توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 403564
سفیری که با سنتور، ایران را به ژاپن معرفی می‌کند
بخش فرهنگی الف، 27 مهر 95
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۵۸
به‌طور اجباری در دانشگاه با سنتور آشنا می‌شود، اما بعدها علاقه‌ای نسبت به آن پیدا می‌کند که حتی زحمت دوری از خانه و خانواده را به جان می‌خرد تا از ژاپن به ایران بیاید و رشته سرنوشتش با موسیقی ایرانی محکم‌تر گره بخورد. ارادت خاصی به شیوه تدریس موسیقی ایرانی پیدا کرده و می‌گوید مردم کشور من از ایران چیزی نمی‌دانند، اما هدف مهم من این است که «فرهنگ زیبا»ی ایرانی را با تک‌نوازی سنتور به آن‌ها معرفی کند.

آنچه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگوی ایسنا با «کازونه ایواساکی» است، پسری ۲۷ ساله اهل ژاپن که چهار سال پیش به ایران آمد و در دانشگاه تهران «نوازندگی موسیقی ایرانی» خواند. این گفت‌وگو کمی پیش از رفتن او از ایران انجام شد.

شنیده‌ام که سنتور می‌نوازید و به‌خاطر این ساز به ایران آمدید، درباره نحوه آشنایی‌تان با این ساز توضیح دهید.

من در دانشگاه موسیقی «اوساکا»ی ژاپن  موسیقی‌شناسی فرهنگی و قومی می‌خواندم، در این رشته امکان این وجود دارد که درباره هر نوع موسیقی‌ای که بخواهید، تحقیق کنید.

در سال اول تحصیلم مجبور به گذراندن یک واحد درسی سنتور بودم. من ابتدا نمی‌دانستم سنتور چیست و زمانی که این درس را انتخاب می‌کردم، نمی‌دانستم با چه ساز و چه موسیقی‌ای طرفم. یک زن ایرانی استاد من در درس سنتور بود. او شاگرد ابوالحسن صبا و نوازنده سنتور است. استادم حدود سی‌واندی سال است که در ژاپن زندگی می‌کند و فعالیت موسیقایی دارد.

(زمانی که از کازونه می‌خواهم نام استادش را بگوید، عذرخواهی می‌کند و می‌گوید به‌دلیل این‌که مجوز نگرفته تا نام او را در این مصاحبه بیاورد، از این کار معذور است).

در اولین جلسه، استاد نشسته بود و خیلی هیجان‌ داشت. او خودش را معرفی کرد و یکسری از آهنگ‌ها را نواخت. من در همان اولین جلسه، جذب صدای سنتور و گامی که در آن هست شدم، این موضوع خیلی برایم جذاب بود.
 

آیا برای شما موسیقی ایرانی نواخت؟

من در آن موقع نمی‌دانستم موسیقی ایرانی چیست و فقط ساز را می‌نواختیم.

چه چیزی در سنتور وجود داشت که شما را جذب کرد؟

صدای سنتور و شکل ساز آن به‌خاطر شبیه بودن آن به پیانو، من را جذب کرد، زیرا ساز اصلی من پیانو بود.

از طرفی متوجه شدم در گامی که استادم می‌نوازد، نتی وجود دارد که ما با آن آشنا نیستیم و آن نت‌های نیم‌پرده بود. ما در موسیقی ژاپن آن را نداریم که خیلی مرموز بود و باعث شد به این ساز علاقه‌مند شوم.

پس موسیقی ایرانی تا اینجای کار نقشی نداشت و فقط صرفا به سنتور علاقه‌مند شده بودید؟

بله همین‌طور بود؛ من موسیقی ایرانی را می‌شناختم، اما اول علاقه‌ام به موسیقی ایرانی به ساز سنتور محدود می‌شد. بعد که به ایران آمدم، دیدم ساز سنتور مستقل نیست و به چیزهای مختلف مانند شعر فارسی و آواز آن نیز مرتبط است. این موضوع تجربه جالبی برای من بود.

وقتی به ایران آمدید و با سازهای دیگر آشنا شدید، دوست نداشتید آن‌ها را هم امتحان کنید؟

از آنجا که علاقه من فقط به سنتور بود، سعی نکردم جلو بروم و سازهای دیگر را نیز امتحان کنم، اما استادم یک‌بار به من توصیه کرد تا تنبک یاد بگیرم، زیرا خیلی از نظر حس ریتمیک، به نوازنده کمک می‌کند. من هم به کلاس تنبک رفتم و تا حدودی کار کردم.

پس تنبک هم می‌نوازید؟

فقط  بیس آن را یاد گرفتم، زیرا ساز سنتور، خیلی جنبه عمیقی دارد و زیاد نتوانستم برای فراگیری تنبک وقت بگذارم.

چگونه دانشگاه تهران را برای تحصیل موسیقی در ایران انتخاب کردید؟

دانشگاه تهران برای دانشجویان غیرایرانی، کنکور نداشت و با پرداخت مبلغی، در اینجا شروع به درس خواندن کردم.

آیا پیشینه‌ای از این دانشگاه در ذهن داشتید؟

انتخاب دانشگاه تهران برای تحصیلم براساس پیشنهاد استاد ایرانی‌ام در ژاپن بود که او نیز فارغ‌التحصیل همین دانشگاه است.

وقتی به استادتان گفتید که می‌خواهید به ایران بروید، چه واکنشی نشان داد؟

او به من گفت «به‌دلیل این‌که علاقه زیادی به سنتور پیدا کرده‌ای من هم به تو کمک می‌کنم.» او خیلی خوشحال شد و گفت «این موضوع باعث افتخار کشور ما است».

چه سالی به ایران آمدید؟

چهار سال پیش به ایران آمدم.

(در پیدا کردن تاریخ شمسی دچار مشکل می‌شود و در جواب دادن کمی تعلل می‌کند، به کمکش می‌روم و به او می‌گویم باید حدود سال ۱۳۹۱ به ایران آمده باشد).

در دانشگاه تهران چه رشته‌ای خواندید؟

من پایان‌نامه خود را در ژاپن درباره نت‌های استاد جواد معروفی نوشتم، وقتی به ایران آمدم رشته «نوازندگی موسیقی ایرانی» را انتخاب کردم.

درباره سازهای دیگر به‌جز سنتور چه احساسی دارید؟

همان‌طور که گفتم می‌دانستم به‌جز سنتور، سازهای ایرانی دیگری هم وجود دارد، اما اطلاعات بیشتری درباره آن‌ها نداشتم.

صدایی که تار، نی و سه‌تار ایجاد می‌کنند، خیلی من را به یاد موسیقی ژاپنی می‌انداخت، من با این صداها احساس نزدیکی می‌کردم، زیرا خیلی به موسیقی ژاپنی شباهت دارند. ما سازی را شبیه به ساز قانون داریم، ولی کمی درازتر است، اما از نظر ساختار یکی است. سازی هم شبیه نی داریم، اما مقداری ضخیم‌تر است و از نظر صدا، خیلی به یکدیگر نزدیک هستند.

با آثار کدام‌یک از موسیقی‌دان‌های ایرانی احساس نزدیکی وعلاقه بیشتری می‌کنید؟

من  آثار خانواده «کامکارها» را خیلی دوست دارم و شاگرد پشنگ و اردوان کامکار بوده‌ام. همچنین به کارهای استاد پرویز مشکاتیان و استاد فرامرز پایور خیلی علاقه‌مند هستم. آثار استاد شجریان را هم خیلی گوش می‌کردم، عاشق او هستم، البته هر زمان که آثار استاد شجریان را می‌شنوم، احساس می‌کنم که نیاز دارم شعر فارسی را بهتر بشناسم و در حوزه ادبیات فارسی کار کنم.

شخص دیگری هم هست که بخواهید از او نام ببرید؟

استاد داریوش طلایی - ردیف‌دان موسیقی ایرانی - در دانشگاه تهران استاد من بود، او زمانی که من تازه به ایران آمدم و زبان فارسی بلد نبودم، خیلی به من لطف داشت و با من انگلیسی صحبت می‌کرد و به من خیلی کمک می‌کرد.

از کلاس او خاطره‌ای دارم که می‌خواهم اینجا بگویم؛ روزی ایشان درآمد دستگاه ماهور را در کلاس با تار می‌نواخت. این دستگاه با وجود این‌که خیلی گام ماژور دارد و شاد است، اشک من را سرازیر کرد، زیرا خیلی زیبا نواخته می‌شد.

خاطره‌ دیگری هست که دوست داشته باشید تعریف کنید؟

اوایل مهرماه و شروع  ترم جدید بود که من سر کلاس رفتم و دیدم هیچ‌کس آنجا نیست. نمی‌دانستم چرا هیچ‌کس نیامده بود، من خبر نداشتم دانشجویان ایرانی اوایل ترم سر کلاس نمی‌روند. استاد داریوش پیرنیاکان که استاد آن درس بود، به کلاس آمد و گفت «تو اینجا تنهایی؟» جواب دادم من به‌عنوان «نماینده بچه‌ها از شما عذرخواهی می‌کنم.»

هفته بعد سر همان کلاس، استاد این موضوع را برای بقیه دانشجوها تعریف کرد و گفت که خیلی از من خوشش آمده است. (می‌خندد)

من اوایل به‌خاطر استرس، سر کلاس منقبض می‌شدم، در آن دوران هم زیاد فارسی بلد نبودم و نمی‌توانستم به خوبی با ایرانی‌ها ارتباط برقرار کنم، اما یک روز استادم از من خواست که او را دوست خود بدانم و به من گفت «درست است که من استاد تو هستم، اما با من راحت باش و مانند یک دوست با من رفتار کن». از آن روز به بعد خیلی راحت‌تر شدم و توانستم بهتر یاد بگیرم.

متوجه شدم به‌طور کلی شیوه آموختن موسیقی ایرانی این‌گونه است و در قدیم، موسیقی ایرانی سینه به سینه نقل می‌شد. در آن زمان، فاصله فیزیکی و روحی میان شاگرد و استاد نزدیک‌تر بوده است.

آیا در ژاپن، موسیقی ایرانی اجرا کرده‌اید؟

من سالی دو بار برای سر زدن به خانواده‌ام به ژاپن می‌روم و گاهی در توکیو کنسرت موسیقی ایرانی برگزار می‌کردم، هر کسی هم که آن را می‌شنید خوشش می‌آمد. یک نفر به من گفت حسی که در موسیقی ایرانی وجود دارد، خیلی به موسیقی ژاپنی نزدیک است.

با توجه به این‌که به‌زودی به ژاپن برمی‌گردید، برنامه‌ای برای معرفی موسیقی ایرانی در آنجا دارید؟

 ژاپنی‌ها درباره کشور ایران، اطلاعات خیلی کمی دارند و می‌توان گفت چیزی نمی‌دانند، ممکن است برخی از آن‌ها فکر کنند ایران فقط کویر است و مردم با شتر رفت‌وآمد می‌کنند یا برخی فکر ‌کنند، ایران مانند عراق و سوریه در حال جنگ است، اما این‌گونه نیست و من در این چهار سال دیدم که مردم ایران فرهنگ و هنر زیبایی دارند و می‌خواهم این را به مردم ژاپن معرفی کنم تا آن‌ها به ایران علاقه‌مند شوند، بویژه هدف مهم من این است که از طریق تک‌نوازی سنتور، ایران را به ژاپنی‌ها معرفی کنم.

آیا از دوستان ژاپنی خود که موسیقی می‌خوانند، برای آمدن به ایران دعوت کرده‌اید؟

بله؛ این کار را انجام داده‌ام، آن‌ها هم تعجب کردند.

زمانی که می‌خواستید به ایران بیایید استرس داشتید؟

خیلی استرس داشتم، اما پیش از این‌که به ایران بیایم، این‌طور فکر کردم که در ایران جامعه وجود دارد و مردم زندگی می‌کنند، پس می‌شود در آن‌ زندگی کرد. البته اصلا نمی‌دانستم ایران چه کشوری است و اطلاعاتی که از طریق مدیا به‌دست ما می‌رسد، بیشتر درباره تروریست است، اما زمانی که به ایران رسیدم، دیدم مردم آن بسیار خوب، مهمان‌نواز و مهربان هستند.

درباره موسیقی محلی ایرانی چه چیزی می‌دانید؟

من با این موسیقی به‌تازگی آشنا شدم، به‌خاطر این‌که در دو سال اول، من فقط وقت خود را در دانشگاه می‌گذراندم، اما در دو سال آخر، شاگرد «کامکارها» شدم و موسیقی فولکلور کُردی را شناختم. به‌جز کُردی، موسیقی دیگری را نمی‌شناسم و باید بیشتر روی آن کار کنم.

در صحبت‌های‌تان اشاره کردید که دوست دارید، روی ادبیات ایران کار کنید، چقدر با ادبیات ایران و اشعار شاعرهایی مانند مولانا ارتباط برقرار کرده‌اید؟

من در یک موسسه، زبان فارسی را یاد گرفتم. در آنجا کلاسی بود که در آن شعر حافظ و خیام را می‌خواندیم. خیلی دوست دارم در این زمینه کار کنم. حتی کتاب‌هایی را خریدم و پیش از خودم به ژاپن فرستادم تا در آنجا نیز کار کنم.

آیا دوست داری در ایران کنسرت برگزار کنید؟

بله؛ خیلی دوست دارم این ‌کار را انجام دهم.

آیا کسی هست که دوست داشته باشید در کنار او روی صحنه بنوازید؟

استاد پشنگ کامکار به من گفت، دوست دارد به ژاپن بیاید. امیدوارم بتوانم کنسرت او را در ژاپن هماهنگ کنم و در کنار او بنوازم.
 
کلمات کلیدی : موسیقی ایرانی+سنتور+ژاپن+نوازندگی
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.