نویسنده: پری اندرسون
مترجم: شاپور اعتماد
ناشر: فرهنگ معاصر؛ چاپ اول ۱۳۹۷
۲۹۴ صفحه، ۴۰۰۰۰ تومان
****
پس از جنگ جهانی و در سالهایی که قدرت سیاسی بریتانیا رو به افول میگذاشت و استعمار پیر نفوذ دیرینهاش را بر پهنهای وسیع از جهان از دست میداد، رقیب تازهیافتهی آن، ایالات متحدهی امریکا پا به میدان رقابت سیاسی گذاشت و در چشم به هم زدنی به قدرت اول اقتصادی و سیاسی جهان مبدل شد. از آن زمان و با گسترش رسانههای خبری و تحلیلی بسیار در پهنهی جهان مدرن، توجه به رفتارهای سیاسی دولتهای ایالات متحده در عرصهی داخلی و خارجی، از مباحث مهم جهان سیاست است و هر خبری در این حوزه میتواند معادلات بازار جهانی را دستخوش تغییر کند یا سایر دولتها را در تصمیمگیریهای کلان اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعیشان جهت بدهد. اما این امپراطوری مدرن از چه زمانی و چگونه رو به اوج گذاشت و چه سیر تحولی را از سر گذراند؟ کتاب پری اندرسون به ریشههای تاریخی ناسیونالیسم آمریکا و سیر تحول و سرنوشت آن میپردازد. اینکه چه شد آمریکا صاحب امپراطوری و قدرتی سیارهای شد؟ زمانی صلاح جهان صلاح آمریکا بود و اکنون چه تغییراتی در ساز و کار جهان اتفاق افتاده که صلاح آمریکا، صلاح جهان است؟ کتاب اندرسون دو بخش دارد؛ «فرمان» که به سازندگان امپراطوری و «دیوان» که به مشاوران آن اختصاص دارد. بخش نخست به این مسئله میپردازد که آمریکا چگونه امپراطوری خود را به تدریج در چهار یا پنج قاره ساخت و بخش دوم به ادبیات مربوط به استراتژی کلان میپردازد و به ترکیب انواع سیاستهای درخور مناطق مختلف - آلمان، ژاپن، خاورمیانه، آمریکای لاتین و غیره. اصل بر پذیرش انسجام درونی این گفتمان است اما اینکه این گفتمان ما را کجا برده است، نقد چپ است از راست.
فصل فرمان، هشت بخش دارد. در بخش نخست آن، «پرودرومها (علائم اولیه)، اندرسون به بررسی نخستین نشانهها از شکلگیری امپراطوری ایالات متحده میپردازد. اقتصاد بینظیر و جغرافیای بدون قرینه از نخستین امتیازات برای شکلگیری آمریکای مدرن و قدرتمند بود. به این دو وجه ممیزهی عینی، دو میراث معنوی بسیار قوی را نیز باید افزود که یکی از جنس سیاست و دیگر از جنس فرهنگ است؛ تصوری از ملت که با ملتی برگزیده به مثابهی موهبتی الهی سر و کار داریم که مظهر رسالتی مقدس است و باوری برخاسته از جنگ استقلال بود که نوعی جمهوری بر اساس قانون آزادی در جهان جدید پدید آمده است. بر اساس این چهار مولفه، بسیار زود و در حقیقت از همان آغاز، دم و دستگاه ایدئولوژیک ناسیونالیسم آمریکایی شکل گرفت که توانست خیلی راحت به امپریالیسم آمریکایی گذر کند.
در بخش دوم این فصل که تبلور نام دارد، به حوادث سیاسی مهم در دوران جنگ جهانی دوم و آغاز رهبری امریکا در سیاست جهان پرداخته میشود. از زمانی که روزولت تصمیم به دخالت در جنگ میگیرد تا مانعی بر سر راه توسعهطلبی آلمان و ژاپن بشود. این تنها پرلودی برای سیطرهی سراسری امپراطوری بر ساز و کار جهان پس از جنگ بود. اعتنای کاخ سفید در این دوران بیشتر معطوف به قدرت است تا رفاه و همچنان از نظمی که دنبالش بود تصور روشنی نداشت.
اندرسون در بخش سوم به نام امنیت به زمینههای آغاز جنگ سرد میپردازد. زمانی که ایالات متحده با نفوذ روزافزون کمونیسم و علمشدن رژیمهای کمونیستی یکی پس از دیگری و فعالشدن احزاب کمونیستی از غرب تا شمال، از فرانسه و ایتالیا گرفته تا فنلاند، دایرهی نفوذ خود بر جهان را محدود میدید و به روشنی روز میدید که غول تفکرات مارکسیستی برخاسته است تا جهان را چون لقمهای خام ببلعد.
در میانهی درگیریها و مجادلات آن دوره، چند مسئلهی حلنشده باقی مانده بود. از جمله ساختار کلی روابط میان دولت و سرمایه در عصر جدید و دیگری شکل تاریخی خاصی که این روابط در حریم ایالات متحده پیدا کرده بود. سنگ تاج، بخش چهارم فرمان به بررسی این دو نکته میپردازد و آن را در گسترهای تاریخی مورد بررسی قرار میدهد. اینکه الگوی عوامل مشوق و عوامل مقید حاکم بر هر دو مسئله هرگز نمیتوانست یکی باشد چیزی بود که بر منشا هر دو مسئله حک شده بود؛ سرمایهداری به مثابهی یک نظام تولیدی بدون مرز در جهان اروپایی ظهور کرد. در جهانی که پیش از آن از نظر قلمرو تقسیم شده بود به یک سلسله دولتهای فئودالی متاخر که در رقابت با هم و بر علیه هم بودند.
در بخش پنجم، اندرسون مسئلهی توجه ایالات متحده به پیرامون امپراطوری را مورد بررسی قرار میدهد. استراتژیستهای آمریکایی از همان ابتدا دریافتند که میدان نبردشان را باید وسیعتر از چیزی که هست بگیرند. آنان میدانستند که در سرزمینهای وسیع آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین چشمانداز متفاوتی در انتظارشان است. این سرزمینها نه دارای مراکز مهم صنعتیاند نه دارای سطح بالای سوادند و از نظر اجتماعی نیز به مراتب واپسگراترند اما آنها صاحب گنجینهای سرشار از منابع طبیعیاند که برای گردش کار اقتصادهای پیشرفته مورد نیاز است: نفت در خاورمیانه، کائوچو در جنوب شرقی آسیا، اورانیوم و کوبالت در آفریقای مرکزی، مس در آمریکای جنوبی و منابع فراوان ثروت و انرژی دیگر.
اندرسون در فصل «از نو مدرج کردن» به تحولات سیاسی در امپراطوری آمریکا بعد از جنگ میپردازد. سالهای نخست دههی هفتاد در سراسر تاریخ آمریکا سالهایی سرنوشتساز بود و میتوان آن را نقطهی عطفی در تاریخ تحولات این کشور نامید چرا که نیکسون به ریاست جمهوری رسیده بود؛ رییس جمهوری که باید او را نوآورترین رییس جمهور ایالات متحده تا به امروز نامید. در دورهی ریاست او در زیستبوم قدرت ایالات متحده تغییرات عمده و عظیمی رخ داده بود با این حال خروج او از مشیهای مندرج در مدخلهای کتاب راهنمای موجود برای گرداندن امور جهان آزاد از فرصتها و محدودیتهای موقعیت تاریخی روز سرچشمه میگرفت. نیکسون تغییرات بسیار مهمی در این کتاب راهنما داد. او دلار را از بند طلا آزاد کرد و با سفر به پکن جهان سیاست را مات و متحیر کرد…
عصر جنگ سرد به پایان میرسد. اکنون ایالات متحده تنها ابرقدرت جهان است؛ برای نخستین بار در جهان. اما این به معنای آن نبود که او اکنون میتواند به قدرت خود بنازد. در حقیقت این تازه آغاز ماجرا بود. درست است که کمونیسم مرده بود، اما کاپیتالیسم هنوز به شکل مطلوب خود یعنی به مثابهی کلیتی سیارهای و تحت استیلای یک هژمون واحد دست نیافته بود. بازار آزاد هنوز ابعاد جهانی نداشت. دموکراسی هنوز برای همیشه در امان نبود. اینها از جمله جزئیاتی بودند که از عواقب سقوط اتحاد جماهیر شوروی به حساب میآمدند و چالش تازهی ایالات متحده سر و سامان دادن به آنها برای گسترش لیبرالیسم بود. بخش هفتم فرمان به نام «مبارزهجو شدن لیبرالیسم» به بررسی سیر تاریخی و تحلیل این تحولات میپردازد.
بخش پایانی فرمان، «بر مسند ریاست» به مشکلات و توفیقهایی میپردازد که بر سر راه باراک اوباما، چهل و چهارمین رییس جمهور ایالات متحده قرار گرفته بود. آمریکا در دوران هشتسالهی ریاست جمهوری اوباما (۲۰۰۸-۲۰۱۶) چه تغییراتی کرد؟ عراق، افغانستان، پاکستان، رکود مالی، بهار عربی و اتفاقات بزرگ و پیشبینینشدهی دوران ریاست جمهوری او چهرهی جهان را تا همیشه تغییر داد و ایالات متحده به عنوان رهبر استراتژیک جهان در متن تمامی این رخدادها و تغییرات قرار داشت.
در چشمانداز معنوی و فکری آمریکا، ادبیات مربوط به استراتژی کلان عرصهی مستقلی را تشکیل میدهد که از هر دو رشتهی مستقل تاریخ دیپلماسی و علوم سیاسی منفک و متمایز است ولی این دلیل نمیشود که گاهی از این منابع الهام نگیرد. فصل دوم کتاب پری اندرسون، «دیوان» در پنج بخش (سنتهای بومی، صلیبیون، آرمانهای واقعگرایانه، اول اقتصاد، بیرون دژ) تعدادی از بارزترین و سرشناسترین افراد و آثار را در بدنهی فکری و ایدئولوژیکی ایالات متحده معرفی و تحلیل میکند.
کتاب «فرمان و دیوان» برای پیبردن به ریشههای تاریخی و فکری سیاست خارجی آمریکا بسیار کاربردی است چرا که نویسنده تحلیل خود را بر منابع دست اول و گفتهها و نوشتههای مقامات آمریکایی و طراحان سیاست خارجی این کشور بنا کرده است.