نویسنده: لوکاس اینترونا
مترجم: ابوالفضل توکلی شاندیز
ناشر: ققنوس، چاپ اول 1395
83 صفحه، 6000 تومان
****
شاید بد نباشد گاهی بنشینیم یک گوشه و تصور کنیم که اگر تکنولوژی نبود، یا اگر صدها سال قبل به دنیا آمدهبودیم، در آن صورت چگونه زندگی میکردیم? حضور تکنولوژی زندگی ما را متفاوت کرده است. اما دقیقاً چه تفاوتهایی میان یک زندگی تکنولوژیک با حالتهای دیگرِ زندگی وجود دارد?
شاید در ابتدا این سوالات، تنها به مجموعهای از تخیلهای ساده شبیه باشد. اما وقتی فیلسوفان بزرگ سراغ این سوالات رفتهاند، به نظر میرسد قضیه جدیتر از این حرفها است. به نظر آنها، این یک مسالهی مهم است که تکنولوژی چگونه انسانی را و چگونه اجتماعی را بهوجود آورده است. و از رهگذر تحلیل این موضوع، سوال دیگری رخ نشان میدهد: تکلیف اخلاق در دنیای تکنولوژیک چیست? آیا ما در همان وضعیتی هستیم که انسانهای گذشته بودند?
کتاب رویکردهای پدیدارشناسانه به اخلاق و تکنولوژی اطلاعات که ترجمهی مدخلی از دایره المعارف فلسفی استنفورد است، بنا دارد این مساله را با رویکردی پدیدارشناسانه مرور کند. و طبق روالی که نویسندگان دایره المعارفها سعیمیکنند دنبال کنند، در پی ارایهی تصویری کلی از عمدهی مباحث در این زمینه است.
نویسنده، در ابتدا رویکردهایی را که به تکنولوژی وجود دارد، طبقهبندی میکند. او خاطرنشان میسازد که علیرغم رویکردهای متنوع و متعددی که در این باره هست، اما میتوان گفت سه رویکرد عمده و پرطرفدار در مباحث فلسفی تکنولوژی قابل ذکر است: نخست کسانی که تکنولوژی را به مثابهی ابزار تحلیل میکنند، دوم برساختگرایان، و سوم پدیدارشناسان. نویسنده در طول این کتاب، این سه نظر را به تفکیک بررسی میکند. او معتقد است در مقایسهی این سه رویکرد در کنار هم است که میتوان رویکرد پدیدارشناسانه را بهتر تحلیل کرد.
میشود کل این کتاب را به دو بخش کلی تقسیم کرد. در نیمهی اول، نویسنده به بیان آرایی میپردازد که دربارهی ماهیت تکنولوژی ارایه شدهاست. و در نیمهی دوم نیز، مباحث اخلاقی تکنولوژی را مطرح میکند.
در هر دو قسمت – یعنی هم در ماهیت تکنولوژی و هم در مباحث اخلاقی تکنولوژی – او ابتدا گزارشی کلی از نظراتِ این سه رویکرد میدهد (یعنی رویکردی که تکنولوژی را به مثابهی ابزار تحلیل میکند، و برساختگرایان، و پدیدارشناسان)، و سپس به طور مفصل نگاه پدیدارشناسان را توضیح میدهد.
بدین ترتیب، این کتاب چهار فصل اصلی دارد. در فصل نخست، این سه رویکرد به تکنولوژی طرح میشود. در فصل دوم، نگاه پدیدارشناسانه به تفصیل توضیح داده میشود. در فصل سوم، اثرات اخلاقی سه رویکرد ناظر به تکنولوژی ذکر میشود. فصل چهارم نیز شرح بحثهای اخلاقی پدیدارشناسان دربارهی تکنولوژی است. در انتها نیز، به عنوان فصل پنجم، نویسنده از همه مباحث کتاب نتیجهگیری میکند.
گروه اولی که این کتاب به آن میپردازد، تکنولوژی را به مثابهی ابزار میبیند. البته ابزاری که بر زندگی ما هم تاثیر میگذارد و آن را تغییر میدهد. این گروه، در اخلاق، گاهی همان نظرات کلاسیک را میخواهند در تکنولوژی اطلاعات مورد استفاده قرار دهند، و گاهی هم بیان میکنند که در این زمینه باید نظریههایی جدید ارایه شود. گروه دومی که در این کتاب مورد بررسی اجمالی قرار میگیرند، برساختگرایان هستند. برساختگرایان این تاثیر یکسویهی تکنولوژی را نمیپذیرند. آنها رابطهی تکنولوژی و انسان را طوری تصویر میکنند که نشاندهندهی یک ارتباط وثیق متقابل است. از این رو، خود تکنولوژی هم حاصل روندها و فعالیتهای اجتماعی پیچیده و نامحسوس است. بین جامعه و تکنولوژی یک ارتباط جاری متقابل و نامحسوس وجود دارد. برساختگرایان وقتی میخواهند دربارهی اخلاق تکنولوژی اطلاعات صحبت کنند، بیشتر به نوعی سیاستگذاری میپردازند. چرا که تکنولوژی خنثی نیست، پس باید به سیاستگذاریهای این حوزه توجه جدی شود. نویسنده این دو گروه را ذکر میکند تا تمایز رویکرد پدیدارشناسانه روشن شود؛ چه در بیان ماهیت تکنولوژی و مباحثی که ذیل آن مطرح میشود، و چه در بیان مسایل اخلاقی ناشی از آن.
اما مباحثی که پدیدارشناسان پیرامون تکنولوژی مطرح کردهاند، به چهار دستهی عمده قابل تقسیم است: دستهی نخست، به شکلی جدی به وسیلهی «هایدگر» ارایه شده است. او زندگی تکنولوژیک را شیوهی هستی انسان مدرن معرفی میکند. به نظر او، انسان مدرن در «حال و هوایی» است که انسانهای پیشین نبودهاند. دستهی دوم، به شکل جدی توسط «استیگلر» ارایه شده است. از نظر او وحدتی بنیادین میان امر انسانی و امر تکنیکی هست. تکنولوژی «در آنجا» نیست، بلکه بیواسطه «در اینجا»، در منبع انسانیت ماست. از آنجا که تکنیکمندی در ذات انسان است، پس بهتر است آن را مورد پژوهش فلسفی قرار دهیم. دستهی سوم، پژوهشهایی است که پدیدارشناسان در مورد تکنولوژیهای خاص در جهان معاصر انجام دادهاند. دو نمونهی جدی این کارها، توسط «دریفوس» و «بورگمان» ارایه شده است. دغدغهی اصلی دریفوس «هوش مصنوعی» بوده است. بورگمان نیز در درجهی اول، به انفصالی توجه میکند که تکنولوژی میان ما و جهان ایجاد کرده است. و دستهی آخر، پدیدارشناسی انواع ارتباط ما با تکنولوژی است. از نمونههای شاخص این کار، پژوهشهای «آیدی» است.
نویسنده در فصل چهارم، که میخواهد به بررسی پژوهشهای پدیدارشناسان دربارهی اخلاق در تکنولوژی اطلاعات بپردازد، اشاره میکند که پدیدارشناسان به بحث اخلاقی مجزایی در این رابطه نمیپردازند. بلکه در نگاه کلنگرانهی آنها به تکنولوژی، آرای آنها را دربارهی اخلاق میتوان فهمید. نویسنده به طور خاص، بحث فضای مجازی را پیش میکشد. او این نمونهی عینی را مطرح میکند تا نشان دهد از یک نگاه کامل پدیدارشناسانه، چگونه میتوان به رهیافتی اخلاقی رسید. با وجود اینکه کتاب مختصر است، اما مباحث زیادی به صورت فشرده در آن گنجانده شده است. همه مطالب نیز واقعا تاملبرانگیز است و میتواند شروع خوبی برای درپیشگرفتن تفکر جدی درباره این مسائل با توجه به وضعیت کشورمان باشد.
*کارشناس ارشد فلسفه