نظر منتشر شده
۱۰
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 85034
در دانشگاه تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان آیا اتفاق خاصی رخ داده است؟
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۷ مهر ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۱۶


مسعود آرین نژاد - دانشیارگروه ریاضی

 
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ثبت نام یا ورود در سایت، در مورد نقد یا تایید این مطلب یادداشت خود را بنویسند.
***
 


مقدمه:  دکتر یوسف ثبوتی از پیشکسوتان برجسته دانش فیزیک ایران و موسس دانشگاه علوم پایه زنجان است. در شهریور ماه سال جاری وی پس از حدود بیست سال مسئولیت  و در واقع  تولیت تاسیسی از سمت ریاست این دانشگاه بر کنار شد‏. دکتر ثبوتی به واسطه بیش از پنجاه سال  فعالیت علمی مستمر و موفق، یکی از چهره های علمی  شناخته شده کشور در سطح ملی و جهانی است‏. وی علاوه بر مسئولیت های متعدد و فراوان دانشگاهی در طی این دوران طولانی در کسوت یک استاد عالیقدر دانشگاهی، رئیس انجمن فیزیک ایران، عضو فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران، عضو فرهنگستان علوم جهان سوم  و نیز عضو شورای علمی مرکز بین المللی فیزیک نظری عبدالسلام در ایتالیا نیز بوده اند و یا هستند‏. دانشگاه علوم پایه زنجان نیز در طی این بیست سال، از مبدا هیچ به سطح علمی بسیار آبرومندی در حوزه فعالیت های ملی و جهانی خود رسید. عزل دکتر ثبوتی  بازتاب های فراوانی را در بطن جامعه علمی کشور، در متن مردم شهر و استان زنجان، در سطح مناصب وزارت و بخش هایی از مجلس داشت. این نوشته هم به بررسی انعکاس ها و تفسیرهای مطرح این موضوع می پردازد و هم به بررسی و تحلیل اجمالی موضوع مهم تر چند و چون مدیریت مراکز علمی و دانشگاهی کشور.

 

مدتی است که در بسیاری از محافل دانشگاهی کشور این سوال  که در  دانشگاه علوم پایه زنجان چه رخ داده است و اینکه آیا  آنچه پیش آمده، اتفاق خاصی بوده است یا نه، مکرر تکرار می شود. بخش قابل توجه این گفتگوها وقتی است که اغلب، همۀ طرف های بحث  به این  نتیجه جالب و پُر تفسیر می رسند  که  خیر،  آنچه  در آن دانشگاه رخ داده است اتفاق خاصی که نیست  هیچ، اصلا اتفاقی  نیفتاده است. چرا که چیزی متفاوت با  کم و کیف بسیاری از رویدادهای جاری و معمول کشور نبوده و نیست. این نتیجه گیری یکسان در حالی است که هر کسی ازاین سخن مراد و مقصود خویش را دارد.

 

لااقل دو تصویر  کامل از این  ماجرا موجود است. آنطرفی ها می  گویند  رئیس  دانشگاه علوم پایه  زنجان بعد از  سال ها  ریاست  بر این مرکز  علمی برکنار شد  و از جانب وزیر  محترم، شخص دیگری  به جای وی  حکم  گرفت و بر کرسی  نشست، همین. شبیه  این اتفاق هم  تا به حال زیاد  پیش آمده و می  آید. این تغییر  و تحولی عادی  است  واتفاق  خاصی نیست. صندلی  ریاست، مِلک آباء  و اجدادی  کسی  نیست. حال گیریم  که عده ای ازاین  جابجایی ناخرسند  شده باشند  که  شده اند و علاوه  بر آن به تکاپو  هم افتاده اند  و طومارها و  اعلامیه هایی را  هم برای حمایت  و یا ابقای شخص  برکنارشده، خطاب  به این و آن  و وزیر محترم  علوم و حتی رهبری  معظم نظام، تنظیم  کرده اند و می  فرستند. این تقلاها  غیر طبیعی نیست  و مهم هم نیست  چرا که  یا از  سر جهل به ارزش  های انقلاب و  صلاحدید های حکیمانۀ  مسئولین عالی رتبه  است و یا  از  سر حفظ منافعی  است که با این  تغییر و تحول  انقلابی و ارزشی   تهدید شده اند‏.                        

 

تمام آنچه که  در دانشگاه علوم  پایه زنجان پیش  آمد از دید برخی  از مصادر عالی  مقام استان زنجان  و نیز از دید  برخی از مقامات  گرامی وزارت علوم  همین بود که  گفته شد. کسی سعی  در فهم یا لااقل  تامل در چند  و چون نا خرسندی  های مذکور که  نکرد، هیچ، زبان  مقابله و حرف  های از جنس دیگری  نیز به میان  آمد تا  احیاناً  کسی  به خیال  خام باطل، گمان  ضعف و فرصت طلبی  و سوء استفاده   نبرد‏. پیگیران  این  داستانِ  آرام هم، همه  دیدند و شنیدند  که برای اولین  بار در این نظام  مفتخر به نظام  معنوی، درباره  چنین و چنان  کردن دانشگاهی  که چنان و چنین  نباشد، چه  لطائف  و درشتی هایی  که بر زبان نیامد  و خیال بافی  های فتح قلعۀ  قفل زده ای،  بر بالای کوهِ  نا رفته ای،   فخر  و مباهات  چه رشادت ها  وشهامت هایی که  نگشت‏. نیز همه  دیدند  و شنیدند  که  به چه آسانی،  به یک انتقاد  و مسئله ی صرفا  مدیریتی و علمی و انسانی،  رنگ و تصویر دیگری زده شد تا  واکاوی محتوا و ظرائف  و دقائق آن در پرده بماند. این نوشته قصد دارد به حریم قرمز این  ماجرایِ آرام  وارد شود و صرفاً از نگاه  دقیق، انتزاعی  و علمی دانشگاهیان به تفسیر و باز خوانی آن بپردازد.

 

نگاه و تفسیر  دوم  این " نا اتفاق رخ داده " متعلق به  دانشگاهیان پیگیر و نزدیک به ماجراست،  به علاوۀ بسیاری از  مردم علاقمند به موضوع در  شهر و استان زنجان. تقریباً همۀ اهالی دانشگاه علوم پایه زنجان، از استاد، دانشجو و کارمند از این جابجایی و از شیوۀ انجام آن ناخشنود گشتند و لابد که به همین دلیل هم در مراسم رسمی معارفه غایب بودند. جالب است که در این تغییر و تحول  اساسا  تودیعی هم  انجام نگرفت. جمع کثیری از اهالی جامعه علمی کشور نیز همین انتقاد را دارند. این اصلاً نکتۀ کم اهمیتی نیست که جمع قابل توجهی از  جامعه علمی ما انتقاد واحد و مشابهی  داشته باشند. آن ها معتقدند برخی از دیدگاه های جاری در نحوه تعیین مدیریت مراکز علمی  و دانشگاهی، نه  با  مصالح عالی  این نهادها همسو است و نه با  اعتلای نظام علمی کشور. آن ها معتقدند که بویژه در نحوۀ  تغییر و تحول ریاست مرکز علوم پایه زنجان، اشتباه در محاسبه  و خطای کار، بسیار برجسته  و آشکار بوده است. خیلی جالب است  و  شاید برای اولین بار در کشور، که جمع کثیری از  اهالی  یک شهر  و بلکه   یک  استان هم از این جابجایی  غافلگیر  و از  وقوع  و نحوۀ اجرای آن دلگیر شدند. این برای جامعه علمی  ما، به هیچ وجه معنی کم اهمیتی نیست که یک دانشمند یا مدیر علمی  از عقبه مردمی قابل توجهی برخوردار باشد و این پشتیبانی هم صرفا در حوزه علمی باشد. دکتر یوسف ثبوتی برای خیلی از مردم این شهر و این استان تنها یک استاد عادی دانشگاه و یا یک رئیس عادی منصوب در یک دانشگاه دولتی نبود. وی  برای بسیاری از مردم و جوانان این منطقه، بی تردید یک  سمبل و افتخار علمی است. ثبوتی همواره این حسن بزرگ را داشت و دارد که شخصیتی  جدا بافته و جدا تافته و جدا افتاده و جدا نشسته نبود و نیست. وی مکرر در مجامع علمی  مدارس و فرهنگسراها در میان جوانان حضور می یافت  و یا  آنان را در همۀ مقاطع تحصیلی  برای بازدید از دانشگاه خود دعوت می کرد و با سبک بالی و از سر علاقه و اعتقاد، برای  کوچک و بزرگشان از علم و از امید  به  آیندۀ روشن  نسل های پیش رو می گفت.

 



این تصویر  همچنین  می گوید  که  در انجام  دقائق  این تغییر و  تحول و  هم  در اجرای مراسم  آن، نه ادب و  آدابِ   دانشگاهی  مراعات گشت   و نه  حتی ادب  و آداب عرفی. نه  مقدمه  چینی  مناسب و معقولی  فراهم شد و نه  تناسب آدم ها  و موقعیت ها  رعایت  گشت‏. حرمت  شان دانشگاه  و دانشگاهیان و  شخصیتی که بعد  از قریب بیست  سال خون دل و  زحمت  می رفت  و  حتی  شخصی  که می آمد رعایت  نشد و بدون هیچ   دلیل  موجهی،  با تندی و غیظ  بزرگانی،  فضای  دانشگاه  ملتهب  گشت‏. آنهم وقتی  که زعمای کلید  دارِ ناظر و  فاعلی، در صحنۀ  ماجرا، مدیر و  مدبر و حی و  حاضر و برنامه  ریز و جلودار  بودند‏. 

 

به زبان حال   و  قال، آن  طرفی ها باز  می گویند( نقل  به مضمون) که  مگر قرار است  مراکز علمی و  دانشگاهی ما چیزی  متفاوت و برکنار  از دیگر بخش  های جامعه ما  باشند یا قرار  است که مراکز  علمی ما، مستقل  از عوالم و سیاست  های رسمی کشور،  به حال خود یا  خود مختار، دردست  کسانی  رها باشند  و بی خبر از  آوازه و عظمت  ایامی که به  کام  و اقتدار  ملت رشید ماست،  به  منجمی  و  محاسبه گری درعلم   و ماوراء بپردازند  که  خبر دخول  و کشف و  ثبت  و ضبط  مرکزی  که تا به حال،  به جز با  شجاعت  ما، هیچ مصدر  امری به آن پای  نگذاشته بود، برای  برخی این طور  عجیب به نظر می رسد، آن هم  در حالی که همه  جای   دنیا،   شاهد عزت طلبی  های با شکوه  و دوران ساز  ما هستند.

 

این طرفی ها  حرف های مهم  تری هم دارند. آن ها می گویند  که  تحلیل ماجرای  برکناری ثبوتی،  فقط یک شاهدِ  مثالِ دیگر  از  درد دل قدیمی  دانشگاهیان درباره  بی سامانی انتصاب  برخی از مدیران  ارشد  مراکز علمی  کشور است. اینکه  در جامعه ما  می توان بدون  اعتنا به عالم  سیاست به کارهای  مدیریتی  موثر  علمی و پژوهشی  پرداخت یا نه،  البته عنوان بحثِ  جذاب و جالبی  است که  دقیقاً  دو سوی استدلالی  قانع کننده هم  دارد. یکی سعی  می کند که بر  خلاف میل و مرامش،  به سیاق و پسندِ  سیاست روز باشد  تا بماند و بدین  وسیله از کار   و  مکتب علمی  ای  که  به اصالت  آن  بیش از همه  چیز معتقد است   حمایت کند. یکی نیز سعی  می کند تا به  رغم آمالش،  بَری  از سیاست و عوالم  آن باشد تا بماند   و نهالی علمی  را از تند باد  امواج روزمرۀ سیاست  در امان  نگه   دارد. ثبوتی  با همه خردمندی  های بلندش، همیشه  در چارچوب  این  دستۀ اخیر زیسته  است، تا بهانه  ای برای از هم  پاشیدن مدرسه افلاطونی  اش ندهد. مدرسه  ای که به خون  دل  آرمان سازی  سال های عزیزی  از عمر او روز  به روز بُرناتر  می گشت. مشکل  اما از آنجاست  که اهل سیاست  در جامعه ما  اغلب نمی توانند  کار علم را و  البته در چارچوب  نظام، به اهالی  اصیل علم بسپارند‏. برای همین هم   در بسیاری اوقات    نزدیکان مرامی  سیاست های روز،  دردانشگاه ها،  خیلی زود و بی  هیچ مقدمه و  موخره ای،  بر  صدر می نشینند  تا عنان امور  را  در مناصب  اصلی مدیریت های  علمی، نوبت به  نوبت دردست گیرند‏. گاهی حتی بدون  اینکه این جماعت  بزرگوار و صد  البته گرامی، اندک  سزاواری یا تجربه  و سابقه ای در  کار و صلاح امور  دانشگاه داشته  باشند. اپیدمی  جاری ضعف مدیریت  ها در جامعۀ  ما، که شهره خاص وعام است،  در دانشگاه ها  آثار ناگوارتر  و ماندگارتری دارند،  اما آن ها که  باید،  نمی بینند.

 

مستقل از همه  جنبه ها و تفسیر  های سیاسی و  فقط به طور مجرد  و نظری، درباره  روش  اصلح  انتخاب  روسای  دانشگاه  ها  نظرات متفاوتی  مطرح است و البته  همه نظرات هم  به نفع  روش  های  دموکراتیک  نیست. بعضی ها می  گویند  که روش  های انتخاباتی   اغلب منجر به  صدر نشینی   زبدگان و کارآمدان  بر مصادر  دانشگاهی  نمی شود چرا  که معمولاً این  دسته از افراد در اقلیت هستند. برخی نیز به انتصاب مدیران ارشد این حوزه از جانب وزارت، ازآن جهت اعتقاد دارند که  تنها شیوه مُیَسر ایجاد همسویی های ضروری دانشگاه ها  با برنامه ریزی های متمرکز راهبردی توسعه علمی کشور را در نمایندگی  و نزدیکی با آن مراکز می دانند. این گونه دیدگاه ها، البته غلط نیستند ولی کامل هم نیستند و واقعاً نکات قابل تامل و بحثِ فراوانی در بطن آن ها موجودند. با این وجود و به رغم همۀ این گونه  نکته بینی ها و حساسیت ها، وقتی که  اغلبِ تجربه ها در رَویه ها و روش های انتصابی فعلی، بر ناکارآمدی و بهره وری ضعیف  درصد بالایی  از  اینگونه مدیریت ها دلالت دارند چاره ای جز این نیست که انتخاب روسای دانشگاه ها  در چارچوب قوانین روشنی مثلا به تصویب مجلس  شورای اسلامی یا  تصویب آیین نامه ای در وزارتِ مطبوع، یا سنت نانوشته ای  در وزارت، به صلاحدیدها ومشورت های درونی و یا انتخاب دانشگاهیان واگذار شوند. این روش لااقل این حُسن را دارد که هر از چندی، غریبه ای نا آشنا، که  در عین حال فاقد هرگونه برجستگی علمی و اجتماعی و مدیریتی هم هست، بر سر مقدرات دانشگاه و فرهیختگان زبان در کام گرفتۀ آن نازل نمی گردد. برای دانشگاهیان  این امر بسیار  تلخ است که گاه به گاهی، عزیزی از دایره ای سیاسی، نا آشنا و ناشناس، به عنوان رئیس و متولی، به میانشان می آید و با آمدن او به سرعت  وضعیت همه چیز در  مدار  صفر  قرار می گیرد، از جمله  همۀ سوابق  امور و  همه سوابق آدم ها. با  ورود  یک رئیس جدید  و غریبه، معمولاً  تمام حافظه محیطی  و سازمانی  سیستم  صفر می شود   تا  همه چیز مجددا از نو ارزیابی و آغاز گردد. به این ترتیب است که تقرّب جویی های فرصت طلبانه، انقطاع کارها و بی برنامگی در دانشگاه های ما  شیوۀ همیشه  موجه و مستمر و رایجی می شود که هر روزِ آن روز نو و تازه ای  است  و اغلب هم دریغ از روز پیش. آیا از سیستمی که مکرر درمکرر حافظۀ شناختی و تجربی خود را تخلیه می سازد می توان انتظار تلاش ها و موفقیت های غیر خطی کیفی را داشت؟ بی توجهی به این نکته فوق العاده مهم، یعنی بهبود اصولی و قانع کننده نظام مدیریت مراکز علمی،  بدون تردید یک شکاف آشکار را در  برنامه ریزی  و اجرای  توسعه علمی کشور باقی می گذارد. آیا آنطرفی ها این شکاف های آشکار را نمی بینند؟

 

شیوۀ جاری اداره  دانشگاه ها، جز  آنکه در بسیاری  اوقات،  مدیریت  های ضعیف را  در  چنین مراکز  مهمی  به شکلی  غیر طبیعی،  تعبیه  و تقویت می سازد  و فرصت و حق  ارزیابی و قضاوت  را به اتکای  سیاست گری و   روابط  آن،  از زبده ترین  بخش های جامعه  سلب می کند و  از آن مهم تر،  استهلاک فراوان  منابع علمی، مالی  و معنوی جامعه   را موجب می  شود و به جای  کارآمدی و زبدگی،  کم مایگی و کم  بهره گی را به  نسل های جدید  می آموزد، چه  اثر و آثار دیگری  دارد؟ آیا آنطرفی  ها این دردهای  روشن را نمی  بینند؟

 

هم اکنون مدت  هاست که این  دور باطل، در  انتصاب بسیاری  از مدیریت های  عالی دانشگاهی  تکرار می شود  و صلاحدید ها  و مشورت های  محیطی هم  برای  چنین  تصدی گری  هایی،  اندک  و غریب رخ می  دهند. شیوه ای که  تا به حال،  جز به هدر دادن  روحیه مشارکت و  تعلق خاطر دانشگاهیان  نسبت به مصالح   عمومی دانشگاه  ها، ثمر و بهرۀ  دیگری نداشته است. دانشگاهی  که  مدیریت  آن  مستقل  از  فراز و نشیب  سیاست  و فقط  بر اساس صلاحیت،  کار آمدی  و  بهره وری باشد  بهتر و موفق  تر می تواند  به  آفرینش علم،  فرهنگ و تعالی   بپردازد و در  خدمت ملت  و  دولت خود باشد. ریاست  یک  مرکز  علمی باید  دارای  چنان صلاحیت های  روشنی باشد که  پذیرش آن برای  اکثریت کادر علمی  اش   قابل قبول  باشد. متاسفانه داستان،  اغلب جور دیگری  است. به خاطر  خدا، اهل علم   و دانشگاهیان  را با گماردن  اهالی و نزدیکان  سیاست بر مقدراتشان  به سیاست های   روزمره  آلوده  و تحقیر  نسازید. تکلیف و وظیفه  اصلی و عمومی   دانشگاه و دانشگاهیان  فقط علم  و   اندیشه است   و این در  مجموع به نفع  همه است. دانشگاهیان  همگی به دین،  ملت  و نظام  کشور خود اعتقاد  واثق دارند. دانشگاهیان  به اصلاح امور  و آینده  روشن  جامعه خود، در  پناه همفکری علمی  و آرامش اجتماعی   اعتقاد  واثق  دارند. بگذارید  این  اصول  پایه،  برای کار و اخذ  مسئولیت های   دانشگاهی کافی  باشند. مطمئن باشید  که "سیاست" با  همه توانمندی ها  و هیجان هایش  از میهمانان  زودگذر تاریخ  است   اما  علم و  فرهنگی که دردانشگاه  ها و  در نزد  دانشمندان  و دانشوران آفریده و پرورده می شوند نگهبان و هدایتگر تاریخ و سرنوشت  یک ملت خواهند بود.

 



دانشگاه علوم پایه  زنجان، فرزند عشق  و ایثار یکی  از بزرگ مردان  علم معاصر این  سرزمین، دکتر یوسف  ثبوتی است‏. دانشگاهی  که به رنج و  شور وشوق و مشقتی  بیست ساله از  هیچ دیروز، هم  امروز نهال برومند  و آبرومندی برای  این سرزمین شده  است. این مرکز  علمی جایی است  که فقط و فقط   به عشق ثبوتی   از یک  ریال  دریافت بیت المال،  بی اغراق ده  ها برابر، ثروتِ  معرفت و علم   و بهره مندی،  برای این کشور  به بار آورده  است. دانشگاهی  که  به درایت    بنیانگذارش همواره  سعی کرده است تا به دور از سیاست و حوادث  و فراز و نشیب های آن و تغییر  آدم ها و مناصب، درگوشه ای از این  فلاتِ نام آشنا اما گمشدۀ تاریخ، با حمایت  و دلگرمی های مردمی فراوان، بی سر و صدا ، کاری بکند و خشت های پُری را برای عمران و بنای عمارت  آینده علم  ما برهم بچیند‏. ثبوتی، بنا به گواهی های متواتر، حتی از هزینه کردن اندوخته های خانواده خویش نیز برای سربلندی این آرمان دریغ نمی کرد‏. وی همیشه همراه جمع شاگردان بسیاری  که او را چون لعل درخشانی در میان می گرفتند  سعی می داشت فقط و فقط به علم،  آفرینش دانش و شکوفایی نسل ها  بپردازد و به دور از تبلیغات دل فریب ابن الوقت، کارنامه روشنی برای افتخارات ملی یک دانشگاه به دست دهد. آیا این کار و این همت و هنر کم نظیر، از نظر ارزش گرایان راستینِ سیاست ورزی های امروز، از زمره بزرگترین سازندگان ارزش های ماندگار تاریخ این جامعه تلقی نمی شود؟

 



ثبوتی یکی از  باغبان های   موفق باغ علمی  کشور است‏.  وی  بنا به نقل مکرر  خود در نظر داشت  تا به هنگام  بیستمین سال تاسیس  این دانشگاه، که  اندکی بیش به  موعد آن نمانده  بود، از مدیریت  این مرکز علمی،  با عزت و سربلندی   بی گزافی   کنار برود. اما  شیوه برکناری وی،  که بی تردید  یکی از افتخارات  جامعه علمی ماست،   رعایت نکردن  ملاحظات  رفتاری  و گفتاری فراوان  در این جایگزینی  و بهانه جویی  های بی پرواترِ  بعدی برای توجیه  آنچه رخ داد،  مشورت نخواستن  از او برای تصدی  گری بعدی در  دانشگاهی  که  او،  هم موسس  و هم  چون پدری دلسوز،  متولی اش بود   و حتی انتخاب  نکردن یکی از  آن همه اساتید  عالی رتبۀ  موجود  در آن دانشگاه،  برای این انتصاب،  همگی مورد انتقاد  و شکایت  بسیاری  از آحاد جامعه  دانشگاهی هستند‏. چگونگی های رخداد  این واقعه آرام،  یک بار دیگر  دانشگاهیان را  به برخی از فرایند  های  نادرست  در  شیوه انتخاب  روسای دانشگاه  ها متوجه ساخت. چیزی که در انجام  آن، گاهی به  نظر می رسد مصالح  زود گذر سیاسی   بر مصالح   بلند  مدت ملی  و علمی  کشور  غلبه  تند و  شدیدی دارند.

 

از باب مثال،   یادآوری این  نکته هم  بد  نیست که مرکز  بین المللی فیزیک  نظری با همت  فیزیک دان برجستۀ  مسلمان و پاکستانی  پرفسور عبدالسلام   در سال 1964 در  تریسته ایتالیا  تاسیس گردید و  از همان ابتدا  مورد حمایت مادی  و معنوی  بسیاری  از کشورها و  سازمان های بین  المللی  از جمله  ایران و یونیسف  قرار گرفت. حال،  گفتنی است که  عبدالسلام، خود   تا اندکی قبل   از وفاتش   قریب  به 30 سال  بر این مرکز  موفق علمی  ریاست  کرد و نفوذ علمی  و معنوی خود  را خرج گسترش  امکانات  و خدمات  این مرکز به  دانشگران جهان  سوم نمود. باید  اقرار کرد که  در بعد ملی ایران  و در سطح دانشگاهی،  دکتر یوسف  ثبوتی  یکی از معدود  کسانی بود که  از عهده تکرار  این توفیق بر  آمد. او توانست  دانشگاهی را تاسیس  کند که  در تناسب  های خود، هم  برجسته باشد و  هم بسیاری از  معایب و ضعف  های رایج  مدیریت  های دولتی را  نداشته باشد. در  طی این بیست  سال  دراین دانشگاه،  ثبوتی  همیشه  کسی بوده است  که برای  خرج   و زحمتِ برهم  چیدن  هر  قطعه  آجر  عمران دانشگاه،  کاشت و نگهداری  هر قطعه نهال  آبادانی آن و   شور و شوق   و عشق  و  اکراه هر ذره  رنج و  زحمت  همۀ ابواب جمعی  اش در آزمایشگاه  ها و کلاس ها  و حوزه های تحقیقاتی،  دلی  پُر درد  می سوزاند و   همه کارنامه  ها را در دفتر  سابقه  و ارزیابی  و حساب و کتاب  روشنی نگه می  داشت. دانشگاهیان  به خوبی می دانند  که در برخی از  دانشگاه های دولتی  ما،  جز  تقرّب  جویی و  وارونه  پوشی  یا  گوشه  گیری  در عزلت  خلوتِ علم، راه  دیگری هموار نیست‏. در برخی  از  دانشگاه های ما  اصلا کسی به  کسی نیست  تا  حساب و کتاب  و سابقه و رنج  و قدر و قیمتی  پیدا باشد.

 

ناگفته نماند که  در تمام این  سال ها، سیاست  های مدیریتی   دکتر ثبوتی البته  بی نقد و گلایه   و شکایت هم  نبوده است و  برخی نیز از  او رنجیده اند‏. دراین باره  گفتنی  هایی، بی پرده  موجود اند‏. ولی   این نقدها،  که  گلایه هایی کاملا  درون خانوادگی و خویشاوندانه  است  به هیچ وجه موجب آن نیست که از دانشگاهیان  و دلسوزان دور و نزدیک، کسی در اصالت  حقوق  پر قدر ثبوتی در جامعه علمی کشور تردید کند و کم قدری اش را مباح شمارد.

 

عزیزان بنشسته  بر شاخ وبرگی  که با غره و  قهر، گاهی ز  بُن می برند  و به آن، فخرهم  می فروشند، بدانند  که گنجینه های   نفوذ علمی و  عزت معنوی دانشمندان   بسیاری در این  سرزمین، چون   دکتر  یوسف ثبوتی،  از زمرۀ  ثروت  های  ملی کم  نظیری هستند که  تنها به بهای  قدر و احترام  سزاوار و برحقی،  می توان از آن،  بی هیچ منتی،  برای  آرمان توسعه  علمی کشور بهره  های گران قیمتی  برد. نفوذ و  عزتی که به بهای  یک عمر همت و  غیرتِ بی ریا  و همنشینی با  مردم و خدمت  و وارستگی و  توفیق علمی و  اخلاقی بدست آمده  اند و می آیند.

 

کسانی که در  زندگی  خود حتی  یک نهال کوچک  ننشانده اند یا  به ثمر و برومندی  اش  نرسانده اند  چگونه می توانند  ارزش کار باغ   علمی، انسانی  و به ثمر رسیدۀ   دکتر یوسف ثبوتی  را ارزیابی کنند  و نیز بدانند  که چگونه باید  با او،  نهاد  عزیز او و عزیزانی  چون او مواجه   شوند تا  دلِ   دلسوزان  بسیاری  در این آب و  خاک  نلرزد‏. دل دلسوزان بسیاری  در این آب و  خاک لرزیده است.

 
 
۱۳۸۹-۰۷-۲۸ ۱۰:۴۶:۲۹
من یکی از شاکردان ثبوبی در دانشگاه شیراز در سال1363و محتوای مقاله بالا و تعریف و تمجید از ایشان را تایید و محبت رفتاری ایشان منهایی علم آموزی برای من فراموش نشدنی (365846)
 
آن طرفی
۱۳۸۹-۰۷-۲۸ ۱۲:۲۲:۳۶
به عنوان یک \"آن طرفی\" دو مساله هست که باعث می شود این متن روان را فاقد قدرت استدلالی کافی بدانم:

1. این فرض که منسوبین سیاسیون غریبه و ناکارامد و نا آشنا هستند فرضی غلط است و مثال نقض زیاد دارد و در این مورد خاص هم نگفته اید چه کسی و با چه سوابق و خصوصیاتی جایگزین شده. با این کلی گویی نمی توان بر استدلال شما تکیه کرد.

2. ریاست یک دانشگاه دارای مولفه های سیاسی هم هست و اگر دانشمند بزرگی از نظر سیاسی دارای خصوصیات بدی باشد یا حتی با نماینده منتخب مردم نا سازگاریهای بزرگ داشته باشد، طبیعتا سیستم منتخب حق اعمال قدرت دارد. یک دانشمند بزرگ فیزیک لزوما از نظر سیاسی یا تعهد واجد شرایط احراز ریاست دانشگاه نیست (در مورد جناب ثبوتی از تعهد و بخصوص از مواضع سیاسی ایشان بخصوص در مورد فتنه انتخاباتی مطلع نیستم و شما هم اشاره دقیقی نداشتید پس قضاوت مشکل است). گرچه غرب الگوی ما نیست ولی به عنوان بیان یک عرف بین المللی باید گفت نفوذ سیاسی در تعیین روسای دانشگاههای غربی و غیر غربی همیشه اعمال شده و حداکثر سعی کرده اند که رئیس انتخاب شده از نظر علمی شخص پرتی نباشد و موجب آبرو ریزی نشود، اما هرگز شایسته سالاری علمی به تنهایی را برای پستی که بار سیاسی هم دارد کافی ندانسته اند. (365867)
 
بیطرف
۱۳۸۹-۰۷-۲۸ ۲۰:۳۷:۳۸
ن طرفی عرض کنم مثال نقض در مورد عکس نتیجه گیری شما هم فراوان است (366026)
 
صادقي
۱۳۸۹-۰۷-۲۸ ۱۳:۳۱:۰۱
با سلام
پيرو مطالب ارائه شده ذكر چند نكته ضروري است:

1- در پشت پرده اين بي اعتقادي به ادب و اداب عرفي و سازماني يك سياسيت انضباطي و مديريتي وجود دارد و ان اينست :كه هيچ حد و حريمي براي ما معنا ندارد پس مواضب باشيد.
2- مديريت ضعيف به اموزش ضعيف و سطحي مي انجامد كه دستاورد هاي سياسي - امنيتي مفيد و قابل توجهي دارد به عنوان مثال دانشگاه بيش از انكه محل اموزش درست انديشيدن و عمل كرد ن باشد محلي براي سرگرمي مي شود تا افراد به جاي تمرين جديت و تلاش در رفع مسائل تمرين تعلل،فريب و فرار از مسائل را بياموزند چنين محصولي از نظر سياسي - انيتي پاستوريزه و بي خطر است .
3- نظام دانشگاهي ما دو حوزه دارد دانشجويان و دانشگاهيان. هر بيش از 95 % هر دو حوزه از طبقه متوسط جامعه است كه طي دو ده اخير رشد اجتماعي و اقتصادي بسياري كرده است . رشد كمي اين طبقه به رشد كيفي ان نيز انجاميده است و بارزترين ان رشد مطالبات مدني است . حوادث 88 نشان داد كه پتانسيل بالقوه اي در اين طبقه وجود دارد كه مي تواند بحران افرين باشد..پس لازم است كه در كنار جبهه اقتصادي (يارانه ها و...) جبهه فرهنگي و اجتماعي هم باشد....( از انجايي كه الف معمولا نظرات را سانسور مي كند و نمي خواهد بهانه به دست استكبار رسانه اي و سران فتنه بدهد پس خودتان تا ته كار را برويد.) (365888)
 
محمد رضا باقری چالوپلی
۱۳۸۹-۰۷-۲۸ ۱۴:۱۸:۲۷
پول نفت ما را گرفتند ودانشگاه دولتی ساختند وچون سالها در ران کار کذرده اند اینک ان ر ا ارث پدری خود می دانند اگر خصوصی بود این اقابان ترکتازی می کردند .اینک پس از سالها هم اگر انها را بگیرند بازهم معترض می شوند در شهر ما یک فوق دیپلم ریس اداره است حالاکه باید بازنشست شود مهلت یک سال دادند تا بقیه از تجارب این استاد بزرگ استفاده کافی ببرند ! (365904)
 
۱۳۸۹-۰۷-۲۸ ۱۵:۱۱:۲۶
ثبوتی را از زمانی که دانشجو بودم می شناسم. آن وقت او ستاد بود. همان بهتر که ثبوتی کنار رفت. دور دور بر و بچه ها است . در چنین شرایطی برای او مسئولیت داشتن زشت است. (365930)
 
شور
۱۳۸۹-۰۷-۲۸ ۲۰:۵۸:۲۵
به نظرم متن بیشتر از اینکه استدلالی، راهبردی ، و یا حتی واقعه نگاری باشد به تعریف آن هم نه با ارائه مثال بارز پرداخته است. کلی گو.یی هایی که اصلا و به هیچ وجه برای کسی که درماجرا نبوده اطلاعات آور نیست... (366028)
 
۱۳۸۹-۰۷-۲۸ ۲۲:۲۳:۱۴
آقای باقری چالوپلی اظهار نظر شما درست نیست. (366052)
 
nikoo
۱۳۸۹-۰۷-۲۹ ۰۱:۳۵:۵۶
ناگفته نماند که در تمام این سال ها، سیاست های مدیریتی دکتر ثبوتی بی نقد و گلایه و شکایت هم نبوده است و برخی رنجیده اند‏. دراین باره گفتنی ها، بی پرده موجود اند‏. ولی این نقدها، که گلایه هایی کاملا درونی است به هیچ وجه موجب آن نیست که از دانشگاهیان و دلسوزان دور و نزدیک، کسی کم قدری اش را مباح شمارد. Most of students and teachers was more afraid about his deputy to be the chancellor and some \"aghazade\" and \"shahbanoo\" that should be honored under the dictatorship of \"aroos ring\"truly this tragedy results that comedy. In this situation some \" kutuleh\" started to another \"fathulmobin\"and then this irrationality occurred.\" (366102)
 
محمد رضا باقری چالوپلی
۱۳۸۹-۰۷-۳۰ ۰۸:۲۵:۴۴
آقای ناشناسی که مدعی هستی نظر من درست نیست بهتر نیست دلیلت را هم بگویی اگر دانشگاه وسایر بخشهای آموزشی ودرمانی خصوصی باشد وپول نفت هم به مردم داده شود وحق انتخاب داشته باشند کدام استاد ،معلم یا پزشک موقعیت بهتری می یابد انکه قوی تر است یا انکه در دولت نفوذ بیشتری دارد لطفا با استدلال خود ما را راهنمایی کنید . (366349)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.