حسرت کشف «سلول های بنیادی» سیاست و اقتصاد در ایران !

مهدی نورمحمدزاده،   4000105049 ۶۰ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۲ تکراری یا غیرقابل انتشار

کتاب "سلول های بهاری" را برای هدیه نوروزی یکی از آشنایان گرفته بودم، اما روایت شوق آفرین و روان کتاب، بسیار جذبم کرد و قبل هدیه دادن قسمت عمده اش را خواندم.

این کتاب که از مجموعه پروژه تاریخ شفاهی پیشرفت در انتشارات راه یار منتشر شده، راوی خاطرات یکی از دانشمندان موثر پژوهشکده رویان است. داستان «تلاش و امید» برای حال امروز جامعه ما، بیش از آنکه یک قصه باشد، یک درمان و ضرورت است که نویسنده و راوی این کتاب به خوبی از عهده روایت آن بر آمده اند.

راوی کتاب دکتر حسین بهاروند، یکی از صدها دانشمند پرتلاش ایرانی است که با همه کمبودها و مشکلات، قدم به قدم به سمت یک موفقیت بزرگ حرکت کرده و توانسته نام ایران را در علم و فناوری «سلولهای بنیادی» در سطح جهان مطرح کند. روایت های صمیمی و جذاب کتاب، تاکیدی به جا و مجدد است بر اینکه مسیر رسیدن به قله های علم و فناوری، از تلاش و زحمت مستمر و طولانی مدت می گذرد و در این مسیر دشوار، هیچ میانبری در کار نیست! هر چند که باب توکل و توسل برای بندگان مومن پروردگار همیشه باز است، آنقدر هم واقعی و عاشقانه که استاد راهنمای دکتر بهاروند که شاهد خط شکنی ها و غلبه او بر بن بست های علمی و فنی بوده، به زیبایی این رمز را فاش کرده است:

«آقای بهاروند، دو تا استاد راهنما داشت! یکیش من بودم و دومی هم امام رضا(ع)!».

مخاطبان جوان و دانشگاهی با مطالعه چنین کتابهای مستند، به وضوح در می یابند که فتح قله های علم و فناوری و حتی فرهنگ و هنر، مسیری طاقت فرسا و طولانی است که جز با اراده های پولادین، روحیه های امیدوار و تحمل سالها زحمت و تلاش به مقصد نمی رسد. چشیدن تدریجی این نکته لابلای روایتهای کتاب، اتفاقی مبارک برای خواننده است که جنس آن متفاوت از کلی گویی های مبهم و نصیحت گویی کلیشه ای مدرسان موفقیت است! 

بعد از پایان کتاب با خودم فکر می کردم که ایکاش در جامعه ما رسیدن به قله های سیاست و اقتصاد و مدیریت هم به اندازه فتح قله های علم و فناوری سخت بود و بعد از کسب دانش عمیق و داشتن تجربه کافی و واقعی امکان پذیر می شد!  متاسفانه چنین نیست، و شاید از همین نیستی است که مبتلا به چنین آشفتگی اقتصادی هستیم و گاه و بیگاه گرفتار مدیران و مسئولانی می شویم که ره صدساله را یک شبه طی می کنند و بی هیچ دانش تخصصی و تجربه واقعی بر کرسی های تصمیم و ریاست تکیه می زنند!

اگر جهاد علمی و حفظ امید، درس بزرگ کتاب سلولهای بهاری برای مخاطبان جوان و دانشگاهی است، شایسته سالاری و اعتماد به جوانان متخصص هم درس بزرگ این کتاب برای مسئولان و حاکمان جامعه ما است.

به هر حال در این روزهای بهاری، اگر فرصت کردید «سلول های بهاری» را بخوانید و سلام کنید به تلاش خستگی ناپذیر «حسین بهاروند»های خلاق و همیشه امیدوار وطن که اگر امیدی به رویش جوانه های بهاری این وطن باشد، از برکت مجاهدت، تلاش و عشق امثال آنها هست و بس!