نویسنده : تورج رهنما
ناشر :هیلا، چاپ اول ؛ 1399
147 صفحه ؛ 21000 تومان
****
مجموعه 67 داستان کوتاه و داستانک، در آخرین اثر تورج رهنما حاصل هشت دهه دیدن، شنیدن و زیستن در مرز خیال و واقعیت است که با طبعی لطیف، شیرین و آموزنده آراسته شده است: از تاجر و ماهیگیر چینی تا شمیران و صبح کویر؛ از بز زنگوله پا تا موش و گربه و از محضر صوفی و شاعر یونانی تا خیام و مارکوپولو .
تورج رهنما استاد زبان و ادبیات آلمانی و از مترجمان بنام ایرانیست که هم در معرفی ادبیات آلمانی در ایران سهم داشته و هم در معرفی ادبیات ایران برای آلمانی زبانها. در حوزههای مختلفی کار کرده، در ترجمه می توان به کتابهای چهره غمگین من (نمونه هایی از داستانهای کوتاه آلمانی)، دفاع از گرگ ها ( نمونه هایی از شعر امروز آلمان )، کلاف سردرگم ( گزیده از داستانهای امروزی ) و... اشاره کرد. در زمینه پژوهشهای ادبی می توان از خاتون در آینه (تصویر زن در آثار داستان نویسان معاصر ایران) و میراث فرزندان عبید (طنز در آثار داستان نویسان امروز) یاد کرد. در «یک عمر در خدمت دو فرهنگ»، «خاطرات بند انداز» و «از دفتر خاطرات یک کاکتوس» نیز به تجربهها و تأملات خود در حوزههای فرهنگی و ادبی پرداخته است.
«حق با شاخه نبات است» تازهترین اثر رهنما مجموعه متنوعی است از داستانهای کوتاه که برخی آنقدر کوتاهند که میتوان آنها را داستانکها محسوب کرد. تنوع این داستانها بیش از هر چیز متاثر از مضمون آنهاست که از واقعگرایانه تا تخیلی را دربرمیگیرد به همین خاطر تعمدا خارج از چهارچوب زمان و مکان رخ داده و رگههایی از انتقاد و اعتراض به رفتار های بشری را نیز در این داستانها می توان مشاهده کرد. گستره پهناوری که این داستانها شامل میشوند حکایت از آشنایی نویسنده با زمینه های مختلف فرهنگی و هنری و تجربه های زیستی او در فرهنگ شرق و غرب دارد. از سوی دیگر زبان شیرین و بیان روان نویسنده کتابی خواندنی و داستانهایی دوست داشتنی را پیش روی مخاطبان قرار داده است.
این تنوع، علاوه برمضمون در فرم داستانها و گاه سبک و زبانشان نیز دیده میشود. از آنها که خیلی ساده و سر راست داستان خود را روایت میکنند تا آنها که فرمهای متفاوتتری برای داستانگویی مورد استفاده قرار داده اند. برخی بیشتر توصیفیاند و برخی دیالوگ محور؛ همانند داستان «برای ثبت در پرونده» که از ابتدا تا انتها به شکل یک دیالوگ دونفره روایت میشود. برخی داستانها چنان واقعگرایانهاند که گویی بازتاب تجربه یا خاطرات نویسنده اند و برخی نیز انتزاعی جلوه میکنند و یا شاعرانهاند همانند «سه دانگ از شب» که در واقع یک شعر سپید است که داستانی را روایت میکند .
علاقه تورج رهنما به ادبیات آلمان، بخصوص نویسندگان معاصر که به ترجمه داستانهای برخی از آنها انجامیده، در داستان نویسی خود او نیز بی تاثیر نبوده است. همانند داستانک «نوازنده لهستانی» که حال و هوای نوشته های رمان نویسان مشهور پس از جنگ جهانی دوم را دارد و گویی مخاطب در حال خواندن داستانی از هاینریش است که از قضا رهنما ترجمه برخی از آثار او را عهده دار بوده ، با همان پایان بندی های بی نظیر که تأثیری عمیق بر ذهن خواننده میگذارد.
گستره پهناوری که این داستانها شامل میشوند حکایت از آشنایی نویسنده با زمینه های مختلف فرهنگی و هنری و تجربه های زیستی او در فرهنگ شرق و غرب دارد. از سوی دیگر زبان شیرین و بیان روان نویسنده کتابی خواندنی و داستانهایی دوست داشتنی را پیش روی مخاطبان قرار داده است« قطره های اشک بر گونه زن غلتید، خاطرات گذشته زنده شد : ورشو ، جنگ ، سربازان روس و ....
زانو زد و دعا خواند . سپس ویلون معشوقش را که با خود آورده بود از جعبه بیرون آورد و شروع به نواختن کرد
آهنگ غم انگیزی بود ، آهنگی از نوازنده ای لهستانی ، از جوانی به نام ولادمیر پولانسکی که هرگز به وطنش بازنگشت.»
آشنایی رهنما با زبان و ادبیات فارسی که حاصل مطالعات و پژوهشهای بسیار او در این حوزه است که برخی نیز منتشر شده اند، همچون دیگر علائق او در این کتاب نمود داشته است، همانند داستانک «بنیانگذار دادگری در جهان» در آن از زبان ادبی کهن فارسی استفاده شده است.
«خسرو به سلامت باد . همانگونه که به خاطر دارید در شکارگاه شاهی من هم یکی از ملازمان درگاه بودم. یکبار که برای رفع نیاز همراهم ترک کرده و به گوشه رفته بودم ، چون بازگشتم ، خود را تنها یافتم. اینجا بود که ناگهان شیری از بیشه بیرون جست و آهنگ من کرد.»
سرانجام سخن اینکه «حق با شاخه نبات است» به واسطه همین ویژگیها کتابیست خواندنی و جذاب؛ حتی برای کسانی که با مطالعه کردن میانهای ندارند گذشته از تنوع حال و هوای داستانهای کتاب، کوتاه بودن آنها باعث میشود زمان کمی برای مطالعه هر داستانک طلب کند. حال و هوای نوستالژیک برخی داستانها و ایجاد حس همدلی و همراهی خواننده با کتاب از جمله امتیازات مهم این کتاب خواندنی است.