هنوز زمان زیادی از شروع سال ۹۴ نگذشته که دوباره سروکله گروهک تروریستی جیش العدل در مرزهای ایران و پاکستان پیدا میشود و هنگامی که هنوز جامعه ایرانی در حال هضم خبر شهادت ۸ مرزبان ایرانی در سیستان است، دوتن از نیروهای مخابراتی سپاه نیز درهمان منطقه توسط افرادی ناشناس به شهادت میرسند.
دراین اقدام نیروهای تروریست جیش العدل از طریق خاک پاکستان وارد مرز ایران و یکی از پاسگاههای مرزی میشوند و بعد از درگیری با ۸ مرزبان ایرانی درحال گشت زنی و به شهادت رساندن ۳ درجه دار و ۵ سرباز با سلاحهایی مثل مثل آرپی جی به داخل خاک پاکستان میگریزند.
این حادثه هم مثل تمام موارد ترور نیروهای ایرانی در مرز ایران و پاکستان با موضع گیریهای همیشگی مسئولین مبنی بر هشدار به پاکستان برای تأمین امنیت مرزهایش و اطمینان دهی به شهروندان برای دستگیری سریع تروریستها همراه شد.
برفرض که هم مرز بودن با کشور تروریست خیزی مثل پاکستان علی رغم امضای توافق نامه همکاری امنیتی با ایران و پایبند نبودن طرف پاکستانی به آن، برای ایران مایه دردسر شده باشد آیا این موضوع میتواند بهانه ای شود برای اینکه در هیچکدام از موارد ترور وکمین های اتفاق افتاده مقصری پیدا نشود و نگاهها فقط به سپاه و قوه قضائیه باشد برای پیداکردن عاملان و مجازات آنان؟ چه نهادی باید پاسخگوی ناامنی در مرزهای کشور باشد؟ بالاخره وظیفه حراست از مرزها بر عهده نیروی انتظامی است یا سپاه پاسداران؟
بهمن ماه ۹۲ بود که حادثه ربوده شدن ۵ سرباز مرزبان، جامعه ایرانی را به شدت تحت تأثیر قرار داد و به دلیل رسانه ای شدن بسیار موجی از مطالبات را درباره امنیت مرزهای ایران به وجود آورد. اگرچه جیش العدلی ها ۴ تن از آن سربازان را با رأی زنی طرف ایرانی آزاد کردند اما امروز و بعد از شهادت دوباره ۱۰ تن از نیروهای مرزبان ایرانی در مرزهای سیستان، خواه ناخواه خاطره اقدامات عبدالمالک ریگی تا حوادث تاسوکی و سراوان به همراه سؤال همیشگی «این ناامنیها تا کی ادامه خواهد داشت؟» در ذهن شکل میگیرد.
جیش العدلی ها بازمانده گروهک جندالله به سرکردگی عبدالمالک ریگی هستند که در فروردین ۹۱ و چندی بعد از اعدام ریگی اعلام موجودیت کردند و این روزها صلاح الدین فاروقی هدایتشان میکند. گروهکی سلفی مذهب و بلوچ که با شعار حمایت از سنیهای بلوچستان به معارضه با جمهوری اسلامی به خاطر اقداماتش در سوریه میپردازد و ابراز موجودیتشان را تنها در کشتار و وحشی گری در مرز ایران و پاکستان برای ناامن کردن منطقه خلاصه میکنند. به علاوه اینکه حمایت سازمانهای جاسوسی و اطلاعاتی پاکستان و عربستان را پشت سرخود دارد و در اساسنامه واخباری که آن را از طریق وبلاگی رسمی منتشر میکند رسماً خود را یک گروه تروریست معرفی میکنند.
جدای از فعالیت گروه جیش العدل که اقداماتشان به خاطرقساوت و بی رحمی فوق العاده ابعاد گسترده تری دارد و بیشتر هم رسانه ای میشود به طورکلی آمارها نشان میدهد که روند اقدامات تروریستی منطقه در دوسال اخیر یک روند صعودی بوده است. درحادثه سراوان که در آبان ۹۲ اتفاق افتاد ۱۲ سرباز وظیفه و ۲ پرسنل کادر نیروی انتظامی شهید و ۷ تن نیز مجروح شدند. ماه بعد یکی از گردانهای جیش العدل یک عدد بالگرد در سراوان را سرنگون کرد. ربوده شدن ۵ مرزبان ایرانی برای تحت فشار قرار دادن ایران جهت آزادی چندین زندانی تروریست در زندانهای ایران هم حادثه تأسف بار اواخر سال ۹۲ بود که درنهایت با به شهادت رسانده شدن یکی از این مرزبانان وآزادشدن بقیه به اتمام رسید.
تنها در سیستان و در سال ۹۳، سه معلم، سه سرباز، ۲ بسیجی، ۵ مأمور ناجا و ۲ مأمور سپاه توسط اشرار و تروریستهای منطقه به شهادت رسیدهاند. اوایل اردیبهشت ماه ۹۳ اشرار مسلح به خودروی «حامد صداقتی» شمشیرباز تیم ملی ایران که به همراه دو دوستش با وسیله نقلیه شخصی از تهران به بندر چابهار سفر کرده بودند حمله ور شدند و با کشتن یکی از سرنشینان خودرو، وی را به همراه دوست دیگرش گروگان گرفتند و متواری شدند.
و ۲ حادثه اخیر امسال نیزجدای از آن دسته اقداماتی هستند که با هوشیاری مرزداران و نیروهای نظامی و امنیتی خنثی شدهاند.
کشور پاکستان خود درگیر تروریستهاست و هرازگاهی اتباع خود نیز به دست افراد شبه نظامی کشته میشوند اما درباره مسائل مشترک مرزی با ایران کمتر موقعی همراهی لازم را نشان داده است و به تعهدات ملی و منطقه ای خود پایبند بوده است. به نظر میرسد که دیگر واگذاری تقصیر به گردن پاکستان و مرزبانهای این کشور کوبیدن آب در هاون باشد. وقت آن رسیده که بپرسیم آیا در داخل متولیان امر مرزداری چقد برای رفع و رجوع این وضعیت تلا ش میکنند؟
حالا و بعد از شهادت ۱۰ نفر از مرزبانان درسال ۹۴ دوباره زمزمه واگذاری حراست از مرزهای جنوب شرق کشور به سپاه بر سر زبانها افتاده و همه به دنبال پاسخ این سؤال هستند که اگر بعد از وقوع هرحادثه وظیفه ساماندهی اوضاع و تعقیقب مجرمان برعهده سپاه پاسداران است، چرا از ابتدا این نیروها حراست از مرز را به عهده نگیرند؟
نقوی حسینی، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس، بعد از حادثه اخیر سیستان دراین باره به رسانهها گفته است: «آن بخشی از مرزهای جنوب شرقی کشور که به سپاه سپرده شد و سپاه مسئول تأمین امنیت آن است، از وضعیت امنیتی نسبی بهتری برخوردار است و این اتفاقات ناگوار در بخشی که مسئولیت آن به عهده سپاه است، رخ نداده است و این موضوع نشان دهنده آن است که اگر سپاه مسئولیت تمام مرزهای جنوب شرق کشور را به عهده بگیرد، قطعاً نتایج بهتری به دست خواهد آمد.»
قطعاً این حرف به معنی کوتاهی و یا عدم عمل به وظایف نیروی انتظامی نیست اما نتیجه به دست آمده نشان میدهد که استقرار نیروهای سپاه در مناطق مرزی ناامن، رعب و وحشب بیشتری را برای تروریستهای منطقه به همراه دارد.
اما هنوز هم سوالاتی ازاین دست که دربسیاری از حوادث اتفاق افتاده نیروهایی که به شهادت رسیدهاند سرباز بودهاند واگر واقعاً این قسمت از مرزهای کشور از نظر امنیت وضعیت مناسبی ندارند چرا از سربازان تازه کار برای حراست استفاده میشود، اینکه همیشه بعد از وقوع هر حادثه تروریستی در مرزها از نقش وزارت اطلاعات در دستگیری متهمین صحبت میشود اما وزارت اطلاعات راهکاری برای عدم وقوع این حوادث ندارد و سازوکاری پیش بینی نمیکند تا چند تروریست وحشی نتوانند از آن سوی مرزها به راحتی خود را به پاسگاههای مرزی برسانند و بعد از انجام جنایت خود بازهم به راحتی در آن سوی مرزها گم شوند و... بی جواب و به صورت ابهاماتی باقی میمانند که پیش از چرخش نگاهها به سوی عدم کفایت دولت پاکستان و یا قوه قضائیه برای محاکمه و مجازات عاملان جنایات، نگاهها را به سمت متولیان امر مرزبانی درکشور میچرخاند که علی رغم زحمات فراوان انکارناپذیرشان، اقداماتشان کافی نمینماید.
اگر بنا باشد بخواهیم هرازچندگاهی با دادن آمار درباره کشف مقادیر زیادی مواد مخدر، دستگیری چندین قاچاقچی ویا محاکمه و مجازات اشرار منطقه حس امنیت را به مردم منتقل کنیم، این اتفاقات به سادگی نشان میدهد که حجم موارد کنترل شده توسط نیروهای نظامی و امنیتی تنها بخشی از کلیت موجود است واین گونه نه تنها حس امنیت و آرامش بلکه حس اعتماد به نیروهایی که وظیفه فراهم کردن این آرامش را به عهده دارند نیز ازبین خواهند رفت.