توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 354514
گزارش ویژه: چهره ویژه هفته آخر لیگ برتر چه کسی بود؟
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۱۹:۲۲
در صفحه اینستاگرامش اسمش را حانیه خانم نوشته است اما آی‌دی‌اش «شکیبا» است. متولد ۱۳۷۴٫ از قرار معلوم اهل معماری و نقشه‌کشی.

خبر کمی عجیب و غیرمنتظره بود؛ یک دختر جوان در بین صدهزار مرد دیدار پرسپولیس و راه‌آهن را از نزدیک در ورزشگاه آزادی دید.

«باید این دختر هنجارشکن بازداشت شده و در مقابل ورزشگاه آزادی در قفس آهنی سوزانده شود تا درس عبرتی برای تمامی بانوان فوتبال دوست نه تنها در ایران بلکه در کل جهان شود». این کامنت یک کاربر با نام «زینال بندری» است که در سایت پارسینه زیر خبر حضور دختر پرسپولیسی در ورزشگاه آزادی نوشته است. دخترک از این کامنت اسکرین‌شات گرفته و در اینستاگرامش گذاشته. کمی ترسیده است. شاید حق دارد. چند سایت نوشته اند «احتمال بازداشتش منتفی نیست».

خودش کنار همین کامنت نوشت: به کدامین جرم مرا خواهند سوزاند؟ به کدامین جرم آتشم بزنند؟ به کدامین جرم مرا بترسانند؟ به کدامین جرم؟ شاید به جرم لذت تماشا و تشویق زنده تیمم… یا شاید بودن میان مردانی که مرا ناموس می‌خوانند… همان مردانی که پایش برسد برای غیرتشان، به خاطر محافظت جنس من خون می‌ریزند و جان می‌دهند. مگر اینگونه نبوده؟ چندین هزار جوانان‌مان پرپر شده‌اند برای ناموس‌شان. مگر اینگونه نیست؟ چندین هزار نفر در حال پرپر شدن برای محافظت از حرم حضرت زینب هستند. من هم می‌خواهم همانگونه که شما لذت می‌برید از تماشا و هیاهوی استادیوم لذت ببرم. من هم می‌خواهم از راندن موتورسیکلت لذت ببرم. من هم می‌خواهم برای کشورم اسلحه به دست بجنگم. مگر کشورهای دیگر این گونه نیستند؟ مگر ما رانندگی نمی‌کنیم؟ مگر فرهنگش را پیدا نکردیم؟ دنیا من آنقدرها هم بزرگ نیست. مگر خواسته ما چیست؟ سهم بزرگی نخواستیم به همان تیکه کوچکش هم راضی می‌شویم. برادران! پدران! مردان بزرگ! کمی بیشتر ما را ببینید. کمی بیشتر توجه کنید، ما هم انسانیم. مانند همه شما حق زیستن داریم.

این آخرین نوشته اش در پیج اینستاگرامش است که یکشبه ۲۰ هزارنفر به آن پیوستند. از همانجا بود که داستانش شروع شد. عکسی از خودش منتشر کرد که در طبقه دوم ورزشگاه آزادی به دوربین زل زده. سلفی گرفته. کلاه قرمز به سر. پرچم سرخ به دوش. با چشم های درشت و ابروهای پرپشت مردانه و زیرش چند کلمه نوشته بود که جنجالی شد: گفتم میرم اومدم… ورزشگاه آزادی همین الان یهو. مرسییییی.

خودش می‌گوید عکس را در فضای مجازی پخش نکرده چون پیجش بسته است. اما همین عکس و همین نوشته کوتاه هزاران هزار بار دست به دست شد و در یک شب حتی بیش از بعضی بازیکنان تیم استقلال خوزستان که قهرمان لیگ شدند به شهرت رسید. شهرتی که البته اضطراب به دنبال دارد.

ساعتی بعد در اینستاگرامش چند عکس باز هم در ورزشگاه آزادی منتشر کرد و نوشت: من واقعاً دوست دارم جواب تک تک کامنتاتونو دایرکتاتونو بدم اما به خدا نمیشه زیاده. خیلیا سوال کردن چطوری از گیت‌ها رد شدی گفتم با یه پست جوابشونو بدم. آدم وقتی آرزویی داشته باشه تلاش کنه بهش میرسه. من تو اوج گرمایی ک همه با زیرپیرهن نشسته بودن تو استادیوم ۵ تا بلیز و ۵ تا شلوار تنم بود. که حجم بگیره بدنم پسرونه نشون بده. حتی موقع نشستن اینقدر میترسیدم بفهمن و نتونم اونجا باشم جرات نکردم لباسمو کمترش کنم یا حتی نتونستم برم برای کارای ضروریم. سربازها هم گشتن وظیفشونم انجام دادن اما من همه جوره فکر همه چیز بودم. خیلیا هم گفتن برات دردسر میشه عکس گذاشتی و بخدا من اصلاً نمیدونم عکسم چطور پخش شد از همه میخوام حتی اگر عکسامو انتشار دادن موضوع رو جدی نکنن… منم یه دخترم از یه خانواده معمولی… کسی که میخواد زندگی کنه… هیچکس آشنا نبود با من هیچکس همکاری نکرد من تو اون لحظه یه پسر بودم و رفتن پسرا به استادیوم که ممنوع نیست عکسامم میتونید ببینید.

در صفحه اینستاگرامش اسمش را حانیه خانم نوشته است اما آی‌دی‌اش «شکیبا» است. متولد ۱۳۷۴٫ از قرار معلوم اهل معماری و نقشه‌کشی. عکس‌های قدیمی‌تر اینستاگرامش مثل بیشتر دخترهای ایرانی است که در شبکه‌های مجازی حضور دارند. شکلک درآوردن مقابل دوربین. با دوستانش. کج و کوله کردن چشم و ابرو و سلفی گرفتن با چشم‌های درشت مشکی و البته یکی دو دابسمش!

در یکی از عکس‌هایش کلاه مهندس‌های عمران را سرش گذاشته. با نقشه لوله شده در بغل و در میان ساختمانی نیمه‌کاره و کنارش پازلی از یک خانه ویلایی، یک ماشین شیک. یک قصر. لاکچری لاکچری. برای همین ها هم نوشته: این زندگی آینده من. وقتی می‌گم زندگی آینده‌ام یعنی بهش می‌رسم.

این سماجت و سرسختی انگار جزئی از شخصیتش است. اینکه برای کاری که دوست دارد تن به مخاطره می‌دهد و می رود ورزشگاه آزادی لابلای صدهزار مرد که یکسره فریاد می‌زنند. در آلبوم عکس‌هایش کنار محسن بنگر و علیرضا نورمحمدی هم عکس یادگاری دارد. یک پرسپولیسی دو آتشه.

انتشار عکسش شهرتی غافلگیرکننده برایش به همراه داشت و به یک سلبریتی تبدیل شد. هزاران کامنت زیر عکس‌ها. عموماً تحسین شجاعتش. دخترها و پسرها برایش نوشته‌اند:
– آفرین آجی. شیر دختری!
– ینی دمت گرم ناموساً.
– خوش به حالت رفتی ورزشگاه ما جراتش رو نداریم.
– معروف شدی یه امضا به ما بده.
– دولت باید زمینه حضور زنان و دختران را در ورزشگاه‌ها فراهم بیاورد. این حق ماست.
– من یه استقلالی‌ام اما دمت گرم.

همه کامنت‌ها البته چنین مضمونی ندارد. بعضی ها گفته‌اند اشتباه کرده است و بازداشت می‌شود. یک نفر نوشته سریع پیجت را ببند و یکی دو نفر هم گفته‌اند سربازی که موقع بازرسی تو را تشخیص نداده اضافه خدمت می‌خورد و کسانی هم البته ناسزا گفته‌اند که بی‌حرمتی کرده است… شاید از همین دست کامنت‌ها ترسیده است. از این اقبال یک باره.

کسانی هم از این آب گل آلود ماهی گرفتند و صفحات ساختگی به اسمش ساختند. واکنش نشان داد و توضیح داد که جزو هیچ حزب و دسته‌ای نیست. به کشورش، قانون و مقررات و مذهب احترام می‌گذارد و فقط یک عاشق فوتبال است. حتی از ارگان‌هایی که زحمت برقراری نظم را کشیده‌اند هم تشکر کرده است.

روز بعد با انتشار عکسی از دختران کُرد کوبانی در صفحه‌اش همین حرف‌ها را با غلظت بیشتری تکرار کرد. اینکه عاشق ایران است و قصد خاصی نداشته و نباید برداشت سیاسی از کارش شود. دقایقی بعد پست را حذف کرد و حالا رسیده است به این کامنت «زینال بندری».

حتماً حسش حالا نسبت به وقتی شش دست بلوز و شلوار روی هم می‌پوشید تا شکل پسرها بشود و مثل آنها راه برود و لحظه‌ای که رفت توی ورزشگاه و پرسپولیس را فریاد زد با الان فرق می‌کند. این کامنت ها و بعضی حرف‌ها و هشدارها حتماً دخترک را ترسانده است. وارد بازی شده است که انگار راه برگشت ندارد. شاید اگر به اختیار خودش بود و زمان برمی‌گشت آن عکس را منتشر نمی‌کرد. هر شهرت و لذتی همیشه تاوانی دارد و تاوان او شاید همین ترس از سوزانده شدن در قفس باشد. حتی اگر تنها یک کامنت باشد. قفس. آتش. جلوی ورزشگاه آزادی…. ترسناک است. نیست؟ آن ذهنی که این کامنت را گذاشته به نظر فیلم قساوت‌های داعش را زیاد دیده است.

پیش از او هم دخترهای دیگری با پوشش پسرانه به ورزشگاه رفته‌اند. عکس‌هایشان هم منتشر شده. حتی چند چهره سینمایی مثل مهراوه شریفی‌نیا هم به استادیوم رفته‌اند. البته در گرجستان و همراه تیم سریال “کیمیا”. او هم عکسش را در اینستاگرام منتشر کرد و نوشت: در سال های نوجوانی بزرگترین آرزوی من دیدن دربی در ورزشگاه آزادی بود؛ دیشب تا قبل از تصمیم همگانی برای حضور در ورزشگاه فکر می‌کردم دیگه استادیوم رفتن برام جذاب نیست ولی اشتباه می‌کردم. دیشب برای اولین بار فوتبال رو در ورزشگاه دیدم و یکی از بهترین شب ‌های عمرم رو سپری کردم. البته اگه بازی رئال‌مادرید یا منچستریونایتد یا یکی از تیم های ایتالیایی بود خیلی بیشتر می‌چسبید چون حداقل طرفدارشون بودم. این بازیگر می‌افزاید: جای تک‌تک زنان و دخترانی که مثل من رویای حضور در ورزشگاه رو داشتن و دارن خالی. دم پوریا پورسرخ هم گرم که همه بچه‌های گروه فیلمبرداری سریال “کیمیا” رو برای حضور در ورزشگاه ترغیب کرد و گفت از این شانسا خیلی کم پیش میاد. خودش هم از بهترین لحظه دیشب فیلم گرفت و در صفحه‌اش منتشر کرد.

این کار شریفی‌نیا هم بی واکنش نماند و کسانی به او حمله کردند که به فکر زنان سرپرست خانواده نیست و دغدغه‌اش ورزشگاه رفتن زنان است که کاری بیهوده به شمار می‌رود.

حالا حانیه/شکیبا سوژه روز است. البته چند روز دیگر این شهرت باد آورده را باد می‌برد. احتمالاً دختران بیشتری بعد از این اتفاق وسوسه شوند که بختشان را برای رفتن به ورزشگاه در لباس پسرانه جستجو کنند و قطعاً از آن سو هم مراقبت های امنیتی بیشتری در ورزشگاه ها به وجود خواهد اما زنان و دختران کماکان مصرانه می‌خواهند به ورزشگاه‌ها بیایند و تیم‌های محبوب خود را تشویق کنند. موضوعی که البته تحقق آن به این سادگی‌ها نیست و برای عملی شدن آن باید مباحث قانونی و فقهی آن بررسی شود.

این یکی از داستان های بی‌شمار هفته پایانی لیگ پانزدهم است. لیگی که مثل فیلم های اصغر فرهادی به نظر پایان‌های باز بسیاری دارد …
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.