روزنامه آفتاب یزد نوشت: در اولین مناظره کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری زمانی که اسحاق جهانگیری به عنوان کاندیدای پوششی حسن روحانی حضور یافته بود بیان قاطع و مثبت او موجب شده بود بسیاری بر این فرضیه تاکید کنند که جهانگیری بهترین گزینه برای ریاست جمهوری 1400 از سوی اصلاحطلبان است.
مرتضی حاجی فعال سیاسی اصلاحطلب اندکی بعد از انتخابات 1396 با ابراز اینکه جهانگیری در انتخابات توانست تا حد زیادی تواناییهای خود را نشان دهد درباره انتخابات 1400 و گزینه اصلاحطلبان گفته بود:« اگر جهانگیری کاندیدا شود شانس خوبی دارد؛ البته چهار سال کار باید انجام شود. ببینیم در این چهار سال چطور خواهد شد.»
حالا این روزها یک سال مانده به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری 1400 بار دیگر بحثها برسر کاندیدای مورد نظر اصلاحطلبان داغ شده است. هرچند در ایران یک سال زمان بسیاری زیادی است و دیده شده این هفتهها و روزهای آخر است که بسیاری از تصمیمها و زوایا را روشن میکند اما به هرحال گمانه زنی در فضای جریان اصلاحطلبان افزایش یافته است.
به ویژه اینکه این جریان انتخابات اخیر مجلس را نیز واگذار کرد و نمیخواهد چنین سرانجامی برای ریاست جمهوری 1400 نیز برنامه ریزی شود. در روزهای اخیر بار دیگر موضوع شانس نامزدی اسحاق جهانگیری افزایش یافته است. از جمله دیروز اسماعیل دوستی فعال اصلاحطلب، با اشاره به احتمال حضور علی لاریجانی در انتخابات سال ۱۴۰۰، گفت: من این موضوع را نشنیدم، اما به نظرم اصلاحطلبان حتما در انتخابات کاندیدا خواهند داشت.
این فعال اصلاحطلب با اشاره به احتمال حضور محمدجواد ظریف و اسحاق جهانگیری در انتخابات گفت: ظریف یک دیپلمات خوب است و شاید سبک مدیر اجرایی خوب در حد ریاست جمهوری نباشد، البته انسان محبوبی است و در این مدتی هم که در وزارت خارجه بوده انصافا زحمت کشیده، ظریف انصافا یک وزیر خارجه خوب و یک دیپلمات عالی است، اما به نظرم یک مدیر اجرایی برای اداره کشور نیست. او خاطرنشان کرد: آقای جهانگیری شایستگی بیشتری برای ریاست جمهوری دارد و به نظرم کاندیدای اصلاحطلبان خواهد بود.
دیگر حامیان نامزدی جهانگیری
تنها اسماعیل دوستی نیست که همچنان معتقد است جهانگیری میتواند گزینه مناسبی باشد. علی صوفی دیگر فعال سیاسی اصلاحطلب نیز همین چند هفته پیش چنین نظری را علم کرده است. با این حال او این موضوع را مطرح کرده که با توجه به عملکرد دولت روحانی و نارضایتیهای عمومی نسبت به این دولت و اینکه جهانگیری نیز بخشی از دولت است اثری منفی بر او میتواند داشته باشد.
صوفی گفته: «این یک واقعیت است. بههرحال حضور جهانگیری در دولت روحانی به جایگاه اجتماعی ایشان لطمه زده است. وجه اصلاحطلب ایشان محرز است و تردیدی در این نیست که اصلاحطلبان یا شورایعالی سیاستگذاری در این امر دچار چالش نخواهند شد. چون ایشان یک چهره اصلاحطلب است و تردیدی در اصلاحطلبی ایشان نیست. جهانگیری در انتخابات 96 هم که حضور یافت مردم بلافاصله به ایشان گرایش مثبت نشان دادند و به همین واسطه حتی قدری برای روحانی هم احساس خطر شد که اگر ایشان بخواهد ادامه دهد، ممکن است روحانی در حاشیه قرار گیرد. اما آن روز قصد جهانگیری این نبود که با روحانی رقابت کند و لذا به نفع روحانی کنار رفت. اگر ما کاندیدایی همانند رئیس دولت اصلاحات داشته باشیم که هم عملکرد خوبی از نظر مردم داشته باشد و هم وجه و اعتبار لازم را دارد و هم اساسا نسبتش با این دولت بسیار ضعیف است، بنابراین طبعا ایشان میتواند موفق باشد. اما اگر نداشتیم، جهانگیری یا امثال ایشان هم میتوانند موردقبول اصلاحطلبان برای معرفی به مردم باشند ولی آن ضعفها را خواهند داشت. این دیگر هنر جهانگیری است که چطور بتواند در مواجهه با مردم خود را از ارتباطی که با دولت روحانی و عملکرد ایشان داشته، مبرا کند. اینها به هنر جهانگیری و اصلاحطلبان که به کمک ایشان میآیند، بستگی دارد.»
با این حال به نظر میرسد معاون اولی دولت روحانی موضوعی نیست که به سادگی جهانگیری بتواند خود را از عملکرد دولت مبرا کند و چه بسا کار از هنر گذشته و نیاز به شعبده بازی دارد. دیگر چهرهای که اخیر از شانس جهانگیری برای نامزدی انتخابات 1400 گفته شهربانو امانی نماینده مجلس ششم و عضو اصلاحطلب فعلی شورای شهر تهران است.
او گفته: «یکی از علل حمله به معاون اول رئیسجمهوری هراس از حضور وی در انتخابات 1400 است که سبب شده رسانههای اصولگرا این روزها شروع به تخریب وی کنند.
همزمان با آغاز دوره دوم دولت روحانی برخی در درون دولت به گونهای عمل میکنند که گویا آنها رئیسجمهور هستند و به تنهایی قصد دارند حرف خود را به کرسی بنشانند و این افراد نیز با عملکرد و صحبتهای خود در راه دولت مانعتراشی میکنند. حلقه نزدیک به رئیسجمهور در همان سال اول دولت دوازدهم افرادی را که برای دولت تبدیل به سرمایه اجتماعی شده بودند، محدود کرد و عملا اجازه فعالیت مفید و موثر را ندادند. در همین راستا شاهد بودیم فعالترین شخص دولت روحانی یعنی معاون اول ایشان عملا از گردونه اجرایی کشور خارج شد و صرفا به یک مقام تشریفاتی در دولت بدل شد.»
فرصتی که از دست رفت
شکی نیست که اسحاق جهانگیری یکی از چهرههای شناخته شده اصلاحطلبان است و در این طیف نیز از مقبولیت بسیار بالایی برخوردار است. به لحاظ عملکردی نیز بسیاری او را مدیری توانمند میدانند. با این همه با اوضاع فعلی که دولت روحانی دارد اما آیا امکان این هست که جهانگیری با گذشته خود منهای چهار سال اخیر به میان افکار عمومی وارد شود؟ بدون تردید در طول چهار سال اخیر حلقهای از نزدیکان روحانی که شاید مهمترین آن را باید محمود واعظی رئیس دفتر رئیس جمهور دانست تلاش کردند جهانگیری را در دولت به حاشیه برانند و تقریبا موفق هم شدند.
تیرماه پارسال بود که موضوع قهر جهانگیری از دولت نیز مطرح شده بود. هرچند بعدا چنین موضوعی تکذیب شد و علی ربیعی سخنگوی دولت هم به این واقعه واکنش نشان داد؛ ربیعی درباره صحت و یا عدم صحت ماجرای قهر جهانگیری از دولت، گفت:«بین اختلاف نظر و قهر، تفاوت وجود دارد. طرح موضوع قهر در شان آقای جهانگیری نیست و صحت ندارد.»
در تمام این مدتی که بسیاری از اصلاحطلبان معترض بودند که جهانگیری در دولت محدود شده اما او هیچگاه اعتراضی نکرد. جز در یک مورد که قابل تامل بود. جهانگیری گفت:«من تا این لحظه اجازه برکناری منشی خودم را نداشتهام، پس از من انتظار نداشته باشید که وکیل و وزیر را تغییر دهیم.» این نوع اعتراض را اما در واقعیت بیش از آنکه قوت بدانیم باید ناشی از ضعف شمرد. بسیاری در همان زمان این بحث را داشتند که معاون اولی که نمیتواند منشی خود را عوض کند چرا استعفا نمیدهد!
صادق زیبا کلام در آذر 96 نوشت: «من بهشخصه معتقدم که بودن آقای جهانگیری در دولت دوازدهم، آنچنان به نفع او از جهت رایآوری نخواهد بود. چراکه در دور دوم ریاست جمهوری آقای روحانی کارنامه چندان موفقی را برای ایشان پیشبینی نمیکنم؛ بنابراین چه آقای اسحاق جهانگیری و چه هر فرد دیگری که در دولت آقای روحانی شریک باشند باید توجه کنند که این شراکت یک سرمایهگذاری سود ده و پرمنفعت برای کسی که میخواهد بعدها نامزد ریاست جمهوری شود نخواهد بود چراکه عدم موفقیت دولت، دامن همه را خواهد گرفت و این «همه» شامل آقای اسحاق جهانگیری هم خواهد بود؛ بنابراین عقل سلیم و منفعت شخصی و سیاسی آقای معاون اول حکم میکند که او کناره بگیرد و شریک در ضرر و زیانهای سیاسی دولت دوم آقای روحانی نشود.»
محمدعلی ابطحی رئیس دفتر رئیسجمهور در دولت اصلاحات نیز همان زمان درباره احتمال کاندیداتوری جهانگیری در انتخابات ریاست جمهوری دوره سیزدهم، معاون اول را به جدایی از دولت ترغیب کرد: «اگر کاندیداتوری آقای جهانگیری در انتخابات آینده قطعی است، باید از دولت جدا شود و فاصله بگیرد. در این صورت شرایط بهتری برای رایآوردن خواهد داشت.»
سایه دلار 4200 تومانی
با این حال جهانگیری در این سه سال اخیر استعفا نداد در دولت ماند اما نتوانست نقش تاثیرگذاری را در این دولت ایفا کند. او اگر به دنبال جلبنظر افکار عمومی بود دست کم میتوانست با استعفای خود نشان دهد که فرصتی به او به عنوان معاون اول برای ایجاد تحولات در بخشهای مختلف داده نشده است. اما حالا بار نارضایتیهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از دولت روحانی و بار همه وعدههای گفته شده و به سرانجام نرسیده روی دوش جهانگیری نیز قرار دارد. علاوه بر این او نامش با یک موضوع تلخ نیز گره خورده است.
دلار 4200 تومانی، تصمیم پرحاشیهای در جلسه دولت که جهانگیری آن را از صداوسیما اعلام کرد تا برای همیشه نام «دلار جهانگیری» را به خود بگیرد. تصمیمی که با هیچ معیار منطقی و اقتصادی همخوانی نداشت و خیلی زود نیز اثر خود را در جامعه از دست داد و خلاصه کسی این دلار 4200 تومانی یا همان دلار جهانگیری را در میان مردم ندید هرچند که در آخرین گزارش دیوان محاسبات اعلام شده حدود 5 میلیارد دلار از این دلارهای جهانگیری به برخی تاجران برای واردات داده شده اما فعلا خبری از کالایی برای وارد شدن نیست!
بنابراین به نظر میرسد اگرچه در یک شرایط عادی اسحاق جهانگیری میتوانست یک گزینه بسیار مناسب برای نامزدی از سوی جریان اصلاحطلب باشد اما حالا در شرایطی که اصلاحطلبان با بی میلی مردم مواجه شدهاند و عامل مهم آن نیز عملکرد دولت روحانی بوده و جهانگیری نیز فارغ از عمل اما در اسم نفر دوم چنین دولتی است بعید به نظر میرسد او بتواند ترغیبی در افکار عمومی برای 1400 ایجاد کند که حامیان گذشته اصلاحطلبان بار دیگر به پای صندوق رای بازگردند. اصلاحطلبان در انتخابات پیشروی باید چند برابر گذشته توان بگذارند و کاندیدای موردنظر باید از همه ابعاد مختلف مورد بررسی قرار گیرد. کوچکترین شائبهها میتواند بازی را تمام کند.
بازی اصلاحطلبان با اصولگرایان نیست بلکه با مردم است چرا که هدف باید این باشد که چگونه مردم را راهی صندوق رای کرد. بازگرداندن مردم به پای صندوقها به صورت خودکار پیروزی کاندیدای اصلاحطلبان را قطعی خواهد کرد و آنچه اصولگرایان را به برنده انتخابات 1400 تبدیل خواهد کرد بی میلی مردم به صندوق رای خواهد بود.