نویسنده: مایکل اسکِرکِر
مترجم: افشین خاکباز
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1397
410 صفحه، 44000 تومان
****
عاقبت پلیس و ارتش آمریکا رد ماجرا را پیدا میکنند و سرنخ را گیر میآورند و بازجویی شروع میشود. بازجوی سیاهپوست، مسلمانِ متهم به یک توطئه تروریستی بسیار بزرگ را تنها گیر میآورد. در را قفل میکند و اجازه نمیدهد هیچ مامور دیگری وارد شود. متهم روی صندلی محبوس است. دستها و پاهای او را کاملا بستهاند. هنوز هم اعتراف نمیکند. بازجوی سیاه چاقویی میآورد، و در حالیکه همه پشت در بازداشتگاه به در میکوبند و داد و فریاد میکنند، با خونسردی گویی که نوک هویجی را میبرد، یک بند انگشت متهم را با یک ضربه قطع میکند و با لبه چاقو کنار میگذارد. شدت درد نعرههایی عجیب از اعماق جان متهم برمیآورد. باز هم اعترافی در کار نیست. در مرحله بعد کار به مته و سوراخ کردن و... میکشد.
تنها در فیلم "غیرقابل تصور / Unthinkable" نیست که چنین سکانسهایی وجود دارد. مشابه این کارها در دیگر فیلمها نیز بسیار است و میگویند در عالم واقع نیز نمونههای فراوان زیادی وجود دارد. جدا از جنبههای عاطفی، در این موارد میان یک مصلحت جمعی بزرگ و حقوق شهروندی یک فرد خاص تضاد و تعارض و اصطکاک شدید به وجود میآید. حال مسئله این است که عملکرد اخلاقی در چنین موقعیتهایی چیست؟ اصلا اخلاق در چنین مواردی معنایی دارد؟ چرا و چگونه؟ اگر این پرسشهای کلی و کلان جواب مثبتی داشته باشد، آنگاه سوالهای جزئی بسیاری قابل طرح است. متاسفانه نه آن پرسشهای کلی و نه این پرسشهای جزئی هیچکدام بهطور شایسته موضوع تاملات جدی قرار نگرفتهاند.
این پرسشها دشوار است و دشوارتر از آنها پاسخهایی است که بناست واقعگرایانه، معقول و عملی باشند. دشواری پرسشها و پاسخها، و یا هر دو، بیشتر افراد را از وارد شدن به این حیطه میترساند. از این روی، کمتر کسی این مسائل دشوار را بررسی کرده است. میتوان ادعا کرد که در حوزه اخلاق کاربردی این عرصه بیش از دیگر موارد خالی و خلوت است. به زبان فارسی که تقریبا هیچ مرجعی جدی وجود ندارد، البته در غرب نیز آثار پرشماری در این باره نیست . «اخلاق بازجویی» اثر مایکل اسکِرکِر با ترجمه روان افشین خاکباز اولین اثر جدی در این زمینه است که با تمرکز بر این مقوله منتشر شده است. بیتعارف حسن انتخاب ناشر و مترجم اثر بسیار خوب، مفید و قابل توجهی را در اختیار مخاطبان قرار داده است.
بازجویی از افراد مقولهای است که امروزه جزو ضروریات کارهای نهادهای حاکمیت و امنیت ملی به شمار میآید. بازجویی از افراد و متهمان چیزی نیست که بتوان آن را کنار گذاشت. برعکس، روزبهروز دامنه بیشتری پیدا میکند. پیشرفت فناوری در عرصههای گوناگون، علوم رایانه، سلاح و حتی زیستشناسی، این امکان را فراهم آورده که شخص یا گروه کوچکی بتواند تخریب بسیار بالایی به بار آورد، بهطوری که قادر باشد صدمات جبرانناپذیری به کلیت یک جامعه یا کشور وارد کند. طبیعی است که برای جلوگیری یا محدودیت یا دستگیری عوامل مخرب، بازجویی ضرورت حیاتی پیدا میکند. این جانب واقعی و عینی قضیه است. اما اگر دغدغههای اخلاقی هم در کار باشد، طبیعتا این مسئله مطرح میشود که چارچوب اخلاقی بازجویی چه خواهد بود؟ آیا بازجویی محدودیتهای اخلاقی دارد یا خیر؟ برای مثال آیا میتوان برای گرفتن اطلاعات اساسی از یک مظنون به عملیات تروریستی او را نقص عضو کرد؟ به هر حال بازجویی در پارهای موارد با برخوردهای تندی همراه است که به طرف مقابل درد جسمی یا رنج روحی وارد میکند. این درد و رنجها را چقدر و تا کجا میتوان پیش برد؟ یا خیلی سادهتر از اینها؛ آیا میتوان در بازجویی به متهم دروغ گفت؟
اخلاق پایان ماجرا نیست. در اینجا بعد روانشناختی و سلامت روانی هم در کار است. بازجویانی که بدون هیچ قیدوبندی کار خود را به هر قیمتی پیش میبرند، در نهایت به یکی از این دو مشکل حاد گرفتار میشوند: یا از جهت اخلاقی مسخ و بیرحم میگردند یا دچار عذاب وجدان و اختلالات روانی حاد میشوند. حال اگر از ابتدا بدانند و بتوانند کار خود را در چارچوب درست اخلاقی انجام دهند، تا حد زیادی از مشکلات پیشگفته مصون خواهند ماند.
علاوه بر یک مقدمه مبسوط و روشنگر، نویسنده مباحث متعدد کتاب را در هشت فصل و فصلها را در دو بخش کلی جای داده است: "بازجویی برای اعمال قانون در داخل کشور" و "بازجویی در شرایط بینالمللی". بازجوییهای مربوط به پلیس داخلی و رابطه حکومت یا دولت با اتباع خود در بخش اول و بازجوییهای مربوط به پلیس بینالملل، اسیران جنگی و تروریستهای بیگانه در بخش بعدی بررسی شده است.
نویسنده این کتاب از اصل بازجویی دفاع می کند، اما برای آن چارچوبی اخلاقی قائل است. به عبارت دیگر، همانطور که مسئله را از طرف عامل بازجوکننده بررسی میکند، نیز به کسی که مورد بازجویی قرار میگیرد، اهمیت میدهد. رویکرد نویسنده به بررسی مسائل متعدد مربوط به بازجویی در اصل کاربردی است و نه آکادمیک. اگرچه مباحثی از سنخ مباحث آکادمیک هم در آن یافت میشود، اما تمرکز بر یافتن راهحلهای عملی است. در راستای همین امر، از مثالهای واقعی استفاده میکند و در همه فصلهای هشتگانه کتاب نمونههای مرتبط ذکر میشود. از این روی، مخاطبان کتاب گروه خاصی نیستند و همگان میتوانند از آن بهره گیرند.
نتیجه آنکه این کتاب یک اثر فلسفی محض نیست، بلکه رویکردی چندرشتهای دارد که بهطور مشخص از فلسفه اخلاق، فلسفه سیاسی، حقوق و نظریه جنگ بهرهبرداری میکند. از این روی، نویسنده دودستی به یک نظریه مشخص نچسبیده، بلکه تلاش کرده نگاهی منعطف و همهجانبه به مسائل داشته باشد. به همین دلیل، افراد مختلف با دیدگاههای متفاوت میتوانند از مباحث کتاب بهرهمند شوند.
اما علاوه بر اینکه مطالعه این کتاب همگان را خوش میآید، میتوان این پرسش را مطرح کرد که این اثر در اصل بهدرد چه کسانی میخورد؟ فقط افسران پلیس و بازجویان؟ از این منظر نهتنها طیف مخاطبان کتاب کمتر نمیشود، که گستردهتر هم میشود؛ زیرا بازجویی عملی نیست که فقط پلیس یا ماموران حکومتی و امنیتی آن را انجام دهند. این عمل در همه روابطی که افراد همعرض یکدیگر نیستند بهنوعی انجام میشود. هر جایی که سلسلهمراتب قدرت وجود داشته باشد، رخ میدهد؛ برای مثال کمیتههای انضباطی دانشگاه، مصاحبههای کاری، تحقیقات برای استخدام، نظارت بر کارکنان و بسیاری موارد دیگر. شاید همه موارد؛ زیرا در جهان پیچیده امروز که همه روابط درهمتنیده شدهاند، اگر عمیق نگاه کنیم، همه ما، بهنوعی و به شکلهای مختلف، هم بازجوکننده هستیم و هم بازجوشونده. اگر میخواهیم سررشته ما با انسانیت بریده نشود، باید اخلاق این حوزه را نیز بیاموزیم.
*دکترای فلسفه