چنانچه انصاف خود را قاضی کنیم، به روشنی درمییابیم که با وجود همه قصورات نهادهای متولی حفظ و اشاعه فرهنگ دفاع مقدس باز هم نمیتوان در برابر دریا...دریا مظلومیت و مجاهدت این نسلِ جانخسته سر تعظیم فرود نیاورد.
به گزارش فارس، جماعتی که با دهقان فداکار قد کشیدهاند، از مردانگی تختی حکایتها شنیدهاند و در تکالیف شب مدرسههایشان بارها و بارها داستانهای پوریای ولی را مشق کردهاند، همانهایی هستند که در حشر و نشرهای روزانهشان در چشمان هم زل میزنند و میگویند: «پهلوان زنده را عشق است.» بگذریم... .
چند روز در قبل در یک تاکسی در یکی از مسیرهای شهری ساری، شنونده گفتوگویی رادیویی بودم که با حضور دو استاد جامعهشناس برگزار میشد، اگرچه در رفتار مسافران این نکته کاملاً مشهود بود که بهنوعی خواستار تغییر موج رادیو هستند و ترجیح میدهند در گرمای گداسوز یک بعدازظهر گوششان را به هر چیز دیگری جز یک بحث جدی کارشناسی بسپارند اما راننده که با هیچ حساب و کتابی قیافهاش به این حرفها نمیخورد، کنجکاوانه شنونده آن گفتوگوی رادیویی بود.
موضوع حرفهای اساتید جامعهشناس، الگوهای ارائهشده در تولیدات سینمایی و تلویزیونی بود و چکیده بحث آنکه، مردم ما مردمانی پهلواندوست و قهرمانپرور هستند و برای اثبات حرفهای خود به سریال امپراطوری بادها که در میان مردم کوچه و بازار به «جومونگ» معروف است، اشاره کردند و افزودند که دلایل اقبال فراوان مردم به این سریال در همین حس قهرمانپروری جامعه ایرانی ریشه دارد.
آری جومونگ در جای جای زندگیمان رسوخ کرده و از کودک کف کوچه تا پیرزن فرتوتی که میان این جهان و آن جهان پیوسته در حال تردد است آن را میشناسند، با قهرمان آن همزادپنداری میکنند، با اشکهایش اشک میریزند و از پیروزیهایش دلشاد میشوند و آنگونه که در صفحه حوادث یکی از روزنامهها آمده بود، پدربزرگی تهدید میکند که در مراسم خواستگاری تنها نوه پسریاش بهخاطر همزمانی با سریال جومونگ شرکت نمیکند، بگذریم... .
در یکی از همین شبها به بهانه شام میزبان عزیزی بودیم که با آب و تابِ تمام، از خاطرات سفر به روسیه و لحظههای حاصل از گشتوگذار در شهر ولگاگراد یا همان استالینگراد معروف یاد میکرد.
گفتوگفت تا به اینجا رسید که هر شامگاه برنامه ویژهای بهیاد کشتهشدگان جنگ و بازماندگان آن در این شهر برگزار میشود و مردم شهر با احترام خاصی به این مراسم مینگرند و بسیاری از مناسبتهای مهم زندگیشان را با ادای احترام به این یادمان آغاز میکنند.
مراسمی که نمونههای آن در بسیاری از کشورهای جهان به چشم میخورد و شهروندان این جوامع از اصول مدار تا اصلاح پیشه، فراتر از هر رنگ، حزب و جناحی، با نگاهی احترامآمیز به کشتهشدگان در جنگ مینگرند و این در حالی است که همین کشورها در بسیاری از موارد به شکلی آشکار آغازگر جنگ و متجاوز به حریم دیگران بودهاند، باز هم بگذریم... .
روزها سراسیمه از کنار یکدیگر گذر کردهاند، ماهها شتابان از پس هم نمایان شدهاند و اکنون سالها گذشته است از روزی که مردان جهانآرا قفل درهای خرمشهر را شکستند، از روزی که دهلاویه با نام چمران شهرتی جهانی یافت و از روزی که مردان عاشورایی دیار سبزمان، حماسه سرخ فاو را در کارزار والفجر هشت رقم زدند، جنگی نابرابر که جهانیان بر مظلومیت فرزندان این ملت در آن معترفاند اما انگار انعکاس این مظلومیت در مرزهای داخل کشورمان کمتر از سایر نقاط جهان است، گرچه کم نیستند کسانی که دل در گرو یاد شهیدان دارند و حبلالمتین ارادتشان به شهیدان ناگسستنی است اما واقعبینانه باید پذیرفت که بسیاری از اقشار جامعه ایرانی نهتنها تصویر درستی از فرهنگ ایثار و ماهیت ایثارگری نداشتهاند بلکه بیشک فاصله تصویر ذهنی آنها با واقعیتهای عرصه دفاع، فاصله آب تا سراب بوده است.
بیتردید این فضا تا حد بسیاری در سیاستهای نادرست نهادهای متولی این عرصه ریشه داشته و این واقعیت بر احدی پوشیده نیست که غلتیدن در ورطه افراطگرایی در سالهای نخستین پس از دفاع مقدس و ارائه تصویری آسمانی و دستنیافتنی از شهدا، روز به روز بر فاصله نسل پویا، عقلانیتگرا و پرسشگر پس از جنگ با شهدا و ارزشهای انسانساز سالهای مقاومت افزوده است، بگذریم ... .
چندی پیش گزارشی از رسانه ملی پخش شد که آرامگاه پوریای ولی را در شهرستان خوی استان آذربایجان غربی به تصویر میکشید، اتاق محقری که از حداقلهای معماری اسلامی و ایرانی به دور بود، بهطوریکه الوارهای کهنه و بدسیمای سقف آن، بیهیچ پوششی در برابر دیدگان بازدیدکنندگان خودنمایی میکرد.
از سوی دیگر در خبرها شنیدهایم از احوالات دهقان فداکار روزگار کودکی فرزندان این آب و خاک که در حسرت داشتن یک سرپناه شخصی روزگار میگذراند، بگذریم ... .
چنانچه انصاف خود را قاضی کنیم، به روشنی درمییابیم که باوجود همه قصورات نهادهای متولی حفظ و اشاعه فرهنگ دفاع مقدس باز هم نمیتوان در برابر دریا دریا مظلومیت و مجاهدت این نسلِ جانخسته سر تعظیم فرود نیاورد و اگر هستند افرادی که به هیچ یک از ارزشها و آرمانهای این مقاومت، ایمان و باوری ندارند، شایسته است که لااقل به رسم جوانمردی و همچون شهروندان سایر ملل، از منظر وطندوستی به این موضوع بنگرند که در این صورت نیز مصداق روایت شریف حُبالوطن مِنَالایمان خواهند بود و بی شک در صورت حاکمیت چنین اندیشهای دیگر هیچ فرزند شهیدی در هیچ نقطهای از مکان و در هیچ برشی از زمان، بر این افتخار بزرگ مهر سکوت و خاموشی نخواهد زد.