چنانکه در بخش قبل {اینجا} ذکر شد، با اجرای سیستم «برتونوودز» قیمت رسمی طلا در سالهای پس از جنگ دوم جهانی روی 35 دلار ثابت ماند. این سیستم در یک دهه ابتدایی خود، راهگشا به نظر میرسید و ضمن عایدی سرشاری که برای آمریکا به ارمغان آورد، به بازسازی اروپا و شرق آسیا کمک کرد، اما با گذشت یک دهه مشکلاتی رخ نمود.
کشورها تلاش میکردند با تولید بیشتر و فروش محصولاتشان به امریکا ثروت بیشتری کسب کنند و ویرانیهای جنگ را بازسازی نمایند. حجم تجارت جهانی نیز در این یک دهه بصورت فزایندهای رشد کرد؛ به این ترتیب قدرت مطلق و دست برتر اقتصاد آمریکا و توازن سیستم دلار در تعامل با سایر کشورها بر هم خورد؛ در این شرایط، طلای ذخیره شده – و به تبع آن دلارهای موجود – آمریکا پاسخگوی رشد فزاینده مبادلات بینالمللی نبود. موجودی طلا کمتر از نیاز بازار بود که به تشکیل نوعی بازار سیاه طلا منجر شد؛ در این شرایط نرخ طلای معاملاتی بالاتر از نرخ مصوب «برتونوودز»(1) بود؛ تقریباً در سال 1958 آمریکا با این مسئله بصورت جدی مواجه شد که ناچار بود هر اونس طلا را به 35 دلار بفروشد، در حالی که قیمت طلا در بازار سیاه بیش از این بود. این شرایط ادامه داشت تا در ادامه در سال 1968 بورس لندن این امکان را فراهم آورد که طلا به قیمتی بیش از 35 دلار در سازوکارهای بورسی رسماً به فروش برسد؛ حاصل این که قیمت بازار آزاد طلای جهان، هر صبح منتظر اعلان بورس لندن بود.
این شرایط به منزله سقوط پیمان برتونوودز بود. آمریکا بیش از یک دهه – تقریباً از 1958 تا 1970 – تلاش زیادی کرد که با بکارگیری سیاستهای مختلف، از برتونوودز صیانت کند، و از هژمونی دلار محافظت نماید، اما در نهایت موفق به کنترل شرایط نشد.
در سال 1971 اتفاق بیسابقه دیگری روی داد. میزان ذخیره طلای آمریکا بشدت افت کرده بود. در سال 1966، بانکهای مرکزی غیر آمریکایی 14 میلیارد دلار طلا داشتند، در حالی که ایالات متحده تنها 13.2 میلیارد دلار ذخایر طلا داشت. از این ذخایر، تنها 3.2 میلیارد دلار قادر به تأمین بودجه خارجی بود، بقیه سرمایههای داخلی را پوشش می داد. با توجه به کاهش قابل توجه ذخیره طلای ایالات متحده، «ریچارد نیکسون»(2) رئیس جمهور وقت آمریکا قانون برابری هر اونس طلا با 35 دلار را بصورت یکجانبه لغو کرد. نیکسون در سخنرانی مشهورش برای حذف دلار گفت:
«قدرت پول یک کشور براساس قدرت اقتصادی آن کشور است؛ و اقتصاد امریکا قدرتمندترین اقتصاد دنیاست که با دیگر کشورها فاصله زیادی دارد. بر این اساس من از رئیس خزانهداری خواستم که اقدامات لازم برای دفاع از دلار در مقابل سفتهبازی را انجام دهد. من از رئیس خزانهداری آقای «کانالی» خواستم تا بطور موقت قابلیت تبدیلپذیری دلار به طلا جز داراییهای ارزشمند را به حال تعلیق درآورد...»
تصویر | ریچارد نیکسون و شاه
بلافاصله تلاشهای دامنهدار بینالمللی – مانند توافق «اسمیتسونیان»(3) - از سوی آمریکا برای مدیریت شرایط جدید و حفظ جریان برتونوودز کلید خورد، که همگی آنها با شکست مواجه شد. در فوریه سال 1973 اعلام شد، ژاپن و کشورهای عضو اتحادیه اروپا تصمیم گرفتهاند نرخ ارزهایشان را شناور کنند. بین فوریه تا مارس 1973 ارزش دلار در برابر مارک آلمان 40 درصد کاهش یافت. با این شرایط، فروپاشی نظام برتون وودز رقم خورد و پایان این معاهده سرنوشتساز بطور رسمی توسط «موافقتنامه جامائیکا»(4) در سال 1976 به تصویب رسید. به این ترتیب این امپراطوری عملاً فروپاشید و تا میانه دهه 1970، سیستم ارزهای شناور جایگزین سیستم برتونوودز گردید. در اوایل دهه 1980، تمام کشورهای صنعتی از سیستم پولهای شناور استفاده میکردند.
سالها بعد در پی بحران مالی 2008، تلاشهایی از سوی برخی کشورهای غربی جهت احیاء دوباره پیمان برتونوودز انجام شد. این موضوع حتی توسط سران کشورهای غربی نیز پیگیری میشد، برای نمونه «نیکولا سارکوزی»(5) رئیسجمهور وقت فرانسه در تاریخ 26 سپتامبر 2008، در این باره گفت: «ما باید سیستم مالی را از ابتدا، مانند برتون وودز بازنویسی کنیم.»(6) این تلاشها در احیای دلار و سیستم برتون وودز همگی ناکام ماند.
بازیابی دلار، خارج از برتون وودز
کاهش تقاضا برای دلار، عملاً این ارز را از مرجعیت میانداخت، و سود سرشار ناشی از تقاضای «دلارهای مبادلهای» و همچنین سیطره سیاسی آمریکا را از بین میبرد. پس باید به هر نحو ممکن تقاضا برای وجود دلار افزایش مییافت، اما در این مسیر به کشورهای اروپایی در یاری دلار آمریکا امیدی نبود. به همین دلیل فاز جدیدی آغاز شد که پدیده جدید «پترو دلار» را برای اولین بار بوجود آورد. باز هم جنگ دیگری در راه بود...
«جنگ رمضان» بعد از جنگهاي 1948 تشكيل اسرائيل، 1956 كانال سوئز و 1967 شش روزه، چهارمين جنگ عمده ميان اعراب و رژيم صهيونيستي محسوب ميشود. اين جنگ روز 14 مهر 1352 (هشتم ماه رمضان 1393 / ششم اكتبر 1973، مصادف با روز عيد يهوديان «يوم كيپور»(7)) با تهاجم نيروهاي مشترك مصر و سوريه به اسرائيل آغاز شد و به مدت سه هفته به طول انجاميد. در پی این جنگ، با مساعدت آمریکا و در اقدامی هماهنگ میان تمامی اعضای اوپک، کشورهای تولیدکننده نفت، دولتهای غربی را بهدلیل حمایت از اسرائیل تحریم نفتی کردند. این شرایط در ابتدا موجب کاهش 25درصدی صادرات نفت شد، اما بعد از مدت کوتاهی، به شرایط قبل بازگشت؛ در این شرایط قیمت نفت، ظرف کمتر از 4 ماه (تا ژانویه 1974 – دیماه 1352) به حدود 4 برابر نیمه اول سال رسید. این شرایط، چنان که در ادامه خواهد آمد، عمیقاً در افزایش تقاضای «دلار مبادلاتی» مؤثر بود. در این برهه خاص، ایالات متحده با نفوذ افرادی مانند «هنری کیسینجر»(8) و «دیوید راکفلر»(9) روی شاه ایران و «دیوید مالفورد»(10) روی سران سعودی، و خامی اندیشه آنان «چرخه دلار نفتی»(11) را کلید زد.
«عمران نزار حسین»(12) اندیشمند مسلمان آمریکایی در این خصوص معتقد است:
«در آن زمان طرحی ریختند. استراتژی آنها این بود که یک جنگ ایجاد کنند. جنگ 1973 میلادی که میان اعراب و اسرائیل روی داد با هدف نجات دادن دلار صورت گرفت. در این جنگ روایتهای ظاهری، داستان ظاهری را روایت میکند؛ اما داستان پشت پرده گویای حقایقی دیگر است. انور سادات، رئیسجمهور وقت مصر میدانست که او یکی از هنرپیشههای این بازی است؛ و اسرائیل نیز میدانست که این یک نقشه ساختگی است؛ و این بازی را انجام دادند و توانستند به دنیا بباورانند که این یک جنگ واقعی است. تا جنگ شروع شد کشورهای عربی صادرات نفت خود را قطع کردند؛ و این همان چیزی بود که صهیونیستها میخواستند. زمانیکه قیمت نفت چهار برابر شد ارزش پول آمریکا هم چهار برابر شد؛ نفت از هر بشکه 40 دلار به 160 دلار در هر بشکه رسید؛ و این همان چیزی بود که صهیونیستها میخواستند. درواقع کشورهای عربی 4 برابر ثروتمندتر شدند و هنری کسینجر یهودیالاصل را ارسال کردند که ملک فیصل، پادشاه وقت عربستان را فریب دهد و متأسفانه او نیز در دام هنری کسینجر افتاد. هنری کسینجر به فیصل گفت تمام چیزی که باید انجام بدهید برای اینکه پولدارتر بشوید این است که فقط و فقط نفت خود را با دلار به فروش برسانید. فیصل این درخواست را قبول کرد و این آغاز پترودلار بود.» (13)
چرخه دلار نفتی
در آن زمان تجارت نفت و فرآوردههای آن نیمی از تجارت دریایی را تشکیل میداد. با افزایش 4 برابری قیمت، کشورهای مصرفکننده نفت، نمیتوانستند بسرعت مصرف خود را کاهش دهند؛ پس ناچار به استقراض دلاری از امریکا میشدند تا بتوانند از کشورهای نفتی، نفت وارد کنند.
از سوی دیگر درآمد سرشاری که از این شرایط نصیب کشورهای صادرکننده نفت میشد، با مشاوره بانکداران امریکایی صرف خرید اوراق قرضه آمریکا، یا خرید سهام بانکهای نیویورکی، میشد یا به خرید مایحتاج این کشورها از امریکا اختصاص مییافت؛ خرید افسانهای تجهیزات نظامی محمدرضا پهلوی از آمریکا و سرمایهگذاری هنگفت شخصی وی در «چِیسمنهتن»(14) بانک معروف راکفلرها نمونههایی است که در همین شرایط رقم خورد.
به این ترتیب دلارهای نفتی، در یک بازچرخانی، در اختیار آمریکا قرار میگرفت، و دوباره به کشورهای خریدار نفت تزریق میشد. این ترفند «چرخه دلارهای نفتی» نام گرفت، و موجب شد تقاضا برای دلار امریکا بالا رفته و هژمونی دلار از سقوط نجات پیدا کند.
عکس | کیسینجر با شاه
«ویلیام انگدال»(15) نویسنده و محقق آمریکایی، در کتاب «یک قرن جنگ؛ سیاستهای نفتی انگلوآمریکایی و جهان جدید»(16) معتقد است تصمیم اساسی برای نجات دلار در کنفرانس «بیلدربرگ»(17) گرفته شد. وی خاطرنشان میکند این گروه 84 نفره در آن سال در «سالتسجوبادن»(18) سوئد و با حضور «هنری کیسینجر» وزیر خارجه وقت، «جورج شولتز»(19) وزیر خزانهداری وقت و «جیمز آکینز»(20) سفیر وقت آمریکا در عربستان گردآمدند؛ این پیشنهاد نفتی را «والتر لوی»(21) مطرح کرد و افراد فوق مأموران عملیاتی شدن این تصمیم شدند.
به این ترتیب آمریکاییها به عنوان نمایندگان سیاسی فدرال رزرو، شوک نفتی را ایجاد و مدیریت کردند. حتی کارشناسان معتقدند آمریکا با نفوذ بر شاه ایران این امکان را داشت تا جلوی این شرایط را بگیرد، اما این امکان را بکار نگرفت. روزنامه تگزاسی «ویکتوریا ادووکیت»(22) در تاریخ چهارشنبه 7 جولای سال 1977 درمقالهای با عنوان «ادعای رسوایی قیمت نفت»(23) از قول جیمز آکینز، فاش کرد شاه ایران میگفت ایالات متحده اگر مدافع افزایش قیمت نفت نباشد، لااقل نسبت به آن بیتفاوت است. همچنین در راهاندازی پروژه پترودلار از نقش «ملک فیصل»(24) نیز نمیتوان گذشت. او در توافقی با سیاستمداران ایالات متحده، با گرفتن امتیازاتی – از جمله افزایش حق رأی در صندوق بینالمللی پول – بر انجام معاملات نفتی با دلار پای فشرد و پروسه پترو دلار را اجرا کرد.
اکنون پس از 40 سال از گذشت این رویداد، هنوز تقریباً تمام نفت خام دنیا و فرآوردههای آن کماکان به دلار معامله میشود. بنابراین سیستم بازیافت دلارهای نفتی هنوز فعال است و هنوز یکی از ارکان قدرت فدرال رزرو به شمار میرود.
به این ترتیب همانگونه که در شمارههای گذشته نیز ذکر شد سیاستمداران آمریکایی با تمام توان مسئول صیانت از قدرت دلار هستند و در این مسیر از انواع ابزارها، خصوصاً ابزار نظامی استفاده میکنند. درحقیقت در هرکجا که توازن دلار برهم بخورد شاهد یک جنگ یا تنش منطقهای خواهیم بود.
برای نمونه حمله آمریکا به عراق در ابتدای هزاره سوم را نیز به علت اعلام جنگ صدام حسین علیه دلار میتوان ارزیابی کرد؛ وی تلاشهای جدیای را آغاز کرده بود که میتوانست در تغییر سیاست فروش نفت دنیا به یورو نقش ایفا کند. بنابراین جرج بوش پسر، در سال 2003 عراق را محور شرارت اعلام کرد و با حمله به عراق، دوران جدیدی را برای این کشور رقم زد.
تصویر | سرنگونی مجسمه صدام در میدان فردوس
خرید بدون پول/ کسر تراز تجاری
با رقم خوردن شرایط فوق، حاکمان فدرال رزرو توانستند هژمونی و استیلای دلار بدون پشتوانه طلا را مدیریت و تثبیت کنند. در پی آن با انتشار دلارهای بدون پشتوانه، آمریکا طی 5 دهه گذشته توانسته بواسطه دلارهای بدون پشتوانهاش بدون اینکه پولی پرداخت کند از کالاها و خدمات کشورهای دیگر استفاده نماید؛ به این معنا که دلارهای بدون پشتوانه به این کشور اجازه داده است بسیار بیش از تولیدش از جیب سایر ملتها مصرف کند. این موضوع خود را در کسری تراز تجاری امریکا نشان می دهد. این کسری که عمدتاً از سال 1971 آغاز شده تا انتهای سال 2016 به رقم بیسابقه 11.1 هزار میلیارد دلار رسیده است. اوج این رویه در سالهای 2008-2004 بوده که تقریباً کسری این تراز تجاری حدود 700 میلیارد دلار را نشان میدهد.
نمودار کسری تراز تجاری امریکا در طول زمان؛ منبع: بانک جهانی
به این ترتیب سیطره دلار بدون پشتوانه طلا و به نفع نظام سیاسی آمریکا و در واقع بطور خاص به نفع حاکمان فدرال رزرو در جریان است. اکنون بسیاری از هزینههای سرسامآور نظامی و مصرفی آمریکا از تولید داخلی و مالیات مردم این کشور پرداخت نمیشود، بلکه با نشر دلار بدون پشتوانه از جیب سایر ملتها هزینه میشود.
شنبه آینده منتظر بخش بعدی پرونده باشید
* عبدالرضا طالقانی، پژوهشگر مؤسسه احیاگران تمدن فاخر | مطالب دیگر نگارنده را اینجا پی بگیرید
+ کل پرونده «جادوی پول و بانک» اینجا در دسترس است
-------------------------------------------------------
پی نوشت
1. Bretton Woods
2. Richard Milhous Nixon (January 9, 1913 – April 22, 1994)
3. Smithsonian Agreement
4. Jamaica Accords
5. Nicolas Sarkozy
6. "we must rethink the financial system from scratch, as at Bretton Woods."
7. Yom Kippur
8. Henry Kissinger
9. David Rockefeller
10. David Campbell Mulford
11. Petroleum dollars
12. Imran Nazar Hosein (born 1942)
13. مصاحبه با خبرگزاری تسنیم، 8 خرداد 1395؛ با عنوان «مرگ نظام پولی آمریکا شروع شده/ یک پیام برای رهبر ایران دارم/ ایران دنیا را از «گوانتاناموی پولی» نجات دهد»
14. chase manhattan bank
15. Frederick William Engdahl
16. A Century of War: Anglo-American Oil Politics and the New World
17. بیلدربرگ در سال 1954 توسط دیوید راکفلر پایهگذاری شد. به گفته سایت این مجموعه، این کنفرانس، برای مدیریت «ابرروندهای دنیا» طراحی شده است. افرادی مانند رئیس سیا، رئیس کنگره آمریکا، مسئولان اتحادیه اروپایی، مسئول ناتو، ستوننویسهای قهار دنیا، مسئولان رسانهها، جمعی از تاجران موفق و چندین مقام بلندپایه دیگر همه ساله در این سمینار حضور دارند. همچنین آنچنان که ذکر شد، دیوید راکفلر – که عید گذشته وفات یافت - یکی از بزرگترین سهامداران فدرال رزرو به شمار میرفت.
18. saltsjöbaden hotel
19. Charlotte Mailliard Shultz
20. James Elmer Akins
21.نیویورک تایمز درباره او مینویسد: «لوی دبیر اقتصاددانان نفتی ایالات متحده بود» Walter James Levy, a New York-based oil consultant who was considered the dean of United States oil economists
22. The Victoria Advocate این روزنامه از 1846 منتشر میشود
23. oil price scandal claimed
24. فِیصل بن عبدالعزیز آل سعود معروف به ملک فیصل (۱۴آوریل ۱۹۰۶ – ۲۵ مارس ۱۹۷۵) پادشاه کشور عربستان سعودی از سال ۱۹۶۴ تا سال ۱۹۷۵ بود.