متاسفانه امروز بسیاری از جوانان کشورهای مختلف جهان، به لطف تبلیغات اغراقآمیز غربیها از وضعیت آمریکا و بهخصوص اروپا و یا کشورهای پیشرفتهای مانند؛ ژاپن و گاهی حتی کره، در ذهن خود از این ممالک، مدینه فاضلهای ساختهاند که مهد علم و دانش و تمدن و آزادی محض و بیحدوحصر است و این در حالی است که در زیرِ پوسته به ظاهر زیبای زیرساختهای شهری و تکنولوژیکی در این کشورها، واقعیات دیگری نهفته است که آگاهی از آنها میتواند، نگاه به ظواهر زندگی در این بلاد را تغییر دهد.
بهعنوان مثال کمتر کسی از خود میپرسد، چرا بالاترین آمار مصرف قرصهای ضدافسردگی و یا خودکشی در جهان به آمریکا، اروپا و یا کشوری مانندسوئد که به ظاهر از همه امکانات برای یک زندگی توام با آسایش و آرامش و رفاه برخورداند و یا به کشور ثروتمندی مانند؛ ژاپن که در ردیف 3 کشور برتر قدرت اقتصادی جهان قرار گرفته، تعلق دارد.
حتی شاید خیلی از مردم جهان اطلاع نداشته باشند، به رغم آنکه ژاپن اولین و آخرین کشوری است که مورد حمله اتمی گسترده آمریکا قرار گرفته و تلفات و خسارات بسیاری بر آن وارد شده است، اما پس از سالها همچنان از داشتن ارتشِ مستقل محروم و در حال پرداختن غرامت به آمریکاست و یانکیها با احداث بزرگترین و بیشترین پایگاه نظامی در خاک ژاپن، کنترل امنیت آن را به طور کامل در اختیار خود دارند.
البته کشور آلمان نیز وضعیت مشابهای دارد و در مجموع مشکلات این کشورها و سایر کشورهای غربی به همین مقدار محدود نمیشود، چرا که جوامع آنها در بسیاری از دیگر موضوعات مانند؛ مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی، آشوبهای شهری، خدمات اجتماعی، تجاوز به عنف، قتل و غارت، سبک زندگی و بیماریهای عصر تکنولوژی، تبعیضنژادی، نابرابری و حقوق زنان با مشکلات عدیدهای مواجهاند.
بر خلاف تصور بسیاری از مردم، دیکتاتوری حکومتی (نمونه بارز ساختار حکومتی انگلیس و فرانسه) و فساد محسوس و نامحسوس اداری و اقتصادی نیز در قالب جنگ قدرت برای تصاحب موقعیت سیاسی بهتر و کسب منافع مادی مشروع و نامشروع بیشتر، بهطور مستمر در ساختار حکومتی این کشورها به شکلی جریان دارد که از مدتها پیش به دستمایهای برای تولید فیلم و سریال در این جوامع تبدیل شده است.
آمار این ناهنجاریهای اجتماعی غرب مثنوی هفتاد منی است که در این مختصر نمیگنجد و با جستجو در سایتهای مختلف و معتبر اینترتی داخلی و خارجی به راحتی قابل مشاهده و مطالعه است و اخبار رسانههای جهان نیز سرشار از اعترافات و گزارشاتی است که انکار این معضلات در غرب (اعم از آمریکا و اروپا) و سایر کشورهای به ظاهر پیشرفته مثل ژاپن را ناممکن ساخته است.
همانگونه که اشاره شد، مستندات جنگِ قدرتِ پنهان و آشکار سردمداران و حکام غربی از جمله مواردی است که علاوه بر انتشار در رسانهها، سالهاست که در فیلمهای سینمایی و تلویزیونی کارگردانان اروپایی و آمریکایی به تصویر کشیده میشود.
اما خفتبارترین معضل ساختار حکومتی این کشورها که در بُعدجهانی نیز بهراحتی قابل لمس و مشاهده است، پذیرش ننگ و ذلت بردگی و بندگی کشور مفلوکی مانند آمریکا از سوی کشورهایی است که مدعی قدرت، ثروت، پیشرفت و تکنولوژی هستند.
تحمیل این شرایط به کشورهای ظاهراً پیشرفته اروپایی و پذیرش این شرایط از سوی کشورهای مذکور، بیانگر این واقعیت است که تکنولوژی و زیرساختهای پیشرفته شهری بهتنهایی نمیتواند متضمن سعادت و پیشرفت و استقلال یک کشور باشد و در کنار تلاش برای دستیابی به علم و دانش و رفاه آسایش، باید سایر مولفههای قدرت و امنیت را نیز مورد توجه قرار داد.
بحرانهای بینالمللی و جنگ اقتصادی آمریکا با ایران در جریان تحریمهای تحمیلی یانکیها و واکنش منفعلانه اروپا و سایر کشورها، نمونه عینی از حقیقت تلخی است که نشان میدهد استقلال بسیاری از کشورهای جهان از جمله؛ کشورهای غربی، شعاری توخالی است که واقعیت ندارد.
در واقع نحوه برخورد این کشورها ثابت کرد که آنها همچنان مستعمره و زیر سلطه آمریکا هستند و افسار آنها در دستان سردمداران متکبر و زورگوی آمریکایی است و لذا دولتهای آنها خواسته یا ناخواسته توان ایستادگی در برابر قوانین یکجانبه و فرامرزی یانکیها را ندارند.
با این حساب این سوال مطرح است که با این شرایط، آیا میشود همچنان از این کشورها به عنوان مهد تمدن، استقلال، آزادی و پیشرفت نام برد؟
*کارشناس ارشد مدیریت