نویسنده: مارشال میسنر
مترجم: خشایار دیهیمی
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1398
158 صفحه، 22000 تومان
***
خودش میگوید: «من و ترس دوقلو زاده شدهایم.»؛ زیرا توماس هابز (1588-1679) آن لحظهای به دنیا آمد که مادرش صدای توپهای ناوگان جنگی اسپانیا را شنید که به قصد تهاجم به خاک انگلستان نزدیک شده بودند. بر اثر این زایمان پیش از موعد، هابز نارس و ضعیف متولد شد. این ترس در سراسر زندگی همراه او بود و محرک او شد. با وجود این، 91 سال زندگی کرد. زندگی هابز جالب و پرماجرا بود؛ زیرا او برخلاف آنچه که در ابتدا از شخصیتش به ذهن متبادر میشود، یک شخصیت آکادمیک نبود. اگرچه تحصیلات خود را تا بالاترین مدارج دانشگاهی در آکسفورد دنبال کرد، اما به طور کلی در دل جریان خروشان رویدادهای زمانهاش زیست و همه چیز را از نزدیک دید و لمس کرد.
شغل اصلی هابز معلمی بود. او به فرزندان خاندانهای اشرافی و حتی سلطنتی، خصوصی تدریس میکرد. بر اثر مراوده با این طبقه ممتاز توانست از نزدیک روابط و مناسبت قدرت را ببیند. به لطف زیستن در چنان حالوهوایی، توانست به کتابخانههای غنی و پرباری دسترسی پیدا کند. همچنین در معیت بزرگان سفرهای زیاد و مفصلی به کشورهای مهم اروپایی داشت. از خلال این سفرها با شخصیتهای علمی طراز اول آن روزگار دوستی به هم زد و در سراسر عمر با اندیشمندان گوناگونی بحث و مکاتبه جانانه داشت؛ کسانی همچون رنه دکارت، گالیله و گاسندی. در کشور خودش هم مرتب با فرانسیس بیکن مراوده میکرد.
اینها نشان میدهد که گزارش زندگی طولانی و پرماجرای هابز بسیار مفصل است. به همین دلیل مارشال میسنر آن را نادیده گرفته و مستقیم به سراغ اندیشههای او رفته است. ایدههای هابز همچنان مهم و محل مناقشه هستند. شاهد این مطلب آن است که پس از گذشت نزدیک به چهارصد سال، هنوز هم هرگونه بحث از دولت مدرن، وضع طبیعی و قرارداد اجتماعی از نقطهای آغاز میشود که توماس هابز معین کرده است. به عبارت دیگر، در هیچ بحثی از قدرت سیاسی نمیتوان توماس هابز را نادیده گرفت. لذا آشنایی با هابز برای آشنایی با فلسفه سیاسی مدرن یک ضرورت است. ولی این آشنایی با وجود کتاب مفصل و قطوری همچون «لویاتان» کار سادهای نیست. البته هابز به جز لویاتان آثار بسیار دیگری نیز نوشته که غالب آنها نیز قطور و مفصل هستند. امروزه مجموعه آثار هابز در مجموعههایی بالغ بر ده جلد قطور به چاپ میرسد. البته منظور این نیست که کتابهای هابز بدخوان هستند. برعکس، هابز یکی از بهترین خوشقلمترین نویسندگان است.
هابز در نویسندگی ید طولایی داشت. وی کتابهای کلاسیکی همچون «تاریخ جنگهای پلوپونزی» توسیدید و برخی از نمایشنامههای یونانی را به انگلیسی ترجمه کرد. در اواخر عمر نیز «ادیسه» و «ایلیاد» هومر را به انگلیسی برگرداند آن هم به نظم!!! پیش از آن، زندگینامه خود را هم به نظم سروده بود!!! طبیعی است چنین کسی با چنین ذوقی چه نویسنده خوبی است. لذا کتابهای هابز، برخلاف ظاهر چغری که دارند، بسیار درخشان و خواندنی هستند. اساسا او بنا را بر این گذاشته بود که نوشتههایش طوری باشند که همگان بتوانند آنها را بخوانند. مخاطب او عموم مردم بود و نه فرهیختگان دانشگاهی. امروزه نیز همچنان آثار او خواندنی هستند و البته سبک و نثر او مانع از این نبوده که آثارش به بالاترین طراز فلسفه سیاسی ارتقاء پیدا کنند.
میسنر در این اثر مختصر و مفید خود تلاش کرده مهمترین و اصلیترین نظریات هابز را به صورت دقیق و شفاف برای خواننده توضیح دهد. علاوه بر مقدمه، کتاب چهار فصل دیگر هم دارد به این ترتیب: «جنگ»، «صلح»، «دین» و «ماتریالیسم». نویسنده نقطه شروع بحث و مرکز آن را مسئله «نزاع» قرار داده است؛ چرا انسانها با هم درگیر میشوند و در نهایت کارشان به جنگ کشیده میشود؟ فصل بعدی به شرایط ایجاد صلح میپردازد. و بعد از آن دیدگاه هابز را درباره دین بررسی میکند. این بررسی از آن رو ضرورت دارد که استناد هابز به مطالب دینی و بهویژه ارجاعات او به کتاب مقدس بسیار زیاد است. او میخواسته از عبارتهای کتاب مقدس به عنوان شاهد و مؤیدی برای نظریات خود استفاده کند. اما آیا اصلا او به اعتقادات دینی باور داشته و اگر داشته تا چه حد آنها را درست میدانسته است؟ فصل پایانی به مسئله ماتریالیسم در اندیشه هابز اختصاص دارد. نویسنده برای بررسی این مسئله نزاع هابز را با دو تن از معاصران نامدارش درباره این مسئله گزارش میکند. این دو تن یکی اسقف برمهال است و دومی رنه دکارت.
همانطور که مباحث فصول کتاب نشان میدهد، هابز سیاست را مقصود اصلی فلسفه خود قرار داده است. علت چنین دیدگاهی این است که از نظر او غایت و مقصود نهایی فلسفه آرامش و راحتی زندگی انسانهاست. از طرفی بزرگترین مشکلاتی که دامنگیر آنها میشود از ناحیه مسائل اجتماعی و سیاسی است. نتیجه آنکه فلسفه باید به حلوفصل مشکلات اجتماعی و سیاسی بشر مدد رساند. پس طبیعی است که فلسفه وارد سیاست شود.
البته منظور از این سخن این نیست که همه مباحث هابز در سطح مسائل انضمامی قرار دارد. برعکس، او به عنوان تمهید و بنیادگذاری مبانی نظریات خود، به انتزاعیترین و مبناییترین مباحث فلسفی نیز پرداخته است: روش فلسفی، تقسیمات فلسفه، سرشت مفاهیم، علیت، مکانیسم، جبرواختیار، معرفتشناسی، مکان و زمان، ماهیت جسم و ماده، حرکت، صفات و کیفیات مادی، انفعالات، زبان و حتی ماهیت خیر و شر. در خلال مباحث، مارشال میسنر به صرف گزارش اکتفا نمیکند و هر جا لازم باشد از نقد هم دریغ نمیکند. نقدهای او منصفانه است و لذا برخی نقدها را وارد میداند و گاهی نمیپذیرد.
این مطلب هم ناگفته نماند که مسئله اصلی هابز مشکل قدرت حاکمه در درون مرزهای یک کشور است. این مسئله اگرچه امروزه دیگر به آن صورت معضلی نیست و راهحل کلی آن مورد قبول اکثریت است (یعنی ضرورت وجود دولت مرکزی مستقل و قدرتمند)، اما بدگمانی هابز نسبت به وضعیت حیات انسانی همچنان پابرجاست و فقط تغییر جایگاه داده است. اگر بحثهای هابز را از سطح میان افراد به سطح بینالمللی و روابط میان دولتها بکشانیم، میبینیم که همان آش و همان کاسه است! لذا به نظر میرسد که نظریات هابز از بین نمیروند، فقط از سطحی به سطح دیگر منتقل میشوند!
*دکترای فلسفه