روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
********
آدامس را نجویده پس گرفتند!
حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:
1- «ترامپ با بوئینگ به برجام پیوست»! «ایرباس پرید، مخالفان نپریدند»! «فرود تاریخی بوئینگ در ایران»! «پرواز همای برجام»! «پرواز بوئینگ از روی دیوار برجام»! «طلسم روابط تجاری با آمریکا شکست»! «دلواپسان ایرباس»! «به افتخار برجام، تحریمهای 37 ساله شکسته شد»! «ایرباس نو فقط یکی از دستاوردهای برجام است»! «بن ژور مسیو»! «فرانسویها از زمین و آسمان به ایران برگشتند»! و... دهها نمونه مشابه دیگر، تیتر اول روزنامههای زنجیرهای دوشنبه 22 آذر و شنبه 25 دیماه 95 است که با ذوقزدگی کودکانهای از لغو تحریم فروش هواپیما به ایران خبر داده بودند.
این ذوقزدگی در حالی بود که مطابق ماده 22 برجام و پیوستهای2و5 آن، بایستی تحریم فروش هواپیمای مسافربری و قطعات آن به ایران از همان اولین روز اجرائی شدن برجام - 27 دیماه94 - یعنی یک سال قبل از تاریخ مورد اشاره لغو میشد که نشده بود.
همان روزها در کیهان با اشاره به مفاد اجرا نشده و بر زمین مانده برجام تأکید کرده بودیم که فروش یک یا دو فروند هواپیمای ایرباس نمیتواند آنگونه که روزنامههای زنجیرهای و دولتمردان ادعا میکنند، نشانه لغو تحریمها و گشایش اقتصادی مورد نظر آقایان باشد و این اقدام آمریکا را با انتخابات ریاست جمهوری 96 در ایران بیارتباط ندانسته بودیم.
2- آقای دکتر روحانی در تاریخ 23 تیرماه 94 تاکید کرده بود که «در روز اجرای توافق، تمامی تحریمها، حتی تحریمهای تسلیحاتی، موشکی، هم به صورتی که در قطعنامه بوده لغو خواهد شد، تمام تحریمهای اقتصادی، شامل، تحریمهای مالی، بانکی، بیمه، حمل و نقل، پتروشیمی و فلزات گرانبها به طور کامل لغو خواهد شد و نه تعلیق (!) و حتی تحریم تسلیحاتی هم کنار گذاشته میشود»!
اما برخلاف وعده رئیسجمهور محترم کشورمان، تحریمها نه فقط لغو که تعلیق هم نشد و آن بخش از تحریمها که در برجام تعلیق شده بود نیز به اجرا درنیامد تا آنجا که آقای دکتر سیف با صراحت اعلام کرد دستاوردهای ما از برجام «تقریبا هیچ» بوده است و آقایان ظریف و صالحی و عراقچی نیز اذعان کردند که تحریمها فقط روی کاغذ لغو شده است و در عمل از لغو آنها خبری نیست و...
آن روزها، با توجه به بدعهدیهای پیدرپی آمریکا در برجام که به نظر میرسید یکی از اهداف آن تحقیر ایران در منطقه است، احتمال دادیم که فروش یک یا دو فروند هواپیمای ایرباس میتواند یک ترفند باشد و به آن پرداختیم. بخوانید!
3- در مرداد ماه 95 یعنی هفت ماه بعد از تاریخی که برای اجرائی شدن برجام تعیین شده بود، در حالی که هنوز از لغو تحریمها خبری نبود، «جان برنان» رئیس سازمان سیا- و نه فلان سناتور و یا تحلیلگر آمریکایی- در همایش امنیتی «اسپن» گفته بود:«تصور میکنم توافق هستهای کار درستی بود و آقای روحانی را که در میان عناصر فعال در ایران، فردی بسیار میانهرو به شمار میآید، تقویت کرد. او باید دستاوردهای بیشتری داشته باشد تا حمایت بیشتری جلب کند. به این دلیل که در حکومت ایران بین تندروها و میانهروها رقابت وجود دارد. برخلاف تصور، ایران کشور یکدستی نیست، بنابراین در حالی که آنها سال آینده انتخابات برگزار میکنند، ما به دقت اوضاع را تحت نظر خواهیم داشت تا ببینیم موازنه قدرت چگونه پیش میرود. نگرانی من (سازمان سیا) این است که بسیاری از ایرانیها انتظار داشتند با آزاد شدن داراییها، پول به زندگی آنها سرازیر شود»!
«جان برنان» رئیس وقت سازمان «سیا» ضمن اعتراف به این واقعیت که تعهدات آمریکا در برجام عملی نشده است، بر ضرورت کمک به یک جریان سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری ایران و انتخاب مجدد آقای دکتر روحانی که ایشان را «میانهرو» معرفی میکند، تأکید میورزد.
گفتنی است که «مایک پمپئو» رئیس بعدی سازمان سیا که با ریاستجمهوری دونالد ترامپ تصدی این سازمان را برعهده گرفته است نیز در اظهاراتی مشابه «جان برنان» به ضرورت حمایت از آقای دکتر روحانی اشاره کرده و میگوید «روحانی فردی است که نشان داده تمایل دارد ایران بار دیگر به جامعه جهانی بازگردد»!
همان روزها در کیهان این نکته را پیش کشیدیم که آمریکا از یکسو نمیخواهد و قرار نیست به لغو تحریمها و اجرای برجام تن بدهد و از سوی دیگر خواهان حمایت از ریاستجمهوری آقای روحانی است و پیشبینی کردیم که قبل از انتخابات باید دست به اقدامی بزند که بتواند به عنوان یک دستاورد- هرچند حداقلی- برای برجام تلقی شود تا در رقابتهای انتخاباتی از سوی جریان - به قول آمریکا - میانهرو به حساب امتیازات برجام نوشته شده و قابل فاکتور کردن باشد!
ما در کیهان از این «دستاورد حداقلی» با عنوان «شیرینی آدامسی»! یاد کردیم که «شیرینی» آن مانند شیرینی آدامس، اندک و موقتی است و پس از چندبار جویدن از بین خواهد رفت. حتی در یکی از یادداشتها، احتمال دادیم که این «شیرینی آدامسی» میتواند فروش چند فروند هواپیما باشد!
این احتمال همانگونه که پیشبینی کرده بودیم تحقق پیدا کرد و فروش چند فروند هواپیما در آستانه انتخابات ریاست جمهوری به تیترهای اول روزنامههای زنجیرهای و ترجیعبند مصاحبهها و سخنرانیهای دولتمردان تبدیل شد و با بوق و کرنا از آن به عنوان دستاورد بزرگی که مقدمه لغو همه تحریمهاست یاد کردند؛ «ترامپ با بوئینگ به برجام پیوست»! «بن ژور مسیو»! «ایرباس پرید، مخالفان نپریدند»! و...
4- اکنون اما، آمریکا همان شیرینی آدامسی را هم پس گرفته و ضمن افزایش چندباره تحریمها، فروش هواپیما به ایران را هم ممنوع اعلام کرده است و این به معنا و مفهوم آن است که اعتراف صادقانه آقای سیف به دستاورد «تقریبا هیچ» به نقطه «تحقیقاً هیچ» رسیده است و 4 سال امکانات و فرصتهای نظام دود شده و به هوا رفته است. آیا غیر از این است؟! روی سخن با روزنامههای زنجیرهای نیست چرا که به قول مدیرمسئول یکی از اصلیترین روزنامههای زنجیرهای؛ آنها مجبور بودهاند برجام را بزک کنند! چه کسی آنها را مجبور کرده بود؟ بماند!
اما سخنی با رئیسجمهور محترم و تیم محترم هستهای کشورمان در میان است و آن، اینکه آیا هنوز هم برجام را فتحالفتوح! بزرگترین دستاورد تاریخ ایران! معجزه قرن! تسلیم قدرتهای بزرگ جهان در مقابل ایران! و... میدانند؟! اگر پاسخ منفی است که نمیتواند منفی نباشد، برای خروج از فاجعهای که به بار آمده و خسارت محضی که به ملت و نظام تحمیل شده است چه راهکاری را در نظر گرفته و کدام چارهای را اندیشیدهاند؟!
5- تیم هستهای کشورمان را افرادی مؤمن، دلسوز و با پشتکار میدانیم که همه تلاش خود را برای حل و فصل چالش هستهای به نفع ایران اسلامی به کار گرفتهاند و هر چند که به توصیههای مستند منتقدان توجهی نکرده و حتی از کنار پیشبینیهای تحقق یافته آنان در مراحل مختلف این چالش نیز با بیاعتنایی - بعضاً توأم با اهانت - عبور کرده و خسارت کنونی را آفریدهاند ولی به جد بر این باوریم که هرگز در پی خسارتآفرینی نبودهاند، بلکه خسارت محضی که پدید آمده حکایت از آن دارد که اعضای محترم تیم هستهای کشورمان، ضمن تخصص در برخی رشتهها، از کارآمدی کافی برای حضور در چالش هستهای و نیز هوشمندی و درایت لازم برای مقابله با حقهها، فریبکاریها و دروغپردازیهای حریف برخوردار نبودهاند و به همین علت از آوردگاه هستهای نه فقط دست خالی بازگشتهاند، بلکه امتیازات فراوانی را به حریف واگذار کردهاند که بازیابی آن، اگرچه ناممکن نیست ولی با تحمل خسارتهای فراوان دیگر همراه است.
۶- با توجه به آنچه گذشت، مطمئنترین راه پیشروی که شاید تنهاترین راهکار نیز باشد در دو بخش قابل پیگیری است.
اول؛ خارج کردن پرونده هستهای از اختیار دولت و سپردن آن به هیئت یا شورایی مرکب از کارشناسان ورزیده هستهای و حقوقدانان کارآزموده که یک یا دو مسئول دولتی نیز میتوانند در آن حضور داشته باشند. بیآن که تصمیمنهایی منحصرا برعهده دولت باشد.
دوم؛ مقابله متوازن با نقض عهدهای آمریکا و متحدانش. به عنوان مثال در مقابل هر یک از نقض عهدها میتوانیم بخشی از امتیازاتی را که واگذار کردهایم پس بگیریم. آغاز غنیسازی 20 درصدی، شروع تحقیق و توسعه در فردو، بکارگیری سانتریفیوژهای حذف شده در نطنز و...
و دراینباره باز هم گفتنیهایی هست.
تشت رسوایی مدعیان آزادی
علی اکبر عباسی در وطن امروز نوشت:
حضور محمدعلی نجفی به عنوان شهردار جدید تهران در جلسات هیات دولت، بار دیگر کیفیت پایبندی اصلاحطلبان و ایضا اعتدالگرایان به مقوله آزادی و تحمل صدای منتقد را به اذهان یادآوری کرد. نجفی در حاشیه نخستین حضورش به عنوان شهردار تهران در جلسه هیات دولت گفت: «شهرداری با هر دستگاهی که در شهر خدمات ارائه میکند ارتباط دارد و باید هماهنگی و همافزایی بین شهرداری و بقیه دستگاهها وجود داشته باشد. حضور من در دولت باعث میشود این هماهنگیها خیلی سریعتر شکل بگیرد».
این مساله از آنجایی حائز اهمیت است که وقتی اصلاحطلبان در انتخابات شورای شهر دوم شکست خوردند و شورای شهر تهران احمدینژاد را به عنوان شهردار تهران انتخاب کرد و انتظار این بود که طبق روال قبل از آن، شهردار تهران به خاطر اهمیت تهران به عنوان پایتخت در جلسات هیات دولت حاضر شود، دولت اصلاحات مانع این موضوع شد و شهردار وقت تهران به این جهت که تفکر سیاسی او متفاوت با دیدگاه دولت حاکم بود اجازه حضور در جلسات هیات دولت را پیدا نکرد!
البته این فقط شهردار تهران نبود که بهخاطر تفاوت دیدگاههایش با اصلاحطلبان از حضور در جلسه هیات دولت بازماند، چرا که علی لاریجانی، رئیس وقت صداوسیما هم وقتی کنفرانس خفتبار برلین را از تلویزیون پخش کرد، با برخوردی مشابه مواجه شد و رئیس دولت اصلاحات مانع حضور او در جلسات هیات دولت شد.
گذشته از این، موارد متعدد دیگری وجود دارد که طی آن اصلاحطلبان عیار واقعی پایبندیشان به آزادی را به نمایش گذاشتند؛ از جمله زمانی که با انحلال شورای شهر اول تهران، بعد از لیاخوف و مصدق، افتخار انحلال یک نهاد برآمده از رأی مردم را در کارنامه خود ثبت کردند. دولت اصلاحات در حالی شورای شهر اول تهران را که با رأی مردم روی کار آمده بود منحل کرد که اتفاقا آن شورا از همفکران و همکیشان رئیس دولت و افرادی چون سعید حجاریان تشکیل شده بود. در واقع نوع مواجهه دولت وقت با شورای اول تهران نشان داد این جریان ممکن است حتی تا آنجا پیش برود که تحمل همفکران خودش هم برایش ممکن نباشد.
برخوردهای حذفی و هجوی با منتقدان در زمان حاکمیت اصلاحطلبان بر دولت و مجلس که بیشتر در رسانههای پرتعداد آنها بروز و ظهور داشت از جمله نمونههای بارز دیگری است که کیفیت تحمل منتقد را از سوی این جریان نشان میدهد. کمتر کسی است که از رویکرد توهینآمیز این جریان در قبال منتقدان در آن دوران که بر دولت و مجلس حاکم بودند، بیخبر باشد تا جایی که آنها حتی از به تصویر کشیدن کاریکاتورهای موهن علمای منتقد خود در روزنامههایشان هم ابایی نداشتند. به عنوان نمونه آیتالله مصباحیزدی از چهرههای اصلی منتقد رویکرد اصلاحطلبان در دوران حاکمیت آنها بود، وی بارها به سران و تئوریپردازان این جریان درخواست گفتوگو و مناظره داده بود، آنها نه تنها از پذیرش چنین درخواستی سر باز زدند، بلکه پاسخ درخواست مناظره و گفتوگو را با اهانت دادند.
یکی از بسترهایی که محل بروز و ظهور ادعای آزادی و تحمل منتقد توسط اصلاحطلبان بود، عملکرد آنها در دانشگاهها بود. علاوه بر حاکم کردن فضای رعب و تخریب نسبت به دیدگاههای متفاوت و منتقد دولت وقت در دانشگاهها، برخوردهای حذفی و امنیتی با دانشجویان و تشکلهای دانشجویی منتقد نیز از روشهای معمول دولت اصلاحات بود. تا جایی که آنها دانشجویان منتقد را با اهرم کمیته انضباطی تحت فشار قرار میدادند و حتی از اینکه اسامی دانشجویان منتقد را برای حضور در کمیته انضباطی در بلندگوی خوابگاهها اعلام کنند هم ابایی نداشتند.
نوع مواجهه جریان مذکور با رأی مردم در سال 88 برجستهترین نمونهای بود که میزان پایبندی آنها به آزادی و تحمل منتقد را نشان داد. اصلاحطلبان در سال 88 آنگاه که با «نه» مردم مواجه شدند بهجای پذیرش رأی آنها تصمیم گرفتند از مردم انتقام بگیرند و در همین راستا اغتشاش و آتش زدن بانک و اتوبوس و اموال عمومی و خونریزی، کتک زدن، آتش کشیدن مسجد و... را در پیش گرفتند.
افزون بر آنچه بیان شد، دیدگاههای حسن روحانی نیز در رابطه با آزادی بیان در برهههای مختلف بیانگر واقعیت گفتمان دولت او است. چه زمانی که معتقد بود فیلم معمولیای مثل مارمولک آنقدر وقیح است که حتی در رژیم پهلوی هم نمیتوانست مجوز بگیرد و چه زمانی که در مجلس اول بحث اعدام ارتشیها را در نماز جمعه طرح کرد و البته با پاسخ منطقی و حسابشده شهید مظلوم دکتر چمران مواجه شد و چه آن زمان که در یک سخنرانی تأکید کرده بود «دعوت به تضارب آرا و دعوت به گفتوگو برای جامعه ما زود است؛ مثل این است که بچه 13ـ 12 ساله را شما بفرستید کلاس دکتری».
البته غیر از این، دوران 4 ساله دولت یازدهم و نوع مواجهه رئیس دولت با منتقدان و هتک مکرر آنها، نمونه تازهتری است که جایگاه واقعی دیدگاههای انتقادی در تفکر مدعیان آزادی را نشان میدهد.
این روزها نیز حضور شهردار جدید تهران در هیات دولت از این جهت دارای اهمیت است که در 4 سال دولت اول روحانی، شهردار وقت تهران هیچگاه امکان حضور در جلسات هیات دولت را نداشت؛ فقط به جرم اینکه وی از نظر سیاسی دیدگاهی متفاوت با حسن روحانی و دولت او داشت!
انتظار بیهوده از پیام قاطع اروپا به امریکا
حسن رشوند در جوان نوشت:
رئیسجمهور در دیدار رئیس مجلس بلژیک با اشاره به توافق هستهای ایران با کشورهای 1+5 گفت: « توافق در یک مسئله مهم به نام هستهای، یکی از موفقیتهای بزرگ میز مذاکره در یک مسئله پیچیده بود که میتواند الگویی برای مسائل پیچیده منطقهای و جهانی باشد.»
در کنار بیان این نکته، رئیسجمهور به این مقام نهچندان تأثیرگذار اروپایی گفت از اتحادیه اروپا انتظار داریم که اولاً به طور کامل به توافق برجام عمل کند و ثانیاً به امریکا نسبت به پایبندی به تعهداتش در برجام فشار آورد و به آنها پیام قاطعی داده شود. در این سخنان رئیسجمهور چند نکته وجود دارد که نمیتوان به راحتی از کنار آن گذشت:
1 ـ با نگاه به این اظهارات میتوان گفت رئیسجمهور خود اعتراف کردهاند اروپا بر اجرای کامل توافق برجام پایبند نبوده است و آنچه در قضیه برجام مقامات اروپایی با ایران به توافق رسیدهاند به دلیل عدم باور یا حداقل تردید در اجرا، مانع تعهد اروپا نسبت به برجام بوده است و کسی یا کسانی که در مقام تعهد به اجرای یک توافق میبایست عمل میکردند و تاکنون با اراده و از سر تأمل، تعلل کردهاند، آیا شایستگی توصیه به طرف دیگر مذاکره در این توافق را که امریکاست، دارند؟ طبیعی است که این یک انتظار بیهوده است و اروپا خود محور سنگاندازی در اجرای برجام است و اگر تمایلی بر اجرای آن داشت، حتماً تاکنون امریکا را از رفتار و مسیری که در اجرای تعهدات برجام متعهد شده بود، متقاعد کرد.
اروپا و امریکا در اجرای تعهدات برجام در یک پازل به صورت هماهنگ عمل میکنند. اینکه در بانکهای اروپایی برای ارتباط با ایران همچنان بسته مانده است و به صراحت طرف اروپایی به ایران میگوید، امریکاییها به ما گفتهاند با ایران حق تبادل بانکی و بازگشایی اعتباری را ندارید، بلژیک در کجای معادله رایزنی با امریکا برای رفع چالشهای تعهدات برجام میتواند قرار گیرد و اصلاً کدام منطق میپذیرد که اروپا اعتقاد دارد یا در صورت اعتقاد، قادر است خلأهای موجود در اجرای برجام را مرتفع نماید. وقتی طرف به اصطلاح همراه شما همچون اروپا با پالسهای منفی خود مانع اجرای تعهدات برجامی است، چگونه میتوان انتظار داشت به عنوان حلقه واسط انتقال پیام به امریکا، نقش یک پیامرسان قاطع را بازی کند.
چرا دولتمردان ما تمایل دارند خودشان را گول بزنند و با برخی الفاظ پرطمطراق، افکار عمومی را سر کار بگذارند. اروپا اصلاً در زمین شما بازی نمیکند که بخواهد نقش انتقالدهنده پیام را برای شما بازی کند. دولتمردان ما باید به این درک واقعبینانه برسند که برجام خوب یا بد هرچه بود همین است و باید از آنچه از این سند باقیمانده و تعهداتی که غرب اعم از امریکا یا اروپا به واسطه آن داده است به درستی استفاده کند و برای فشار به طرف مقابل خواه امریکا باشد یا اروپا ذرهای کوتاه نیاید و به جای بهکارگیری «دیپلماسی التماس» از «دیپلماسی اقتدار» برای بیان خواستههای حق خود بهره گیرد و اگر هم سند امضا شده برجام «پر از خالی است»، با صداقت به مردم گفته شود که ظرفیت ما همین بود و این اشتباهات هم رخ داده است و دیگر کاری از دست ما ساخته نیست.
2 ـ رئیسجمهور محترم در فراز اول گفتوگوی خود با رئیس مجلس بلژیک به یک نکته خطرناکتر اشاره میکند و آن اینکه «توافق در مسئله مهم هستهای یکی از موفقیتهای بزرگ میز مذاکره در یک مسئله پیچیده بود که میتواند الگویی برای مسائل پیچیده منطقهای و جهانی باشد.» این نگاه رئیسجمهور به حل مسائل از همان جنس ضربالمثل معروف است که «طرف را به ده راه نمیدادند، سراغ خانه کدخدا را میگرفت.»
وقتی شما در الفبای مسئله هستهای و تعهدات اخذ شده در برجام - اگر تعهدات قابل اتکایی باشد ـ ماندهاید و اروپا و امریکا هر روز با موش و گربه بازی از اجرای همین سند تعهدی خود سر باز میزنند، با چه منطق و اطمینانی به سراغ مسائل پیچیدهتر منطقهای که سرنوشت کشور و منافع و امنیت ملی به آن گره خورده است، میخواهید بروید. دردآور است که بارها رهبری نظام هشدار دادهاند که طرف وقتی صداقت خود را در یک موضوع مثل موضوع هستهای به اثبات نرسانده، نباید به سراغ موضوعات دیگر رفت و پروندههای جدیدی را پیشروی او باز کرد، اما رئیسجمهور باز سخن از برجامهای 2و 3 به زبان براند و طرف غربی را با این برداشت و توهم روبهرو کند که وقتی طرف ایرانی مایل به دادن امتیازهای بیشتر است، چرا باید از اهرم فشار در برجام حداکثر استفاده را نکرده و او را وادار به تسلیم نکنیم.
آنچه رئیسجمهور در دیدار با این مقام دست دوم یک کشور اروپایی نه چندان تأثیرگذار مطرح کرد، حتماً مبنای درستی نداشته است و به نظر میرسد بیش از آنکه این مقام اروپایی در مقام انتقال پیام قاطع به امریکاییها قرار داشته است، طرف امریکایی و اروپایی این پیام را به صورت مستقیم از سوی رئیسجمهور کشورمان دریافت میکند که ایران همین دست فرمان برای اجرای تعهدات برجام را غنیمت شمرده و حاضر است برای رسیدن به خواستههای فراتر از آن، برجامهای دیگری را پیش کشیده و پای میز مذاکره بنشیند.
وقتی رئیسجمهور برای ایجاد انگیزه اروپاییها از تعهدات برآورده نشده در برجام عبور میکند و فراتر از برجام به دنبال تحقق خواستههای غرب با الگوی برجام است، چه انتظاری است که نیکی هیلی، سفیر امریکا در سازمان ملل مدعی نشود که آنچه ایران خواسته پیشاپیش در اختیارش قرار داده شده است و باید برای فشار به ایران، مسیر و خواستههای دیگری را دنبال کرد. چیزی که هیلی به صراحت در اندیشکده «امریکن اینترپرایز» درباره ایران و برجام گفت.
نیکی هیلی در سخنرانیاش در آن اندیشکده گفته بود: «آمانو (رئیس سازمان انرژی اتمی) نظری را مطرح کرد که توجه من را جلب کرد. آمانو گفت: نظارت بر پایبندی ایران مانند جورچین است. برداشتن فقط قطعه شمایی از تصویر کامل را در اختیار شما قرار نمیدهد. هیلی گفت: این تشبیه بسیار مناسبی است و دامنه آن بسیار فراتر از حوزه فعالیت آژانس است و این تشبیه تمام مسیری را که باید رفتار ایران و منافع امنیتی ایران را مورد بررسی قرار دهیم، مشخص میکند.»
این سخنان نشان میدهد که امریکا نه تنها مسئله هستهای، بلکه کلیه منافع امنیتی ایران را هدف قرار داده است و اهدافی فراتر از کنترل هستهای ایران را از طریق برجام دنبال میکند و از نگاه آنچه ایران خواسته است، پیشاپیش در اختیارش قرار داده شده و این در ازای تعهدات موقتی است که امریکا خواستار انجام آن است. واقعیت این است که آنها به برجام اصلاً اعتقادی ندارند و قصد دارند از این طریق فشار بر ایران را افزایش دهند و برجام برای آنها ابزاری برای فشار بیشتر به ایران و محدود کردن آن شده است.
حالا در این شرایط درخواست رئیسجمهور آن هم نه از یک مقام طرف مذاکره اروپایی، بلکه از رئیس مجلس بلژیک چه جایگاهی دارد و اروپای همراه با سیاستهای امریکا در اجرای گام به گام نقض تعهدات برجام، چه گلی را میخواهد سر ما بزند و کدام گشایش را میخواهد در روند اجرای برجام ایجاد کند. اگر بپذیریم که اروپا همگام با امریکا مسیر نقض تعهدات برجام را طی میکند، یقیناً رئیسجمهور نه چنین درخواستی را از این مقام اروپایی میکرد و نه با طرح مذاکره در حوزههای منطقهای، وسوسه برجامهای دیگر را در امریکای زیادهخواه و سلطهطلب و اروپای مطیع سیاستهای امریکا فراهم میکرد.
ترامپ وسردرگمی برجامی اروپا
امیر علی ابوالفتح در خراسان نوشت:
توافق هسته ای ایران و گروه 1+5 موسوم به برجام به گردنه سرنوشت نزدیک می شود . دونالد ترامپ ، رئیس جمهور آمریکا در آخرین اظهارنظر درباره این توافق گفت : " به زودی در ماه اکتبر همه خواهند دید درباره توافق هسته ای با ایران چه خواهیم کرد" . در این میان شاید بیش از همه ، اروپایی ها منتظر تصمیم گیری نهایی دولت آمریکا هستند . توافق هسته ای با ایران بدون نقش آفرینی اروپا و بعضا تعدیل در برخی از مواضع غیر اصولی آمریکایی ها با چالش مواجه می شد و بدون این توافق نیز آینده مناسبات اقتصادی و تجاری ایران و اروپا در هاله ای از ابهام قرار خواهد داشت. به همین دلیل می توان انتظار داشت مجموعه 26 عضو اتحادیه اروپا بیش از دو طرف دیگر مذاکره کننده یعنی روسیه و چین بتوانند نقش سازنده ای در حفظ پای بندی آمریکایی ها به این توافق ایفا کنند .
با این حال ، آن چه هم اکنون رایزنی های اروپا برای نجات برجام از عهد شکنی های آمریکایی ها را دشوار می کند ، سیاست مبهم دولت ترامپ در قبال توافق هسته ای با ایران است . دولت آمریکا در همان روزی که تعلیق تحریم های هسته ای علیه ایران را برای 120 روز آینده تمدید کرد ، تعداد دیگری از اتباع و شرکت های ایرانی را در لیست تحریم ها قرار داد و مجلس نمایندگان نیز مصوبه ای را دال بر ممنوعیت فروش هواپیماهای مسافربری به ایران به تصویب رساند . پیش از آن نیز نیکی هیلی ، سفیر آمریکا در سازمان ملل در موسسه محافظه کار امریکن اینترپرایز در واشنگتن از احتمال اعلام پای بندنبودن ایران به برجام از سوی دولت آمریکا سخن به میان آورده بود . با این حال ، هیلی گفته است که اعلام چنین موضعی از جانب واشنگتن به منزله خروج آمریکا از برجام نخواهد بود ؛ همان گونه که وزارت امور خارجه آمریکا مدعی است تمدید تعلیق تحریم های ایران به منزله اعلام موضع دولت در قبال برجام نیست.
مجموعه این تحولات و اظهار نظرها حکایت از آن دارد که دولت آمریکا برای پرهیز از مزایای توافق هسته ای با ایران و پاسخگویی به انتظارات جریان با نفوذ ضد برجامی در داخل آمریکا و در سطح منطقه غرب آسیا احتمالا قصد دارد برجام را در تعلیق نگه دارد و تصمیم گیری در باره تحریم ها را به کنگره واگذار کند . ترامپ و مشاورانش امیدوار هستند با اتخاذ این راهکار ، نه فقط برجام که توافقات اقتصادی و تجاری اروپایی ها با ایران نیز به حال تعلیق در آید .
البته در برجام و قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل برای عهد شکنی آمریکایی ها پیش بینی هایی انجام شده است . بر اساس این پیش بینی ها ، کلیه قراردادهای وضع شده میان ایران و طرف های خارجی در دوران پس از برجام از دایره شمول تحریم های احتمالی آمریکایی ها مستثنا خواهند بود. به عبارت دیگر ، اگر آمریکایی ها به هر دلیل تصمیم بگیرند که از برجام خارج شوند و تحریم های لغو شده یا تعلیق شده خود علیه ایران را بار دیگر به اجرا گذارند ، توافق های حاصل شده طی دو سال گذشته میان ایران و اروپا از خطر انتقام جویی آمریکایی ها در امان خواهند بود.
با این حال ، تجربه همسویی اروپایی ها با سیاست های خصمانه آمریکا در قبال ایران و همچنین ، آسیب پذیری های اروپا در برابر زیاده خواهی آمریکایی ها در حوزه های مورد اختلاف ، اطمینان از ایستادگی اتحادیه اروپا را مورد تردید قرار می دهد مگر این که اروپا پیش از اعلام نظر نهایی آمریکا مبنی بر خروج از برجام یا اعمال تحریم های هسته ای علیه ایران ، در مذاکرات پشت پرده ، جریان ضد برجامی را به تجدید نظر وادارد .
این تلاش ها در هفته های اخیر تا حدودی نیز آشکار شده است ؛ به گونه ای که آنگلا مرکل ، صدراعظم آلمان مذاکرات هسته ای با ایران و اخذ توافق برجام را الگوی مناسبی برای حل بحران اتمی در شبه جزیره کره توصیف کرده است . همچنین اخبار حکایت از آن دارد که در مذاکرات اخیر وزیر امور خارجه آمریکا با مقامات بریتانیایی لندن از موضع قاطع خود برای حفظ برجام سخن به میان آورده است . گزارش های چند باره آژانس بین المللی انرژی اتمی در پای بندی کامل ایران به تعهدات برجامی و انجام بازرسی های مکرر بازرسان این نهاد از تاسیسات هسته ای ایران نیز، قدرت مانور اروپایی ها در برابر دولت ترامپ را افزایش داده است .
اما این که رایزنی اروپایی ها در نهایت به تمکین ترامپ از برجام منجر خواهد شد یا خیر به گذشت زمان و رسیدن به روز 15 اکتبر نیاز دارد . اگر در آن روز ترامپ برجام را زیر پا گذارد و اروپا به همکاری های خود با ایران ادامه دهد ، سیاست مستقل بروکسل از واشنگتن به نمایش گذاشته خواهد شد . در غیر این صورت ، تسلیم در میدان برجام ، شکست های بعدی را برای اتحادیه ای با 28 عضو به ارمغان خواهد آورد که تجدید رفتار واشنگتن در خصوص تامین امنیت اروپا ، خروج عملی از پیمان آب و هوایی پاریس و تهاجم اقتصادی در چارچوب سیاست های حمایت گرایانه تجاری فقط بخشی از آن خواهد بود .
مدیر به درد بخور کیست؟
حسن کربلایی در رسالت نوشت:
اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور هفتم شهریور ماه 96 در مراسم تکریم و معارفه وزرای سابق و جدید صنعت، معدن و تجارت گفت؛ "مدیری که از پرونده در سازمان بازرسی و دیوان محاسبات میترسد به درد نمی خورد." فکر میکردم آقای جهانگیری در مورد گفته خود توضیحی به رسانه ها میفرستد اما پس از گذشت بیش از دو هفته از طرح این سخن چنین نکرده است. مفهوم این سخن این است که مدیران نباید از نهادهای نظارتی خوفی داشته باشند. اگر چنین باشد این مدیر به درد بخور نیست! نهادهای نظارتی در نظام ما در امور مالی و صیانت از بیتالمال سه نهاد بیشتر نیست.
1- دیوان محاسبات
2- سازمان بازرسی کل کشور
3- سازمان حسابرسی
دیوان محاسبات نخستین نهاد مردمی حکومت است که وظیفه اصلی صیانت از بیتالمال را بر عهده دارد.
رئیس و دادستان دیوان محاسبات را مجلس تعیین میکند. قضات یا بهتر بگویم مستشاران دیوان که باید داوری نهایی در مورد صیانت از بیتالمال را به عهده داشته باشند توسط کمیسیون دیوان محاسبات بودجه مجلس تعیین میشوند.
فلسفه وجودی این نهاد در حوزه قانون اساسی و قوانین عادی آن است که مردم از طریق برگزیدگان خودشان در مجلس سامانه نظارت بر بیتالمال را شکل میدهند.
دیوان محاسبات قرار است در پروسه رسیدگیهای خود اگر به جرمی رسید پس از احراز آن را برای تعقیب به قوه قضائیه بفرستد.
همچنین سازمان حسابرسی که مقامات آن توسط دولت تعیین میشود وظیفه دارند همین ماموریت را انجام دهند به این شکل که اگر بازرسان قانونی سازمان حین رسیدگی به صورتهای مالی شرکتهای دولتی جرمی را مشاهده کردند وفق اصل 151 قانون تجارت باید آن را به دستگاه قضائی برای تعقیب و مجازات معرفی کنند.
همچنین بر اساس اصل 174 قانون اساسی برای نظارت بر حسن جریان امور و اجرای صحیح قوانین در دستگاههای اداری سازمانی به نام بازرسی کل کشور زیر نظر رئیس قوه قضائیه تشکیل میشود.
این سازمان همانند دیوان محاسبات و سازمان حسابرسی اگر در جریان نظارت بر حسن انجام امور و اجرای صحیح قوانین برخورد با یک جرم مالی کرد وظایف کلیدی برای صیانت از بیتالمال به عهده دارد.
هفته گذشته دادستان کل کشور در همایش معاونین حقوق عامه دادستانهای مراکز استانها در قم گفت؛ تعرض به منابع ملی معضل بزرگ کشور شده است. وی تصریح کرد؛ 6 هزار ویلای غیرقانونی در جنگل ناهارخوران گرگان ساختهاند!
سوال کلیدی این است که با توجه به وجود سه نهاد نظارتی در دولت، مجلس و قوه قضائیه چرا هر از چندی اخبار "کوهخواری"، "درهخواری"، "جنگلخواری"، "زمینخواری"، "دریاخواری"، "حاشیه رودخانهخواری" و ... در جراید به اطلاع عموم میرسد وظیفه نهادهای نظارتی در این باره چیست؟
سوال کلیدی دیگر آن است که هر از چندی سخن از یک فساد اقتصادی در نهادها یا شرکتها یا بانکهای دولتی در رسانهها مطرح میشود چرا حسابرسان مستقل، بازرسان قانونی و بازرسان ویژه در سه قوه، مدعی اتلاف بیتالمال نیستند و موضوع فساد از مجاری غیر از این مسیر نظارتی فاش میشود. چرا نظارت در سه قوه دچار بیتحرکی و بیحسی شده است.
چرا مدیران به درد بخور دولتی و دستگاههای عمومی باید کسانی باشند که از سازمان حسابرسی و دیوان محاسبات نترسند. اگر ترس از نهاد نظارتی وجود نداشته باشد مدیر به چه دلیلی باید قانون را رعایت کند. این همه تخلف و جرم در دستگاهها محصول همین نترسیدن از نظارت نهادهای نظارتی است.
میلیاردها تومان در دولت یازدهم حقوق نجومی پرداخت شده است بدون اینکه یک مستند قانونی برای این پرداختها وجود داشته باشد. چه کسی فرمان این پرداخت ها را صادر کرده است. پاسخ این است که مدیر شجاع و نترس ـ از نهادهای نظارتی ـ چنین خبط قانونی را انجام داده است.
اگر نهادهای نظارتی اینقدر بیخاصیت شده باشند که نتوانند جلوی تجاوز به بیتالمال مسلمین را بگیرند پس چرا میلیاردها تومان صرف هزینه نظارت در سه قوه میشود؟!
هزاران بازرس، سربازرس، حسابرس و ... در این نهادها حقوق میگیرند که مملکت حساب و کتابی داشته باشد، این بیحساب و کتابی را چگونه میشود توجیه کرد.
آقای جهانگیری در مزایای مدیران به درد بخور و توجیه نترسیدن از دیوان محاسبات و بازرسی کل کشور این مسئله را هم تاکید میکند که؛ « هیچ مدیری نباید بر خلاف قانون عمل کند اگر اقدام برخلاف مقررات برای منافع شخصی باشد خیانت است، اما گاهی یک مسئول ناچار میشود برای حفظ منافع کشور تصمیمی ویژه اتخاذ کند.»
اگر مدیری خلاف قانون عمل نکرد طبیعی است ترس از نهادهای نظارتی بیمورد است. اما در شق دوم که بر اساس مصالح و منافع کشور میخواهد تصمیمی ویژه اتخاذ کند آن هم خلاف قانون، از نظر معاون محترم رئیس جمهور مجاز است این مجوز را ایشان از کجا آورده است؟! مستند شرعی و قانونی آن چیست؟
ماده 10 قانون محاسبات عمومی میگوید؛ درآمد وزارتخانهها و موسسات دولتی، مالیات و سود سهام شرکتهای دولتی و درآمد حاصل از انحصارات و مالکیت و سایر درآمدهایی که در قانون بودجه کل کشور تحت عنوان درآمد عمومی منظور میشود باید به خزانهداریکل واریز شود و حکم درآمد عمومی را دارد. اما برخی مدیران به درد بخور بدون آنکه نفع شخصی داشته باشند وجوهی که در اختیار دارند باید به حکم قانون به خزانه بریزند، این وظیفه را انجام نمیدهند لذا خزانه نمیتواند پرداختهای به موقع خود را داشته باشد برای همین است که گاهی فریاد رئیس جمهور برمیآید که؛ «خزانه خالی است.»!
نهادهای نظارتی چشم خود را به این مهم که تصرف در وجوه عمومی است میبندند و مدیران « به درد بخور» در حق بیتالمال بیهیچ قصد و غرضی اجحاف میکنند.
مثلاً اگر یک مقام بلندپایه دولت دستور پرداختهای حقوقهای نجومی را داده است این مقام بلندپایه برای منافع شخصی خود این کار را نکرده است اما تشخیص داده است این دستور را بدهد!آیا او معفو است! اکنون نهادهای نظارتی در مورد بخشی از پرداختهای نجومی با چنین پدیده هایی روبه رو هستند.
از یک طرف نمیتوانند نجومی بگیران را محکوم کنند چرا، چون هر پرداختی در دولت به موجب قانون است. آنها مدعی هستند ما خلاف قانون عمل نکردیم. از طرفی نهادهای نظارتی هم با «سد» مدیر به درد بخور و نترس از دیوان و سازمان بازرسی رو به رو شدهاند اما نه اینها جرات پیگیری پرونده را دارند نه او جرات اعتراف به پرداختهای غیرمشروع و غیرقانونی را دارد.
لذا پروژه برگرداندن داوطلبانه حقوقها و پاداشها و وامهای نجومی شکل میگیرد و سر و ته پرونده جمع میشود نه آن مدیر عالیرتبه نترس مورد تعقیب قرار میگیرد نه نجومی بگیر برکنار و منفصل از خدمت میشود و نه مجازاتی در کار است و دست قوه قضائیه هم به حتی یک پرونده ارسالی از سوی دولت و مجلس نمیرسد و نهایتاً نجومیبگیر می شود «ذخیره نظام» و غائله ختم میشود!
قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات به هر شهروند ایرانی این حق را میدهد که اطلاعاتی که متضمن حق و تکلیف برای اوست باید در دسترس او باشد.با آنکه رهبری معظم انقلاب هم فرمودهاند به مردم گزارش بدهید که در رسیدگی به حقوقهای نجومی چه کردهاید پس از گذشت یک سال و نیم هیچ گزارشی به مردم داده نشده است.مجلس و دولت برای روشنگری پدیده حقوقهای نجومی تاکنون کار موثری نکردهاند نه مدیری برکنار شده نه مدیری مجازات شده البته ادعا میشود حقوقهای نجومی به خزانه برگشته و یک نظم و نسق قانونی پیدا کرده است.
چرا به این وضع گرفتار شدهایم برای اینکه در تعریف مدیر « به درد بخور» قرائتی وجود دارد که با قانون و شرع نمیخواند. لذا نهادهای نظارتی منفعل و مردم در وادی بهت و حیرت چگونگی نجومیبگیری هستند و مدیران « به درد بخور» هم به خدمت خود ادامه می دهند!
پیگیری منافع ملی ایران در «نیویورک»
علیرضا رحیمی عضو کمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی در ایران نوشت:
هفتاد و دومین نشست مجمع عمومی سازمان ملل در شرایطی برگزار میشود که تحولات قابل توجهی در یک سال گذشته در جهان رخ داده است. تحولاتی که رویکرد جدی و اثرگذار سازمان ملل و بویژه موضعگیری مناسب کشورهای عضو این سازمان را در مجمع عمومی طلب میکند. از منظر کلان ورود تبعیضآمیز شورای امنیت سازمان ملل متحد به مسائل و بحرانهای بینالمللی چنان که نتیجه آن را در فاجعه انسانی کشتار مسلمانان میانمار مشاهده کردهایم، نشان دهنده آن است که مجامع مسئول و وابسته به سازمان ملل از جمله شورای امنیت نتوانستهاند در شأن بشر و حقوق بشر عمل کنند. در نگاه خرد هم موضوعاتی همچون بدعهدی امریکا نسبت به توافق بینالمللی برجام از جمله موضوعاتی هستند که میتوانند در خلال این نشست جهانی طرح و مورد بحث و بررسی قرار گیرند. با لحاظ وجود این مسائل خرد و کلان باید گفت که سفر امروز رئیس جمهوری ایران به نیویورک و حضور ایشان در مجمع عمومی سازمان ملل چه از حیث محتوای سخنرانی و چه از نظر دیدارها و رایزنیهایی که در حاشیه این مجمع برگزار میشود، حائز اهمیت است.
انتظار میرود آقای روحانی در سال اول از دومین دوره ریاست جمهوری خود ، در جمع رهبران جهان برای ایجاد همگرایی به نفع بهبود وضعیت حقوق بشر در دنیا تلاش کند. همچنان که ایشان در سال اول دوره یازدهم ریاست جمهوری ایده «جهان عاری از خشونت و افراطیگری» را مطرح کرد، به نظر میرسد در دوره جدید و به اقتضای رویدادهای جاری و در عین حال امتداد یافتن آن نگاه ایران میتواند پیشقدم و پیشنهاد دهنده موضوع «جهان عاری از سلاحهای هستهای» باشد.
چه اساساً در مسیر تحقق جهان عاری از خشونت، مهمترین گام از کنترل تسلیحات و تحقق «جهان عاری از سلاحهای کشتار جمعی» عبور میکند. ایجاد همگرایی برای مدیریت بحرانهای جاری در خاورمیانه و شرق آسیا و نیز توجه دادن به موضوعات حقوق بشری که غالباً در ادعاهای غرب علیه دیگر کشورها از جمله ایران مطرح میشود و مکرراً از سوی داعیان آن مورد نقض و بی توجهی قرار میگیرد نیز از مواردی است که میتواند از سوی روحانی در نیویورک پیگیری شود. دیدارهای دوجانبهای که در حاشیه مجمع عمومی برگزار میشود نیز معمولاً منشأ تحولات بزرگ و توافقات مهمی است.
علاوه بر بحث و بررسی مسائل دوجانبه این دیدارها در تقریب مواضع رهبران و مقامات دیگر کشورها با مواضع مورد پیگیری جمهوری اسلامی ایران مؤثرند. از این جهت میتوان مقدمات خوبی را برای حل مسائل منطقهای چون بحرانهای حاکم بر سوریه و یمن و تنشهای موجود میان برخی از کشورهای منطقه از خلال همین دیدارها فراهم آورد. همچنین از موضوعاتی که در حاشیه نشست مجمع عمومی پیش رو مطرح خواهد شد، موضوع برجام و ضرورت پایبندی همه کشورها به آن خواهد بود که در اجلاس وزرای خارجه ایران و کشورهای عضو گروه 1+5 مطرح خواهد شد. نشستی که با توجه به تأیید مکرر پایبندی ایران به تعهدات خود از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی و رویکرد مستمر کشورهای اروپایی مبنی بر ضرورت ادامه اجرای برجام توقع میرود بر بررسی، ارزیابی و تغییر رویکرد طرف امریکایی متمرکز گردد.
روحانی در چهار سال گذشته و متناسب با تغییری که از ابتدای دولت یازدهم در سیاست خارجی ایران اتفاق افتاد، چهره متفاوتی را از ایران به جهان معرفی کرد. تعریفی که حاصل آن حصول توافق برجام و توسعه مناسبات ایران با اغلب کشورهای جهان بود. انتظار میرود که او در نخستین سال از دومین دوره ریاست جمهوری خود در سخنرانیها، دیدارها و مصاحبههای خود پرچمداری ایران به نفع جهان عاری از خشونت، علیه افراطگرایی و عاری از سلاح کشتار جمعی را مطرح و ایجاد همگرایی بیشتر با هدف ارتقای حقوق بشر در سطح دنیا را پیگیری کند.
گزینههای اقدامی ایران علیه آمریکا
سیدمحمدعلی حسینی سخنگوی پیشین وزارت خارجه در شرق نوشت:
نماینده دائم آمریکا در سازمان ملل روز سهشنبه ١٤/٦/٩٦ در اندیشکده آمریکن اینترپرایز سخنرانی کرد. نگاهی به مهمترین نکات ایرادشده در سخنان وی، عمق غرضورزی سیاستمداران آمریکایی نسبت به نظام ایران را بهخوبی مشهود و آشکار میکند، اما با وجود این نیکیهیلی، ضمن ایراد اتهامات پیدرپی به جمهوری اسلامی، خواسته یا ناخواسته مطالبی را به صراحت بیان میکند که نشاندهنده همراهینکردن جامعه بینالملل با آمریکا و افزایش انزوای سیاسی واشنگتن در قبال سیاست خارجی کشورمان است.
وی در بخشی از سخنان خود با متهمکردن ایران به انجام اقداماتی مغایر با قطعنامه ٢٢٣١ به دلیل طراحی موشکهایی که قادر به حمل کلاهک هستهای هستند، اعضای سازمان ملل را مورد شماتت قرار داد و اظهار کرد: «متأسفانه، بسیاری از اعضای سازمان ملل تمایل دارند قطعنامههای این سازمان را نادیده بگیرند». وی در بخش دیگری از سخنان خود، جامعه بینالملل را به خاطر تأیید پایبندی جمهوری اسلامی به توافق برجام به چالش میکشد و آنان را متهم به نادیدهگرفتن رویههای خود میکند و میگوید: «جامعه بینالملل، انگیزههای قدرتمندی دارد برای اینکه رویههای خود را نادیده بگیرد و اعلام کند که ایران به مفاد توافق پایبند بوده است».
نماینده دائم آمریکا در سازمان ملل سپس با غرضورزی و نادیدهگرفتن کامل گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی هستهای مبنی بر عدم انحراف برنامه هستهای ایران و همچنین پایبندی کشورمان به تعهدات خود در برجام، نیروهای نظامی جمهوری اسلامی را متهم به تلاش برای دستیابی به فناوری موشکی با هدف حمل کلاهک هستهای کرده و مجددا از عدم واکنش موردنظر واشنگتن در قبال فعالیتهای موشکی ایران از سوی سازمان ملل انتقاد کرده است و میگوید: «سازمان ملل تمایلی به پرداختن به تخلفات غیرهستهای ایران ندارد. نتیجه این شده که نیروهای نظامی ایران در حال پیشروی به سمت فناوریهای موشکی برای حمل کلاهک هستهای هستند».
نکته درخورتوجه دیگر در بیانات خانم هیلی، برجستهشدن اختلاف نظرها میان ایالات متحده و اتحادیه اروپا و رشد انزوای سیاسی واشنگتن در میان متحدان اروپایی خود درباره برجام است.
خانم هیلی در اظهارات خود، ریاکارانه تلاش میکند امنیتیسازی برجام را کلید بزند و با هدف فریب افکار عمومی آمریکا و اروپا، پایبندی به برجام را تهدیدی امنیتی برای آمریکا و تلویحا، اروپا معرفی و مسیر نقض برجام و بدعهدیهای آمریکا را در آینده بیش از پیش هموار و موجه کند. او دراینباره چنین میگوید: «مسئله مهم این است که آیا ما باید مراقب متحدانمان و در پی تضمین راحتی آنها باشیم یا اینکه در پی تأمین منافع آمریکا باشیم. این مسئله به امنیت ملی آمریکا ارتباط دارد نه امنیت اروپا». وی در همین بخش از سخنان خود ضمن سرزنشکردن اروپاییان به دلیل درخواست از آمریکا برای وظیفهشناسی در قبال برجام، تأکید میکند: «من هم میدانم که متحدان اروپایی ما خواستار ماندن آمریکا در توافق هستند.
اروپاییها نمیتوانند چنین چیزی از ما بخواهند. وظیفه ما جلب رضایت اروپاییها نیست بلکه تأمین امنیت مردم آمریکاست». همانطور که روشن است، جمعبندی اظهارات نماینده آمریکا در سازمان ملل حکایت از روند رو به فزونی انزوای سیاسی آمریکا حتی در میان متحدان خود دارد اما اینکه آیا این انزوای سیاسی یا اختلاف نظرها میان آمریکا و اروپا قابلیت ایجاد تغییر در رویکرد دولت کنونی این کشور درباره پایبندی به تعهدات مندرج در بندهای مختلف برجام را دارد یا خیر؛ سؤالی است که با توجه به سوابق سوء فراوان آمریکاییان و پافشاری آنان بر بدعهدی، تردیدی در پاسخ منفی صریح به آن باقی نمیگذارد. فاصله بسیار بلند میان سیاستهای یکجانبهگرایانه آمریکا و منطق و عقلانیت، حقیقت تازهای نیست.
نحوه تعامل ایالات متحده با توافق هستهای اما تجربه گرانبهایی است که اضافه بر تجربههای ارزشمند گذشته، بهخوبی نشان میدهد بیاعتمادی به آمریکا بیدلیل نیست. اعلام مواضع منسجم مسئولان ذیربط در برابر بدعهدیهای مکرر آمریکا نیز این امید و انتظار را ایجاد کرده که ایران، اضافه بر مواضع اعلامی محکم و بهموقع، از گزینههای اقدامی و اجرائی مؤثر و کارآمد نیز در قبال رفتارهای نابهنجار دولت کنونی آمریکا برخوردار است.
رویکرد به شرق
صبح نو در سرمقاله امروز خود نوشت:
رئیس بانک مرکزی از امضای یک قرارداد10میلیارد دلاری بین یک شرکت چینی و 5 بانک ایرانی برای فاینانس و تأمین مالی پروژههای ایرانی خبر داده و گفته همزمان تفاهمنامه ١٥میلیاردیورویی بین بانک مرکزی ایران و بانک توسعه چین امضا شده است . پیش از این و در روزهای نخست شهریورماه نیز تعداد دیگری از بانکهای ایرانی موفق شدند یک خط اعتباری 8 میلیارد یورویی با یک بانک کره جنوبی به امضا برسانند.
اینها نخستین قراردادهای مالی پسابرجامی است که دولت دوازدهم با رویکرد به شرق موفق به امضای آن شده است. گرچه در همین زمان برخی بانکهای اروپایی نیز خطوط اعتباری برای بانکهای ایرانی گشودند اما آنچه مسلم است رویکرد به شرق پس از طی یک دوره انتظار 4 ساله دولت اعتدالگرا پشت دروازههای غرب، حالا این رویکرد به شرق است که توانسته تا حدودی گره سرمایه گذاری خارجی در ایران را باز کند. این سخن البته به این معنا نیست که شرق نشینان بهدنبال منافع خود نیستند اما تجربه و سابقه نشان میدهد وجود منافع مشترک، ما را زودتر به نتیجه رسانده است.
همکاریهای استراتژیک میان ایران و روسیه در سالهای اخیر نیز دریچههای مثبتی به روابط اقتصادی و تجاری دو کشور گشوده است. سال گذشته بود که رئیس جمهور روسیه دستور داد تا مقامات روس برای عقد قرارداد تجاری با ایران پیش قدم شوند. روز گذشته یک مقام ایرانی از دستور ویژه پوتین خبر داد تا تجار روس 20 درصد از نیاز کشورشان در بخش مواد غذایی و تولیدات و محصولات صنعتی را از ایران تأمین کنند. ارزش مالی این اقدام حدود 40 میلیارد دلار برآورد میشود در حالی که تراز تجاری ما با روسیه اکنون 500میلیون دلار است.
به نظر میرسد تعامل با شرق تا حدود زیادی میتواند تبختر و گرانفروشی غربیها را مهار و ما را به اهدافمان نزدیکتر کند.