«در جستوجوی طبیعت»
(غریزه زیستگرایی)
نویسنده: ادوارد ویلسون
مترجم: کاوه فیضاللهی
ناشر: نشر نو، چاپ اول 1397
270 صفحه، 28000 تومان
****
این روزها بیشتر ما مشغول هر کاری که باشیم، حداقل یک دستمان روی پایمان است و جای گزش پشهها را میمالیم، اما مورچهها چه کنند که دچار حشراتی میشوند که روی پاهای مورچهها مینشینند و خون آنها را میمکند. تعدادشان هم کم نیست. تاکنون پنجاه هزار نوع از این حشرات توسط جانورشناسان شناسایی شدهاند. حشرات دیگری هم هستند که تخصصشان نشستن روی آروارههای مورچههاست تا از خوراکی آنها میل کنند. عجیب است؟ این کتاب پر است از این گونه مطالب شگفتانگیز درباره حشرات و حیوانات.
ذکر این موارد بسیار جالب و جذاب برای سرگرمی نیست. ادوارد ویلسن میخواهد از وضعیت زیستی جانوران نتایجی بگیرد؛ نتایجی که به کار انسان بیاید. دقیقتر بگوییم: او میخواهد از شناخت جانوران به شناخت عمیقتری درباره وضعیت زیستی انسان دست پیدا کند. در این زمینه حتی مورچهها نیز درسهای فراوانی برای ما دارند. بیوجه هم نیست. به هر حال، انسان و مورچه در ششصد میلیون سال پیش نیای مشترک داشتند و هنوز هم چیزی از آن اشتراک دیرین در ژنهای هر دو طرف یافت میشود.
البته ما برای شناخت خودمان و فهم رفتار انسانی کموبیش به دیگر موجودات طبیعی توجه میکنیم. از تامل در آنها به نتایجی میرسیم که فهم ما را از انسان تغییر میدهند. از باب ذکر مثال، برای توضیح یا نشان دادن وحشی گری و بیرحمی انسان نسبت به افراد همنوع خود، بسیار به حیوانات اشاره میکنند. مرتب میگویند هیچ حیوان درندهای همنوع خود را نمیکشد، نمیدرد، نمیخورد و... . واقعا اینطور است؟ ویلسون میگوید از جهت بیرحمی نسبت به افراد همنوع، انسان یک موجود متوسط است. برخی از جانوران بهمراتب از انسان بیرحمترند و چنان دماری از همنوعان خود در میآورند که حتی تصورش هم برای انسانها دشوار است. یکی از آنها مورچهها هستند.
اما ادوارد ویلسن کیست؟ او زیستشناس، طبیعیدان و جانورشناس بسیار برجسته و مشهوری است، اما یک دانشمند صرف و آکادمیک نیست نیست. او به جهان طبیعت عشق میورزد و میاندیشد. وی در یافتههای خود تامل میکند تا به نظریات و دیدگاههایی برسد که برای حیات انسانی هم مفید باشد. به همین دلیل است که این دانشمند علاوه بر کتابهای تخصصی، کتابهایی برای عموم مردم و علاقمندان غیرمتخصص نیز نوشته تا آنها را از آنچه در طبیعت اطرافشان و نیز طبیعت خودشان وجود دارد، آگاه سازد؛ کتابهایی آنقدر خوب و جذاب که جوایز گوناگونی را نیز برای او به ارمغان آوردهاند.
ویلسن در راستای خدمت به نوع بشر، نظریه زیستگرایی را مطرح کرده است. زیستگرایی در اینجا معنای خاصی دارد که با نام ویلسن گره خورده است. زیستگرایی گرایش ذاتی انسان به موجودات زنده است، چه از نوع مثبت باشد و چه از نوع منفی. بدین معنا که هم شامل علاقه انسان به موجودات زنده میشود و هم ترس او از آنها. دیگر گرایشها، همچون نفرت و...، نیز جزو آن بهشمار میآیند. برای مثال هم علاقه انسان به پرندگان زیبا و خوشآوا مصداق زیستگرایی است و هم ترس او از مارها. این ویژگی چیز سادهای نیست و ریشههای عمیقی در طبیعت انسان دارد. از این روی، حامل معناهای مهمی است و لذا باید آن را جدی تلقی کرد و زیر ذرهبین گرفت. روح حاکم بر این کتاب نیز همین دیدگاه است.
واضح است که یک جانورشناس بزرگ به ذکر کلیات سادهای درباره حیوانات اکتفا نمیکند. او حقایقی جزیی و شگفتانگیز درباره مارها، کوسهها، پرندگان و... و مورچهها و دیگر حشرات میگوید و آنها را دقیق و از نزدیک بررسی میکند. چیزهایی که برای مدتی ذهن انسان را آنچنان تسخیر میکنند که حتی حس و حال او را هم دگرگون میکنند.
نتایجی که نویسنده میگیرد تنها مربوط به رفتارهای فردی انسان نیست، بلکه به جنبه جمعی زندگی انسانها نیز مربوط میشود. از این روی مباحث قابل توجهی درباره فرهنگ و رابطه آن با طبیعت مطرح میکند. از نظر ویلسن، بهطور کلی، انسان بر اساس ژن-فرهنگ رفتار و زندگی میکند. اما اینطور نیست که فرهنگ کاملا تحت تاثیر ژنها باشد. به عبارت دیگر، رابطه یکسویه نیست. میان ژنها و فرهنگ رابطه دوطرفه وجود دارد بهطوری که فرهنگ نیز در طولانیمدت بر ژنها اثر میگذارد و باعث تغییراتی در آنها میشود.
نظریه زیستگرایی پیامدهای متعددی دارد که یکی از مهمترین آنها نوعی اخلاق محیط زیست است که از نظر ویلسن برای ادامه حیات انسان روی کره زمین ضرورت دارد. نادیده گرفتن این مسئولیت باعث شده که انسان به مخربترین گونه جاندار برای کل کره زمین و همه گونههای جانوری و گیاهی تبدیل شود. این روند بهقدری ویرانگر است که انسان با درپیش گرفتن آن در نهایت خود را نابود خواهد کرد. بیتوجهی به رابطهای که با کلیت طبیعت داریم در نهایت گونه ما را نابود خواهد کرد. او در سراسر کتابش این خطر را به ما هشدار میدهد. اما علیرغم همه اینها، ویلسن بسیار خوشبین است. این خوشبینی او ریشه در این باور او دارد که انسان موجودی بسیار انعطافپذیر است و میتواند خود را با شرایط تغییر دهد.
در پیوستی که مترجم دانشمند به اثر افزوده یک گفتگوی مفصل هم با ویسلن درباره زیستگرایی صورت گرفته است که ابعاد این نظریه را بیشتر توضیح میدهد. پیوست دومی نیز افزوده شده که یکی از فصلهای کتاب دیگری از ویلسن است. در سراسر کتاب نیز مترجم پانوشتهای توضیحی بسیار خوب و روشنگری نوشته است.
این اثر مجموعهای از اطلاعات بسیار جالب و نتایج بسیار مفید است؛ اثری بسیار خوب و آموزنده که خواندنش آنقدر لذتبخش است که برای مدتها به کتاب بالینی شخص تبدیل میشود. تنها عیب این اثر آن است که تمام میشود! با وجود این، تا مدتها حس و حالی را که به خواننده دست میدهد، در او به جای میگذارد.
* دکترای فلسفه