«یتیمان بزرگسال»
نوشته: داریا بینیاردی
ترجمه: خشایار خدیور
ناشر: ققنوس، چاپ اول 1398
192 صفحه، 21000 تومان
*****
«ماهیت مرگ این است، وقتی کسی میمیرد، سخت تر از دلتنگی برای آدمی که دیگر نیست زندگی با خاطراتیست که از او باقیمانده. و عشق او، تمام عشقی که او به ما ارزانی داشته هر چقدر هم درست یا نادرست بوده باشد»
این عبارت که در فصل نخست کتاب «یتیمان بزرگسال» آمده، بازتاب دهنده بخش مهمی از درونمایه و حال و هوای حاکم بر آن است که در طول رمان به تدریج با پیش رفتن داستان، گسترش پیدا کرده و برکلیت آن سایه می افکند.
به این ترتیب این کتاب آشکارا از اهمیت خانواده و پیوندهای عمیق میان اعضای آن و همچنین از عظمت عشق والدین به فرزندان میگویند؛ عشقی که به گمان نویسنده حقیقی ترین عشقی است که روی زمین وجود دارد: «برای همین است که از مرگ والدین همه رنج میبریم، چون خوب میدانیم که دیگر هیچکس به ما اینگونه عشق نخواهد ورزید.»
بیگمان تمرکز کتاب روی موضوعی است که در سالهای اخیر به عنوان یکی از چالش های اساسی در فرهنگ و زیست خانوادگی و اجتماعی جامعه غربی احساس میشود، یکی از دلایل موفقیت آن در ارتباط با مخاطب بوده است، چرا که از چیزی سخن میگوید که خلاء آن در روابط انسانی جهان مدرن غربی به شدت دیده میشود.
«یتیمان بزرگسال» رمانی است خوشخوان، با ترجمهای روان و زبانی ساده که نوع ساختار روایت و فصلبندی داستان جذابیت آن را برای مخاطب دو چندان کرده است. روایت داستان که در قالب فصلهایی کوتاه (برش هایی از زندگی راوی) به خواننده ارائه شده، مخاطب را با داستانی پر از جزئیات درباره روابط و مناسبات درون خانوادگی روبه رو ساخته که به شکلی پذیرفتنی و تاثیرگذار پیش روی مخاطب قرار گرفتهاند.
صرف نظر از خود داستان و شیوه روایت آن، درونمایه و حرف اصلی کتاب نیز یکی از جذابیتهای عمده آن برای مخاطب فارسی زبان محسوب میشود؛ چرا که روی ارزش هایی تاکید دارد که برای خواننده ایرانی همچنان ملموس و دارای اهمیت هستند، همچون نهاد خانواده، مناسبات میان آدمهایی که به واسطهی نسبت های خانوادگی به یکدیگر مربوط می شوند و مهمتر از همه نقش مادر (و نیز پدر) که مرکز ثقل مهمترین نهاد در نظام اجتماعی انسانیست. همچنین فقدان مادر و تاثیری عمیق بر زندگی فرزندان میتواند داشته باشد.
داریا بینیاردی پیش از نوشتن این کتاب، به عنوان روزنامه نگار شناخته میشد و نه داستاننویس؛ «یتیمان بزرگسال» هم در حقیقت سرگذشت واقعی زندگی اوست که آن را میتوان در گونه سرگذشتنامه خودنوشت جای داد که به واسطه نزدیکیهای بسیارش با رمان، به عنوان اثری داستانی (یا یک رمان) از این روزنامهنگار ایتالیایی پذیرفته شده است. کتاب ساختاری پازل گونه دارد، هر فصل از کتاب در واقع روایتی است که نویسنده پس از مرگ مادرش و متاثر از اوضاع و احوال روحی خود نسبت به فقدان مادر و بازسازی ذهنی خاطراتی که از زندگی با او و دیگر اعضای خانواده داشته، نوشته شده اند.
نویسنده در این کتاب به روایت رخدادهای زندگی خود، از کودکی به بزرگسالی پرداخته است و در این رهگذر به واکاوی مناسبات افراد خانواده با یکدیگر و پیوندهای عاطفی و انسانی میان آنها پرداخته است. هرچند که در این میان به نقش و تاثیر حضور مادرش بر زندگی خویش بیش از دیگران توجه داشته است، البته در کنار آن روایتهای جالبی نیز از حضور پدری خوش سیما که در میانسالی نیز همچنان جذابیت و فریبندگیاش را حفظ کرده روایت می کند.
این مجموعه نوشتهها ابتدا در هفتهنامهای که بینیاردی در آن کار میکرد، منتشر شدند. انتشار این نوشته ها با خیل تایید و تشویق مخاطبانی همراه شد که از او می خواستند به نوشتن این روایت ها ادامه دهد و پیشنهاد یکی از مخاطبان بینیاردی برای کتاب کردن نوشته هایش، او را مجاب کرد که کتابی داستانگونه منتشر کند، البته او در دوران دانش آموزی نیز تجربههایی در نوشتن داستان داشت؛ اما اینبار به طور حرفهای وارد این میدان شد و در نهایت نیز موفق از آن بیرون آمد. کتاب با عکس خانوادگی بینیاردی شروع می شود، عکسی که مربوط است به سالها پیش از تولد او و تقریبا تمام اعضای نزدیک خانواده اش در آن حضور دارند. با این پیش زمینه که از جهان واقعی به دنیای داستانی او وارد شده، نویسنده طی فصولی با عناوین زیر به روایت زندگی خود میپردازد:
یتیمان بزرگسال، میچُنه دُمِت!، در فکر فرورفتن، ناگهان، شجرهنامه، دخترِ آقای قاتل، خاکسپاریای که همیشه آرزویش را داشتم، شاگرد اول کلاس لاتین، ونیز فرّارا و گوربه هامله، آپارتمان کنار دریا، یک وصیتْ خانه قلعه، دانتهْ آلاتا اغواگری و جنگ اتیوپی، وقتی دختری...، ژاکت، آخرین بار، به دنیا آمدم، گرمی. فصل آخر را هم با عنوان «سخن پایانی و قدردانی» شرحی است درباره این کتاب و چگونگی شکل گرفتن آن.
«یتیمان بزرگسال» با ترجمه خشایار خدیور را نشر ققنوس، با رویکردی حرفهای و با رعایت حق کپی رایت و خرید امتیاز چاپ و ترجمه فارسی آن از انتشارات موندادوری در ایتالیا، وارد بازار کتاب کردهاست؛ کتابی که نخستین بار در سال ۲۰۱۵ در میلان ایتالیا منتشر شده بود.