محمدجواد اخوان در روزنامه جوان نوشت: این روزها که شیوع ویروس «کرونا» در بخش بزرگی از دنیا و از جمله کشور ما اذهان عمومی را متوجه خود کرده است، بار دیگر معضل دیرینه آشفتگی رسانهای و خبری مقابله با بحران ناشی از این بیماری را با دشواریهای جدی مواجه ساخته است.
انتشار اخبار دروغ و بزرگنمایی از تلفات و پیامدهای آن، القای یأس و مقابله با امیدآفرینی، تلاش برای بی اعتبارسازی اخبار و اطلاعات رسمی، دروغپراکنی و تشویش اذهان عمومی بخشهایی از یک سناریوی بزرگ «جنگ شناختی» است که این روزها در قالب «کروناهراسی» دنبال میشود.
جنگ شناختی دشمن البته چیز جدیدی نیست. یک سال پیش، رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانیه تحلیلی گام دوم به سناریوی دشمن در القای یأس اشاره کرده و فرمودند: «در طول این ۴۰ سال - و اکنون مانند همیشه- سیاست تبلیغی و رسانهای دشمن و فعالترین برنامههای آن، مأیوسسازی مردم و حتّی مسئولان و مدیران ما از آینده است.
خبرهای دروغ، تحلیلهای مغرضانه، وارونه نشان دادن واقعیتها، پنهان کردن جلوههای امیدبخش، بزرگ کردن عیوب کوچک و کوچک نشان دادن یا انکار محسنات بزرگ، برنامه همیشگی هزاران رسانه صوتی و تصویری و اینترنتی دشمنان ملّت ایران است؛ و البتّه دنبالههای آنان در داخل کشور نیز قابل مشاهدهاند که با استفاده از آزادیها در خدمت دشمن حرکت میکنند.
شما جوانان باید پیشگام در شکستن این محاصره تبلیغاتی باشید. در خود و دیگران نهال امید به آینده را پرورش دهید. ترس و نومیدی را از خود و دیگران برانید. این نخستین و ریشهایترین جهاد شما است.»
همانگونه که معظم له در این بیانیه اشاره فرمودند: جنگ رسانهای و روانی دشمن که اکنون به لایه ژرف تری، یعنی جنگ شناختی توسعه یافته به درازای عمر انقلاب اسلامی، سابقه دارد، اما امروز در میانه جنگ اقتصادی ملموستر نیز شده و در ماجرایی همچون شیوع «کرونا» رخ مینماید.
آنچه در ساحت جنگ اقتصادی و اجتماعی رخ میدهد اقدامات واقعی برای آسیبرسانی به امنیت اجتماعی و اقتصاد ملی است. اما بخش قابل توجهی از آسیبهایی که این روزها بر افکار عمومی وارد میشود، مابهازای چندانی در حوزه عینیت و عمل نداشته و بیشتر از جنس «ذهنی» است. اینچنین است که میتوان گفت: با نوعی جنگ شناختی پیچیده مواجهیم.
جنگ شناختی (Cognitive warfare) به معنای هدف قرار دادن قوه شناخت عموم مردم و نخبگان جامعه هدف با تغییر هنجارها، ارزشها، باورها، نگرشها و رفتارها از طریق مدیریت ادراک و برداشت است. این نوع جنگ شکل تکامل یافته تر، پیشرفتهتر، عمیقتر و وسیعتر جنگ روانی است که مبتنی بر جامعه شبکهای (با زیرساخت رسانههای نوین) بوده و با مدیریت ادراک و برداشت انجام میگیرد.
تغییر نگرش در جامعه کشور هدف، اختلال و خطا در دستگاه محاسبات تصمیمگیران، اثربخش نمودن جنگ اطلاعاتی، ایجاد گسست عاطفی-ادراکی بین تودهها و نخبگان با حاکمیت و نهایتاً تضعیف و زوال سرمایه اجتماعی برخی کارویژههای جنگ شناختی هستند.
دشمن در جنگ شناختی، سه نقطه آماج اصلی را هدف قرار میدهد: ۱- ایده اصلی نظام: «اسلام ناب» و «ولایت مطلقه فقیه» (هسته اصلی و مرکزی گفتمان انقلاب اسلامی)؛ ۲- ساختار نظام: مجموعه نهادها، ارکان و دستگاههای برآمده از ایده اصلی که مجموعه حکومت را شکل داده است و ۳- کارکرد نظام: نتایج حاصله از عملکرد اجزای ساختار نظام که در واقع، نشان دهنده خروجی ساختار بوده و کارآمدی یا ناکارآمدی آن را نشان میدهد. در نهایت هدف از این تهاجم، مشروعیت زدایی، اعتبارزدایی، اعتمادزدایی، قداست زدایی، ناامیدسازی و ناکارآمدنمایی است که در نهایت دشمن امیدوار است سبب رویگردانی اجتماعی و از بین رفتن سرمایه اجتماعی نظام شود.
در واقع آنچه باعث نتیجه بخشی جنگ اقتصادی میشود، اثربخشی جنگ شناختی است. جنگ شناختی سبب میشود بیش و پیش از آنکه جنگ اقتصادی ساختار و کارکردهای اقتصاد ملی را به چالش بکشاند، جامعه را در مسیر هموارسازی سناریوی دشمن و آسیبرسانی درونزا قرار دهد.
نتیجه اجرای راهبردهای دشمن در جنگ شناختی آن است که در حین انتشار اخبار شیوع کرونا، صادرات غیرنفتی ایران (که در زمان تحریم، محل اصلی ارزآوری کشور است) دچار اختلال شده و با انتشار شایعه احتمال قرنطینه، بازار داخلی در حوزههای مختلف دچار نوسان و نابسامانی شده و یا آنکه کالاهایی با منشأ کاملاً داخلی دچار کمبود یا افزایش افسارگسیخته قیمت میشوند.
دشمن در جنگ شناختی امیدوار است مردم را نسبت به آینده ناامید، نسبت به نهادهای رسمی بدبین و نسبت به سرنوشت عمومی جامعه بی تفاوت کند. در چنین شرایطی منافع فردی بر منافع جمعی و ملی غلبه مییابد و خسارت حاصله متوجه همه افراد جامعه میگردد.
اکنون به نظر میرسد نخبگان جامعه اعم از مسئولان و گروههای مرجع اجتماعی با هر سلیقه و گرایشی، تهاجم شناختی دشمن و مخاطرات ناشی از هرگونه رفتار هیجانی مبتنی بر منفعت فردی را برای جامعه تبیین کرده مراقب باشند خود نیز در این پازل دشمن بازی نکنند.
حال برای شکستن محاصره دشمن در جنگ شناختی چه باید کرد؟ ۱- فراموش نکنیم که نقطه آماج تهاجم دشمن، ملت ایران بوده و فشارهای روانی و اقتصادی دشمن بیشتر بر گُرده ملت سنگینی میکند. ازاینرو یکی از اساسیترین نقاط هدف جبهه خودی در این دفاع هوشمندانه، سبکتر کردن فشارهای گوناگونی است که باعث رنج و تألم ملت میشود و نیز کاهش محسوس زمینههای ناراضیسازی مردم است.
البته ناگفته پیداست که یکی از اولویتهای اصلی اعمال نکردن فشار بیشتر بر مردم بر اثر تصمیمات غلط و چالشافزا است. ۲- «همدلی مسئولان با مردم» در شرایط کنونی بر کاهش تألمات و رنجهای ملت، بهویژه محرومان و مستضعفان مؤثر است. اگر مردم و بهویژه کمتر برخوردارها بهمعنای واقعی کلمه حس کنند که مسئولان درد و رنجهای آنان را درک و حتی آن را تا حدی مستقیماً لمس میکنند، تحمل این رنجها و مشکلات سهلتر میگردد.
۳- «تعامل صادقانه مسئولان با مردم» از کلیدهای عبور از چالشها و پیشگیری از بحران در شرایط کنونی است. علاوه بر آن بازار جنگ روانی و شایعات زمانی داغ میشود که در رسانهها و تریبونهای رسمی کشور اطلاعرسانی به حداقل میرسد و عرصه برای رسانههای بیگانه و کانونهای شایعهپراکن بازمیگردد. در این شرایط لازم است مسئولان برای مخاطب (که همان مردم ایران هستند) احترام بگذارند و بهجای انتشار عبارات مبهم و خنثی، اطلاعرسانی هدفمند و آرامشبخش را در دستور کار قرار دهند.
از مهمترین ستونهای تأثیرگذاری سناریوی دشمن در شرایط کنونی، القای نامیدی و یأس پراکنی در سطح افکار عمومی است بهگونهای که هیچگونه چشمانداز مثبت و امیدبخشی در مقابل دیدگان مردم نباشد و در مقابل ترس و واهمه نسبت به سرنوشت آتی، مخاطبان را به اقدامات هیجانی و بعضاً مخرب ترغیب کند.
متأسفانه در عمل بخشی از اقدامات برخی از متولیان امر نیز در جهت تحکیم همین سناریو بوده و دانسته و یا نادانسته در حال ناامیدسازی مردم هستند. طبیعتاً هنگامیکه از امیدآفرینی سخن به میان میآید، مقصود «حرفدرمانی» -مشابه آنچه گاه شاهدش بودیم- نیست، بلکه حرفدرمانی و لفّاظی به ناامیدی و شکاف مردم و مسئولان دامن میزند.