نظر منتشر شده
۱۱
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 132637
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است...
بازخوانی و بازسرایی نوحه شورانگیز شب عاشورا + صوت
احمد جلالی - 14 آذر 90
شب وصل است و تبِ دلبري جانان است/ساغر وصل لبالب به لب مستان است - در نظر بازيشان اهل نظر حيران است/گوئيا مشعله از بامِ فلک ريزان است
تاریخ انتشار : يکشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۰ ساعت ۱۹:۳۳
مقدمه: وجوه هنري هر مراسم آئيني در ميزان تاثير، گستره و ماندگاري آن تعيين کننده است. آئین های عاشورائی با صور مختلف هنری، بخصوص شعر و لحن و آهنگ، به طور چشمگیری آمیخته است. این آمیختگی به نوبه خود در نگاهداری و انتقال نسل به نسل سبک و سیاق این آئینها نقشی اساسی دارد. در این میان، بعضي صور شعري، ريتم ها، و ملودي هاي عاشورائي در طول سالها بل قرنها از آزمونِ آموزگارِ سختگير تاريخ پيروز بيرون آمده ماندگار و همه گیر شده اند و توانسته اند همچنان بر ذائقه هنري و عاطفی عاشورائی شیعیان تاثير گذار بمانند و به بخشی از میراث معنوی ما تبدیل شوند. این ماندگاری دلیلی است بر آنکه آنها به لحاظ صورت و محتوي و تناسب این دو و تلفيق کلام و لحن از اصالت و استحکام هنری برخوردار بوده اند. بازگشائی این رمز و راز را حکایتی است که با نکته دان کنند.

اما، به دلایل مختلف، همه مظاهر این آئین ها، از جهت صورت و محتوي، زیبنده تصویر و تصور فاخر ما از شخصیت قدسی امام حسین (ع) و بزرگی یاران او نیستند. می بايد نسبت به اين ميراث حساس بود. وجوه فاخر آن را تقويت کرد، و آنچه را که با صورت و محتوائي ناساز و ضعيف، با علو شان قهرمانان عاشورا تناسبی ندارد و به ناروا در اين مجموعه در آميخته است بازشناخت و اصلاح کرد.

نگاه كنيد به استحكام و متانتي كه در زبان فاخر ترجيع بند معروف محتشم كاشاني و ريتم هاي مربوط به آن در رثاي امام (ع) بكار رفته كه ميليونها ارادتمند او را در طول چند قرن، به زانويِ ادبِ رثاء نشانده و به اشكِ تعظيم كشانده و به سكرِ محبت رسانيده است چندانکه بر آمدن آن کلام و آن نواها کافی است که عاطفه مشتاقِ عاشورائی حس کند که «گويا عزاي اشرف اولاد آدم است».

***

يکي از آن ملودي ها و ريتم هاي پرهيجان و ماندگار در مراسم شبِ عاشورا، نوحه اي است قديمي و کوتاه اما پرهيجان با ترجيع «مکن اي صبح طلوع» که دستجات عزادار در کثيري از مناطق ايران همچنان تکرار مي کنند بي آنکه اين تکرارِ ساليان، از تاثير آن بر عواطف و ذوق ارادت ما بکاهد. اين دستجات معمولا نيمه شبان راه مي افتند و پس از عبور از ميعادگاههاي سنتي مورد نظر، سحرگاه به مبداء حرکت خود باز مي گردند. در مراحل پایانی اين مسير، کم کم ريتم ها و ضرب آهنگ هاي ديگر را رها مي کنند و، همراه با گذر شب به سوي سحر، با اين کلام تمنا آميز و ريتم پر هيجان، در واقع از «صبح» تقاضا مي کنند که نيايد تا شب همچنان بپايد و اين میهمان سرفراز را همچنان ميزباني کند و به فردائي دردناک و سفاک و خونين نسپارد:

امشبي را شه دين در حرمش مهمان است  
ظهر فردا بدنش زير سم اسبان است
مكن اي صبح طلوع .... مكن اي صبح طلوع


 در دو مصرع اول، تفاوت پر رنگ و درد زاي صحنة اين شب سنگین و پر رمز و راز با آن فرداي متلاطم خونين، با ریتم و آهنگی جذاب و توجه برانگیز توصیف می شود و به رگِ عاطفه سوگوارن مضراب می زند. سپس، ضرب آهنگ پر تپش، کوبنده، و در عين حال لطیف و پر تمنایِ ترجيعِ «مکن اي صبح طلوع» امکان مناسبي را براي فراز و فرودِ ريتميکِ کُرخواني دستجات عزادار فراهم مي آورد و به موجزترین بیان، تنشِ ميانِ اين تمنا و تپشِ آن واقعيتِ سخت را منعکس مي کند. برای این بنده، پژواک کرخوانی سحرگاهیِ «مکن ای صبح طلوع» دستجات سینه زن و زنجیرزن در کوچه های پیچ در پیچ شاهرود قدیم به هنگام عبور از دالانهای تکیه ها خاطره ای است نوستالژیک و پرطنین چنانکه گوئی هیچ ریتم و ضرب آهنگ و کلام دیگری نمی تواند جای آن را بگیرد و به سپیده عاشورا رنگ خونین اما درخشان عاشورائی بپاشد.

حدود يک سال پس از پرداختن اين ترکيب بند، با حضور در اجراي سونيت سمفوني «رسول عشق و اميد» (در ۱۳۸۶) دانستم که استاد لوريس چكنواريان از امکان موسيقائي این ضرب آهنگ به خوبي بهره برده و آن را با زيبائي هيجان آوري بازسازي و اجرا کرده است.

اما کلامي که روي اين ملودي پرتحرک خوانده مي شود، فقط همين سه مصرع است و بس. بسيار پرسيدم تا ادامه آن را پيدا کنم اما به جائي نرسيدم. تا اينکه در ۱۳۸۵ در شب عاشورائي دور از وطن که، بنا به ضرورتي استثنائا از آمدن به ايران در اين ايام محروم شدم، فضاي غربت و دلتنگي شب عاشورا را با ساختن اساسِ ترکيب بندي بر مبناي اين وزن و ريتم و ملودي پر کردم. وچون شاعر نيستم، جسارت ورزيدم و با تضمين های کامل يا ناقص، يا اقتباس از ابيات يا مصرع هائي از حافظ و مولانا – که به تناسبِ حال و قال به جویبار زمزمه ذهنی گوینده می پیوست - سعي کردم جاني در کلام بدمم و قوتي بدان بياميزم و ضعفم را جبران کنم؛ راستی که اگر نيت توسل نبود، این مبتدی کجا جرات مي داشت و روا می دانست که تضمين هاي مکرر از لسان الغيب و مولوي را در دل سرودة خود جاي دهد! اگر سهم اين فقير خاندان رسالت (ع) اين باشد که ذهن خواننده را از مسير تصويرسازي ها و معناپردازي هاي بديع حافظ يا مولانا، به هر روی، به مقام و موضع و موضوعِ اين شب و انگيزة اين شعر بکشاند و متصل کند، به حرمتِ نيتِ گوینده، اين جسارت بخشودني تر خواهد بود. ادعائي ندارم که از عهدة برآمده باشم. سخن شناسان البته به چشم احساس و اغماض و عنايت و اصلاح نظر خواهند فرمود.

تعمد داشتم کلام را از گزندِ الفاظ و الحانِ بي رمق و زاري آلود و احيانا زبون که مناسب مقامِ عزتمند فداکاري امام (ع) نيست دور نگاه دارم که در رثاي يک حماسه جاي ضعف و زبوني نيست. تعداد بندها و نیز تضمین ها زياد مي نمايد. مي توانستم به منتخبي از آن بسنده کنم، اما بهتر ديدم که اين وظيفه را به خواننده علاقه مند واگذارم تا به تناسب ذوق خود هرچند بند را که مي خواهد برگزيند. فرض اين متوسل برآن است که، به جز بند اول و بند آخر، هربند با مصرع «امشبي را شه دين در حرمش مهمان است» پايان يابد و سپس سه مصرع اصلي (يعني: امشبي را شه دين . . . مکن اي صبح طلوع) از سوي عزاداران محترم تکرار شود.

با همة کاستي ها، تحفة درويش تنگ دستي است به آستانِ توانگر و کريمِ سالار شهيدان - که سلام بر او باد - به ياد پدر و مادر عزيزم که مرا اين ارادت به ميراث گذاشتند. توانگرا دل درويش خود به دست آور.



شب وصل است و تبِ دلبري جانان است ---
ساغر وصل لبالب به لب مستان است
در نظر بازيشان اهل نظر حيران است ---
گوئيا مشعله از بامِ فلک ريزان است
چشم جادوي سحر زين شب و تب گريان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است ---
ظهر فردا بدنش زير سم اسبان است
مکن اي صبح طلوع، مکن اي صبح طلوع

«يارب اين بوي خوش از روضة جان مي آيد؟ ---
يا نسيمي است کزان سوي جهان مي آيد؟»
«يارب اين نور صفات از چه مکان مي آيد؟» ---
«عجب اين قهقهه از حورِ جنان مي آيد!»
يارب اين آبِ حيات از چه دلي جوشان است؟ 1
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است

«چه سَماع است که جان رقص کنان» مي آيد؟ ---
«چه صفير است که دل بال زنان مي آيد؟»
چه پيامي است؟ چرا موج گمان مي آيد؟ ---
چه شکار است؟ چرا بانگ کمان مي آيد؟
چه فضائي است؟ چرا تير قضا پران است؟ 2
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است

گوش تا گوش، همه کرّ و فرِ دشمنِ پست ---
شاه بنشسته، بر او حلقة ياران الست
«پيرهن چاک و غزلخوان و صراحي در دست» 3 ---
چار تکبير زده يکسره بر هر چه که هست 4
خيمه در خيمه صداي سخن قرآن است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است

وَه از آن آيتِ رازي که در آن محفل بود ---
«مفتي عقل در اين مسئله لايعقِل بود»
«عشق مي گفت به شرح آنچه بر او مشکل بود» ---
«خم مي بود که خون در دل و پا در گل بود» 5
ساغر سرخ شهادت به کف مستان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است

اين حسين است که عالم همه ديوانة اوست ---
او چو شمعي است که جانها همه پروانة اوست 6
شرف ميکده از مستي پيمانة اوست ---
هر کجا خانه عشق است همه خانة اوست
حاليا خيمه گهش بزمگه رندان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است

سرخوش از سُکرِ سر اندازِ هو الله احد ---
دلبرِ دل شده در دامن الله صمد
نعره «شور حسینی» 7 است که مستانه زند: ---
«مي وصلي بچشان تا در زندان ابد»
بشکنم، شادی شوری که در این میدان است 8
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است

محرمان حلقه زده در پي پيغامي چند: ---
«چشم اِنعام مداريد ز اَنعامي چند»
«فرصتِ عيش نگه دار و بزن جامي چند» ---
که نماندست ره عشق مگر گامي چند 9
در بلائيم ولي عشق بلا گردان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است

امشب است آنکه «ملايک در ميخانه زدند ---
گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند»
«با من راه نشين باده مستانه زدند» ---
«قرعه فال به نام من ديوانه زدند» 10
يوسفِ فاطمه را ننگِ جهان زندان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است

هان که گوي فلک صدق به چوگان من است ---
ساحت کون و مکان عرصه ميدان من است
ديدة فتح ابد عاشق جولان من است ---
هر چه در عالم امر است به فرمان من است 11
پيش ما آتش نمرود گلِ بستان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است

«هان و هان ناقة حقيم» مجوئيد حيَل ---
«تا نبرد سرتان را سرِ شمشيرِ اجل»
«پيش جان و دل ما آب و گلي را چه محل؟» ---
«کار حق کن فيکون است نه موقوف علل» 12
بي فروغ رخ او ، جان و جهان بي جان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است

ظهر فردا عملِ مذهب رندان بکنم ---
«قطع اين مرحله با مرغ سليمان» بکنم
حمله بر شعبده از دولت قرآن بکنم ---
«آنچه استاد ازل گفت بکن»، آن بکنم 13
عاقبت خانه ظلم است که آن ويران است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است

«نقدها را بود آيا که عياري گيرند ---
تا همه صومعه داران پي کاري گيرند» 14
و به تاريکي شب ره به کناري گيرند ---
صادقان زآينة صدق، غباري گيرند 15
صحنة مشهد ما صحن نگارستان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است

گفت عباس که: من از سر جان برخيزم ---
از «سر جان و جهان دست فشان برخيزم»
«از سر خواجگي کون و مکان برخيزم» ---
من «ببويت ز لحد رقص کنان برخيزم» 16
اين چه روح است و کرامت که در اين ياران است 17
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است

در شب قتل، مگر بي سر و سامان زينب ---
«داشت انديشه فرداي يتيمان، زينب»
گفتي از يادِ پريشاني طفلان، زينب ---
چنگ مي برد به گيسوي پريشان، زينب 18
اين چه حالي است که در خوابگه شيران است؟
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است

ظهر فردا، قد رعناي حسين است کمان ---
باز جويد شه بي يار ز عباس نشان
ز علمدارِ خود آن خسرو شمشاد قدان ---
«که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان» 19
قرص خورشيد هم از خجلت او پنهان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است

علي اکبر به اجازت ز پدر خواهشمند: ---
صبر از اين بيش ندارم، چکنم تا کي و چند؟
جان به رقص آمده از آتش غيرت چو سپند ---
بوسه اي بر لب خشکم بزن اي چشمه قند
دستي اندر خم زلفي که چنين پيچان است 20
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است

«او سليمان زمان است که خاتم با اوست» ---
«سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست»
نفس «همت پاکان دو عالم با اوست» ---
زخم شمشير و سنان چيست؟ «که مرهم با اوست» 21
پس چه رازي است که خنجر به گلو بُران است؟
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است

شام فردا که رسد، زينبِ گريان و دوان ---
در هياهوي رذيلانة آن اهرمنان
پرسد از پيکر صدچاک شه تشنه زبان ---
«که شهيدان که اند اينهمه خونين کفنان؟» 22
جگر رود فرات از تف او سوزان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است

ساربان است و بيابان و زنان بر شتران ---
خونِ خورشيدِ رواني به سر نيزه روان
اختران نيزه سوارانِ شبِ راهروان ---
ماه و خورشيد به هم ساخته، در هم نگران
پاي در سلسله، سر سلسلة مردان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است

او که درباني ميخانه فراوان کرده است 23 ---
نوش پيمانة خون بر سر پيمان کرده است
اشک را پيرهنِ يوسفِ دوران کرده است ---
چنگ بر گونه زده موي پريشان کرده است
در دل حادثه مجموعِ پريشانان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است

يارب اين شام سيه را به جلالي درياب ---
بال و پر سوخته را با پر و بالي درياب
«تشنة باديه را هم به زلالي درياب» 24 ---
جشن دامادي جان را به جمالي درياب
که عروسِ شرف از شوق حنابندان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است ---
ظهر فردا بدنش زير سم اسبان است
مکن اي صبح طلوع، مکن اي صبح طلوع

احمد جلالي

پي نوشت ها:
1 - نگاه کنيد به غزل مولانا با مطلع: يارب اين بوی خوش از روضه جان می آيد؟ (غزل ۸۰۶ ، چاپ فروزانفر)
2 - همان
3 - نگاه کنید به حافظ:
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست --- پيرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست
برو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگير --- که ندادند جز اين تحفه به ما روز الست
و نیز:
مطلب طاعت و پيمان و صلاح از من مست --- که به پيمانه کشی شهره شدم روز الست
من همان دم که وضو ساختم از چشمة عشق --- چار تکبير زدم يکسره بر هر چه که هست
4 - در منابع مشهور آمده است که آن شب امام و یاران او قرآن می خواندند و مناجات می کردند. «پس حسین تدبیرها بکرد و . . . و حسین قرآن همی خواند» (طبری، قیام سیدالشهداء، تصحیح محمد سرور مولائی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۹، ص ۲۵) ؛ و نیز نگاه كنيد به ابي مخنف، مقتل الحسین، ترجمه جودکی، چاپ اول، انتشارات معنا گرا، ۱۳۸۹، ص ۱۸۳.
5 - نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: ياد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
6 - تغییر کوچکی در بازگوئی بيتی از يک نوحة قديمی که می گفت:
اين حسين کيست که عالم همه ديوانة اوست --- وين چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست
با این تغییر، ضمن رفع اشکالی وزن در مصرع اول وجه توصيفی بيت نيز مناسب تر می نمايد.
7 - در تعزیه ها زبان حال امام را اغلب در پایه شور می خوانده اند و دلیل نامگذاری های «شور حسینی» و یا «حسینی» برای گوشه های دستگاه شور همین است.
8 - اقتباس از بيتی از غزلی مشهور با مطلع «روزها فکر من اين است و همه شب سخنم» که سراينده اش به روشنی معلوم نيست:
مرغ باغ ملکوتم، نيم از عالم خاک چند --- روزی قفسی ساخته اند از بدنم
می وصلی بچشان تا در زندان ابد --- از سرِ عربده مستانه به هم درشکنم
9 - نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: حسب حالی ننوشتيم و شد ايامی چند
10 - نگاه کنيد به غزل مشهور حافظ با مطلع: دوش ديدم که ملايک در ميخانه زدند
11 - نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد
12 - نگاه کنيد به غزل مولانا با مطلع: شتران مست شدستند ببين رقص جمل (غزل ۱۳۴۴).
13 - نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: سالها پيروی مذهب رندان کردم
14 - مطلع غزل حافظ
15 - مورخان گفته اند که يزيديان در عصر روز پنج شنبه نهم محرم سال ۶۱، تاسوعا، جنگ را آغاز كردند. امام تا فردا زمان خواست. در میان ذاکران عاشورا مشهور آن است كه دليل اين مهلت طلبي، تدارك فرصتي شبانه براي راز و نياز با خداوند بود. اما در روايت طبري در تاریخ کبیر که ترجمه آن که حدود ۱۱ قرن پيش در دوره منصور بن نوح ساماني به انشاي زيباي فارسي ابوعلي بلعمي تحریر شده است نكته اي در بيان نيت واقعي امام از زمان خواهي آمده است كه عميقا احترام انگیز و تكان دهنده است: «و آن شب حسین همه کار راست کرد و شمشیر نیکو کرد . . . پس حسين اين مردمان را يكان يكان كه به نصرت او آمده بودند، بنشاند و همه مهتران و بزرگان بودند و ايشان را خطبه كرد و گفت آنچه بر شما بود كرديد و من شما را نه به حرب آوردم، اكنون حرب پيش آمد و من از جان خويش نوميد گشتم و شما را از بيعت خويش بحل كردم. شما بازگرديد و برويد و مرا امشب زمان خواستن بكار نبود، از بهر شما خواستم تا هر كه خواهد رفتن، برود» (طبری، ص ۲۴). امام مي خواست با استفاده از تاريكي شب، امكان يك تصميم آزاد و دور از هرگونه تحميل پنهاني را در اختيار آناني كه به رهائي از معركه مي انديشيدند بگذارد. به محترمانه ترین شکلی « نقدها» را عيار گرفت تا آنانکه اهل ایستادگی در آن معرکه نیستند و یا مزاج صومعه داری دارند برخیزند و پی کار خود بروند.
16 - نگاه کنيد به غزل مشهور حافظ با مطلع: مژده وصل تو کو کز سر جان برخيزم
17 - در مقاتل آمده است که پس از صحبت امام در شب عاشورا و برداشتن بیعت از خاندان و یاران، نخستین پاسخ از عباس بن علی برآمد که گفت که هرگز حسین را تنها نخواهد گذاشت و آنگاه دیگران هم همین را گفتند (نگاه کنید به ابی مخنف، ص ۱۸۰؛ طبری، ص ۲۴) ؛ و از گفتار امام در آن شب آمده است که فرمود: یاران و خاندان من به راستی و وفا بی مانندند ( نگاه کنید به ابی مخنف، ص ۱۷۹)
18 - تغییری در بازگوئی بيتی از يک نوحة قديمی که می گفت:
در شب قتلِ حسين، بی سر و سامان زينب --- داشت انديشة فردای يتيمان زينب
تا هم اشکالِ وزن در مصرع اول حل شود و هم درماندگی و تزلزل تداعی نشود چرا که در عین آنکه بی سر و سامانی فردا پیش روی بود، ضعف و سرگشتگی حاکم نبود چنانکه برخوردِ فخيمِ آن شبِ امام و يارانِ او نشان می دهد. به روایت طبری، در آن شب در پی زمزمه اشعاری توسط امام که حکایت از شهادت او می کرد، علی بن حسین و زنان بگریستند؛ «حسین در خیمه شد و گفت مگریید که نه جای گریستن است، دشمن هم پهلوی ماست، شاد شود» ( طبری، ص ۲۴). به روایت ابی مخنف، حسین گفت «خواهرم، تقوای خدا پیشه کن و از او تسلی بخواه، تو را سوکند می دهم که برای من گریبان چاک مده و زاری و شیون مکن» (ابی مخنف، ص ۱۸۲). همچنین آنچه در منابع از عکس العمل مسئولانه بانوی کربلا و حتی دلداری دادن او به علی بن حسين آمده است نشان می دهد چشم انداز بی سر و سامانی، او را از ایفای مسئولیتش در مواجهه با پريشانی طفلان و فردای يتيمان باز نداشت. برخورد او با عبیدالله و یزید نیز موید تراوش روح عزت مندی در عین دردمندی است.
19 - نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: شاه شمشادقدان، خسرو شيرين دهنان
20 - اشاره به نقل ذاکرین است امام است که: علی اکبر اجازه میدان خواست و به دفاع پدر رفت؛ پس از مدتی از میدان بازگشت و از تشنگی خود با امام گفت و امام لبان او را بوسید.
21 - نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: آن سيه چرده که شيرينی عالم با اوست
22 - باز هم نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: شاه شمشادقدان، خسرو شيرين دهنان
23 - نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: سالها پيروی مذهب رندان کردم، ونيز غزل او با مطلع: ز دلبری نتوان لاف زد به آسانی
24 - نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: ای که مهجوری عشاق روا می داری
 
پویا
United States
۱۳۹۰-۰۹-۱۴ ۱۰:۰۷:۰۳
بسم رب اشهدا و الصدیقین
السلام علیک یا ابا عبدالله
دوستان الف
این مطلب بسیار ارزشمند و زیبا بود.
خدا خیرتان بدهد.
اگر سایت شما فقط همین یک مطلب را داشت به تمام هزینه هایش می ارزید.!
خدا کمک کند که بتوانیم از عاشقان آن حضرت باشیم.
چیزی که خیلی مهم است و نباید فراموش کنیم اینکه داستان کربلا یک افسانه نیست، یک حقیقت تاریخی است.
کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا
ما در هر جایی و در هر زمانی می توانیم عاشق حسین با شیم و شهید در راه او ویا یزیدی در زمان و مکان خودمان.
دوستان رسانه ای من. بیایید و در همین جایی که هستید عاشق باشید.
از تمام شهدای کربلا فقط خود اب عبدالله معصوم بودند و بقیه مثل ما کاملا معمولی.
البته نه دقیقا مثل ما.!!!
شما حضرت ابوالفضل یا جناب حر را ببینید. اینها انتخاب کردند.
بیایید از حق پیروی کنیم و حق را بگوییم حتی اگر به قیمت جانمان تمام شود.
والله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابدا عن دینی
خداوندا تو را به حق عاشقی حسین مارا از خودخواهی هایمان نجات بده.
خداوندا تورا به حق ایثار قمر بنی هاشم ما را آماده فداکاری و جانبداری از حق بفرما.
خداوندا تورا به حق غیرت علی اکبر مار را راهنما باش تا بدانیم کجا غیرتی باشیم.
خداوندا تورا به حق استقامت زینب ما را در سختی ها یار و یاور باش تا صابر باشیم.
والسلام علیکم و رحمه الله
یا علی (549819) (moderator22)
 
hossein
Mali
۱۳۹۰-۰۹-۱۴ ۱۸:۳۱:۲۶
hi
thank you
i enjoy _from this document (550133) (moderator22)
 
United Kingdom
۱۳۹۰-۰۹-۱۴ ۱۸:۴۱:۵۰
در محرّم ، مردمان خود را دگرگون مي كنند
از زمين آه و فغان را زيب گردون مي كنند
گاه عريان گشته با زنجير ميكوبند پشت
گه كفن پوشيده ،‌ فرق خويش پرخون مي كنند
گه به ياد تشنه كامان زمين كربلا
جويبار ديده را از گريه جيحون مي كنند
و ز دروغ كهنه ي « يا لیتنا كنّا معك»
شاه دين را كوك و زينب را جگرخون مي كنند
خادم شمر كنوني گشته، وانگه ناله ها
با دو صد لعنت ز دست شمر ملعون مي كنند
بر “يزيد” زنده ميگويند هر دم، صد مجيز
پس شماتت بر يزيد مرده ی دون مي كنند
پيش ايشان صد عبيدالله سر پا، وين گروه
ناله از دست “عبيدالله مدفون” مي كنند
حق گواه است، ار محمد زنده گردد ورعلي
هر دو را تسليم نوّاب همايون مي كنند
آيد از دروازه ی شمران اگر روزي حسين
شامش از دروازه ی دولاب بيرون مي كنند
حضرت عباس اگر آيد پی يك جرعه آب،
مشك او را در دم دروازه وارون مي كنند
گر علي اصغر بيايد بر در دكانشان
در دو پول آن طفل را يك پول مغبون مي كنند
ور علي اكبر بخواهد ياري از اين كوفيان
روز پنهان گشته، شب بر وي شبيخون مي كنند
لیک اگر زین ناکسان خانم بخواهد ابن سعد
خانم ار پیدا نشد، دعوت ز خاتون میکنند
گر يزيد مقتدر پا بر سر ايشان نهد
خاك پايش را به آب ديده معجون مي كنند
سندی شاهک بر زهادشان پیغمبر است
هی نشسته لعن بر هارون و مامون میکنند
خود اسيرانند در بند جفاي ظالمان
بر اسيران عرب اين نوحه ها چون مي كنند؟
تا خرند اين قوم، رندان خرسواري مي كنند
وين خران در زير ايشان آه و زاری مي كنند (550143) (moderator22)
 
رجایی
۱۳۹۰-۰۹-۱۵ ۰۱:۲۱:۵۹
با عرض سلام
پایگاه خبری جهان در تاریخ دوشنبه 9 خرداد ماه 1390 خبری را منتشر کرد مبنی بر این که سراینده این ببت معروف عزای سالار شهیدان، مرحوم والد آیت الله مرحوم بهجت(قدس سره) می باشد و به زودی دیوانی از مراثی منظوم ایشان منتشر خواهد شد. (550389) (moderator7)
 
رجایی
۱۳۹۰-۰۹-۱۵ ۰۱:۲۷:۲۷
(تکمیلی پیام قبل)
جهان نیوز به نقل از مشرق:
سال ها است که نسل در نسل و سینه به سینه مراثی و اشعار حماسی در رثای اباعبدالله علیه السلام و فرزندان اصحاب ایشان در میان شیعیان منتقل می شود. بعضی از این اشعار آن قدر متواتر شده اند که دیگر کمتر کسی می داند که فلان شعر بسیار مشهور از کدام شاعر دلسوخته است.

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است مکن ای صبح طلوع
صبح فردا بدنش زیر سم اسبان است، مکن ای صبح طلوع

این شعر را سال هاست در هیات های عزاداری و در شب های عاشورا بارها و بارها می خوانند و بر سر و سینه می زنند بدون اینکه بدانند از زبان چه کسی جاری شده و شاعر آن کیست؛ مرثیه سرایی که فرزندش را به عنوان اسوه تقوا و مرجع بزرگ شیعیان می شناسند؛"کربلایی محمود بهجت".



کتاب مکن ای صبح طلوع؛ مجموعه مرثیه های "کربلایی محمود بهجت" به زودی منتشر خواهد شد.

آدرس خبر در جهان

http://jahannews.com/vdcbfwb8zrhb09p.uiur.html (550392) (moderator7)
 
Canada
۱۳۹۰-۰۹-۱۵ ۱۸:۰۵:۳۷
خود اسيرانند در بند جفاي ظالمان
بر اسيران عرب اين نوحه ها چون مي كنند؟
تا خرند اين قوم، رندان خرسواري مي كنند
وين خران در زير ايشان آه و زاری مي كنند

الف!
آیا در این شعر دقت کردید که از کشور دشمن امده و چه نتیجه گرفته؟

این یک سؤال است نمیخواهم چاپ کنی. (550805) (moderator7)
 
محمد رضا - طلبه مشهد مقدس
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۰-۰۹-۱۷ ۱۷:۲۷:۴۷
سلام علیکم و عظم الله اجورکم و اجورنا بمصابنا علی الحسین
همانطور که در کامنت اول آقای پویا نوشته، اگر الف از اینجور کارها بکند ارزش هزینه دارد. دکتر توکلی بهتر است برود سراغ دانشمندانی مثل احمد جلالی تا مطالب سایت استفاده ماندگار داشته باشد و بنظر میرسد آقای توکلی هم گیر کرده این وسط چون از یکطرف میداند که خیلی مطالب که در الف می آورد به مزاج اهل فکر و سواد جور در نمی آید چون از همان حرفهای کلیشه ای و شعاری تکراری است که ارزشی ندارد ولی از جهت سیاسی بالاخره منتشر میکند اما گاهی هم مطالب درست و حسابی در الف هست در اقتصاد و حساب و کتاب کشور. اما لازم است مطالب عمیق در معارف دینی و هنری هم نشر بدهد تا این میلیونها جوان باسواد ما را که از اینهمه حرفهای بی سر و ته و تحمیلی به تنگ آمده اند و - جسارت نشود - حالت تهوع به آنها دست داده را جذب کند. چند بار همین مقدمه که آقای جلالی نوشته و اصل شعر و پاورقی های بسیار با ارزش را خواندم و واقعا استفاده کردم. بهتر تاز این نمیشد برای عاشورای امام حسین مطلب نوشت. واقعا چه تصویر محکم و پرقدرتی در اینجا از عاشورا ارئه شده که هر شنونده و خواننده ای را مسحور عظمت آن می کند. همین مقدمه کوتاه دکتر جلالی یک دنیا حرف آموزنده دارد. البته هر نوشته ای که از ایشان خوانده ام و الف هم گاهی منشر کرده همینطور پر مغز است چون ایشان هم سواد عمیق دینی و قرآنی دارد و هم شخصیت شناخته شده فرهنگی در ایران و خارج از ایران است. هنوز خاطره برنامه های باقرآن در صحنه ایشان با آیت الله طالقانی در یاد ما هست و با اینکه سی و چند سال از آن برنامه ها می گذرد هنوز در صدا و سیما برنامه قرآنی با چنان متانت و جاذبه ای ندیده ایم. وقتی آدمی اصالت اندیشه و دیانت و سواد و دانش و تعهد همه را داشته باشد میتواند به مردم خدمت کند هم به دین مردم و هم به اداره امور کشور همچنانکه دکتر جلالی با قلم خود خدمت کرد و در هر مسئولیت کشوری هم که قرار داشت در سطح بالا و قابل احترام خدمت کرد. ولی سوال این است که کشور ما با اینهمه شخصیتهای متین و دانشمند چرا در صدا و سیمایش کمتر آدم درست و حسابی می آورند بخصوص در مسائل اعتقادی کسانی را می آورند که معلوم است چیزی در چمته ندارند و سی سال است یک مشت مطالب کلیشه ای را تکرار میکنند و غافلند که مردم را قانع نمیکند بلکه عصبانی میکند. امیدوارم ما قدر این شخصیتها را بدانیم و خدا ما را از شر این آدمهای بیسواد متظاهر که خیلی از تریبونها را اشغال کرده اند نجات بدهد. با سپاس از نمیکند و واقعا گاهی در حد قابل تمسخر مطالب مبتذل و بی محتواست. هرچه آدم حسابی و بخصوص جوانهای تحصیلکرده ما مجبورند به رسانه های بیگانه رو بیاورند. این مطالب را نوشتم تا بلکه دکنر توکلی بیاید و مردانگی کند و سایت خهود را اختصاص بدهد به آدمهای حسابی که حرفی دارند برای گفتن ولو اینکه کمتر مطلب داشته باشد اما مطالبی باشد که باعث ارتقاء سطح دانش مردم بشود نه اینکه هی تلاش کند به زور حرفهائی را بخورد ملت بدهد که بی پایه بودنش واضح است و خیال میکند از این راه مثلا مردم را به نظام و اسلام معتقد میکند وتوجه نمیکند که مردم شعوری دارند و دیگر سکه این سرهم بندیها از رواج افتاده و معلوم شده که آقایان حرفی برای گفتن ندارند و حال مردم دیگه از دست این حرفها بد شده. باید فکری بکنند . از دراز شدن کامنت عذر میخواهم و بار دیگر میگویم که این نوحه که به همت و نیت و دانش و هنر دکتر جلالی به یک مرثیه بلند فاخر تبدیل شده خودش یک کتاب معرفت است که دریائی از معارف معنوی را به زیباترین شکل و با زبانی ماندگار عرضه کرده است. با سپاس از الف (553105) (moderator19)
 
کوثر
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۰-۰۹-۱۷ ۱۸:۱۳:۵۶
بی نظیر بود. مدهوش کننده است
اولین بار است که کسی قهرمانان عاشورا را در ادبیاتی شایسته مقام آنها معرفی کرده

چه دریائی از معرفت است عاشورای امام حسین
چه اقیانوسی است گنجینه ادبیان عرفانی ما

خدا را شکر کردم که در این روزگار کدورت و ریا و سفله پروری، هنوز شخصیتهائی داریم که اینطور میفهمند و قلم میزنند و عشق میورزند

امیدوارم امام حسین خلعت مناسب برای روح پدر و مادر آقای جلالی بفرستد

یا حسین (553130) (moderator19)
 
علي حسين
۱۳۹۰-۰۹-۱۹ ۱۸:۲۷:۰۵
اين نمونه اي است از برداشتي
بلند از عاشورا (554809) (moderator19)
 
هادی محمدپور
۱۳۹۳-۰۶-۰۸ ۰۸:۵۳:۱۷
به نام خدا
باسلام احترام به شما دوستان عزیز گرانقدر درباره مولای مان امام حسین (ع) سخن گفتن آسان نیست ما انسانهای معمولی درجایگاهی نیستم که درباره کسی که قرن هاست قلب میلیون ها نفر جای دارد صحبت کنیم.
پروردگارا به خون های که دراین راه ریخته شده قسمت میدهیم از کشورعزیزمان دربرابر فرقه های دینی محافظت بفرما، مردم ایران عزیزم را دچار سرگردانی دینی نفرما ، کشورم را دربرابر هجوم بیگانگان محافظت بفرما ، شهادت مارا در راه امام حسین قراره بده (2348341) (alef-3)
 
محسن بیات
۱۳۹۳-۰۸-۱۲ ۱۹:۲۷:۲۰
این شعر اثر مرحوم محمود بهجت، پدر آیت الله بهجت، هست (2467502) (alef-13)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.