اشاره | روز گذشته، بخش اول میزگرد جنگ ارزی با حضور علی نخعیزاده، کارشناس اقتصادی استراتژیک، سرکار خانم رحیمی و عبدالرضا طالقانی، مجری کارشناس الف منتشر شد{اینجا} و مفاهیم اساسی، تاریخچه و چیستی جنگ ارزی مورد ارزیابی قرار گرفت؛ در بخش دوم و پایانی، مصادیق متعدد جنگ ارزی بررسی میشود، و همچنین بطور خاص دلایل و روش اعمال جنگ ارزی سال 91 علیه ایران، مورد کنکاش و واکاوی قرار خواهد گرفت.
+ بیشتر ببینید: کل پرونده «جادوی پول و بانک» اینجا در دسترس است
طالقانی: حالا شاید مخاطبان بگویند اگر این تهدید جدی است چرا همین الآن این کار را نمیکنند؟ مگر به خون جمهوری اسلامی تشنه نیستند؟
نخعیزاده: اتفاقاً ما الآن درگیر آن هستیم، بعد از بیان چند مصداق، عرض خواهیم کرد.
رحیمی: مورد بعدی مکزیک است؛ مکزیک در سال 1994 درگیر جنگ ارزی شد؛ آمریکا که میخواست تورم بالایش را کنترل کند به سیاستهای انقباضی روی آورد و نرخ بهرهاش را افزایش داد و سرمایههای مکزیک را جذب خودش کرد؛ در اثر این سیاست ارزش «پزو» پول ملی مکزیک 50 درصد کاهش پیداکرد.
مورد دیگر ونزوئلاست. در چند سال اخیر ارزش واحد این کشور بدترین در دنیاست؛ 90 درصد صادرات این کشور نفت خام است و در واردات اقلام و مایحتاج نیز 70 درصد وابسته به خارج است. بنابراین قیمتها بسیار افزایش یافته است. کنگره این کشور اخیراً اعلام کرد قیمتها 741 درصد افزایش پیدا کرده؛ صندوق بینالمللی پول پیشبینی کرده تورم در این کشور در سال 2017 معادل 720 درصد و در سال 2018 حدود 2000 درصد خواهد بود. در این زمینه «مادورو» معتقد است قربانی جنگ اقتصادی از مبدا آمریکا شده است.
همچنین میتوان به جنگ ارزی 2014 با روسیه، و جنگ اخیر با چین اشاره کرد.
نخعیزاده: پس عرض شد که جنگ در فاز تجاری با هدف اقتصادی و در فاز استراتژیک با اهداف سیاسی وجود دارد. بحث را کمی موسعتر کنیم و در جنگ اقتصادی یک لایه بالاتر را ببینیم.
به این دوره جدید چین اشاره کنیم؛ چین هنوز هم نظام سیاسی کمونیستی دارد. در سال 1949 میلادی «مائو زدونگ» یک انقلاب کمونیستی را مبتنی بر آراء خودش که به مکتب «مائوئیسم» شناخته میشود در چین بنا نهاد. این انقلاب طی تقریباً سه دهه از 1949 تا 1976 یک فضای کاملاً رادیکال را در تقابل جدی بین چین با آمریکا رقم زده بود. و در این بین نیز، به هر دلیلی چین نتوانست یک اتحاد استراتژیک با شوروی ایجاد کند تا به یک قطب یکپارچه مقابل آمریکا تبدیل شوند. در این سه دهه، تجدیدنظرطلبهای داخلی در بدنه حزب کمونیست بالا آمدند. یکی از این افراد که تاثیر بسیار زیادی داشت، «چو ئنلای» است که در تمام این مدت 30 ساله نخستوزیرِ مائو (رهبر انقلاب چین) است. چو ئنلای میتواند برغم خفقان موجود و تصفیههای زیادی که در حکومت انجام میشود، نخستوزیر مائو بماند، و «دنگ شیائو پینگ» را هم بهعنوان معاون خود در ساختار قدرت حفظ کند. چو ئنلای، مبتنی بر دیپلماسی یک دکترین و یک استراتژی را سعی میکند به جریان بیاندازد:
وی تلاش میکند با ایجاد روابط دیپلماتیک، دکترین «تعدیل انقلاب» و استراتژی «آتشبس ایدئولوژیک» را در چین نهادینه کند.
در همان سال 1976 همزمان با مائو، چو ئنلای هم از دنیا میرود و بعد از یکی دو سال کشمکش بین رهبران حزب کمونیست چین، دنگ شیائوپینگ به قدرت میرسد و استراتژی چین را تغییر میدهد. او حدود دو دهه حاکم مطلق چین است و تغییرات گستردهای را رقم میزند. در همان سال اول به آمریکا سفر میکند، از نیکسون تا ریگان در همه این دورانها «هنری کیسینجر» مشاور راهبردی و در برخی مقاطع وزیر خارجه است. در این سفر 10 روزه به چند ایالت آمریکا سفر میکند و عکس یادگاری میگیرد، به شرکت کوکاکولا و ناسا میرود، مکدونالد و کوکا میخورد، رفتارهای شاذ اینطوری انجام میدهد که بگوید زمان چین رادیکال تمام شده است. وقتی بازمیگردد «سیاست درهای باز» اجرا میشود؛ و در چین نو، «رویای چینی» شکل میگیرد، یعنی منابع و جمعیت انبوه داریم و انبوه و ارزان تولید و صادرات میکنیم که الآن شده این.
همه اینها مبتنی بر «سیاست درهای باز اقتصادی» است، مثلاً سیاست درهای باز سیاسی اجرا نمیشود، چون هنوز ساختار سیاسی چین، کمونیستی است؛ اما محتوا و نحوه عملکرد اقتصادی آن نزدیک به سه دهه است که کاپیتالیستی و سرمایهگرایانه رقم میخورد.
طالقانی: یک نفر هست به نام «لوئیس توماس مک فادن» که از سال 1920 تا 1931 که مقطع حساسی هم هست، رئیس کمیسیون پول و بانک کنگره آمریکاست؛ او سه بار ترور شد و بار آخر در سال 1936 کشته شد. او بشدت با فدرال رزرو زاویه دارد، یک نطق طوفانی در سال 1932 دارد که صوتش هم موجود است و به سخنرانی 25 دقیقهای موسوم است؛ در آن سخنرانی تصریح میکند که انقلاب اکتبر شوروی هم توسط حاکمان و سهامداران فدرال رزرو رقم خورده است، یعنی میخواهم عرض کنم به نظر میرسد کل این دشمنتراشی و دو قطبیسازی شرق و غرب هم در پارادایم اقتصادی سیاسی فدرال رزرو تعریف میشود.
نخعیزاده: چین مبتنی بر رویای چینی توانست تولیدات گستردهای انجام دهد؛ و با پایین نگه داشتن نرخ ارز توانست مزیت صادراتی ایجاد کند. آمریکا هم توانست با تعرفهگذاری بر واردات از چین با او مقابله کند.
طالقانی: این یکی از آن اهرمهای جنگ ارزی است، درست است؟
نخعیزاده: بله، کشوری مثل چین، برای اینکه بتواند کارش را جلو ببرد، نسبت به واردات تعرفه میگذارد و همزمان نرخ ارز را پایین نگه میدارد. حالا کشوری که این دسیسه را متوجه میشود دقیقاً در برابر صادرات چین تعرفهگذاری میکند.
طالقانی: برای ما البته این نسخهها جواب نمیدهد، ما مثل چین نیستیم؛ ما مثلاً روی خودروی لوکس تعرفه میگذاریم اما در کمال تعجب بیشتر وارد میشود. چرا؟ چون آن کسی که اینها را سوار میشود مالیات درستی نمیدهد، قیمتها بالا میرود اما به نفع ثروتمندان، و دلالها هم با گران شدن خودرو سود بیشتری خواهند برد.
اقتصاد مقاومتی و تولید و جوانبش در این فضا معنا ندارد، بنابراین مثل چین نمیتوانیم تعرفهگذاری کنیم و بگوییم تمام. همهچیز بدتر میشود.
از این بگذریم؛ مدتی پیش شاهد سفرهای سلسلهوار آقای «ژی جین پینگ»، رئیسجمهور چین، هم بودیم که به نظر میرسد به همین موضوع جنگ تجاری با آمریکا مرتبط باشد.
رحیمی: نخستوزیر چین در اجلاس سالانه حزب در کنگره میگوید 40 درصد ارزش بورس ما در یکی دو سال گذشته در اثر تعرفهگذاری کشورهای دیگر و در جنگ ارزی از بین رفت؛ بخش قابل توجهی – به نظرم حدود 500 میلیارد دلار – از ذخایر ارزی چین از بین رفت. این در سال 2015 آغاز شد و ادامه دارد.
طالقانی: دقیقاً در همین اثناء رئیسجمهور چین، سفرهای اروپایی را شروع کرد برای جذب منابع؛ البته ما آن زمان نمیدانستیم چرا دوره افتاده، بعدش شنیدیم.
نخعیزاده: بله؛ و نمونه دیگر هم روسیه است؛ جنگ اقتصادی با روسیه هم آغاز شده؛ تحریمهای گسترده که اخیراً «کاتسا» را دیدیم که ایران و روسیه و کره شمالی را هدف گرفته بود. بیش از ایران، روسیه را تحریم کرد.
+ بیشتر ببینید: افشا برای اولین بار؛ نقش «دلار» در «برجام»
طالقانی: یک نکته بسیار مهم وجود دارد که کمتر کسی به آن توجه میکند و بحث شما نیز بدون پرداختن به این مسئله ابتر میماند؛ اینکه برای موفقیت در هر بحثی، باید ماهیت موضوع را بشناسیم. باید عمیق بحث کنیم. متاسفانه سطحی بحث کردن در میان اقتصادیهای ما باب شده است؛ در غرب اینطوری نیست؛ دکتر ایرج توتونچیان میگفت در آمریکا موضوع کوچکی را میگیرند و بسیار عمیق به آن میپردازند. چون وارد ماهیت یا چیستی موضوع نمیشویم، غلط استنتاج میکنیم و حکمهایی که میدهیم، غلط است.
خب، الآن یک موضوعی داریم؛ ما باید به «ماهیت پول» بپردازیم، تا بعد به ارز و جنگ ارزی برسیم؛ اساساً سوال اینجاست که پول کجا باید منتشر شود و وجود داشته باشد؟ یک کسانی میگویند پشتوانه باید طلا باشد؛ اما چرا؟ پول را برای چه میخواهید؟ اینقدر که مبادلات شما را پشتیبانی کند کافی است؛ یعنی آنقدر که اقتصاد واقعی را پشتیبانی کند.
شما میخواهید نسخهای برای جنگ ارزی ایران بپیچید. اما من عرضم این است که تا ماهیت پول را نشناسیم و عمیق بحث نکنیم نسخههایمان اشتباه از آب درمیآید و شکست میخورد.
بعضی میگویند پشتوانه پول باید طلا باشد؛ بعضی میگویند مال باشد؛ برخی میگویند تولید باشد؛ برخی میگویند مثل دلار، پشتوانه سیاسی داشته باشد کافی است. شما کدام را قبول دارید؟
نخعیزاده: ما معتقدیم پول باید پشتوانه تولید قرار بگیرد اما همان مقدار هم باید پشتوانهای از طلا داشته باشد.
طالقانی: چرا؟
نخعیزاده: ما یک «کارنسی» داریم و یک «مانی»؛ نمیتوانیم بگوییم کارنسی را قبول داریم.
طالقانی: نه، الآن شما دارید تعریف میکنید، من با ذهن خالی میگویم پول فقط باید بتواند مبادله واقعی تولید یا مبادلات اقتصاد واقعی یک کشور را پشتیبانی کند و خودش با خودش نباید کار کند و مضاعف شود.
پس چرا؟ پشتوانه طلا را میخواهد چه کند؟ نمیدانم؛ دارم میپرسم؛ به نظرم نیازی به پشتوانه طلا نیست، میبینید؟ لازم است عمیقتر بحث کنیم.
اینقدر ظرفیت خالی تولید داریم که میتوانیم برای به فعلیت رسیدن آن پول جدید اختصاص بدهیم و تزریق پول کنیم؛ مثل معدنی که خوابیده، تولیدی که وجود نداشته، و مثالهایی از این دست.
خب؛ حالا اگر این را بپذیریم، هزاری هم برای جنگ ارزی، نسخه بپیچیم، «راه اقتدار در این جنگ، اهتمام به تولید و بند کردن پول ملی به تولید» از مسیرهای گوناگون است؛ تمام. الآن در نظام اقتصادیای که پول پول میآورد، و در میانمدت جیدیپی متوسط دو درصد و در عین حال افزایش نقدینگی 22 درصد را داریم، سخن از جنگ ارزی راه به جایی نمیبرد.
باید تولید بخش واقعی را در تولید پولمان دخیل کنیم؛ ضمن اینکه به نظر میرسد باید زیرآب «خلق اعتبار» را بزنیم. غیر از بخش قرضالحسنه خلق اعتبار بانکها - که به گفته آقای مصباحی مقدم تنها 2 درصد است، که آن هم به پسرخاله و فامیلهای مدیران عامل میرسد - همه صاحبنظران معتقدند خلق اعتبار با شرایط فعلی ماهیت ربوی دارد. بحث مفصلی دارد که در جایش باید بحث کنم، قطعاً ربوی است، با همان تعریف سنتی ربا.
نخعیزاده: خیلی ممنون؛ ما در این مورد تعمق و دقت بیشتری خواهیم کرد؛ که ماهیت پول را دریافت کنیم. و تکمیل فرمایش شما اینکه این نکته مهمی است که جنگ ارزی حاصل «پول اعتباری» است که نرخ ثابت ندارد و وصل به تولید نیست. علم اقتصاد هم این را تئوریزه میکند. اگر اجازه بفرمایید من یک اشاره کوتاه به ایران بکنم؛ تقابل ایران و آمریکا خاستگاه ایدئولوژیک دارد؛ کمتر اینطور پیدا میکنیم، مثلاً تقابل آمریکا با چین تجاری و با روسیه سیاسی است.
طالقانی: خب، الآن ما درگیر این شدهایم یا از اول انقلاب بوده؟
نخعیزاده: از ابتدای انقلاب بوده.
طالقانی: حالا چه اتفاقی افتاده که شما روی آن تمرکز کردهاید و آن را شایسته بررسی و دقت میدانید؟
نخعیزاده: قبل از این، آمریکاییها سازوکارهای نظارتی دقیق، آنچنان که الآن دارند، نداشتند؛ ابزارهایشان بسیار دقیق شده؛ الآن اگر یک بانک کوچک در یک کشور کوچک با ایران مراوده مالی داشته باشد، وزارت خزانهداری آمریکا متوجه میشود، قبلاً اینطور نبوده است.
طالقانی: برای اینکه به فرمایش شما کمک کنم، یک مورد را عرض کنم؛ از دادههای بانک جهانی سری تورمهای بیست ساله ایران و کل جهان را استخراج کردم. قیمتها در ایران در سال 2016 به سال 2000 تقریباً 12.3 برابر شده، در حالی که در همین زمان این نسبت در دنیا 2.5 برابر بوده است. یعنی مردم ما تحت فشار قرار دارند؛ اما ما چهار دهه است با این شرایط آداپته شدهایم، یعنی برای مردم عادی است که دائماً قیمت خانه افزایش پیدا میکند، مردم البته دارند زجر میکشند؛ اما الآن مشکل به این منحصر نمیشود و مضاعف شده است؛ ابزارهایی که در اختیار آمریکاییها هست دقیقتر و کاربردیتر است و اجازه فشار مضاعف به مردم میدهد.
نخعیزاده: دقیقاً؛ البته خود ما هم مسئولیم، گرچه دشمن هم فشار میآورد؛ اقتصاددانهای ما چه در بحران مالی 2007 و چه الآن با سیاستهای انبساطی و انقباضی و با روشهای غربی میخواهند کار را پیش ببرند، اما نشده و نمیشود.
جیمز ریکاردز در اندیشکده کارنگی، در سال 2012 کتابش را پرزنت کرد، 10 دقیقه از این سخنرانی به ایران اختصاص دارد، گرچه در کتاب درباره ایران چیزی نگفته است؛ تقریباً سال بعد از نوسانات شدید ارز در ایران است؛ صراحتاً میگوید ما با ایران داریم میجنگیم، اما اقتصاددانهای ما باور ندارند، اصلاً از اصطلاح «جنگ» بیزارند؛ به اتفاقاتی که سال 90 و 91 اتفاق افتاد گفتند «شوک» یا «نوسان» ارزی است، طبیعی هم میدانستند و میگفتند هر جای دیگری هم پیش میآید! آنطرف خودش میگوید جنگ بوده، میگوید ما کاری کردیم که طی چند روز 40 درصد ارزش ریال ایران از دست رفت، با این صراحت! آن وقت اقتصاددانهای ما میگویند شوک است.
واقعیت این است که امروزه با توسعه پیدا کردن وزارت خزانهداری و وزارت دادگستری آمریکا و تربیت استراتژیستهای ارزی مثل ریکاردز و دیدی که به رده امنیتی تغییر کرده فشارها را بیشتر کردهاند؛ الآن وزارت خزانهداری آمریکا یکی از 16 مرکز جامعه اطلاعاتی آمریکاست؛ بنابراین تصمیمها و اقداماتی از این دست، صرفاً اقتصادی نیست، بلکه در سطح کلانِ استراتژیک است.
طالقانی: خب؛ علاقهمندیم درباره ایران و جنگ ارزی سال 1389 بیشتر بدانیم.
رحیمی: در سالهای 89 تا 91 چند کشور به رهبری آمریکا تحرکهایی را علیه ایران با هدف تغییر نظام - یعنی ریکاردز میگوید regime change - طرحریزی کردند، نرخ دلار روزانه بالا میرفت؛ مردم دم بانک کارگشایی میخوابیدند؛ ریکاردز به همه اینها اشاره میکند؛ این شرایط موجب تورم افسارگسیخته شد؛ تبعات سیاسی این جنگ ارزی این بود که مردم در سال 92 به یک جناح دیگری رای دادند...
طالقانی: و حتی 1396...
رحیمی: بله؛ جرقه این جنگ ارزی در مهر 89 از کانال امارات زده شد. بانکهای اماراتی در تبدیل درهم به ریال محدودیت ایجاد کردند؛ دوبی یکی از مراکز مهم نقل و انتقالات مالی ایران است؛ گرچه ما به این کشور خیلی واردات و صادرات نداریم ولی بارانداز کشورهای دیگر است، در مهر 89 حوالههای ارزی به این کشور مسدود اعلام میشود به دنبال این، دلار سیر صعودی پیدا کرد.
طالقانی: این طراحی توسط چه کسی انجام شد؟
رحیمی: مقامات اصلی وزارت خزانهداری آمریکا به دوبی سفر میکنند و این نقشه را عملیاتی میکنند.
نخعی: «جی پی سالومون» یکی از ژورنالیستهایی است که کتابی نوشت به نام «ایران وارز» یا جنگهای ایران؛ یک فصل این کتاب «جنگ ریال» است؛ در این فصل اجزای این جنگ را توضیح میدهد.
+ بیشتر ببینید: شکست عمیق بهای «دلار»؛ بزودی
طالقانی: چه کسانی از مقامات وزارت خزانهداری سفر کردند به دوبی؟
رحیمی: افرادی مثل «دیوید کوهن» و «استوارت لیوی»، که هر دو معاونان وزیر خزانهداری بودند؛ در همین کتاب هست در معاونت Terrorism & financial intelligence یعنی «تروریسم و اطلاعات هوشمند مالی» برای رهگیری مالی تروریسم در جهان؛ این دو یک مسئولیت هم داشتند: ایران؛ هر دوی اینها مسئولش بودند.
طالقانی: اسم این دو را خیلی شنیدیم.
نخعیزاده: برای اینکه معماران تحریم ایران هستند؛ اخیراً کوهن از معاونت وزارت خزانهداری به معاونت اقتصادی سیآیای منتقل شد؛ او شخصاً به اروپا و کشورهای منطقه سفر کرد که فشار بیاورند تا قانونی که از قبل داشتند را اجرایی کنند.
رحیمی: شمسالدین حسینی در کتاب «محرمانههای اقتصاد ایران» که به همت آقای مهرپور نوشته شده، توضیح میدهد چه شده است، وی میگوید: نخستین شوک ارزی در سال 1389 اتفاق افتاد، تابستان 1389 افزایشی در بازار ارز مشاهده شد. مشکل از اینجا ناشی شد که بانکهای اماراتی و از جمله بانک مرکزی آن در تبدیل ارز همکاری لازم را انجام ندادند، به هر حال بیشتر تجار ما کارهایشان را از کانال دوبی انجام میدادند؛ برای مثال ما در بانکهای دوبی ذخایر دلاری داشتیم؛ و تاجر ایرانی نیاز به درهم اماراتی داشت که یا عرضه نمیشد یا کم عرضه میشد. پس قیمت درهم در برابر ریال بالا میرفت، به دنبال آن قیمت دلار نیز افزایش مییافت چون درهم به دلار وصل یا بهاصطلاح «پِگ» است. متعاقب این شرایط ما در بازار تهران میدیدیم که ارزش ریال پایین آمده است. دیگران، مثل اسدالله عسگر اولادی، هم بر همین موضوع تاکید میکنند.
طالقانی: در تحلیل شما هنگکنگ و چین بر نرخ برابری ریال در مقابل دلار تاثیری نداشته است؟
رحیمی: چین اخیراً دارد تحرکاتی در این زمینه انجام میدهد.
نخعیزاده: الآن البته شرایط تغییر کرده است. بعد از اینکه این تحریمها و مشکلات ناشی از طرف دوبی را دور زدیم؛ قانون «افایتیاف» به میان آمد و گفتند باید شفاف باشید؛ چقدر شرکتهای چینی مبتنی بر این قانون جلوی مبادلات با ایران را گرفتند؛ این کلمه «افایتیاف» هم خیلی جالب است که ادبیات این سازمان هم نظامی انتخاب شده است. «task force» انتهای آن یعنی گروه ضربت؛ برای نیروهای ویژه موضوعیت دارد. توجیهشان هم این است که برای مبارزه با تروریسم کار میکنیم. اما نقشه منتشر میکند و در آن نقشه عربستان بالاترین درجههای سلامت مالی را دارد و حامی تروریسم نیست، اما کشورهایی مثل ایران و کره شمالی و روسیه هستند.
رحیمی: به دنبال تحریم ایران، در سال 91 نرخ ارز از 1800 در تیرماه به 2300 در ماه شهریور رسید، بعد در یک هفته در مهر 91 به 3600 رسید؛ طی این یک هفته از تمام ابزارها استفاده کردند، که شامل عناصر داخلی و خارجی بود. سقوط ارزش ارز یعنی کسی که یک میلیون تومان حقوق میگیرد قدرت خریدش نصف میشود.
طالقانی: چرا اینطور است؟ مثلاً برنجی که داخل تولید میشود چرا باید دو برابر شود؟
نخعیزاده: منطق بازار است. ریکاردز که این را طرحریزی کرده اقتصاد را خوب میشناسد.
رحیمی: یکی از تحریمهای مهمی که در آن مقطع اعمال شد تحریمهای ارزی بود؛ یعنی هیچ کشور یا نهاد یا شخصی حق انتقال دلار به ایران را نداشت؛ حتی اگر مبادلاتی داشت مشمول تنبیه و تحریم قرار میگرفت؛ عوامل داخلی هم شامل نهاد بانک و نهاد صرافی است چون به ارز مبادلهای ارزان دسترسی داشتند به سوداگری در این بازار روی آورده بودند.
طالقانی: جالب است گزارش تفریغ بودجه 91 نشان داد بانک مرکزی هم شبیه همین کار را کرده بود. آقای عسگر اولادی هم گفت که یکی از مقامات وقت به من گفت یک رقم هنگفتی ارز دولتی میدهیم، آزاد بفروش، نصف نصف!
یا برادر فلان و دختر بهمان آدمهای سیاسی صرافی زده بودند که از این وضعیت استفاده کنند و بعدها هم بانک مرکزی آنها را غیرمجاز اعلام کرد، اینها همه میلیاردر شدند؛ کسانی که به رانت یا منابع دسترسی دارند که بانکها یا آنهایی هستند که به بانکها و قدرت دسترسی داشتند، ثروتمند، و باقی مردم فقیر شدند.
نخعیزاده: مسئولان ما باید این را بشناسند و اقتصاد جامعه را تجهیز کنند؛ در حوزه جنگ نظامی مردم نگران نیستند، از حیث جنگ نظامی آمریکا دور ایران خیمه زده، اما ایران از این حیث جزیره ثبات است، اما از سوی دیگری مادامی که علم اقتصاد که «وابستگی» را تئوریزه میکند در دانشگاههای ما تدریس میشود، تا وقتی مفهوم بهره و ربا تئوریزه میشود، تا این مفهوم که پول میتواند خود به خود نوسان کند، تئوریزه و پذیرفته شده است، مشکلاتمان برجاست.
الآن اقتصاددانهای ما پاسخ نمیدهند برای این معضلات چه باید کرد. این اقتصاددانها چرا این شرایط را توضیح نمیدهند؟ چون باید زیرآب اصل دانششان را بزنند.
طالقانی: الآن به نظر شما چه باید کرد؟
نخعیزاده: مقام معظم رهبری در 28 شهریور 95 در دیدار با فرماندهان سپاه در آن جلسه خاص فرمودند: «اگر مسئولان و مردم بتوانند اقتصاد مقاومتی را به معنای واقعی محقق و کشور را از جادوی مالی و پولی دشمن خلاص کنند و ارزش و آقایی دلار را در زندگی اقتصادی بشکنند، کشورهای دیگر را نیز نجات دادهاند و برای آنها الگو خواهند شد.»
طالقانی: اینکه در آن جلسه خاص در جمع فرماندهان نظامی گفته شده جالب است و معنی دارد.
نخعیزاده: بله، و جالب است بدانید مشروح این جلسه منتشر نشده است.
طالقانی: البته نگاه به سه دهه گذشته نشان میدهد ایشان هم سطح درگیری را بسیار ارتقا دادهاند، گفتمانسازی و همچنین نهادسازی که آقا انجام دادهاند موجب شده شرایط ما هم کاملاً ارتقا پیدا کرده است.
من به نوبه خودم از هر دو بزرگوار ممنونم؛ جلسه بسیار خوب و مفیدی بود. ان شاء الله به درد مردم بخورد.
نخعیزاده: ما هم بابت این فرصت از شما ممنون هستیم.
رحیمی: من هم ممنونم.
- عبدالرضا طالقانی، پژوهشگر موسسه احیاگران تمدن فاخر | مطالب دیگر نگارنده را اینجا پی بگیرید
+ برای دسترسی به مطالب بیشتر به کانال تلگرامی جنبش مقاومت در جنگ ارزی مراجعه کنید: https://t.me/currency_war