اجرای صرفاجهت اطلاع، اعزام به اروپا و سپس بازگشت به کشور؛ این روند کاری انتخاب خودتان بود یا ابلاغ مدیران؟
زمانی که در خبر سیما مشغول بودم کارمان چند بخش داشت اما بیشتر صرفاً جهت اطلاع دیده میشد. درنتیجه همه تصور میکردند ماهیت کار من این برنامه است. ماموریت به خارج از کشور هم یکی از وظایف همین بخش بود که من در آن کار میکردم. بهعنوان خبرنگار اتحادیه اروپا به بلژیک رفتم و چون این مقارن شد با صرفاً جهت اطلاع، این سوال پیش آمد که چطور کسی که این برنامه با زبان طنز را اجرا میکرده الان به اروپا رفته است.
در آن دوره مطرح شد، چون دلاوری و صرفاً جهت اطلاع بیش از حد دیده شدهاند بهتر است کنترل شوند. اعزام دلاوری به اروپا هم در جهت همین نظر است؛ موافقید؟
این شایعه در آن مقطع مطرح شد. منتها مدیریت صرفاً جهت اطلاع و بنده از طریق اعزامم به بلژیک نبود. در مقاطع مختلف، تصمیمات مختلفی درباره این برنامه گرفته شد. در یک دوره گفتند مجری صرفاً جهت اطلاع، یک نفر نباشد.
نمیخواستند مجری برنامه برند شود؟!
اینکه در پشتپرده چه نگاهی بوده را نمیدانم. بعد مدتی گفتند هر برنامه را یک مجری متفاوت اجرا کند. فراز و فرود زیادی شکل گرفت و نهایتاً من از برنامه خداحافظی کردم.
اینکه میگویند بخش خبر سیما تحت تاثیر مراجع مختلف است درست است؟ درباره صرفاً همین موضوع تاثیرگذار بود؟
فکر میکنم نه فقط خبر سازمان که هر رسانه مهمی در ایران تحت تاثیر گروههای مختلف است؛ سادهترینش همین شوراهای عالی هستند که سیاستگذاری میکنند. البته نوع پیچیدهتری هم دارد که فشار گروههای مختلف است. خبر صداوسیما شدیداً مورد توجه است.
هر کس بخواهد در رسانه کاری کند در ابتدا به سراغ خبر سیما میرود. پس قطعاً بخش خبر صداوسیما هم همین گونه است. البته این را که سازوکارش چطور است احتمالاً کسی نتواند دقیقاً تشریح کند.
پس از صرفاً حدود سه سال به اروپا رفتید. آیا از این قالب کاری جدید راضی بودید؟ نگران کمتر دیده شدن نبودید؟
من اصولاً خیلی نگران کمتر دیده شدن نیستم. برای همین است اگر دقت کنید مدام به من میگویند چقدر کم پیدایی! مایل نیستم به طور مداوم در چشم آدمها باشم. ترجیح میدهم وقتی بیایم که کار جذاب و جالبی داشته باشم. گاهی بدم نمیآید که مدتی را دیده نشوم. اما دلم میخواست صرفاً جهت اطلاع ادامه پیدا کند و نهالی که کاشته شده بود بزرگ شود. راستش آنقدر ادامه این راه سخت شده بود که دیگر برای ادامه زورم نرسید. حواشی و مشکلات انرژی زیادی برایم نمیگذاشت.
وقتی به ایران بازگشتید فضای کار در بخش خبر سیما چطور بود؟
وقتی برگشتم متوجه شدم که دیگر نمیتوانم در آنجا کار کنم. مدیر جدید بخش خبر روشهای من را دوست نداشت و حس کردم امکان همکاری را نداریم. تغییرات زیادی رخ داده بود و تفکر عوض شده بود. مدیران که عوض نمیشدند پس طبیعتاً من باید میرفتم!
به برنامهسازی در حوزههای دیگر ورود کردید؛ این قالب جدید برایتان سخت نبود؟
کلاً کار در هیچ کدام از بخشهای فرهنگی برایم غریبه نیست. پس از خروجم از بخش خبر کتاب نوشتم. اتفاقاً نویسندگی برایم غریبه نبود و حس خوبی از انجامش داشتم. بعد از آن هم برنامه ساختم که برایم زمین بازی جدیدی حساب میشد. اصولاً زمین بازی جدید، هیجانات تازهدارد. اگر تا قبل در دوی صدمتر بودیم الان در دوی ماراتن هستیم. همین شرایط به تمرین و کار جدید نیاز دارد. همه این اتفاقات جدید به من نشاط داد. مدام به رفقایم میگویم باید یاد بگیریم در گروهمان اول نباشیم. اگر جایی اول شدید به گروه دیگری بروید تا سوم بشوید. اینگونه باز هم برای اول شدن تلاش خواهید کرد. این که دائم در یک جا اول شوید و همه به شما آفرین بگویند، وضعیت خوبی نیست.
گویا رقابت را دوست دارید و به معنای مثبتش جاهطلبید!
من جاهطلب نیستم و اتفاقاً به سرعت حاضرم صندلیام را به دیگران بدهم. خیلی هلاک دیده شدن نیستم و ممکن است مدتی به لاک خودم بروم و حتی فراموش شوم. مساله من نوزایی است. یعنی با عوض کردن زمین بازی دوباره با خودت مسابقه بدهی. اصلاً از این که 20سال صرفاً جهت اطلاع را اجرا کنم و بقیه هم خوششان بیاید، راضی نخواهم شد.
دو برنامه اخیرتان در «پایش» و حرفهایی که گفتید خبرساز شد! آیا این حرفها عقبهای دارد یا صرفاً جسارت مجری است؟
دعوت دوستان پایش باعث شد تا به این برنامه بروم. همه میگویند این حرفها جسارت میخواهد اما من خودم این را جسارت نمیدانم. شاید چون هنوز به طور کامل به اوضاع مسلط نیستم شرایط را نمیدانم. به نظرم اگر در جمهوری اسلامی مسوولی حرفی بزند که قابل نقد باشد، یک مجری هم میتواند آن جملات را نقد کند. کما اینکه وزیر بهداشت درباره اتفاق معروف گفته بود با آن مرد شوخی کرده و او هم ناراحت نشده، حالا ما هم یک شوخی با وزیر بهداشت کردیم که ایشان ناراحت نشدهاند! این موضوع در دنیا خیلی ساده و پذیرفته شده است و راستش من از تعجب بقیه به این اتفاق تعجب میکنم!
این تعجب حاصل مسیر اشتباه رسانه نیست؟
شاید هم رسانه مسیرش درست است و من اشتباه کردهام! شاید من وصله ناچسبی هستم! اما واقعیتش این است که کسی به من نگفته که این حرفها را بگویم. خودم حس کردم اگر افراد اشتباهی میکنند باید آن را گفت تا به اشتباهشان آگاه شوند.
واکنش منفی از مدیران یا ناظران دریافت نکردید؟
خیلی نمیتوانم اسرار درون سازمانی را بازگو کنم! به نظرم تا یک اندازهای مدیران اشتباهات احتمالی را به من میبخشند. از قدیم به روش کاری من عادت کردهاند. شاید به همین واسطه خیلی به من سخت نمیگیرند. واقعیت این است، خیلی از مدیران سازمان به واسطه کارهای من در این سالها دچار دردسر شدهاند! خیلی وقتها سپر بلای من شدهاند.
بههرحال کار رسانه این تبعات را هم دارد دیگر!
بله، ولی خب این بندگان خدا تا کجا باید تحمل کنند! آنها یک سر دارند و هزار سودا. فشارهای مختلفی از جاهای مختلف به آنها وارد میشود و گاهی گمان میکنم من هم مشغول همین کارم! خداراشکر تا این لحظه آنقدری محبت داشتهاند که اجازه ادامه کار را به من بدهند.
پس با این اوصاف همین روند را ادامه خواهید داد؟
تا این سن که رسیدم حتی برای فردای خود هم مطمئن نبودهام! اهل سیاست باید متوجه شوند اهل سیاستاند. یعنی سیاستمداران باید از صبورترینها و باهوشترینها باشند. آنها باید در مقابل انتقادات رسانهای طوفانی محکم باشند و اگر جایی اشتباه کردند بهراحتی عذرخواهی کنند. اگر این اتفاق نیفتد و مدام مثل بچهها بهانه بگیرند یعنی از ابتدا سیاست را یاد نگرفتهاند.
اگر تصمیمگیرنده خبر سیما بودید چه اولویتی داشتید؟
اگر تصمیمگیرنده کلان بودم احتمالاً بیش از یک هفته عمرم دوام نمیآورد! اما در چنین فرضی، نظامهای خبری دنیا را تحلیل میکردم و سپس یک متوسط از این نظام را ترسیم میکردیم. نشستهای مفصلی را با فعالان سیاسی برگزار میکردم و در قدم بعد تصمیم میگرفتم. در آن تصمیم هم هرطور شده میماندم. این لزوماً به معنای افشاگری و موجسازی نیست. نمیشود دائم حرفهای مسوولان را در جلسات و همایشها بازتاب دهیم. اینها خبر نیست.
عقده اجرای برنامهای به دلتان مانده؟!
بله! هنوز دلم میخواهد یک هاردتاک خوب را اجرا بکنم. چه حوزهای هم فرقی نمیکند. احساس میکنم هنوز این اتفاق در ایران رخ نداده است. این درواقع آرزوی بعدیام است!