روایتی تازه از حمله موشکی ایران به عین‌الاسد/ فرمانده ارشد آمریکایی: هنوز کابوس می‌بینم/ فکر می‌کردم در شعله‌های آتش خواهیم سوخت

جهان،   3991212040 ۱۶ نظر، ۰ در صف انتشار و ۸ تکراری یا غیرقابل انتشار

شبکه آمریکایی سی‌بی‌اس در برنامه‌ای جزئیاتی جدیدی را از حمله ایران به پایگاه نظامیان آمریکایی در عین‌الاسد عراق افشا کرد. آلن جانسون، از فرماندهان ارتش آمریکا می‌گوید: واژه‌ها نمی‌تواند حتی میزان نیرویی را که از سوی آن موشک‌ها رها می‌شد، بیان کند.

به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، شبکه خبری سی‌بی‌اس در برنامه «۶۰ دقیقه» خود به بررسی حمله موشکی ایران به پایگاه عین الاسد در عراق پرداخت.

«دیوید مارتین»، مجری این برنامه، در ابتدا گفت: حمله هوایی آمریکا به شبه نظامیان مورد حمایت ایران که شامگاه پنجشنبه رخ داد، جدیدترین فصل در روابط مسموم با ایران است که جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا، آن را از دولت ترامپ به ارث برده است. سیزده ماه پیش بود که این دو کشور، به شکلی خطرناک در آستانه جنگ با یکدیگر قرار گرفتند. این جریان پس از حمله پهپادی آمریکا کلید خورد که در آن، قدرتمند‌ترین ژنرال ایران کشته شد. پایان این جریان نیز با حمله ایران با استفاده از موشک‌های بالستیک به نیرو‌های آمریکایی در عراق بود. این حمله، بزرگترین حمله با استفاده از موشک‌های بالستیک بود که تاکنون علیه آمریکایی‌ها رخ داده است. اکنون برای نخستین بار، تصاویر ویدئویی این حمله را که توسط پهپاد‌ها ضبط شده است، به شما نمایش می‌دهیم و با نیرو‌هایی که در آن شب، آنجا حضور داشتند گفتگو می‌کنیم.

«آلن جانسون»، از فرماندهان ارتش آمریکا، آن شب پیامی خطاب به پسر خودش ضبط کرد. آلن جانسون در این ویدئوی ضبط شده گفت: «آهای رفیق! اگر این ویدئو را می‌بینی، باید بگویم که شب گذشته اتفاق بدی برای پدرت افتاد. به خاطر مادرت باید قوی باشی. همیشه در قلبت به یاد داشته باش که دوستت دارم. خداحافظ رفیق.»

چند ساعت پیش از آنکه جانسون این پیام را ضبط کند، هجوم حملات موشک‌های بالستیک ایران به پایگاه هوایی الاسد در عراق آغاز شد. در این پایگاه، دو هزار نیروی آمریکایی مستقر بودند. در ویدئوی ضبط شده از سوی پهپاد‌ها مشاهده می‌شود آمریکایی‌هایی که در این حمله گیر افتاده بودند، هیچ چاره‌ای نداشتند جز آنکه فرار و جایی خود را پنهان کنند.

هر یک از موشک‌هایی که شلیک شده بود، کلاهکی به وزن بیش از هزار پوند را حمل می‌کرد.

جانسون در این باره گفت: واژه‌ها نمی‌تواند حتی میزان نیرویی را که از سوی این موشک‌ها رها می‌شد، بیان کند.

او در زمان وقوع این حمله، در سنگری پناه گرفته بود که برای محافظت از نیرو‌ها در برابر کلاهک‌های کوچکتری ساخته شده بود که وزن آن‌ها حداکثر ۶۰ پوند باشد.

این فرمانده آمریکایی گفت: شدت انفجار، نفس را در سینه من حبس کرد، سپس بوی ناخوشایند آمونیاک و گرد و خاک، وارد سنگر شد و همه جا را فرا گرفت. پس از موج انفجار نیز، نخاله‌ها فرو ریخت و شعله‌ها همه جا را فرا گرفت.

جانسون گفت: «شعله‌های آتش سرتاسر سنگر‌ها را فرا گرفت و ارتفاع آن‌ها تا ۷۰ فوت در هوا بالا می‌رفت.»

سنگری که جانسون در آن پناه گرفته بود، نیز در معرض این شعله‌ها قرار داشت.

او افزود: (فکر می‌کردم) که در شعله‌های آتش خواهیم سوخت. ما باید ۱۳۵ متر به جلو می‌رفتیم (تا پناه بگیریم). صدایی بلند می‌گفت پناه بگیرید، پناه بگیرید. من باید مسافتی به اندازه یک زمین فوتبال را طی می‌کردم (تا به پناهگاه برسم). نمی‌دانستم موشک بعدی چه زمانی منفجر خواهد شد. 

مارتین: آیا می‌توانستید صدای نزدیک شدن موشک‌ها را بشنوید؟

جانسون: (بله)، همانند یک قطار باربری که در حال عبور از کنار شماست.

البته جانسون، تنها فردی نبود که در این میان با شتاب به دنبال یافتن پناهگاه بود. او گفت: شش نفر بودیم که برای نجات جان خود به سمت سنگر بعدی می‌دویدیم. ما به سنگر رسیدیم و آنجا بود که متوجه شدیم تقریبا ۴۰ نفر هستند که تلاش می‌کنند خود را به زور وارد این سنگر کنند، در حالی که ظرفیت آن تنها ۱۰ نفر بود. من هم فردی که جلویم بود را گرفتم و گفتم باید وارد سنگر شوی. همه را به زور داخل سنگر کردم.

مجری: اما زمانی که بین سنگر‌ها می‌دویدید، آیا فقط به بخت و اقبال خود تکیه کرده بودید؟

جانسون: (بله) بخت و اقبال. تنها نتیجه‌ای که می‌توانم به آن برسم، آن است که تنها دست خدا بود که از ما محافظت کرد. زیرا در واقع هیچ کس نباید از این جریان، جان به در می‌برد.

«فرانک مکنزی»، ژنرال تفنگداران دریایی آمریکا و فرمانده نیرو‌های آمریکایی در خاورمیانه، از مقر خود در شهر تامپا در ایالت فلوریدا، ناظر بر این حمله بود. او از اتاق کوچک خود در مرکز اصلی عملیات، می‌توانست به صورت مستقیم تنها با دو فردی صحبت کند که در زنجیره فرمان، بالا دست او بودند.

او در این باره گفت: آن‌ها وزیر دفاع را وارد گفتگو کردند. آن‌ها سپس اندکی بعد، رئیس‌جمهور را وارد این گفتگو کردند. ما در حال شنیدن گزارش درباره موشک‌هایی بودیم که در هوا پرواز می‌کردند.

مجری: آیا تا به حال چنین حادثه‌ای را پشت سر گذاشته بودید؟

مکنزی: هرگز تاکنون چنین تجربه‌ای نداشتم که در آن، موشک‌های واقعی به سمت نیرو‌های ما شلیک شود و مخاطراتی که پیش رو قرار دارد، تا این اندازه بالا باشد.

حمله به عین الاسد، در تلافی‌جویی عملیات تکان‌دهنده‌ای رخ داد که رئیس‌جمهور ترامپ شش شب قبل، دستور آن را صادر کرده بود؛ حمله پهپادی که در آن، قاسم سلیمانی، قدرتمند‌ترین ژنرال ایرانی، کشته شد.

مکنزی در این مصاحبه مدعی شد: ما گزارش‌های اطلاعاتی را مشاهده کردیم که بر اساس آن، قاسم سلیمانی در حال پیش بردن چندین جریان حمله علیه نیرو‌های ما، سفارتخانه ما و دیگر پایگاه‌های ما در عراق بود.

مجری: آیا این حملات، قریب‌الوقوع بودند؟

مکنزی: شاید (این حملات) قرار بود ظرف چند ساعت، یا چند روز و نه چند هفته، رخ دهد.

او در ادامه گفت: از نظر من، تصمیم به کشتن هیچ کس، تصمیمی آسان نیست. اما به نظر من، خطر خودداری از اقدام در خصوص این موضوع، بیشتر از خطر اقدام بود. بنابراین، در خصوص انجام این تصمیم اقدام خوبی کردم.

در تاریخ سوم ژانویه سال گذشته، دوربین‌های امنیتی فرودگاه، ورود سلیمانی را به بغداد با یک پرواز تجاری از دمشق به ثبت رساند. مکنزی این تصاویر را از زاویه‌ای متفاوت می‌دید.

مجری: شما پهپاد‌ها را بر فراز آسمان در اختیار داشتید. او را دیدید.

مکنزی: بله

مجری: دیدید که او از هواپیما پیاده شد.

مکنزی: بله، بله.

در حالی که اطرافیان سلیمانی از هواپیما دور می‌شدند، مکنزی دستور قتل را به فرماندهی صادر کرد که کنترل پهپاد‌ها را به عهده داشت.

مکنزی گفت: سپس اعلام کردم «زمانی که هدف را در دسترس داشتید، شلیک کنید.»

سپس موشک‌ها به طور همزمان هر دو وسیله نقلیه را هدف قرار دادند.

او گفت: هیچ کس به نشانه خوشحالی، شانه دیگری را لمس نکرد. هیچ کس خوشحالی نکرد. زیرا اکنون، باید خود را برای پیامد‌های این اقدام آماده می‌کردم.

ژنرال مکنزی اطمینان داشت که ایران تلافی‌جویی خواهد کرد، اما نمی‌دانست چطور. برای مدت زمانی، ایرانی‌ها هم نمی‌دانستند چطور باید این کار را انجام دهند.

مکنزی گفت: به باور من، آن‌ها (ایرانی‌ها) برای مدتی دچار سردرگمی شدند، زیرا فرماندهی را از دست داده بودند که حقیقتا تعیین کننده بود و به هر چیزی شکل می‌داد و به آن‌ها می‌گفت که قرار است چه اقدامی انجام دهند.

مجری: بنابراین، این سکوت، شوم بود.

مکنزی: سکوت بسیار شومی بود.

مجری: نخستین علامتی که نشان می‌داد ایران ممکن است حقیقتا در اندیشه حمله موشکی بالستیک باشد، چه بود؟

مکنزی: آن‌ها جابجایی موشک‌های بالستیک خود را آغاز کردند.

این حمله، تنها چند ساعت پس از آن رخ داد که جانسون متوجه شد ایران، قدرتمند‌ترین سلاح‌های خود را به سمت عین الاسد نشانه رفته است.

جانسون گفت: افسر اطلاعاتی من، مرا کنار کشید و صراحتا گفت «قربان، خبر‌های بدی برایتان دارم.» من هم با خنده گفتم «چه خبرهایی؟» او گفت «ما اطلاعاتی دریافت کرده‌ایم که بر اساس آن، ایران در حال سوخت‌گیری ۲۷ موشک بالستیک میان برد است و قصد آن، نابود کردن این پایگاه است و ما احتمالا جان به در نخواهیم برد.»

سرهنگ دوم «تیم گارلند»، فرماندهی گردان نیروی زمینی در عین‌الاسد، را به عهده داشت. پایگاه هوایی عین الاسد، پایگاهی بزرگ است که تقریبا در فاصله ۱۲۰ مایلی غرب بغداد قرار دارد و در آن، ده‌ها فروند بالگرد، پهپاد و سایر هواپیما‌های آمریکایی مستقر هستند.

مجری: آیا این پایگاه، در برابر موشک‌های بالستیک محافظت می‌شد؟

گارلند: نه آقا. این تهدید، تهدیدی بی‌سابقه بود. تصور نمی‌کنم تا کنون هرگز این تهدید محاسبه شده بود، بنابراین توانایی جلوگیری از حمله موشک بالستیک در آنجا وجود نداشت.

مجری: آیا برای آنچه باید انجام می‌دادید، برنامه‌ای داشتید؟

گارلند: ما برنامه‌ای ریختیم.

«استیسی کولمن»، سرهنگ دوم نیروی هوایی و دیگر نیرو‌های مستقر در الاسد، به سرعت تلاش کردند تا بیش از ۵۰ فروند هواپیما و هزار نیرو را پیش از آغاز حمله موشکی، تخلیه کنند. اما همچنان نیرو‌هایی باید در این پایگاه باقی می‌ماندند.

او در این‌باره گفت: ما همچنان باید می‌توانستیم عملیات خود را انجام دهیم. بنابراین، نخستین تصمیم، تقسیم تیم خود بر اساس توانمندی‌های جنگی بود.

مجری: فکر می‌کردید برای افرادی که به آن‌ها گفتید در پایگاه باقی بمانند، چه اتفاقی رخ دهد؟

کولمن: حقیقت آن است که تصور نمی‌کردم آن‌ها زنده بمانند.

بهترین جان پناه‌ها، سنگر‌های ضد حمله هوایی بودند که در دوران حکومت صدام ساخته شده بود. اما شمار این سنگرها، کافی نبود.

گارلند اعلام کرد: تا جایی که به خاطر دارم، حس بسیار بدی حاکم بود. چنین بود که تصور می‌کردم سنگر کافی برای افرادی که درباره آن‌ها صحبت کردم، وجود نداشت.

بنابراین، گارلند بیشتر سربازان خود را به صحرا فرستاد تا بتوانند از فاصله‌ای ایمن، حمله را به چشم ببینند.

گارلند گفت: بسیاری از افراد نمی‌خواستند آنجا را ترک کنند. آن‌ها نمی‌خواستند فردی باشند که در ایمنی نسبی به سر می‌برد.

مجری: بسیاری از افراد ممکن است در فهم آنچه اکنون گفتید، مشکل داشته باشند. به من بگویید چرا یک سرباز نباید بخواهد به مکانی امن برود؟

گارلند: آن‌ها می‌خواستند بار را به دوش بکشند. آن‌ها می‌خواستند در خطر، شریک باشند.

این در حالی بود که ژنرال فرانک مکنزی از مقر خود در تامپا، تلاش می‌کرد تا زمان بندی تخلیه نیرو‌ها را به درستی انجام دهد.

مکنزی: اگر این کار بسیار زودهنگام انجام می‌شد، این خطر وجود داشت که دشمن، این اقدام را مشاهده و برنامه‌های خود را بر اساس آن تنظیم کند.

ایرانی‌ها با خرید تصاویری مانند تصاویر گرفته شده از سوی ماهواره‌های تجاری، عین الاسد را نظارت می‌کردند. مکنزی صبر کرد تا ایران، آخرین تصاویر خود را در آن روز، بارگذاری کند.

مجری: بنابراین، ایرانی‌ها در آخرین تصاویر جاسوسی که با استفاده از ماهواره‌های تجاری به دست آوردند، چه چیزی دیدند؟

مکنزی: آن‌ها هواپیما‌ها را روی زمین دیدند و مشاهده کردند که نیرو‌ها در حال کار هستند.

مجری: بنابراین، زمانی که آن‌ها موشک‌ها را شلیک کردند، تصور می‌کردند که هواپیما‌ها روی زمین باشند.

مکنزی: تصور می‌کنم آن‌ها انتظار داشتند تعدادی هواپیمای آمریکایی را نابود کنند و شماری از نیرو‌های ارتش را بکشند.

«جان هاینز»، گروهبان نیروی هوایی آمریکا، و تیم امنیتی او زمانی که نخستین موشک به زمین اصابت کرد، از خودروی نفربر زره‌پوش پیاده شده بودند.

«هینز» در این باره گفت: ما در بی‌سیم می‌شنیدیم که «(موشک) در حال اصابت است.»

مجری: شما چه کردید؟

هینز: تلفن را زمین انداختم و به سمت خودروی خودم دویدم. زمانی که موشک اصابت کرد، فشار منفی، در‌های خودرو را با شدت کوبید، سپس ابری از گرد و غبار و آتش را مشاهده کردیم.

کولمن هم اعلام کرد: این شرایط را «موج انفجار» می‌گویند، و به نوعی این موج را تقریبا در درون خود احساس کردید. گویی که اعضای بدن شما تکان می‌خورد.

گروهبان «کیمو کلتز» نیز بیرون سنگر بود و نگهبانی می‌داد، زیرا احتمال داشت در پی حمله موشکی، حمله زمینی نیز رخ دهد.

کلتز در این باره گفت: ما روی زمین خوابیدیم تا از اندام‌های حیاتی و سر خود محافظت کنیم. ما منتظر بودیم.

مجری: آیا این حمله، شما را تکان داد؟

کلتز: بر اثر یکی از انفجار‌هایی که تقریبا نزدیک ما رخ داد، بدن من حدود دو اینچ از زمین بلند شد.

ایران در مجموع، ۱۶ فروند موشک را از سه موقعیت شلیک کرد. پنج موشک به خارج از عین الاسد اصابت کرد، اما ۱۱ موشک به این پایگاه خورد.

مجری: این حمله، بی‌سابقه بود.

مکنزی: قطعا این حمله، شبیه هیچ چیزی نبود که دیده یا تجربه کرده باشم.

مجری : تاکنون، متوجه چه چیزی شده‌اید؟

مکنزی : موشک‌های آن‌ها دقیق است.

مجری: آیا این موضوع باعث شگفتی شما شد؟

مکنزی: ما می‌دانستیم، اما مشاهده آن، موضوع دیگری است. آن‌ها این موشک‌ها را که برد قابل توجهی داشت، شلیک کردند. آن‌ها تا حد زیادی، همان نقاطی را هدف قرار دادند که می‌خواستند.

زمانی که خورشید طلوع کرد، بازماندگان اقدام به برآورد آسیب‌ها کردند.

گارلند گفت: اسکلت یک ساختمان باقی مانده بود، نه هیچ چیز دیگر. حفره‌هایی به بزرگی یک اتاق، درون زمین ایجاد شده بود. موانع بتونی، پرتاب شده و در صحرا یا خیابان پایین آمده بودند.

«هینز» هم گفت: این شرایط شبیه به صحنه‌ای از یک فیلم بود که در آن، همه چیز اطراف شما نابود شده است، اما با وجود این، هیچ کس کشته نشد.

سپس رئیس جمهور ترامپ توئیت کرد «همه خوب هستند.»، اما مشخص شد که این سخنان، زودهنگام مطرح شده است.

جانسون گفت: بعضی‌ها حالت تهوع داشتند. همه مبتلا به سردرد شده بودند.

کلتز هم اعلام کرد: من به مدت دو هفته، گیج بودم.

مجری: چه حسی داشتید؟

کلتز: انگار کسی بار‌ها و بار‌ها با چکش به سرم ضربه زده بود.

جانسون افزود: در نهایت، چند ساعت بعد فهمیدیم که «اینجا، شمار زیادی از افراد دچار آسیب مغزی شده‌اند.»

پزشکان ارتش اعلام کردند بیش از ۱۰۰ نفر، دچار آسیب مغزی شده‌اند. جانسون و ۲۸ سرباز دیگر، نشان قلب بنفش دریافت کردند.

مجری: آیا هیچ تاثیری هست که تا به امروز ادامه داشته باشد؟

جانسون: هر روز سردرد دارم و در گوشم صدای زنگ می‌شنوم. دچار «اختلال استرس پس از سانحه» شده‌ام. باید این موضوع را اذعان کنم. هنوز هم کابوس می‌بینم.