درباره کدام افغانستان سخن می‌گوییم؟!

گروه جهان الف،   4000621082 ۳۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۲ تکراری یا غیرقابل انتشار

یحیی کیانوش *

در هفته های اخیر شاهد وقوع اتفاقات غیر منتظره بسیاری در افغانستان و خروج نیروهای اشغالگر از افغانستان بودیم بطوریکه دقیقترین استراتژیست ها نیز وقوع این جریانات را در این زمان کوتاه پیش بینی نمی‌کردند .امروزه  این سوال ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده است که  چگونه باید با  وقایع افغانستان تعامل نمود در این خلاصه ضمن آشنایی با بافت جمعیتی افغانستان پیشنهادی نیز در این راستا ارایه میگردد .

افغانستان کشوری است متشکل از  اقوام و طوایف متعدد که نظیر آن در هیچ کشور دیگری نیست . مورخ شهير عبدالرحمن خان، كاتب هزاره در  مي‌نويسد: «كه تعداد اقوام و طوايف ساكن در افغانستان با شعب و زير مجموعه‌هاي خود تقريباً به 138 قوم و طايفه مي‌رسند».

اقوام ساکن در افغانستان

افغانستان كشوري است كه داراي گروه‌هاي قومي متعدد كه برخي از اقوام آن، هنوز ناشناخته است. «اروين،اورال» و همكارانش، تعدادي ۵۵ قوم را در افغانستان شناسايي كرده‌اند.

گروهی از محققان افغانستان را موزه ای از نژاد و ملل گوناگون می دانند که سکنه فعلی آن بازماندگان دو نژاد عمده هستند:

نژاد سفید: شامل پشتون ها، تاجیکها ، هزارها ،نورستانیها و ...

نژاد زرد : شامل ازبکها ،ترکمنها ،قرقیزها ،مغولها ،و... ...

نقشه اقوام افغانستان

قوم اصلی اول    -پشتونها ( افغانها – پاتانها ):

اين تبار عمدتاً در شرق و جنوب و بعضي از آنها در شمال و غرب كشور زندگي مي‌كنند، جمعيت آنان در حدود ۳۰ درصد از كل جمعيت افغانستان برآورد شده است، زبان اين قوم، پشتو  است. اين طايفه اكثراً پيرو مذهب حنفي از مذاهب اهل سنت هستند، اما در بین آنها پشتونهای شیعه نیز زندگی می کنند.

پشتونها به لحاظ ساختار درون قومي به دو طايفه (قبيله) بزرگ «غلزايي یا غلجه زایی» و «دراني یا ابدالی» منشعب مي‌شوند، كه از دير زماني رقابت بر سر قدرت سياسي، ميان اين دو طايفه وجود داشتند، همين امر جنگ‌هاي قومي متعددي را موجب گشته است

نحوه تقسیم اقوام این دو ایل بزرگ پشتون به شرح زیر است:

قوم درانی ( ابدالی ):

الف: زیلوک : که خود شامل اقوام الکوزی، اچک زی، پوپلزی، بارکزایی می شود

ب : پنج پاو : که خود شامل نورزایی، علی زایی و اسحاق زایی است.

قوم غلجه زایی ( غیلزایی ):

الف : تورانی : کوتک و احمد زی

ب : بورانی : کوتک، وبابی

قوم اصلی دوم  /هزاره‌ها:

هزاره‌ها كه تقريباً ۲۵ درصد از كل جمعيت افغانستان را تشكيل مي‌دهند، دومین اکثریت قومی افغانستان هستند و طبق نظريه‌هايي  از بوميان اصلي اين سرزمين مي‌باشند

 هزاره ها عمدتاً پيرو مذهب اماميه اثني عشري هستند و عده کمی از آنها که سنی مذهب هستند در قسمتهای بدخشان ، پنجشیر، بادغیس، و نوربند زندگی می کنند.

هزاره ها به زبان فارسي (دري) تكلم مي‌كنند

قوم اصلی سوم /تاجيكها:

اين تبار به لحاظ موقعيت اجتماعي و سياسي، سومين گروه قومي در افغانستان محسوب مي‌شود كه جمعيت اين قوم ۲۰/۶درصد  جامعه افغانستان را تشكيل مي‌دهند. آنان به زبان فارسي تكلم مي‌كنند و دير زماني است كه در مناطق مختلف كشور به ويژه شمال و شمال شرقي افغانستان، ساكن هستند.

قوم اصلی چهارم /ازبكها:

اين تبار از اقوام ترك تبارند، در نواحي شمال افغانستان ساكنند و عمدتاً در شهرهاي: مزارشريف، شبرغان، ميمنه، خان آباد، قندوز و... سكونت دارند، جمعيت آنان با ديگر اقوام ترك تبار ۲۰ درصد كل جمعيت كشور برآورد شده است.

ازبكها از اعقاب تركان زرد پوست آسياي مركزي مي‌باشند , از نظر مذهب اكثريت اين قوم سني مذهبندو وضعیت اقتصادی خوبی ندارند .

ساير اقوام:

تركمن‌ها، قزلباش‌ها، قرقيزها، بلوچ‌ها و... از ديگر اقوام ساكن در افغانستان هستند،

بلوچ‌ها نيز در جنوب غربي كشور در مجاورت با بلوچستان ايران و پاكستان ساكن هستند.

در سال 1986 «آوریوال» فهرستی از گروه‏های قومی در افغانستان را به شرح زیر یادداشت نموده است:

پشتو

هزاره

ازبک

تاجيك

ترکمن

شادی باز

گوارباتی

طاهری

عرب

قزلباش

جوگی

تایمنی

براهوایی

گوجار

تیرابی

سیگ

موری

مغول

مونجانی

شیخ محمدی

زوری

قرقیز

اشکاشمی

شیغنانی

یهودی

جت

قپچاق

سنگلیچی

قارلیق

تیموری

پیکراغ

روشانی

فارسی

فیروز کوهی

میش مست

قزاق

واخی

جمشیدی

غوربت

پاراچی

نورستانی

ایماق

ملیکی

وانگ والا

ارموری

بلوچ

جلالی

تاتار

کوتانا

هندو

علت شکست دخالت‌های خارجی نظامی محور

 با رجوع به تاریخچه حضور و دخالت نظامی کشورهای خارجی در افغانستان  خواهیم دید که تمام این دخالت ها با شکست مواجه شده است .علت هم آنست که  علی رغم این تعداد بوم و طایفه و اختلافات داخلی ،هر نوع دخالت خارجی نظامی محور با هجمه واحد توسط  اقوام متعدد افغان  مواجه می شود لذا هر نوع سیاست نظامی گرایانه مبتنی بر ارجحیت زور محور  یک قوم یا طایفه  بر اقوام دیگر همواره با شکست مواجه خواهد شد لذا بهترین راهکار ایجاد اجماع و حکومت مشارکتی قوم محور با تسهیم قدرت و تعدیل خواسته های قومی یا ایدیولوژیک است اما چگونه ؟

قطعا سرزمینی با این تنوع طایفه ای و نژادی و آنتروپی بالای درگیری ،قابلیت رسیدن خودبخودی  به دیدگاه  مشترک در جهت تشکیل حکومت مشارکت محور قومی را نخواهد داشت و  این کشور سالها درگیر جنگ های داخلی و ناارامی خواهد بود که بستر ظهور گروهای خارجی افراطی نظیر داعش که برای منافع افغانستان و کشورهای منطقه  هم خطرناک هستند خواهد شد .

 لذا با توجه به  اهمیت موضوع و اشتراک منافع امنیتی همسایگان افغانستان ،لازم است با همکاری کشورهای منطقه علی الخصوص مشارکت استراتژیک پاکستان و ایران تلاش های دیپلماتیک گسترده اجماع محور در قالب جلسات مشترکی از سران و نمایندگان طوایف و گروه های غالب نژادی و نظامی افغانستان  در راستای  اجماع در تشکیل حکومتی واحد با تسهیم قدرت و مناصب بین سیاسیون اقوام  در قالب تنظیم قانون اساسی افغانستان  صورت گیرد .

 چنین تسهیم قومی در قدرت در لبنان و عراق هم  در توزیع مناصب حکومتی در چارچوب قانون اساسی  دیده می شود .اما با توجه به اینکه گروه حاکم نظامی اکنون طالبان می باشند چگونه میتوان آنها را به این امر راضی نمود .

در جهت مجاب نمودن طالبان به تسهیم قدرت باید ضمن تشریح وضعیت ،محرک های انگیزشی برای آنها ایجاد کرد و آن تعامل استراتژیک افغانستان -پاکستان و ایران  در بهبود ساختار حکمرانی و  دیوان‌سالاری افغانستان وکمک به تحرک  موتور اقتصاد افغانستان است .

تحقق این امر با انعقاد قرارداد توسعه اقتصاد کشور افغانستان با تکیه بر   پتانسیل ارزشمند معادن افغانستان و  فناوری پاکستان و ایران قابل دستیابی است و بسیاری از کشورها هم تمایل سرمایه گذاری خواهند داشت  .بنا بر برآوردهای جهانی  ارزش در جای معادن افغانستان چیزی حدود  دو تا سه هزار میلیارد دلاراست سنگ های قیمتی ،اورانیوم و غیره ، که مهمترین آن معادن لیتیوم است که درافق  پیش رو صنعت انرژی تجدید پذیر نقش اساسی را در ساخت باطریها ایفا میکند .

در صورت پذیرش طالبان بر اشتراک حکمرانی و تسهیم قدرت قوم محور در افغانستان ،قالب این تعاملات اقتصادی افغانستان از کمک های سرمایه محور ، فنی و آموزشی در حفظ و اداره ساختار دیوان‌سالارانه و توسعه زیر ساخت های  اقتصادی آن کشور من جمله توسعه صنعتی و کشاورزی بهره مند خواهد شد و  قطعا این امر با پشتیبانی و کمک های همسایگان و نهادهای بین المللی همراه خواهد بود.

مشارکت استراتژیک ایران و پاکستان که دارای اشتراکات قومی  و قابلیت های تأثیرگذاری  بر   گروه های درگیر در افغانستان هستند  علاوه بر بهبود اوضاع سیاسی و اقتصادی  افغانستان ، دستاوردهای بسیاری من جمله   صلح و آرامش ،رشد و توسعه  افغانستان خواهد داشت و  موجب‌احیای  امنیت منطقه و توسعه همکاری منطقه ای و توسعه صنعت ترانزیت خواهد شد .

 بخشی از این تعامل اقتصادی استراتژیک برد-برد برای افغانستان ،ایران و پاکستان  در قالب تهاتر مواد استخراجی با کالا و نفت و اقلام کشاورزی قابل تحقق است  ضمن آنکه با فراورش و صادرات مواد معدنی ارزشمند هر سه کشور از منافع اقتصادی بهره مند خواهند شد .
طالبان قطعا اشراف دارد که بقای  هر حکومتی در افغانستان نیاز به مشروعیت سیاسی و تامین مایحتاج اقتصادی  کشور دارد  که  در قالب تعدیل خواسته ها و تسهیم قدرت تمام اقوام  در قالب این پیشنهاد  محقق خواهد شد.رها کردن افغانستان در وضعیت آشوب و جنگ یا دخالت نظامی از هر کشوری نتیجه ای جز افزایش هرج و مرج و آشوب که خواسته قدرت های فرامنطقه ای است نخواهد داشت .

* کارشناسی ارشد مدیریت استراتژیک MBAدانشگاه تهران