توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 441300
نگاهی به کتاب «جابه‌جایی دو انقلاب» نوشته دکتر مهدی نجف‌زاده
انقلاب از مشروطه تا بهمن 57
فرزاد نعمتی/13بهمن95
تابستان امسال به همت نشر «تیسا» کتاب «جابه‌جایی دو انقلاب» با نام فرعی «چرخش‌های امر دینی در جامعه ایرانی» نوشته دکتر مهدی نجف‌زاده، استادیار علوم‌سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد، به بازار کتاب عرضه شد. کتاب معطوف به بررسی منطق‌های متناقض «انقلاب مشروطه» با «انقلاب اسلامی 1357 » است و ضمن بررسی فرماسیون اجتماعی در دوره‌های قاجار و پهلوی به این پرسش می‌پردازد که چرا در جامعه سنتی دوره قاجار «انقلابی مدرن» و در جامعه در مسیر مدرنیزاسیون پهلوی «انقلابی مذهبی» رخ داد؟ نجف‌زاده در این اثر می‌کوشد با شرح و بسط مؤلفه‌های مذهب شیعه در ایران و با نیم‌نگاهی به سایر عناصر نظریه اجتماعی اعم از اقتصاد، سیاست و فرهنگ، پاسخی برای این پرسش بیابد. در ادامه، مسأله اصلی کتاب، فرضیه‌های متن و پاسخ‌هایی را که نویسنده ارائه کرده است، بررسی خواهیم کرد و در انتها، نقدی محتوایی و صوری بر کتاب خواهیم نوشت.
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۰۱



*مسأله محوری در این کتاب

وقوع انقلابی مذهبی در ایران در سال 1357 که به حاکمیت سیاسی روحانیون منجر شد، یکی از خلاف‌آمد عادت‌های مهم تاریخ در قرن بیستم تلقی شد. در جهانی که دو سوی اصلی آن را دو قطب «کمونیسم» و «لیبرالیسم» در قالب جنگ سرد فرا گرفته بودند و عموم نظریه‌های علمی و روندهای اجتماعی از پس‌روی دین به عرصه خصوصی حکایت می‌کرد، «ناگهان» در کشوری که نسبت به بسیاری از کشورهای هم‌سطح خود، شتابی بیشتر و عزمی راسخ‌تر برای پیشروی به سوی مدرنیزاسیون غربی داشت، انقلابی حادث شد که مبتنی بر «انگاره‌های مذهبی» دوست و دشمن را صف‌آرایی می‌کرد و در انتهای امر به سروری طرفداران نظریه حضور حداکثری دین در عرصه سیاست و اجتماع انجامید.


فراتر از پارادایم‌های غالب در جهان آن روز و روندهای عینی در ساختار حکومتی ایران، ایرانیان، خود نزدیک به یک قرن قبل و در جریان انقلاب مشروطه، حکومتی را بر سر کار آورده بودند که حوزه فراخ «قدرت اجتماعی روحانیون» را در ساختار حقوقی حکومت مشروطه تضعیف کرد؛ و در واقعیت امر، همان قدرت تضعیف‌شده را نیز بر نمی‌تابید و به بازی نمی‌گرفت.
با این ملاحظات، به نظر می‌رسد پرسشی که مؤلف کتاب را به نگارش متنی مطول واداشته است، سؤال مهمی است؛ سؤالی که هرچند در بسیاری از کتاب‌هایی که به مطالعه انقلاب 1357 پرداخته‌اند، به آن پاسخ‌هایی ضمنی داده شده است، اما کمتر از زاویه «تحول مذهب شیعه در ایران» و «تأثیرات اجتماعی و سیاسی آن بر مناسبات قدرت» مورد ارزیابی قرار گرفته است. در تحلیل نجف‌زاده، هر مؤلفه‌ای به این دلیل اهمیت دارد و مطرح می‌شود که بتواند نوری بر زوایای پنهان رابطه «دین» و «حکومت» در ایران بتاباند.

*فرضیه مؤلف

فرضیه اصلی کتاب آن است که از قضا برخلاف تحلیل‌هایی شایع که بر وجه «ناگهانی» و «ناآگاهانه» امور در پیشامد انقلاب 1357، تأکید می‌ورزند (برای نمونه معتقدند علمای شیعه «ناگهان» سیاسی شدند؛ روشنفکران «ناآگاهانه» خدمتگزار گفتمان روحانیت و انقلاب مذهبی شدند و یا مردم چون محمدرضا پهلوی را آمریکایی می‌پنداشتند، از او رویگردان شدند) ریشه‌های انقلاب مذهبی 1357، به لااقل پانصد سال پیش از آن برمی‌گردد؛ یعنی زمانی که با تأسیس حکومت صفویه «مذهب شیعه» به مذهب رسمی ایران بدل شد و از آن دوران رابطه‌ای پرفراز و نشیب میان دو حوزه سلطنت و دیانت برقرار شد؛ رابطه‌ای که در یک‌سوی آن، سلطان با اذن مجتهد، مشروعیت حکمرانی می‌یافت و در سوی دیگر آن، با گسستن پیوندهای میان سلطنت و دیانت، پادشاهان پهلوی و بویژه رضاشاه، خود را بی‌نیاز از مشروعیت دینی اعطایی مجتهدان پنداشتند و حتی با برداشتن گامی فراتر از این، کمر به تحدید قدرت روحانیت بستند.
به زعم نجف‌زاده، قطع رابطه متقابل دو نهاد «سلطنت» و «دیانت» منجر به وقوع انقلاب مذهبی1357 شد. نتیجه ضمنی چنین نگرشی نزد نجف‌زاده، به این می‌انجامد که اولاً صرفاً نگاهی دولت‌محور نداشته باشد و به جامعه ایرانی نیز بیاندیشد و ثانیاً به مقولات فرهنگی و گفتمان‌های رقیب در جامعه نیز بپردازد.

*فصل‌بندی کتاب

 به‌واسطه چنین فرضیه‌ای، نویسنده مبدأ تحلیل خود را حکومت صفویه قرار داده است؛ و پس از دو فصل مقدماتی با موضوع «درباره گفتمان و روش علمی» و «چیستی دولت و جامعه در ایران» در فصول سوم تا دهم، به صورت‌بندی مذهبی-سیاسی جامعه ایرانی در اعصار صفویه، قاجاریه و پهلوی می‌پردازد و با تحلیل انقلاب مشروطه و انقلاب 1357 و نقش متغیر روشنفکران، نویسندگان و هنرمندان، علما و حکومت‌ها در رقم خوردن آنچه به آن اینک رسیده‌ایم، در فصل یازدهم، جمهوری اسلامی را «به همان شکل که اکنون هست، آمال تاریخی روشنفکران ایرانی (اعم از چپ و راست) طی یکصد سال گذشته»(پشت جلد) و «آخرین مرحله از تجلی اجتماعی شیعه در ایران»(ص 359) می‌نامد و در پایان نتیجه‌گیری خود را از بحث ارائه می‌کند.

*محتوای کتاب

 نجف‌زاده با پیش‌فرضی غالب در مطالعات سیاسی که ایران را ترکیبی از «جامعه ضعیف» و «دولت قوی» می‌داند، مخالفت اصولی دارد و معتقد است اگرچه نمی‌توان از «استبداد ایرانی» و نقش یکتایی که حاکمان ایرانی در تنظیم امور بر وفق منافع شخصی خود داشته‌اند، چشم پوشید؛ اما در تحلیل نهایی از این نکته نیز نمی‌توان غفلت ورزید که «دولت» بخشی از «جامعه» و محصول برآیند نیروها، طبقات و گروه‌بندی‌های اجتماعی است و گاه آنچنان در حصار همین لایه‌بندی‌های اجتماعی قرار می‌گیرد که نمی‌توان آن را به جد، دولت قدرتمند و خودمختاری دانست که قابلیت انجام کار-ویژه‌های دولت مدرن نظیر تجهیز، بسیج، توزیع و اقتدار را دارا است. تا پیش از رضاشاه، حکومتی که توانایی چنین کارکردهایی را داشته باشد، در تاریخ ایران وجود نداشته است و از این منظر حکومت‌های ایرانی در بهترین حالت موازنه‌گر میان طوایف و ایلات و به تعبیری دیگر «یاغی‌ترین گروه در میان دیگر گروه‌ها» (ص58) بوده‌اند.

در ادامه نجف‌زاده با رد نگرش‌های طبقاتی و قومیتی در تحلیل جامعه ایران، از نظریه «جامعه شبکه‌ای» ژول میگدال بهره می‌برد تا نشان دهد در ایران، «قدرت» در شبکه‌ای از روابط اجتماعی جاری و ساری است و نه تنها در برابر اِعمال قدرت حکومت، مقاومت جامعه شکل می‌گیرد؛ بلکه دولت در برابر انحای مختلف مقاومت جامعه، ضعیف است.

به بیانی فنی‌تر، دولت ایرانی اگرچه در مقام اجرای کارکردهای نفوذپذیری و استخراج منابع با قدرت عمل می‌کند؛ اما در کنترل روابط اجتماعی و توزیع منابع دچار ضعف‌های بنیادین است؛ زیرا وجود حاکمیت‌های متعدد، هویت‌های متکثر، نبود ارزش‌های غالب نهادینه وقتی با روابط محلی و ایلیاتی و ظهور گروه‌های اجتماعی ریشه‌دار ممزوج می‌شود؛ دولت را به شیری بی‌یال و دم و اشکم بدل می‌سازد که از سویی
* مطالعه گفتمان فرهنگی ـ هنری و روشنفکری ایران در دو دهه پایانی حکومت پهلوی مؤید این نکته است که انقلاب 1357، همچون انقلاب مشروطه، چیزی جز انقلابی مذهبی نمی‌توانست باشد؛ با این تفاوت عمده که اینبار، روحانیت خود در مقام مفسر آن «خویشتن اصیل اسلامی» برآمد؛ امری که هم آمادگی اجتماعی آن را داشت و هم از لحاظ تئوریک در بحث «ولایت فقیه» امام خمینی تجلی یافته بود.
در همه‌جا حضور دارد، اما از سویی دیگر، از حضور مؤثر ناتوان است و بنابراین نمی‌تواند بر تغییرات اجتماعی که خلاف اراده دولت جریان می‌یابند، تأثیری قاطع و فراگیر داشته باشد.
با چنین مفروضاتی، وقتی نوبت تحلیل نسبت مذهب شیعه و حکومت ایرانی از عصر صفوی بدین‌سو می‌رسد، نجف‌زاده معتقد است اگرچه نهاد سلطنت و دیانت در آغاز حکومت صفوی در شخص شاه‌ اسماعیل تلفیقی مؤثر یافت و او را ـ به‌خصوص تا پیش از شکست چالدران ـ برازنده لقب «ولی» کرد؛ اما با گسترش و خروج شیعه از مذهبی درون‌گرایانه و ایجاد نهادمند مناسک و شعائر شیعی، شیعه در مقام نهادی اجتماعی بروزی سیاسی نیز یافت و با عرفان و تصوف زاویه‌ای معنادار پیدا کرد؛ به‌نحوی که قدرت علما و دستگاه روحانیت در پایان عصر صفوی، در اوج خود بود و آنان در مقام والیان ملت، نقشی مؤثر در کنترل نهاد دولت داشتند.

شیب صعودی قدرت‌گیری اجتماعی نهاد روحانیت تا آستانه مشروطیت، آنان را به بازیگران اصلی آن نهضت بدل کرد و مایه استمداد روشنفکران عهد قاجار از آنان برای توازن‌بخشی سیاسی شد. با این همه، فقدان بسط ید، ضعف نظری روحانیت در تحلیل مفهوم «مشروطیت حکومت» و اختلاف‌های درونی میان روحانیون (نظیر نزاع مهم شیخ فضل‌الله نوری با علمای مشروطه‌خواه) باعث شد در تدوین قانون اساسی مشروطه و در حکومتداری آن، روشنفکران دست بالا را بدست آورند؛ به‌نحوی که بتوان گفت «انقلاب مشروطیت، انقلاب کاملاً مذهبی بود، اما قانون نوشته روی کاغذ آن، شکل و بیانی سکولار یافت.» (ص 18)

نجف‌زاده در ادامه ادعای رایج را مبنی بر اینکه قدرت‌گیری رضاشاه انحراف از آرمان مشروطیت است، مردود می‌شمارد و معتقد است بخشی از آمال مشروطه نظیر نوسازی در عصر پهلوی محقق شد. با این همه، آنچه در نهایت پاشنه آشیل حکومت پهلوی شد «نابودسازی جامعه شبکه‌ای» بود که به‌واسطه حذف حکومت‌های محلی و تضعیف نهاد دربار، شکل‌گیری جامعه توده‌ای را در دهه‌های آتی (به‌خصوص دو دهه 40 و 50 شمسی) سرعت بخشید و مهمترین برندگان این موازنه جدید قوا، روحانیون بودند که توانستند با گذار از سرکوب‌های عصر پهلوی اول، در دوره 1320 تا 1357 به تجدید قوای اجتماعی بپردازند و در زمینی بدون رقیب جدی، شیعه را از نظر نظری و عملی سازماندهی کنند. با مشروطه، سلطنت تضعیف شد و با اقدامات رضاشاه، مشروعیت مذهبی آن نیز مایه اختلاف شد.

 روشنفکران عصیانگر نسل دوم پهلوی(مذهبی و چپ) نیز به بهانه نقد غرب و مدرنیته، بنیان‌های نظری برای «بیگانه‌ستیزی» و «بازگشت به خویشتن» را (که با اعتنا به سنت و تاریخ ایرانی چیزی جز آرمانشهر اسلام اولیه نمی‌توانست باشد) فراهم کردند.

مطالعه گفتمان فرهنگی ـ هنری و روشنفکری ایران در دو دهه پایانی حکومت پهلوی (سینما، ادبیات، موسیقی و ادبیات روشنفکری) مؤید این نکته است که انقلاب 1357، همچون انقلاب مشروطه، چیزی جز انقلابی مذهبی نمی‌توانست باشد؛ با این تفاوت عمده که اینبار روحانیت خود در مقام مفسر آن «خویشتن اصیل اسلامی» برآمد؛ امری که هم آمادگی اجتماعی آن را داشت و هم از لحاظ تئوریک در بحث «ولایت فقیه» امام خمینی تجلی یافته بود. بدین‌سان پس از نزدیک به نیم‌هزاره از پیوند سلطنت و دیانت در آغاز عصر صفوی، رابطه این دو نهاد با حذف اولی به نفع دومی پایان یافت.

*نقد و بررسی کتاب

نوآوری کتاب در پرهیز از پرسش‌های کلیشه‌ای نادرست ـ نظیر آنچه درباره بحث انحراف مشروطیت با ظهور حکومت پهلوی به‌کرار گفته شده است ـ و تلاش نویسنده برای تحلیلی مشخص و عمیق، از شاخصه‌های مثبت این اثر است.
نویسنده مدعی است کتاب درباره تبیین چرایی انقلاب اسلامی نیست و قصد دارد «منطق جابه‌جایی دو انقلاب» را توضیح دهد؛ با این همه، از وسوسه تحلیل انقلاب 1357 در امان نمانده است. در تحلیل انقلاب 1357 آثار فراوانی به چاپ رسیده‌اند که از دو منظر «اقتصاد سیاسی» و «تحلیل فرهنگی» آن را مورد بررسی قرار داده‌اند. «جابه‌جایی دو انقلاب» در آغاز خود را چون آمیزه‌ای از هر دو تحلیل می‌نمایاند و به‌نحوی یادآور آثار «جان فوران» و «نیکی کدی» است که به نگرش ترکیبی در تحلیل انقلاب 1357 اعتقاد داشته‌اند.

با این همه، کتاب از آنجا که مبتنی بر فرضیه‌ای مشخص درباره نقش تطور معرفت‌شناختی و نهادی مذهب شیعه در تحولات سیاسی یک قرن اخیر ایران است، بیشتر به تحلیلی فرهنگی می‌ماند که در آثار میشل فوکو و لیلی عشقی نیز بازتاب داشته است. تفاوت عمده کار نجف‌زاده با این دو اثر آن است که نه نظیر گزارش‌های ژورنالیستی فوکو، بی‌توجه به عمق و گستره سنت مذهبی ایرانی است و نه نظیر کتاب لیلی عشقی، بذل اعتنایی بیش از حد به تطورات ذهنی و پدیدارشناختی شیعه در ایران ـ که به غفلت از مبادی اجتماعی تحولات معرفتی می‌انجامد ـ دارد. نجف‌زاده فرهنگ را در متن جامعه ارزیابی می‌کند و از این منظر روش تحلیل انتخابی او (تحلیل متون) نیز کارآمد از آب درآمده است.

با این همه، می‌توان منتقد دیدگاه کلی حاکم بر کتابِ «جابه‌جایی دو انقلاب» نیز بود. نخست آنکه؛ درباره چیستی و چرایی انقلاب‌ها، دو نظرعمده وجود دارد؛ نظری «اراده‌گرایانه» بر آن است که انقلاب‌ها به‌واسطه مخالفت انقلابیون با حکومت مستقر «ساخته می‌شوند» و نظری «ساختارگرایانه» معتقد است انقلاب‌ها، «می‌آیند». به نظر می‌رسد نگرش نجف‌زاده با نگرش دوم موافقت بیشتری داشته باشد؛ زیرا بر اجتناب‌ناپذیری انقلاب 1357 مصّر است و می‌نویسد: «انقلاب عرصه تحولات ناگزیر و نه انتخاب‌های متعدد بوده است.» (ص 376)

در عین حال، می‌دانیم که اندیشمندی چون تدا اسکاچپول که به «آمدنی‌بودن» انقلاب‌ها اعتقاد داشت، به‌واسطه انقلاب 1357 در تحلیل خود تردید روا داشت و جان فوران نیز با پیگیری این تردید، بر نقش مهم فرهنگ و عوامل انسانی در بروز انقلاب‌ها صحه گذاشت. متن کتاب حاضر، میان این دو نگرش معلق است؛ از سویی بر فرهنگ و گفتمان‌های برساخته اجتماعی، روابط متناوب دولت و دیانت در ایران و اهمیت کنش‌های شخصی انگشت تأکید می‌نهد و از سویی دیگر نمی‌تواند پلی میان حجم قابل تأمل داده‌ها و تحلیل‌های خود درباره نقش اجتماعی عظیم روحانیت با تاکتیک‌های استفاده ابزاری علما از موقعیت‌های معین سیاسی مؤثر در تزلزل حکومت پهلوی ارائه کند و به این پرسش پاسخ دهد که اگر، چه اتفاقی یا تصمیمی گرفته می‌شد/نمی‌شد؛ انقلاب به وقوع نمی‌پیوست؟

نتیجه این تعلیق این است که با توصیفی اینگونه انقلاب را تحلیل می‌کند: «... و دقیقاً در زمانی که سلطنت و روحانیت دو راه متفاوت را پیمودند و خطوط گسل میان آن دو افزایش یافت، اضمحلال سلطنت در چشم‌انداز روحانیت قرار گرفت.» (صص 376 و 377) گویی نزد مؤلف، فاصله‌ای میان «دیدن و خواستن» و «توانستن» نیست. از منظری دیگر، چه‌بسا بی‌توجهی کتاب به مقوله اقتصاد سیاسی محل ایراد باشد؛ هرچند این پرهیز را به عنوان اختلاف در الگوی مبنایی تحلیل می‌توان نادیده گرفت.

جدا از این نقدهای مبنایی، در بخش تحلیل سینما و موسیقی نیز لااقل در دو مورد، داده‌های نویسنده نادرست هستند و حتماً باید اصلاح شوند.

نکته آخر و مهمترین نقدی که بر این اثر وارد است، به ناشر کتاب بازمی‌گردد. کتاب آکنده از اغلاط چاپی و املایی و جملات شلخته‌ای است که هم اعصاب مخاطب را تحریک می‌کنند و هم این پرسش را به ذهن متبادر می‌کنند که چگونه می‌شود در کتابی که در بخش مشخصات آن نام دو نفر به‌عنوان ویراستار ذکر شده است، این حجم از ضعف مفرط ویراستاری دیده شود؟!
 منبع: ایران
 
کلمات کلیدی : جابه‌جایی دو انقلاب+تحلیل انقلاب اسلامی
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.