توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 467384
راهنمای کتاب/ «ناتمامی»؛ زهرا عبدی؛ چشمه
سایه یک شک
سیاوش کیمیایی؛ 23 اردیبهشت 1396
تاریخ انتشار : جمعه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۲۱:۳۷
«ناتمامی»
نویسنده: زهرا عبدی
ناشر: چشمه، چاپ اول 1395
253صفحه، 20000 تومان
 

شما می‌توانید کتاب «ناتمامی» را تا یک هفته پس از معرفی با ۱۰ درصد تخفیف از فروشگاه اینترنتی شهر کتاب خرید کنید.

****

زهرا عبدي در دومين رمانش، «ناتمامي»، به سراغ روایت داستانی تکان دهنده و تاثیرگذار رفته است؛ نقطه عزیمت داستان اتفاقی غیرمنتظره است که شخصیت اصلی داستان را وادار به واکنش و خواننده را با او همراه می کند.گم شدن، ليان جفره اي، دوست و هم اتاقي بوشهري راوی رمان (سولماز صولتي)، او را دچار چنان دگرگونی و واکنشی می سازد که برای پرده برداشتن از راز این غیبت از هیچ تلاشی فرو گذاری نکند و همین تلاش است که در ادامه به مبارزه‌ای علیه عادت و روزمرگي،بدل می شود تا  او را فراموش نكند.

كشمكش دروني و ذهني او در مرور با خاطرات مشتركش با ليان، راوي داستان را به شناخت وجوه ناتمام و ناشناخته شخصيتش وامي دارد. داستان در محیطی دانشگاهی می گذرد و شخصیت ها اغلب دانشجویانی شهرستانی اند، درگیر با کلانشهری که آماده بلعیدن آنهاست.
    
زهرا عبدی كه پيش از اين با رمان «روز حلزون» به علاقمندان ادبیات داستانی معرفی شده و با اقبالی نسبی روبرو شده بود، در تازه ترین اثر خود سیمای نویسنده ای حرفه ای تر از خود به نمایش گذاشته که به خوبی از عهده تحت تاثیر قرار دادن خواننده خود برمی آید.
  
    
عبدي در فضايي مملو از شك، راز و سوء ظن كه با انگاره هاي سياسي، اجتماعي و تاريخي و گذشته ليان گره خورده، دست به قصه گويي تند و بي وقفه اي زده است كه مدام خوانندگان رمان را با رويدادهاي تازه مواجه مي كند. رويدادهايي كه در فرايند داستان گويي از ليان جفره اي، شخصيتي رمانس گونه مي آفريند كه اين از تسلط و چيره دستي عبدي در تبديل شخصيتي معمولي به چنين قله اي از شخصيت پيچيده و دست نيافتني حكايت دارد.
    
زهرا عبدي در طول این رمان، پرده هايي از اين راز برمي دارد و با بهره گيري از فضاسازي و سبك فراواقع گرايانه نوشته اش، شخصيت هاي تازه اي را وارد مسير داستان مي كند كه به شكل گيري و ايجاد روند رواني رويدادهاي داستاني رمان، هيجاني دوچندان مي بخشد.
    
همان ابتداي رمان، سولماز صولتي، راوي داستان تكليفش را با خوانندگان مشخص مي كند كه آنها نمي خواهند رماني برحسب عادت بخوانند، چرا كه اين رمان، به شدت ضدعادت است؛ وقتي خودمان به خودمان عادت مي كنيم، همه چيز هم برايمان خود به خود عادي مي شود. سولماز پيش از اين فكر مي كرد كه عادت كردن، قانون نانوشته خوابگاه است اما حالا مي بيند خيلي جهان شمول تر از اين حرفهاست. عادت مي كنيم، اول به خودمان، بعد به هرچه پيش آيد و هر چه اوضاع بدتر بشود، ضريب عادت هم به صورت تصاعدي بالاتر مي رود.
    
بيشتر دانشجويان بعد از يك هفته، به جاي خالي ليان عادت كرده اند؛ به جاي خالي نوشته هايش روي تابلوي كانون ادبي كه حالا جايش، عكس و مشخصاتش را زده اند، به حفره اي كه دارد براي او (سولماز) بزرگ و بزرگ تر مي شود. يك هفته است كه از گم شدن ليان مي گذرد. هيچ كس هم نمي داند كجاست.
    
سولماز پيش خودش فكر مي كند كه اين انديشه اي بي رحمانه است كه بيشتر آدم هايي را كه او مي شناسد، تحمل يك آدم سرزنده را ندارند. كسي كه سرزندگي اش به همه يادآوري كند كه آنها مرده اند يا در حال مردن هستند.
    
وقتي خيالشان از اينكه كسي فلج يك گوشه افتاده راحت بشود، ديگر كاري به كارش ندارند؛ مثل قهرمان بوكسي كه به گردنش يك مشت خورده و ديگر نمي تواند كسي را گوشه رينگ گير بيندازد. فلج شده. حالا همه آخي كشيده و ته دلشان، خيالشان راحت است.
    
سولماز در نوشته هاي رمان، به دنبال نوعي خودكاوي مي گردد؛ گويي اوست كه به جاي ليان گم شده است. حتي در رويداد آمدن مادر ليان به تهران و شروه هايي كه در فراق دختر گمشده اش مي خواند، سولماز آرامشي را جستجو مي كند كه در درون خودش، نتوانسته است بيابد.
    
نكته ديگر در رمان «ناتمامي»، شخصيت هايي كه هر يك ظرفيتي در راستای داستانگویی برخوردارند و همچنین در نوع خود پيچيده و داراي پيشينه و شناسنامه اي تاريخي از جهانگير اشراق كه مادرش نواده جهانگيرخان صوراسرافيل است تا پناه صادقي كه به خارج مهاجرت كرده و يا پناهنده شده است. از سيمين، دانشجوي دكتراي خبرنگاري تا ريتا قراچه و ديگران كه سولماز با معرفي آنها به خوانندگان رمان، تلاش مي كند ناتمامي خود را تماميتي ببخشد.
    
همچنين، سولماز در جستجوي ذهني اش براي يافتن ليان، به دكتر شمسايي مي رسد؛ شمسايي كه براي ليان محبوب ترين استاد بود. قبل از آنكه عاشقش بشود. بعد از عاشقي، ديگر محبوب ترين استاد نبود، محبوب مطلق بود. بعد از ناپديد شدنش، در دانشگاه پيچيده بود كه خانواده اي ندارد. حالا حرف همه شده بود دكتر شمسايي و پيشينه تاريخي و خانوادگي اش.
    
نخستين بار، وقتي دكتر شمسايي به ايران آمده بود، دكتراي فلسفه و ادبياتش را گرفت؛ داخل جيب هايش مملو بود از فيش برداري هايش. به اندازه 10 مقاله براي هر جلسه درسي اش فيش برداري  مي كرد. دكتر شمسايي، شمس دانشگاه بود. هركس چند صباحي با او همنفس مي شد، مولانا اگر از آب درنمي آمد، حداقل حسام چلبي يا صلاح الدين زركوبي يا دست كم، لياني، چيزي مي شد.
     
از اينجاي رمان به بعد، عبدي تلاش مي كند از زبان سولماز، دست به اسطوره سازي و تبديل كردن شخصيت ليان به عنوان يك رومانس، بزند؛ رومانسي كه سولماز قصد ندارد با پايان دادن به داستانش، نقطه پاياني به شناخت از وجوه ناشناخته شخصيت خود بگذارد. لياني كه همواره با سولماز كوتاه و رمز دار حرف مي زد و تازه او داشت در جريان مراوداتش با ليان ياد مي گرفت كه چه كند تا اين همه او را ناتمام نگذارد.
    
سولماز هم پا و هم دوش با خوانندگان رمان، درصدد كشف ناتمام هاي خود برآمده است و گم شدن ليان، آغازي مي شود تا او و مخاطبان رمان «ناتمامي» را در اين مسير درست قرار دهد. حالا كه سولماز به ناتمام هاي زندگي اش فكر مي كند، مي بيند كه ليست بلند بالايي است. فلامينگوهاي صورتي درياچه غمگين اروميه دوباره برمي گردند يا نه؟ حتي جعفر به اندازه خال هاي برداشته شده از صورتش براي او ناتمام است.
    
آن طرف تر، جواد جوكي به اندازه طناب داري كه از آن وحشت داشت؛ وحيد جمعه به اندازه عشق خام و وحشيانه اش به تنسگل، تنسگل به اندازه ناتمامي حامي اش، موبايلش به اندازه سه تا اس ام اس. سولماز اگر بميرد، جهانگير اشراق خيلي برايش ناتمام مي ماند؛ به اندازه تمام روزنامه هايي كه بعد از خفه شدن پدر بزرگش، از آن روز تا به حال، ننوشته مانده، اما همچنان اسطوره ها ناتوان از تمام كردن قصه اند.
 
 
کلمات کلیدی : نشر چشمه
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.
سایه یک شک