توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 235803
راهنمای کتاب/ «ماکیاولی»؛ کوئنتین اسکینر، ترجمه عزت الله فولادوند، نشر طرح نو
بشنو و باور نکن!
حامد توکلی، 5 مرداد 93
تاریخ انتشار : يکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۵۲
 ماکیاولی
نویسنده: کوئنتین اسکینر
مترجم: عزت الله فولادوند
نشر طرح نو، چاپ ششم ۱۳۹۰
۱۶۶صفحه،  ۶۰۰۰ تومان

فروشگاه اینترنتی شهر کتاب، این کتاب را تا یک هفته پس از معرفی، با ۱۰% تخفیف ویژه عرضه می‌کند، در صورت تمایل اینجا کلیک کنید.

****

عادت داریم به اینکه فقط و فقط به شنیده ها بسنده کنیم. در این مورد خاص منظورم خودمان ایرانی ها نیست. دارم از تمام مردم دنیا حرف می زنم. یک جور تمایل به تنبلی همه ی ما را به کافی دانستن اطلاعات ناقص تشویق می کند. اطلاعات ناقصی که چون تبدیل به دانش و فهمی مشترک شده، دیگر بنظر کامل می آید. نه تنها کامل، بلکه آنقدر محکم که به خود اجازه می دهیم بر اساس آن هر گونه قضاوتی بر عهده بگیریم.

من خودم از وقتی به یاد دارم هر وقت قرار بود یک دیکتاتور خونخوار و شقی را با یک واژه وصف کنند، می گفتند «ماکیاولیست». فلانی ماکیاولیست است چون معترضان را می کشد. فلانی ماکیاولیست است، چون فقط جنگ راه می اندازد. فلانی با شهروندانش ظالمانه برخورد می کند، پس ماکیاولیست است. همین ریسمانِ ماکیاولیسم را بگیرید و تا انتهای مسیر پلیدی و تاریکی سیاسی بروید.

نیکولو برناردو ماکیاولی به سال ۱۴۶۹ در فلورانس ایتالیا متولد شد. مدتی پس از اعدام ساونارولا رهبر فلورانس به منشیگری در دولت فلورانس مشغول شد و توانست به سرعت از نردبان ترقی بالا رود و بشود یک دیپلمات کارکشته. در حقیقت پیشه ی اصلی نیکولو ماکیاولی چیزی نبود جز دیپلماسی. بعدها وقتی خاندان مدیچی به روی کار آمدند، دیپلمات دقیق و اندیشمند فلورانسی مقام و جایگاهش را از دست داد. در دورانی که هیچ منسب خاصی نداشت، تصمیم به نگارش درباره ی سیاست گرفت. کتابی نوشت به نام «شهریار». می توان گفت که نیت اصلی او از نگارش این کتاب در نهایت خوشامدگویی از رهبران مدیچیایی بود. نوشت تا شاید بتواند جایگاه پیشینش را دوباره بدست آورد اما غافل از اینکه حرفهایش در شهریار آنقدرها هم به مذاق بالاترها خوش نیامد.

داستان پر فراز و نشیب زندگی این مردِ بدنام چندان برای کسی جذاب نیست. تنها عنصر جذاب نیکولو ماکیاولی این است که به پشتوانه ی عقبه ی فکریِ نظریه هایش، تمام مختصات لازم برای تبدیل شدن به یک جور کیسه بوکسِ تئوریک را داراست. او که به سالوس بودن مشهور است، انگار نمی دانست که گفتن حقایق معمولا نتایج خوشایندی در پی ندارد.

خواهش می کنم تا وقتی این کتاب را نخوانده اید، اگر کسی گفت «هدف وسیله را توجیه می کند» و این را ماکیاولی گفته و بنابراین او آدمکشی ظالم و حیوان صفت بود، حرفش را خیلی هم باور نکنید. ما آدم ها با آینه های واقعی میانه ی خیلی خوبی نداریم. بیشتر سیاستمداران و حاکمانی که در بدگویی از شخصیت و دیدگاه نیکولو ماکیاولی از هم پیشی می گیرند، در کنج تاریک و خلوتِ اتاقهای ذهنشان، زیرِ لب آموزه های فولادی اش را مرور می کنند و خوب می دانند که برای گرداندن یک کشور همیشه یک چیز لازم است؛ اینکه گاهی، فقط انجام بدهی.

در حقیقت اندیشه های نیکولو برناردو ماکیاولی را نمی توان با تکرار جمله ی «هدف وسیله را توجیه می کند» به درستی فهمید. در اینکه خیلی هم آدمِ خوب و صلّ علایی نبود هیچ شکی نیست. اما اگر از خود من جانمایه ی کلام ماکیاولی را بپرسید، می گویم:

برای کشورداری، لازم نیست آدم خوبی باشیم. لازم هم نیست حتما آدم بدی باشیم. اما مهمترین خصیصه ی یک شهریار این است که، واهمه ای از بد بودن نداشته باشد.

سخنِ تاریکی ست، نه؟
قبول دارم.
اما شاید...
بگذریم. این کتاب را بخوانید
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.
بشنو و باور نکن!