(چندوچونی خندستانی)
نویسنده: جواد مجابی
ناشر: چشمه، چاپ اول: 1398
117 صفحه، 22000 تومان
****
جواد مجابی، شاعر، نقاش، پژوهشگر ادبی-هنری، روزنامهنگار، طنزپرداز، داستاننویس در جدیدترین اثر خود به فرهنگ عامه، ادبیات کوچه و بازار و کاربرد ضربالمثلها در زبان مردم پرداخته است. این پردازش در کتابی به نام «به قولِ مردم گفتنی؛ چندوچونی خندستانی» منتشر شده و در دستهبندی آثار طنز نشر چشمه قرار گرفته است. نویسنده در دو روایت نخست کتاب با عناوین «اشاره نسبتاً مهم» و «سومشخص و راوی نامرئی» توضیحاتی را درباره فرهنگ زبانی مردم و هدف انتشار کتاب ارائه داده که به نوعی مقدمۀ اثر نیز محسوب میشوند. اینکه ادبیات مردمی بخش مهمی از فرهنگ شفاهی هر ملت است؛ ضربالمثلها بهترین صورت زبانی مردم را آشکار میکنند و این بخش از فرهنگ شفاهی به مدد فرهنگ مکتوب، از ورطۀ فراموشی جسته، از مواردی است که مجابی در این مقدمه به آنها اشاره کرده است.
بعد از این مقدمه بسیار کاربردی، دو روایت «جون شما جون خونه، علیالخصوص صندوقخونه» و «سالمندان همدیگر را جر میدهند» قرار دارد که عیناً از مثلهای مردمی ساخته شده است. سپس نوبت به روایاتی میرسد که پژوهشگر آنها را کنار مثلهای مردمی به قیاس ضربالمثلهای خوانده و شنیده بازسازی کرده است. «اینش رو اونش افتاده»؛ «کجخلقی اول صبحی»؛ «روزان روزش…»؛ «در این تیمارخانه»؛ «الدرمبلدرم الکی»؛ «حالی بی قالومقال»؛ «خلایق هر چی لایق»؛ «احوال آنان و شربالیهودشان!» و «تو این مزار کسی نیس» عناوین این روایتهاست. «به قول مردمی گفتنی»؛ «حکایات راوی نامرئی»؛ «از حکایات متفرقه»؛ «این آب و نان چرخ» و «تتمه» نیز عناوین بقیه کتاب است که شامل تفاسیر و تعابیر نویسنده از مثلهای مردم یا، حکایات طنزآمیز ملهم از ادبیات عامیانه میشود.
مجابی این تجربه را سال 1381 با پنج نمونه مثل–داستان در کتاب «روایت عور» آغاز کرده و بعدها در سال 1395 نیز دو نمونه از آن را در کتاب «عین حب نبات» آورده است. به بیان وی، با وجود ضرورت بررسیهای تازه از سوی پژوهشگران در خصوص نمونههای اعلای زبان تودۀ مردم، آنچه تا کنون مانع ادامۀ چنین تجربهای توسط او شده، یکی وفور کلمات به ظاهر رکیک در متن ضربالمثلها و دیگری عنصر زنستیزی و مردمحوری در اخلاق ارباب رعیتی بوده است. وی عامل نخست را مانند رفتار اسلاف، طبیعی میداند؛ حتی اگر از سوی خوانندۀ عصاقورتدادهای اندکی ناهنجار به نظر بیاید. همچنین به عقیدۀ او عامل دوم نیز از نظر تاریخی امری طبیعی و ناگزیر است که با اخلاقیات امروز یک نویسنده و مخاطب روشنفکر برابریطلب و دموکراتمنش سازگار نیست. ماجرا تا زمان نگارش کتاب «به قول مردم گفتنی» پیش میرود که در آن سعی شده بخش زنستیزانۀ مثلها در روایات دخالت داده نشود و اختیار بافت چینشی دست راوی باشد. در واقع نویسنده این بار با ژنریک زبان مردمی دست به پردازش قصهها زده و به جای استفادۀ زینتی از ضربالمثل در متن، کوشیده ترکیبی از مثلها را به صورتی کنار هم بچیند که از آن حکایت و روایتی بسازد. مجابی در خلق این کار دست به چینش گزینشی عبارات زده و برای پیوند عبارات مستقل امثال به یکدیگر، حداکثر چند فعل و حرف ربط را به کار گرفته است. محصول نهایی این آفرینش ادبی نوعی کلاژ از آب در آمده که تمام آن نشاندهندۀ زبان خالص مردم است. چنانچه در روایت «الدرمبلدرم الکی» در باب اینکه ستمگر یک طرف قضیه است و طرف دیگر ستمپذیراناند که نمیباید تحمل میکردند و کردند، میخوانیم:
«قلدر امروز ذلیل قلدر فرداست○ اینقدر نگو همین و همین، بدتر از خودت نشسته در کمین○ شیرم یه روزی پیر میشه○ دنیا اگر به نامته، فردا به کام دیگریس○ پیش ظالما عاجزی، جلو عاجزا ظالم○ یه روز میآد که مردم، این منو منش کنن○ تو نشئه: الدرمبلدرم، تو خماری: بیلمیرم بیلمیرم○ دلایی که شکستی آب میشن، یه وقت میگذره آب از سرت○ وقت رفتنت، بهت خیانت میکنه موی تنت○ به زیر این نوردبودن، چهقدر شکسته استخون○ ظالم با تیغ و نیزه بالا میره، نیزه و تیغ ازظالم○ فردای ظالم و مظلوم یکیه○ زور داره و شاخ میزنه به این و اون، چون گاوه...»
در اینکه طی این همه سال تاریخ ادبیات همواره نمونههای مختلف بهکارگیری فرهنگ شفاهی ملت ما اعم از آرزوها، انتقادها، قصهها، متلها، مثلها، لطیفهها، هجویهها، تکیهکلامها و ... را به خود دیده؛ بعضی را کمتر در خاطر نگاه داشته و برخی را چون جان شیرین حفظ کرده، تردیدی نیست. اما اکنون باید دید پس از امثال و حکم دهخدا و تلاشهای دیگرانی چون جمالزاده و هدایت، این بازنگری و ایجاد شکلی نوین در بررسی و بازنمایی جلوههای فرهنگ عمومی مردم توسط جواد مجابی از چه میزان توجه و استقبال و ماندگاری برخوردار خواهد بود. اقدامی که به نظر میرسد در هر برهه از زمان با شیوهای تازه و به فراخور همان زمان، نیاز به تجدید تراش و صیقل دوباره با هدف نگهداری شایسته و بایسته دارد.