلی بود موقعی که به دروازه قصر شاه رسیدیم به زیر صندلی رفتم و یک پتو را روی خود کشیدم، ولی دیگر بیش از این لازم نبود احتیاط کرد، گارد اجازه داد ماشین داخل شود، بین راه ماشین ایستاد، هیکل لاغری از پلههای قصر پائین آمد و پهلوی من روی صندلی نشست من پتو را کنار کشیدم تا جای کافی برای او باشد به اندازه کافی نور بود که بتوانیم همدیگر را ببینیم خیلی برایم مشکل نبود قیافههای سلطنتی را بشناسیم و از اینکه شاه هم مرا فوراً شناخت چندان تعجب نکردم، بعد از یک نگاه سریع شاه دستش را به طرف من دراز کرد و گفت " شب بخیر آقای روزولت من نمیتوانم بگویم انتظار داشتم شما را ببینم ولی خیلی از این ملاقات خوشبختم "
شب به خیر اعلیحضرت مدت زیادی از موقعی که همدیگر را ملاقات کردیم گذشته است من خوشحالم که مرا شناختید، این موضوع تقدیم استوار نامهام را آسانتر میسازد، اعلیحضرت خندید و گفت این کار واقعاً لازم نیست نام شما و حضور شما تنها برای من کافی است.
البته هنوز با دو نفر دیگر آشنا نشده و منتظرشان بودم که آن دو زاهدی و دوست جوان تحسین برانگیزش مصطفی ویسی تاجائیکه متوجه شده بودم شاه زاهدی را برای جانشینی مصدق انتخاب کرده بود، ولی مســئله مهمی را که باید روشن میکردم این بودکه من در آنجا از طرف رئیس جمهور آمریکا آیزنهاور و نخست وزیر انگلیس چرچیل حضور یافته بودم.
آری مطلب بالا چکیدهای از ملاقات و گفتههای کرمیت روزولت مجری کودتا به همراه دلالان استعمار در جهت مراحل اجرائی کودتای سیاه ۲۸ مرداد بود.
و اما بر اساس اسناد محرمانه انتشار یافته سیا در ژوئن سال ۲۰۰۰ میخوانیم:بعد از ظهر ۱۹ خرداد ۳۲ تمام کسانی که قرار بود به نوعی در بحث براندازی دولت وقت ایران شرکت کنند بی درنگ وارد بیروت شدند آقای کرمیت روزولت رئیس خاور نزدیک و آفریقا و رئیس پروژه در طول عملیات از لندن با هواپیما وارد شد کارول (معاون آینده اطلاعات خارجی در تهران) از قبرس آمد راجر گویران رئیس ایستگاه اطلاعات سفارت آمریکا در ایران از تهران با اتومبیل از دمشق نیز وارد شد و ویبر مشاور مخفی خاور نزدیک و آفریقا با هواپیما از قاهره آمد.
صبح ۲۰ خرداد گفتگوها آغاز و به مدت چــهار روز ادامه داشت هدف جلسهها مشخص نمودن این نکته بود که چگونه میتوان حداکثر ساختار و اثربخشی را به هر قسمت داد ولی بایست علیه برخی از قویترین عناصر حامی مصدق نظیر رهبران ایل قشقایی، اقدام جدی صورت پذیرد.
کارول اواخر تیرماه عازم تهران شد گروه ویبر مخابرات و مراسلات ارشادی را به تهران فرستاد و هدف همه آنها مشکل دادن به شاه بوده عملیات روانی بر طبق خود مطرح بود و در ضمن تعداد قابل ملاحظهای از مقالات ضد مصدقی توسط گروه نوشته یا طرح بندی شد و در همان حال چه گروه هنری سیا برای تهیه تعداد زیادی از کاریکاتورها، اعلامیههای چاپی بزرگ ضد مصدقی راهنمائی داده میشد.
پس از جلسات مکرر اجنبیان تقسیم بر افزایش فشار بر روی شاه و در عین حال ایجاد اطمینان از طرف شاه نسبت به ایشان بود که در آن مقطع زمانی بر قراری تماس با اشرف که در آن هنگام در پاریس به سر میبرد را در دستور کار خود قرار دادند.
نقشه این بود که در ۱۹ تیر ۳۲ با او در پاریس ملاقات کرده و او را الزام به رفتن به تهران نمایند تا شاه را ببیند و خبر حمایت دول غربی را به گوش شاه برسانند.
سرانجام اشرف در ۳ مرداد با یک پرواز تجاری به عنوان یک مسافر وارد تهران شد و همانطور که انتظار میرفت بازگشت غیر مجاز او طوفانی به پا کرد هم شاه و هم مصدق بر آشفتند شاه از دیدن او خودداری میکرد اما نامهای را که با وساطت سلیمان بهبودی (مأمور سرویس اطلاعات مخفی کاخ شاه) رئیس دربار شاه که در طول این دوره به شیوهای مرموز و حیله گرانه خود را وفادار و فداکار نشان داده بود به دست او رسید و اشرف را پذیرفت و پس از یک مشاجره لفظی و بعد از رساندن پیام مورد نظر از طرف اشرف به شاه روز بعد ایشان تهران را به مقصد اروپا ترک کرد و اما در نامه اشرف این نکته متذکر شده بود که ژنرال شوارتسکف آمریکایی در ماموریتی به دیدن شاه میآید که البته شاه از این مسئله خرسند گردید.
تهیه کنندگان پیش نویس طرح عملیاتی آژاکس از این رو " ژنرال شوارتسکف " آمریکایی را انتخاب نموده بودند که او در دوره ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۸ به هنگام ریاست مأموریت نظامی آمریکا در ژاندارمری ایران از درستی و احترام شاه برخوردار بود.
شوارتسکف بعد از ملاقات با جان والر رئیس شعبه چهارم خاور نزدیک و آفریقا در ۵ تیر ۳۲ و نیز پس از دریافت گزارش توجیهی در اداره مرکزی سیا در ۲۸ تیر مأموریت خود را با شور و شوق شروع کرد، اوگفت که به خاطر گفتن حقایق ناخوشایندی که دیگران از شاه کتمان میکردند نزد او شهرت دارد و مطمئن است میتواند همکاری لازم شاه را کسب نماید.
عملاً مأموریت شوارتسکف این بود که تا سه نامهای را که بطور کامل در طرح عملیات آژاکس آمده است را از شاه بگیرد که عبارت بودند از:
۱- فرمانی در رابطه با تعیین زاهدی به عنوان رئیس ستاد.
۲- نامهای حاکی از ایشان و اعتقاد شاه به زاهدی تا زاهدی بتواند با استفاده از آن افسران ارتش را به نام شاه برای طرح حمایت کند.
۳- فرمانی خطاب به همه مقامات ارتش برای حمایت از رئیس ستاد قانونی او احساس میشد که واداشتن شاه به امضای چنین بیاناتی آسانتر از صدور فرمانی برای برکناری مصدق خواهد بودکه صدور چنین طرح و نامهای تنها میبایست از طریق مجلس صورت پذیرد.
اما مخالفت مصدق با حضور مجلس هفدهم برگزاری رفراندم جهت انحلال مجلس بهانهای خاص را به دست مطبوعات مخالف مصدق داد تا بی پروا دولت و مصدق حمله نمایند و با توجه به کمکهای مالی سیا و سرویسهای اطلاعاتی مخفی به اهداف خود نزدیک و نزدیکتر شوند. چنانچه جلسات کودتاگران با شاه در تهران ادامه داشت تا اینکه در ۱۱ مرداد اسدالله رشیدیان جزئیات ویژه مربوط به شیوه اجرای عملیات را به شاه ارائه داده بود و گزارش داد که شاه با عزل مصدق و انتصاب زاهدی موافقت کرده است.
اما در جلسه بعدی شاه از روزولت درخواست کرد که از رئیس جمهور بخواهد که به منظور برکناری مصدق و مصلحت آن برای شخص شاه، تضمین ارائه نماید که آیزنهاور نیر در سخنرانی خود در کنوانسیون فرمانداران سیاتل در ۱۳ مرداد از رفتن سخنرانی خود خارج شد و اعلام نمود که ایالات متحده آرام به کناری نمینشیند تا شاهد سقوط ایران به پشت پرده آهنین باشد.
چنانچه در ۱۶ مرداد رشیدیان بار دیگر با شاه ملاقات کرد و شاه قبول کرد افسران برگزیده ارتش برای مشارکت در اقدام را مورد تشویق شفاهی قرار دهد و سپس گفت به رامسر خواهد رفت تا اجازه دهد ارتش بدون اطلاع رسمی او دست به اقدام بزند و گفت چنانچه اقدام ارتش با موفقیت همراه شود او زاهدی را به عنوان نخست وزیر تعیین خواهد کرد.
در ۱۹ مرداد سرهنگ حسن اخوی شاه را دید و نام افسران ارتش را که پس از دریافت فرمان از شاه آماده دست زدن به اقدام بــودند را به اطلاع او رساند، شاه بار دیگر گفـــت درحالی که طرح را تائــید میکند ولی هیچ ورقهای را امضاء نمینماید سرهنگ اخوی به این تصمیم معترض شد و شاه بار دیگر به دنبال رشیدیان فرستاد تا این نکته را با او به شور بگذارد.
رشیدیان پیامی از روزولت آورد که اگر شاه در عرض چند روز دست به این اقدام نزند، وی با بیزاری تمام ایران را ترک خواهد کرد که در پایان این دارد شاه اعلام داشت که اوراق را امضا میکند، زاهدی را خواهد دید و سپس عازم رامسر خواهد شد.
روز بعد زاهدی را دید و تهران را به مقصد رامسر ترک گفت اما اوراق از طرف رشیدیان ها برای امضاء آماده نبودند و بدین خاطر شاه وعده امضاء آنها را پس از تهیه در رامسر اطلاع داد.
و اما پس از بحث میان روزولت و رشیدیان تصمیم بر صدور دو فرمان گرفته شد که یکی برای برکناری مصدق و دیگری جهت تعیین زاهدی بعنوان نخست وزیر باشد که توسط رشیدیان و بهبودی اسناد تهیه و در شامگاه ۲۱ مرداد توسط سرهنگ نصیری – فرمانده گارد شاهنشاهی آنها را برای امضاء به رامسر بود و سرانجام نصیری در اواخر شامگاه ۲۲ مرداد با فرمانهای امضاء شده به تهران بازگشت و آنها را تحویل زاهدی داد.
که سرانجام با اعلام فرمان برکناری مصدق از نخست وزیری در روز ۲۵ مردادماه ۳۲ عملاً شکست کودتای اول رقم خورد و نصیری بعنوان حامل فرمان، بازداشت گردید؛ و پس از آن شاه فوراً رامسر را به مقصد بغداد ترک کرد.
و اما سرویس اطلاعاتی بریتانیا در نیگوزیا هرگز ناامید نشد و همچنان ایستادگی نمود. آنچنانکه در ساعت ۷:۳۰ دقیقه صبح روز ۲۷ مرداد و پس از حوادث پیش آمده شکست کودتای اول و احساس ناامنی فراوان در شاه، او و ثریا با یک پرواز عادی بازرگانی خطوط هوائی بریتانیا به نام BOAC بغداد را به مقصد رم ترک نمودند.
اما طی سه روز از ۲۵ تا ۲۸ مرداد ماه تظاهرات خیابانی گروهها و احزاب مختلف کم و بیش ادامه داشت. مردم مجسمههای رضا شاه. محمدرضا شاه را سرنگون کردند، تصاویر و عکسهای شاه و افراد خاندان سلطنتی را از ادارات و مغازهها پائین میکشیدند و حتی سرگرم تعویض نام خیابانها نیز بودند، در صورتی که سرلشگر زاهدی و وابستگان به دربار و کلیه جیره خواران آمریکا و انگلیس با هدایت و رهبری هندرسن سفیر کبیر آمریکا و کرمیت روزولت فرمانده عملیات به همراه مستشاران نظامی آمریکائی خود در ایران فعالانه برای انجام کودتای دوم میکوشیدند.
از بعدازظهر ۲۷ مرداد هنگامی که فرمانداری نظامی ختم تظاهرات مردم را اعلام میداشت محمود مسگر یکی از کارگردانان شهرنو و رمضان یخی که مشهور خاص و عام بود با عدهای از یاران خود به خیابانهای لاله زار و نادری ریخته و به کمک و همراهی جمعی از گروهبانان ارتش که لباس شخصی به تن داشتند به تظاهرات شاه پرستانه و شاه پسندانه پرداختند این تظاهرات صبح روز ۲۸ مرداد نیز و به طور پراکنده و سرکردگی شعبان بی مخ (جعفری) و ... و به همراهی دستههای اراذل و اوباش و مزدور اجنبی با چوب و چماق به تخریب اموال عمومی پرداخته و رعب و وحشت مردم را به بار آوردند و با در دست داشتن عکسهائی از شاه و خانواده سلطنتی در جهت اهداف کودتا حرکت میکردند به محض رسیدن به میدان بهارستان به غارت ادارات و روزنامههای ضددرباری پرداختند آنچنانکه مغازه داران و بازاریان را وادار به تعطیلی مغازههایشان کردند و رانندگان ماشینها را مجبور به روشن کردن چراغ و زدن بوق و همچنین نصب تصاویری از شاه بر روی شیشههای خودرویشان نمودند تا شادی سوری ایجاد نمایند؛ و بدین صورت واحدهای نظامی کودتا به همراه اراذل و اوباش اجیر شده نقاط حساس و استراتژیک شهر منجمله اداره تبلیغات و رادیو را به تصرف خود درآوردند و خانه نخست وزیر دکتر محمد مصدق را نیز محاصره نمودند و سرانجام ساعت ۵/۳ بعدازظهر روز ۲۸ مرداد سرلشگر زاهدی سقوط دولت دکتر مصدق و انتصاب خود را به مقام نخست وزیری از رادیو تهران اعلام نمود و شروع دیکتاتوری بزرگ از نگاهی دیگر رقم خورد.
Andrew Tully مفسر آمریکائی در سال ۱۹۷۴ نقل کرده: احمقانه است که بعضیها نوشتهاند مصدق را ایرانیها برانداختند، این عملیات از اول تا آخر یک یورش آمریکائی بود.
به نقل از روزنامه Saturday Evening Post در ۶ نوامبر سال ۱۹۵۴: یکی دیگر از موفقیتهای سیا کودتای نظامی سال ۱۹۵۳ ایران است. با این کودتا نخست وزیر دیکتاتور پیر ایران دکتر مصدق ساقط شد و محمدرضا شاه دوست آمریکا مجدداً به قدرت رسید.
روزنامه New york Times نیز در ۲۱ می ۱۹۶۱ نوشت: در ساقط کردن حکومت دکتر مصدق سیا نقش اصلی را بازی میکرد.
و در آخر اینکه انگلیسیها و آمریکائیها خبر سرنگونی دکتر مصدق را با آسودگی خیال دریافت کردند، ماهها طرح ریزی دقیق ثمر خود را داده بود، دالس وزیر امور خارجه آمریکا به همکارانش گفت: اکنون فرصت معجزه آسای دیگری در اختیار داریم.
چنانکه گفته میشود محمدرضا پهلوی پس از پیروزی کودتا به روزولت گفته است:
من تاج و تخت خود را به خدا، مردم کشورم، ارتشم و شخص شما مدیون هستم.
منابع و ماخذ:
۱- استیضاح چاپ ۱۳۵۷ – حسین مکی
۲- کتاب سیاه جلد اول، دوم – چاپ ۱۳۶۳ حسین مکی
۳- کتاب سیاه (خلعید) جلد سوم- چاپ ۱۳۶۰ حسین مکی
۴- کتاب سیاه جلد هفتم- (سالهای نهضت ملی) چاپ ۱۳۷۷ حسین مکی
۵- کتاب سیاه- جلد پنجم- چاپ ۱۳۷۰
۶- کتاب سیاه جلد چهارم – چاپ ۱۳۶۲ حسین مکی
۷- کتاب سیاه جلد ششم – چاپ ۱۳۷۰
۸- خاطرات سیاسی حسین مکی- چاپ ۱۳۶۸
۹- وقایع سیام تیر- چاپ ۱۳۶۶
۱۰- دکتر مصدق و نطقهای تاریخی او – چاپ بهار ۱۳۶۴
۱۱- نفت و نطق مکی – چاپ ۱۳۵۷
۱۲- تاریخ بیست ساله ایران – چاپ ۱۳۶۱
۱۳- تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران – چاپ ۱۳۶۱
۱۴- جبهه ملی ایران- از پیدایش تا کودتای ۲۸ مرداد- کورش زعیم ۱۳۷۹
۱۵- یادداشتهای یک روزنامه نگار- مختار حدیدی- جلال فرهمند ۱۳۸۱
۱۶- زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر مصدق- دکتر نصراله شیقه ۱۳۷۰
۱۷- فرزند خصال خویشتن - علی پارسا ۱۳۸۸
۱۸- خاطرات الهیار صالح – دکتر سید مرتضی مشیر ۱۳۶۴
۱۹- جنبش ملی شدن صنعت نفت – سرهنگ غلامرضا نجاتی ۱۳۶۹
۲۰- دولت مستعجل – دکتر محمود شروین ۱۳۷۴
۲۱- ایالات متحده و ایران در سایه مصدق – ۱۳۸۲ حیمزاف-گود- ترجمه مهدی حقیقت خواه
۲۲- خاطرات من در یاداشت های پراکنده- دکتر شمس الدین امیر اعلائی ۱۳۶۳
۲۳- شصت سال خدمت و مقاومت- خاطرات مهندس مهدی بازرگان در گفتگو با سرهنگ غلامرضا نجاتی ۱۳۷۵
۲۴- خاطرات شمس قنات آبادی- سیری در نهضت ملی شدن نفت ۱۳۷۷
۲۵- نفت، قدرت و اصول- مصطفی علم- ترجمه غلامحسین صالحیار ۱۳۷۱
۲۶- حوادث تاریخی ایران- ناصر نجمی ۱۳۷۰
۲۷- فصلنامه تخصصی تاریخ ایران شماره ۳۷
۲۸- پرسشهای بیپاسخ در سالهای استثنائی – خاطرات مهندس زیرک زاده- به کوشش دکتر ضیاء ظریفی ۱۳۷۶ و دکتر خسرو سعیدی
۲۹- قلم و سیاست ۱ و ۲ محمدعلی سفری ۱۳۷۱ – ۱۳۷۳
۳۰- خاطرات دکتر جلای عبده – مجید تفرشی ۱۳۶۸
۳۱- مجله خواندنیها- سال دهم و سال سیزدهم ۱۳۲۹ و ۱۳۳۲
۳۲- مجله دو دنیا – روزنامه اطلاعات ۱۳۳۲ – ۱۳۳۰ دوره سه ساله
۳۳- مجله کهکشان