فرهیختگان نوشت: براساس یک نظرسنجی معتبر دانشگاهی که اردیبهشتماه سال جاری و در سطح ملی برگزار شده است به نتایجی برمیخوریم که قابل تامل و تحلیل است. در این نظرسنجی سوالاتی با محوریت رسانه و چهرههای معروف تلویزیونی مطرح شده است و پاسخهایی به آنها داده شده است که شاید با آنچه در ذهن عمومی جامعه میگذرد همراستا و همگن نباشد و نگاهی نزدیک به معیارهایی دارد که از شوخیها یا تحلیلهای روزمره و دمدستی فاصله گرفته و میتواند حتی منبع و ماخذی برای طراحیهای رسانهای بعدی باشد. این نظرسنجیها از نظرسنجیهایی که از داخل ماشین یا به روشهای مبدعانه دیگری بهره میبرند کاراتر و جدیتر است. از فضای هیجانی مجازی و داخل تاکسیها فاصله داشته و پشتش شاید اندکی مکث یا تفکر وجود دارد.
شگفتی یا واقعیت
معمولا ایران را کشور پدیدهها میخوانند. مردم ایران در چند انتخابات پیاپی، چندین اقبال و ادبار غافلگیرانه از شخصیتهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و با چند نوع موضعگیری عاطفی در برابر مسائل مختلف، برخلاف پیشبینیهای معمول عمل کردند. اما آیا این مردم ایران هستند که عجیب رفتار میکنند یا تصورات عمومی از باورها و علایق این مردم همیشه درست و شفاف نبوده است. مردم ایران مثل هر مردم دیگری گاهی به یک سمت، به یک گروه، به یک شخص یا به یک جریان رو میکنند و گاهی از آن رو میگردانند. این عجیب نیست.
چیزی که باعث ایجاد غافلگیری از رفتار اجتماعی این مردم میشود، غفلت از واقعیتهای جاری در آن و جدی گرفتن تلقینات خودساخته است. مثلا شاید وقتی که هیچ صدایی از جامعه ایران، از آن صدایی که نسبت به عدم ورود زنان به استادیوم اعتراض میکند بلندتر نیست، دهها برابر کسانی که از این موضوع دلخورند، افراد دیگری در جامعه وجود داشته باشند که بحران اجاره مسکن مهمترین دغدغهشان است و صدای آنها شنیده نمیشود. یک نظرسنجی علمی و فراگیر، یک رویداد اجتماعی بزرگ و هر چیز دیگری که ناگهان پردهها را فرو بیندازد و باعث مشخصشدن واقعیت جامعه بشود، ممکن است در کسانی که فکر میکردند مثلا ورود زنان به استادیوم واقعا برای مردم ایران مهمترین مساله است، حیرتی بزرگ ایجاد کند؛ اما مردم ایران عجیب نیستند. عجیب رفتار کسانی است که با یک ظاهربینی سطحی، جامعه را همان چیزی پنداشتند که دور و برشان بود.
تقریبا نتیجه تمام نظرسنجیهای فراگیر علمی در ایران با باورهای غالب درمورد مسائل فرق دارد؛ آن چهرهای که گمان میشود محبوبترین است، درواقع نیست. آن یکی که تصور میشود مهم نیست و حتی منفور است، وضعیت خیلی بهتری دارد. دغدغه مردم آن چیزی نیست که معمولا بیشتر در رسانههای رسمی راجعبه آن حرف زده میشود. حب و بغض مردم به شخصیتهای اجتماعی با فضاسازی رسانههای جریان غالب همپوشانی کامل ندارد و در یک کلام؛ ادبیات مسلط، مرتبا درحال انکار واقعیت جامعه و جازدن میزانسنی جعلی بهعنوان حقیقت اجتماع است و هر گاه که یک اتفاق باعث پدیدارشدن نیمه نادیده موضوعات شد، چرت زودباوران پاره میشود و میگویند ایران کشور پدیدههاست.
سهم اینترنت
یکی از اولین سوالاتی که در این نظرسنجی پرسیده شده درباره میزان استفاده از سایتهای اینترنتی و شبکههای اجتماعی است. دو پایگاهی که حالا قدرتی بهدست آوردهاند و محبوبیتی کسب کردهاند. براساس این نظرسنجی میزان استفادهکنندگان از سایتهای اینترنتی حتی به 50 درصد هم نمیرسد و عدد 49.5درصد را نشان میدهد. در نگاه اولیه شاید این عدد صحیح بهنظر نرسد و نتوانیم تصور کنیم که 34.5 درصد از این جمعیت آماری اصلا از سایتهای اینترنتی استفاده نمیکنند. در روزگاری که آن را عصر دیجیتال میخوانند وجود چنین بخشی در یک جامعه حتما نیازمند مطالعه و بررسی دقیق است.
اوضاع در حوزه شبکههای اجتماعی نسبت به زمینههای ذهنی جامعه کمی بهتر است. جایی که 57.5 درصد گفتهاند که از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند. زمانی مهمترین مساله برخی از دولتمردان ما فیلترشدن تلگرام بود، حتی مهمتر از مسائل اقتصادی. اما جالب است بدانند و بدانیم که 30.5 درصد از این جمعیت آماری اصلا از شبکههای اجتماعی استفاده نمیکنند. مابقی هم بهندرت در این فضا فعالیت میکنند. این آمارها نشان میدهد مطالبات مردم و مسئولان از هم فاصله دارند و مردم آنطوری که نشان داده میشوند، نیستند.
مرگ یا زندگی روزنامهها؟
آنهایی که به تئوری «مرگ روزنامهها» معتقدند شاید بد نباشد که به این بخش از آمار نگاه کنند. این آمار حتی برای مخالفان این تئوری هم جذاب است. 21درصد از مخاطبان گفتهاند که همیشه از روزنامه استفاده میکنند و 57درصد هم اصلا از این رسانه مکتوب استفاده نمیکنند. 22 درصدی که گفتهاند بهندرت روزنامه میخوانند شاید به کمک مخالفان تئوری «مرگ روزنامهها» آمدهاند. برای اینکه نزدیک به 60 درصد اصلا روزنامه نمیخوانند هم بررسی لازم است، اما نباید از دلایل کاستهشدن کارکرد روزنامه در دهه اخیر بهسادگی عبور کرد.
مورد عجیب خیابانی
بخش دیگری از این نظرسنجی به محبوبیت مجریان نزد مخاطبان برمیگردد. نکتهای که در زمانهای مختلف و بهدلایل متفاوت دستخوش تغییرات میشود. در این بخش هم ثابت میشود نگاهی که در نظرگاه اولیه رسانهها وجود دارد الزاما همان واقعیت نیست. در فهرست مجریان محبوب، احسان علیخانی رتبه اول را دارد. پخش برنامه عصر جدید از سال گذشته و ادامه آن تاکنون شاید در این میزان بیتاثیر نبوده، اما نکته مهم این فهرست حضور عادل فردوسیپور، رامبد جوان و جواد خیابانی در رتبههای بعدی است. عدهای معتقد بودند که تعطیلی برنامه نود در سال جدید باعث افزایش میزان محبوبیت عادل شده است؛ اما این نظرسنجی نشان میدهد آن فضا، موقتی و هیجانی بوده و واقعیت کمی متفاوتتر است.
جواد خیابانی که برخی گزارشها یا جملاتش باعث شوخی و خنده در فضای مجازی و حتی حقیقی میشد با این حال جزو چهار رتبه اول از لحاظ محبوبیت برای مخاطبان قرار گرفت تا باز هم ثابت شود که موجهای رسانهای میتوانند بهصورت موقتی، حقایقی را پنهان کنند. مورد قابل تعمق در این فهرست حضور رامبد جوان است. گفتنی است این نظرسنجی قبل از حاشیههای بهدنیا آمدن بچه رامبد جوان در کانادا بوده و شاید اگر الان این نظرسنجی تکرار شود نتیجه متفاوت باشد، اما حضور جوان در رتبه سوم نمیتواند بیارتباط با تعطیلی موقت «خندوانه» هم باشد. محبوبیت سلبریتیها بالا و پایین دارد و با هر خبر، شایعه یا فیلمی دچار تغییر میشوند. شاید اگر انتهای سال، نظرسنجی دیگری انجام شود نتایج دیگری رقم بخورد اما در این مقطع، حضور خیابانی در رده چهارم پیامهایی در دل خود دارد.
اعداد عادل
بخش دیگری از این نظرسنجی مربوط به عادل فردوسیپور و برنامه نود است. دو سوال در این بخش پرسیده شده است. مخاطبان درباره مهمترین خبر درمورد فردوسیپور و برنامهاش واکنشهای جالبی از خود نشان دادهاند. 38 درصد آگاهی از خبر «توقف نود» و «عدم اجرای آن توسط عادل» را عنوان کردهاند و 49.5 درصد گفتهاند چیزی درمورد آن نمیدانند. مابقی، اخباری درباره موضوعات دیگر شنیدهاند. میزان اهمیت کنار گذاشتهشدن فردوسیپور از نود بین مخاطبان هم حکایت جالبی دارد. کمی بیشتر از نصف مخاطبان گفتهاند این اتفاق برایشان مهم نبوده و ذهنشان را درگیر نکرده است.
برای 49درصد اما مهم بوده است. نیمدرصد هم اصلا به این سوال جواب ندادهاند. اینکه فردوسیپور در رتبه دوم علاقهمندی مخاطبان است، اما نیمی از آنها وضعیت و موقعیت شغلی عادل برایشان مهم نبوده، قابل تحلیل و البته مهم است. این آمارها در بخشهایی متفاوت با چیزهایی است که به اسم مردم گفته میشود. آنچه دلشان میخواهد یا دلمان میخواهد را به اسم افکار عمومی میگوییم یا منتشر میکنیم فارغ از اینکه ممکن است واقعیت چیز دیگری باشد.