نویسندگان ایرانی بینظیری داریم و کتابهایی که آثار درخشان آنها را تشکیل میدهند. از بین تمام کتابهای بی نظیری که تعدادشان هم کم نیست، تعدادی از بهترین کتابهای نوشته شده توسط نویسندگان ایرانی را انتخاب کردهایم و در این مقاله به شما معرفی میکنیم. سعی میکنیم اطلاعات لازم برای شما را فراهم کنیم تا بتوانید با توجه به سلیقهتان دست به انتخاب بزنید.
1.بوف کور، صادق هدایت
از سبک زندگی متفاوتش که با نوشتن کتاب فواید گیاهخواری و دلایل انجام آن از دیدگاه صادق هدایت که در بین سایر نویسندگان به چشم میخورد گرفته تا آثار ادبی بی نظیرش همه نشان دهنده یک اصل بلا منازع بودند؛ اینکه هدایت آدم بسیار خاص و متفاوتی بوده است. بوف کور هم یکی از آثاری است که این تفاوت را به خوبی نشان میدهد. کتاب بوف کور احتمالا در سال 1309 نوشته شده است و به نوعی شناخته شدهترین اثر هدایت است. کتاب رمانی است کوتاه به صورت تک گویی که از زبان راوی اول شخص گفته میشود. معروفترین بخش کتاب که به عنوان یکی از قصارات هدایت بسیار شنیده شده است؛ بخش آغازین کتاب است:
«در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته و در انزوا میخورد و میتراشد. این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد؛ چون عموماً عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزء اتفاقات و پیشآمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سَبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی میکنند آن را با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی بکنند. زیرا بشر هنوز چاره و دوایی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط شراب و خواب مصنوعی بهوسیله افیون و مواد مخدره است؛ ولی افسوس که تأثیر اینگونه داروها موقت است و به جای تسکین پس از مدتی بر شدت درد میافزاید.»
اگر علاقمند به خواندن آثار صادق هدایت و مطالعه درباره زندگی او هستید به صفحه این نویسنده در سایت فیدیبو سری بزنید.
- شازده احتجاب، هوشنگ گلشیری
شازده احتجاب داستان شازدهای است که در خانهاش نشسته و با نگاه کردن به عکسها و به شیوه سیال ذهن که هوشنگ گلشیری نویسنده داستان به کار گرفته است، در اتفاقات گذشته سیر میکند. شیوه نگارش این کتاب بسیار گیرا است و روند داستان از بین رفتن نظام خانی و به دنبال آن شاهنشاهی را نشان میدهد.
«شازده بزرگ نشست روی بالش و گفت: سیگار. من تا آن روز ندیده بودم که شازده بزرگ لب به سیگار بزند. ترس برم داشته بود. دستم میلرزید. سوارها دور تا دور اتاق ایستاده بودند. دهان زن عمو بزرگت باز مانده بود. گریه نمیکرد. عمو بزرگت هنوز خرخر میکرد که من سیگار را پیچیدم و دادم دست شازده بزرگ. عمو بزرگت هنوز تکان میخورد...»
شازده احتجاب را انتشارات نیلوفر 120 صفحه منتشر کرده است. جالب است بدانید دو صفحه آخر این کتاب بخشی از دستنوشتههای گلشیری است.
- عزاداران بیل؛ غلامحسین صادقی
عزاداران بیل را غلامحسین ساعدی یکی از چند نویسنده ایرانی که در نوشتن داستان های کوتاه شهرت دارند نوشت و در سال 1343 به چاپ رساند. این کتاب شامل هشت داستان کوتاه است که فلاکت مردم روستایی به نام بَیَل را به تصویر میکشد. این روستا در اطراف تبریز واقع شده و هنوز هم هست.
جالب است بدانید ساخته معروف داریوش مهرجویی با بازی عزت الله انتظامی، فیلم گاو، از روی داستان چهارم این کتاب برگرفته شده است. ساعدی در بیشتر داستانها حالت رئالیستی یا واقع گرایانه دارد و در بعضی بخشها رو به رئالیسم جادویی میآورد. بخشی از داستان گاو را در ادامه میخوانید.
"مشدی حسن برگشت و مردها را که گوش تا گوش جلو تیرک نشسته بودند تماشا کرد. علوفه له شده از لب و لوچه اش آویزان بود. اسلام سرفه کرد و در حالی که مواظب حرفهایش بود گفت:«مشد حسن، سلام علیکم، اومدیم ببینیم دماغت چاقه؟ احوالت خوبه؟»
مشدی حسن، همچنان که نشخوار می کرد گفت: «من مشد حسن نیستم، من گاوم، من گاو مشد حسن هستم.» موسرخه ترسید و خود را عقب کشید. کدخدا گفت:«اینجوری نگو مشد حسن، تو خود مشدی حسن هستی. نیستی؟» مشدی حسن پا به زمین کوبید و گفت: «نه، من نیستم، من گاو مشدی حسن هستم!»"
- سال بلوا، عباس معروفی
معروفی را اول با سمفونی مردگان و بعد با «سال بلوا» میشناسند. داستان درباره دختری به نام نوشآفرین است که سرگذشتی تلخ را از سر میگذراند. معروفی در این کتاب که به صورت راوی اول شخص از زبان نوش آفرین نوشته شده است، مصائبی که به یک زن تحمیل میشود را به قدری زیبا بیان میکند و به تصویر میکشد، که خواننده گاهی فراموش میکند نویسنده مرد است و این نشان از تبحر بینظیر معروفی دارد.
«این همه جنگ، این همه آدم برای چیزی کشته شدهاند که آن چیز حالا دستشان نیست، دست فرزندانشان هم نیست. فقط میجنگیدهاند که چند سالی جنگیده باشند. حالا ما حسرت چی را میخوریم؟....پدر میگفت که هر جنگی به خاطر صلح درمیگیرد و هر صلحی مقدمهای است برای جنگ.»
- انتری که لوطیاش مرده بود، صادق چوبک
کتاب «انتری که لوطیاش مرده بود» یکی از مهمترین آثار ادبیات فارسی است و شامل سه داستان به نامهای چرا دریا توفانی شده بود، قفس و انتری که لوطیاش مرده بود و یک نمایشنامه به نام توپ لاستیکی میشد. البته نمایشنامه و یکی از داستانها (چرا دریا توفانی شده بود) در نشرهای جدید حذف شدهاند. در بخشی از داستان انتری که لوطیاش مرده بود میخوانیم:
«گاهی دو پا و زمانی چهار دست و پا راه رفته بود و ورجه ورجه کرده بود. حالا هم هرچه سرک میکشید، لوطياش از جایش تکان نمیخورد. خرد و خسته شده بود. کف دستوپایش درد میکرد و پوستپوستی شده بود. هنوز هم گرد و خاک زیادی از دیروز توی موهایش و روی پوست تنش چسبیده بود. چشمهای ریز و پوزه سگی و باریکش را به طرف بلوطی که لوطیاش زیر آن خوابیده بود انداخته بود و نشسته بود. دستهایش را گذاشته بود میان پایش و مات به خفته لوطیش نگاه میکرد. دوباره حوصلهاش سرآمد و پاشد چند بار دور خودش گشت و زنجیرش را که با میخ طویلهاش تو زمین کوفته شده بود گرفت و کشید و دوباره مثل اول چشم به راه نشست.»
در حال حاضر انتشارات نگاه این کتاب را در 209 صفحه منتشر میکند و به دست علاقمندان میرساند.