«تاربافت حیات: درک و دریافت حیات برپایه دانش نوین»
نویسنده: فریتجوف کاپرا
ترجمه بیژن دوستی
ناشر: شما و بهجت
504 صفحه، 65000 تومان
****
این کتاب را «نشر شما» با همکاری «انتشارات بهجت» منتشر کرده است. نویسنده کتاب، فریتیوف کاپرا (یا آنگه که نامش را در زبان انگلیسی تلفظ میکنند: فریچیوف) فیزیکدانی علاقهمند به نظریه سیستمها، نیمنگاهی به اکولوژی (به عنوان روایتی سیستمی از زیستشناسی) و سابقه کتابهای پرفروش دیگری است، از قبیل Tao of Physics (۱۹۷۵؛ ترجمه: حبیبالله دادفرما، کیهان، ۱۳۶۸/شکوفه غفاری، هرمس ۱۳۹۹)، Turning point (۱۹۸۲؛ ترجمه: علیاکبر کسمائی، خانه فرهنگ اسفار، ۱۳۶۸/ محمد گوهری نائینی، روشنگران و مطالعات زنان، ۱۳۸۵) و The hidden connections (۲۰۰۲، ترجمه محمد حریری اکبری، نشر نی، ۱۳۸۶). کتاب حاضر او نیز، چنان که از نگاه او که برآمده از نظریه سیستمهاست، انتظار میرود، پیرامون نگاهی به شبکه در هم تنیده عناصر زنده است. کاپرا در این کتاب میکوشد به جای تأکید بر عنصرهای زیستی، روابط میان آنها را به ما نشان دهد و از این طریق به سراغ پرسشهایی بنیادین از قبیل ماهیت ذهن و آگاهی میرود. در این مسیر او از نظریات جذابی از قبیل نظریه سامانهها، نظریه پیچیدگی، نظریه گایا، نظریه آشوب و سایر ابداعات نظری جدید برای توصیف روابط میان جانداران در زیستبومها و سامانههای زنده استفاده میکند. نگاه او به نظریه تکامل زیستی بیشتر از آنکه نزدیک به تحویلگرایان نوداروینگرای امروزی باشد، به نگاه میکروبشناسانی مثل لین مارگولیس (واضع نظریه مهم درونهمزیستی و نویسنده کتاب مشهور the Five Kingdoms) نزدیک است. از نظر او تکامل میکروبها بسیار بیشتر از تکامل جانوران در گشایش شاهراههای نوآوری زیستی نقش داشته و عمده تکاملگرایان نوداروینی که از بستر جانورشناسی با تکامل آشنا شدهاند، درک درستی از سازوکار تکامل میکروبها طی چهار میلیارد سال نخست حیات و اهمیت نگاه سامانهای به تکامل حیات ندارند. همه اینها باعث میشود که این کتاب را نیز مانند سایر آثار نویسنده جنجالی و مهم بدانیم و خواندن آن را به شما توصیه کنیم.
اما مترجم و ناشر فعلی در ترجمه این اثر مسیری را رفتهاند که باعث میشود هرگز خواندن این ترجمه را به شما توصیه نکنیم. مشکل از روی جلد کتاب آغاز میشود. نام نویسنده که علیالقاعده باید به تلفظ زبان مادری نویسنده «فریتیوف» نوشته میشد (با به تلفظ انگلیسی، زبان دوم نویسنده: «فریچیوف») به نحو ناشیانهای تبدیل به «فریتجوف» شده است. در فرهنگی که عادت دارد نامهایی مثل «ایزک نیوتون» و «ایزک آسیموف» را به «اسحاق نیوتون» و «اسحاق عاصمزاده» تبدیل کند، شاید این اشکال بزرگی ننماید؛ اما این روند اعصابخردکن تغییر در ثبت اعلام به جلد این کتاب محدود نمیشود. در نخستین خط از پیشگفتار کتاب، نام «شرودینگر» (فیزیکدان مشهور و تأثیرگزاری که کوشید با نظریه ترمودینامیک ماهیت زندگی را وصف کند) تبدیل شده به «شرودنیگر». کتاب را بختانه ورق میزنیم. به فصل ۱۰ میرسیم. نام «گرگور مندل» را میبینیم که نه تنها به صورت «جرج مندل» آمده، بلکه در پانویس نیز به جای «Gregor» نوشتهاند «George». مترجم به همینجا بسنده نکرده و چند خط بعد که که درباره «ویلیام بتسون» (مبدع نام «ژنتیک» و مروج نظریه مندل) صحبت میکند، نام پسر بتسون را نیز از «گریگوری» به «جرج» تغییر داده است. ثبت چندگونه اعلام مشکل جدی دیگری است که خواننده را مدام سردرگم میکند؛ مثلا یکجا از «بولزمن» نام رفته و چند صفحه بعد از «بولتزمان» و دوباره چند صفحه بعد از «بولزمن». برای راقم این نقد مشخص نیست چرا کسی که حتی در حد تحصیلات دبیرستان با نام «گرگور مندل» و «اروین شرودینگر» آشنایی ندارد، باید دست به ترجمه کتابی میانرشتهای درباره فیزیک و زیستشناسی بزند.
ناکاردانی مترجم در نقل فارسی متن کتاب محدود به ثبت مکرر اعلام نادرست نیست. اصطلاحات بین و روشن زیستشناختی نیز در این کتاب تبدیل به کلماتی جادویی شدهاند. اصطلاح «Organism» در انگلیسی دقیقا به همان معنایی است که در فارسی «جاندار» میگوییم؛ اما مترجم در سراسر کتاب به جای «جاندار/جانداران» از لفظ «ارگانیزم» و حتی «ارگانیزمهای حیاتی» استفاده کرده است. خوانندهای که با مطالعه این کتاب قرار است چیزی از زیستشناسی سامانهای دستگیرش شود، از کجا باید بفهمد مفهوم این «ارگانیزم» چنان شیءٌعُجاب غریبی نیست که در نگاه نخست مینماید و دقیقا منظور نویسنده از آن «موجود زنده» بوده است. اصطلاح بسیار آشنا و رایج «Punctuated Equilibrium» که در کلیه متون فارسی (از جمله کتابهای زیستشناسی دبیرستان) به صورت «تعادل نقطهای» آمده، در ترجمه حاضر تبدیل به «تعادلهای مؤکد» شده (و در پانویس هم، صورت جمع equilibria آمده است). مشکل فقط در برگردان نادرست و عجیب اصطلاحات نیست. آشکار است که مترجم بسیاری از این مفاهیم را نفهمیده و حتی نتوانسته تجزیه و تحلیل کند. در جاهای مختلف کتاب با عبارت «سیمبوسیس» و «سیمبوجنسیس» روبهرو میشویم. در پانویسها هم این واژهها به صورت «symbosys» و «symbogenesis» آمده است. در هیچ لغتنامه فنی یا معمولی انگلیسی این واژگان را پیدا نخواهید کرد، اما اندکی آشنایی (در حد دبیرستان) با زیستشناسی کافی است تا متوجه شوید این واژهها در اصل «symbiosys» و «symbiogenesis» بودهاند؛ چیزی که در زبان طبیعی و عادی و روان و آسان فارسی به «همزیستی» و مشتقات آن ترجمه میشود. از اعتمادی که مترجم محترم در حد فرهنگستان زبان فارسی به کار واژهپردازی و معادلسازی خویش دارد، نثری این چنین برمیآید: «به نظر لین مارگولیس، نئوداروینیزم فقط به این دلیل ناقص نبود که از اساس بر پایه ی مفاهیم منسوخ واگشت گرا بنا نهاده شده بود ، بلکه به این دلیل ناقص بود که به یک زبانِ نامناسب ریاضی فرموله شده بود. مارگولیس میگوید: "زبانِ حیات حساب و جبر معمولی نیست، زبانِ حیات، شیمی است. وَرزَندگان نئوداروینی فاقد دانش مربوطه؛ از جمله میکروبیولوژی، بیولوژی سلولی، بیوشیمی . . . . . . و اکولوژی میکروبی هستند."» (رسمالخط و علائم سجاوندی دقیقا مطابق متن کتاب نقل شده است). این ترجمهای نیست که به هیچ عنوان به شما توصیه کنیم به سراغ آن بروید.
خوشبختانه برگردان دیگری از همین کتاب با عنوان «تاروپود حیات» (۱۳۸۳) به ترجمه پیمان اسماعیلیان خامنه از سوی انتشارات جوانه رشد منتشر شده که اگر بتوانید نسخهای از این ترجمه را به دست آورید، خواهید دید که دستکم از عیوب ترجمه حاضر بری است. هم جملات و عبارات و اصطلاحات و اعلام به دقت بیشتری نقل شدهاند، هم عبارتهای نیستدرجهان و منعندی از قبیل «بختواره» که در ترجمه آقای دوستی زیاد میبینیم، در این کتاب به چشم نمیخورد، هم نثر بسیار روانتر و گویاتری دارد: «از دید لین مارگولیس، نوداروینیسم از بنیاد معیوب است، نه فقط بدان سبب که متکی بر مفاهیم کاهشگراست، بلکه از آن رو که به زبان ریاضی نامناسبی فرمولبندی شده است. لین مارگولیس مدعی است، زبان «زبان حیات، نه زبان جبر و حساب معمولی، بلکه زبان شیمی است. برای مثال طرفداران فعلی نوداروینیسم از دانش کافی در زمینههای میکروبشناسی، زیستشناسی سلولی، زیستشیمی و بومشناسی میکروبی آگاهی کافی و مناسب ندارند».» واقعا معلوم نیست وقتی چنین ترجمهای قبلا انجام شده، دو ناشر و یک مترجم چرا باید میدان چنین مباحث خطیری را به عرصه طبعآزمایی شکستخورده خویش بدل کنند. البته که «تاربافت حیات» گرچه چیزی جز واترقیدن در ترجمه آثار علمی نیست؛ اما این سکه قلب، وجه رایج این روزهای بازار ترجمه آثار علمی است.